مصاحبه با آیت الله میرزا حسن نوری (ره) كه ناتمام ماند

 چند روز پيش از رحلت محقق پرتلاش ، حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاى ميرزا حسن نورى ، رحمت الله عليه ، خدمتش رسيديم . نيت خود را مبنى بر تهيه يادواره حضرت آيه الله بروجردى ، در سى امين سال رحلت آن بزرگوار بيان كرديم . بسيار خوشحال شد . تشويقمان كرد . از ايشان خواستيم ، به خاطر سوابقى كه با آن بزرگوار داشته است ، ياريمان كند . با گرمى استقبال كرد . قرار شد در اولين فرصت ، براى گفتگو ، خدمتشان برسيم . متاسفانه ، اين فرصت پيش نيامد و ماه رمضان فرا رسيد و ايشان آهنگ سفر كردند . اما به سبب علاقه اى كه به مرحوم آيه الله بروجردى و چاپ يادواره داشتند ، گفتند : مطالب را يادداشت مى كنم و براى مجله مى فرستم . گويا اين وعده هم ، ايشان را قانع نكرده بود . از اين روى ، بعد از ظهر جمعه 24/12/1369 (28 شعبان 1411 ه.ق) با مجله تماس گرفتند و آمادگى خود را براى گفتگو اعلام كردند ، كه از بد حادثه ، گروه مصاحبه حضور نداشتند و اين مصاحبه انجام نگرفت كه آن بزرگوار راهى محل تبليغ شد و در بين راه ، پيك اجل فرا رسيد و بانك رحيل بنواخت !  اينك ، به ياد آن مرحوم ، گزيده اى از مطالبى را كه ايشان ، در ديدار مقدماتى با گروه مصاحبه ، بيان كرده اند ، عرضه مى كنيم و از خداوند بزرگ ، علو درجات آن مرحوم را خواهانيم .

کیفیت آشنایی با آیت الله بروجردی

آشنایی من با آیت الله بروجردی از آنجا آغاز شد که روزی استفتایی نوشتم و برای پاسخ خدمت ایشان دادم . ایشان از خط و انشای من خوششان آمده بود ، از این روی ، سفارش کرده بودند : نویسنده این استفتا را بگویید بیاید من کارش دارم . خدمت ایشان رسیدم . مرا مورد لطف قرار دادند . فرمودند : “من مقداری نوشته دارم از شما می خواهم که کمک کنی و اینها را باز نویسی نمایی .”

من قبول کردم . از آن پس در خدمت ایشان بودم و بسیاری از نوشته های علمی و حتی نامه های مهم سیاسی را من می نوشتم . بله من سالها در خدمت مرحوم آیت الله بروجردی بودم و کار عمده من پاکنویس و نگارش مطالب و تحقیقات آن مرحوم بود .

انگیزه ادامه کار روی طبقات الرجال

کار عمده ای که مرحوم آیت الله بروجردی در دست انجام داشت ، طبقات الرجال و اسانید روایات بود . پس از فوت ایشان نوشته های بسیاری از وی به جا مانده بود که نیاز به بازنگری و تنظیم داشت . از این روی تنظیم مطالب را ادامه دادم . پس از چندی کار را ترک کردم . من که سال ها با ایشان محشور بودم ، پس از فوتشان مرتب ایشان را در خواب ملاقات می کردم و مانند گذشته این جانب را مورد لطف خویش قرار می دادند . پس از ترک کار روی طبقات الرجال ، مدتی بود ایشان را در خواب ملاقات نکردم . تا شبی این توفیق حاصل شد و خواب دیدم که در همان اطاق مطالعه و تحقیق بیت آن مرحوم هستم . احساس کردم که مرحوم آیت الله بروجردی  از اندرونی به بیرونی تشریف می آورند . این  در حالی بود که می دانستم ایشان فوت کرده اند . با خود گفتم : ببینم جاه و مقام حضرت آیت الله بروجردی در آن دنیا چطور است ؟ از اندرونی بیرون آمد در حالی که بسار نورانی و تمیز بود . همراه ایشان شخصی بود که لباس بلند عربی بر تن داشت . فهمیدم که مقام و منزلت ایشان در آن دنیا بسیار عالی است . در عالم خواب حرکت کردم و به دنبال آن جناب راه افتادم . هنگامی که متوجه من شد ، دیدم روی خوشی با من ندارد و راه افتادند . من هم حرکت کردم . آن مرحوم برگشت و گفت : “برگرد . دنبال ما نیا .” از خواب بیدار شدم . مدتی در این اندیشه بودم که چرا مرحوم آیت الله بروجردی از من  دلگیر است ؟ تا این که متوجه شدم علتش این است که من کار تنظیم و بازنگری طبقات الرجال را ترک کرده ام ؛ از این روی تصمیم گرفتم دوباره مشغول کار شوم .

پس از آن که مشغول شدم تا کنون چندین بار ایشان را در خواب ملاقات کرده ام و آن بزرگوار با روی گشاده و خرسندی این جانب را پذیرفته اند .

یقین دارم که ایشان به احیای این اثر بزرگ علاقه دارند ، از این روی تمام وقت و فرصتم را برای سامان دادن این اثر ارزشمند اختصاص داده ام . از بام تا شام ، مشغول تنظیم فیش های مرحوم آیت الله بروجردی هستم .

کار روی این اثر ، مشکل است زیرا مرحوم آیت الله بروجردی بسیاری از اسامی و عبارات را با حروف رمز نوشته است و در جایی هم توضیح نداده که مراد از رمز چیست ! علاوه  بر این مرحوم آیت الله بروجردی در کودکی از مرکب افتاده بود و در این حادثه انگشت شست آن مرحوم آسیب دیده بود . لذا این انگشت رعشه داشت و هنگام نوشتن در کنترل نبود . این امر سبب گردید که نوشته های ایشان بخصوص در اواخر عمر خوانا نباشد . اکنون این یکی از مشکلات فهمیدن دست نوشته های ایشان است . روی این جهت من که با این نوشته ها آشنا هستم و می فهمم باید هر چه زودتر  نوشته های آن مرحوم راتنظیم کنم زیرا کسی غیر از من ، نمی تواند از این نوشته ها سر در بیاورد و اگر من از دنیا بروم این مطالب به جایی نمی رسند و معطل خواهند ماند !

ادب آیت الله بروجردی

در این چند سالی که این جانب ، در خدمت ایشان بودم هرگز وی را بدون عمامه یا قبا ندیدم . همیشه به صورت دو زانو می نشست  هیچ گاه آن مرحوم را در حال نشستن غیر از این حالت ندیده ام . ایشان از درد پا بسیار ناراحت بود . آقایان پیشنهاد کردند ، هنگام درس که روی  منبر قرار دارند ، دو زانو ننشینند و پاها را روی پله پایین تر منبر قرار بدهند  . ایشان با تعجب فرمود : چطور ممکن است این کار را انجام بدهم . آقایان نشسته اند . آقایان تشریف دارند . روی همین حساب در منزل کرسی کوچکی گذاشته بودند که ایشان در حضور مراجعین بتواند پاهایش را دراز کند !

احترام به کتب علمی و دینی

آن بزرگوار به کتب دینی و علمی ، احترام بسیار قائل بودند . می فرمودند : در تمام عمرم ، در اطاقی که کتب حدیث باشد ، حتی دارای یک حدیث باشد نخوابیده ام .

بلندنظری

حضرت آیت الله بروجردی بسیار بلند نظر بود . یک وقتی قرار بود در شهر هامبورگ آلمان مرکزی برای نشر تعالیم اسلام ساخته شود .آقایی را فرستادند که در آن جا زمینی را تهیه کند . این فرد ، رفته بود و زمینی خریداری کرده بود . برخی به آیت الله بروجردی اطلاع داه بودند که : این زمین خریداری شده در موقعیت خوبی قرار ندارد . پایین شهر هامبورگ قرار دارد . هنگامی که شخص مأمور خرید زمین برگشت و گزارشی از عملکردش ارائه داد ، آیت الله بروجردی به ایشان فرمودند : شنیده ام زمین خریداری شده در موقعیت مناسبی قرار ندارد . و این برای جامعه ای که ارزش را در زیبایی های ظاهری می بیند . صلاح نیست که ما در چشم آنان حقیر جلوه کنیم . مذاهب دیگری در آنجا وجود دارد که مراکز مذهبیشان از ساختمان های مجلل و زیبا برخوردار است ، از ماشین های خوب و زیبا استفاده می کنند . از این روی برای ما صلاح نیست که پایین تر از آنها جلوه کنیم . آن شخص (شاید به طعنه) گفت : آقا ! یعنی می فرمایید در بالای شهر هامبورگ و در کنار دریا زمین تهیه کنیم ؟ آنجا خیلی گران است . ایشان فرمودند : بله . در جای مناسب تهیه کنید . من هزینه اش را تأمین می کنم . شما تصور می کنید برای من زمین می خرید ، خیر . این مکان  به نام امام زمان است و باید در جای آبرومندی باشد که باعث تحقیر مسلمانان نگردد .

تقدیر از خدمت دیگران

آیت الله بروجردی بسیار قدر شناس و مشوق بودند . در یکی از روزها که پاکنویس و تنظیم مطالب را خدمتشان ارائه کردم ، وقتی نوشته ها را دیدند بسیار خوشحال شدند و بنده را دعا کردند و افزودند : “شما هم در ثواب این نوشته ها شریک هستید .” پس برای تشویق بنده و قدردانی از زحمات ، دستور دادند قبای برک ، که مال خودشان بود به من بدهند . خادم مقداری دیر کرد . آقا صدا زد : مگر نگفتم قبا را بیاورید؟ قبا را آوردند و تحویل من دادند . پسر بزرگ ایشان به من گفت : فردا که آمدید این قبا را بپوشید که آقا قبا را بر تن شما ببیند ، خوشحال می شود . فردای آن روز، قبا را پوشیدم . هنگامی که وارد اطاق شدم آیت الله بروجردی قبا را بر تن من دیدند ، لبخند زدند !

شهامت در برابر دستگاه

آقای خزعلی را در رفسنجان دستگیر کرده بودند زیرا ایشان روی منبر گفته بود :

سلطنت در برابر قدرت آیت الله بروجردی مانند انگشتر در دست ایشان است ؛ از این روی هرگاه اراده کند آن را از انگشت خود در می آورد و دور می اندازد . این منبر ، باعث شده بود که آقای خزعلی را دستگیر کنند . خبر به آیت الله بروجردی رسید  . ایشان برخی از  سران دولت را احضار کردند و نسبت به دستگیری خزعلی اعتراض نمود . این اعتراض باعث شد که فردای آن روز ایشان آزاد شدند . آمد قم و خدمت آیت الله بروجردی رسید .

آیت الله بروجردی جریان را پرسیده بود .در همان جلسه معلوم شده بود که آقای خزعلی را بعد از اولین منبر دستگیر کرده اند . در حالی که ایبشان سه روز منبر وعده داشته است . از این روی آیت الله بروجردی به ایشان فرمودند : به رفسنجان برگردید و به وعده  خود عمل کنید و دو روز دیگر را هم منبر بروید .

پس از حادثه غم انگیز ، خدمت آیت الله میرزا حسین نوری رسیدیم . ضمن ابراز همدردی با ایشان جریان نافرجام ماندن گفتگو با برادر بزرگوارشان را درباره آیت الله بروجردی به عرض رساندیم . و از ایشان خواستیم که گفتگویی با مجله درباره آیت الله بروجردی داشته باشند .

آن جناب در جواب فرمودند : حرف تازه ای ندارم . آنچه لازم بود در مصاحبه با شما که در شماره  27 مجله حوزه آمده است گفته ام . در این جا چند مطلب را که مفید می دانم در یادواره مرحوم آیت الله بروجردی  به آنها بپردازید یادآور می شوم :

1.دیدگاه وسیع آیت الله بروجردی درباره ولایت فقیه و وسعت اختیار ولی فقیه .

2.خاندان و نسب آیت الله بروجردی مخصوصاً ذکر احوال علامه بحرالعلوم .

3.تواضع ایشان در برابر علما و مراجع زمان خودشان .

توجه ایشان به این موضوع ، بسیار فوق العاده بود  و بسیار مراقب بود که نسبت به علما احترام کامل بگذارد و با تجلیل و تکریم از آنان یاد کند .

در کتاب “مردان علم در میدان علم و عمل” نوشته شده است :

مردم تبریز برای آیت الله العظمی بروجردی نامه نوشتند  و از ایشان تقاضای رساله کردند . آن مرحوم در پاسخ فرموده بودند : “تا پرچم اسلام به دست آیت الله میرزا ابوالحسن اصفهانی است ، من اقدامی نمی کنم .”

باز در همین باره ؛ یعنی تواضع در برابر علما می خوانیم :

هنگامی که آیت الله بروجردی از نجف برگشتند مأموران به دستور رضاخان ، آن مرحوم را به خاطر فعالیتهای ضد رژیم و جلسات متعدد با علمای نجف درباره چگونگی مقابله با حرکت های ضد اسلامی رضاخان ، در مرز قصر شیرین دستگیر و به زندان تهران  منتقل کردند . در تهران بازداشت بودند که پس از یکی دو روز ، رضاخان به دیدن ایشان آمده  و عذرخواهی کرده بود از چنین پیشامدی . سپس گفته بود :

ما به شما توجه داریم و پس از این به جای حاج شیخ عبدالکریم به شما مراجعه خواهیم کرد .

مرحوم آیت الله بروجردی ضمن پاسخ رد به این سخن فرموده بودند : “شما با ایشان تماس بگیرید و من هم اگر کار داشتم از طریق آن جناب با شما تماس می گیرم .”

……………………………………………………………………………………………………………….

  1- چشم و چراغ مرجعیت ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 251 .

منبع:مجله حوزه،شماره 43-44، مصاحبه با مرحوم میرزا حسن نوری ،ص 239.

 

 

 

 

پاسخی بگذارید