آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی می گوید:
مرحوم آیت الله بروجردی ، در برابر شاه از موضع قدرت ،برخورد می کردند .من شاهد برخوردهای ایشان با شاه بودم .
آن مرحوم ، در برخورد با شاه بین او و دیگران تفاوتی نمی گذاشت .
از باب نمونه : از سفر خوزستان بر می گشت به راه آهن قم که رسیده بود ، برای ملاقات با آیت الله بروجردی توقف کرده بود . به آیت الله بروجردی خبر رسید که شاه ، خواهان ملاقات با شماست .
ایشان ، در کمال بی اعتنایی فرمودند : “حتماً می خواهد همانطور که چند تا عکس با زنش در این مسافرت گرفته است ، بیاید با من هم عکس بگیرد .”
نمونه دیگر : ثریا زن شاه ، حرف نامربوطی گفته بود ؛ از این روی ، ایشان به عنوان تحقیر فرمودند : “این زنیکه لر چه می گوید ؟ “
این نوع برخورد را آیت الله بروجردی ، حتی با رضاخان هم داشت .
من در یک ملاقاتی که ایشان با شاه داشت ، وقتی دیدم خیلی عادی ، مثل برخورد با سایر مردم ، با او رفتار کرد ، به ایشان عرض کردم : این برخورد شما ، ارادت ما را به شما بیشتر کرد .
فرمودند : “من با پدرش ، که قدرتمند تر از این بود و آن وقتها من هم قدرت ، نداشتم ، همین طور برخورد می کردم ، این که جای خود دارد .”
در توضیح فرمود :
“من از سفر حج که بر می گشتم برای زیارت به عتبات رفتم . آیات نجف ، جمع شدند و به من فرمودند : اوضاع در ایران چگونه است ؟ آیا می شود علیه رضاخان کاری کرد ؟
در هر صورت مطالب آن جلسه لو رفته بود . وقتی به مرز ایران وارد شدم ، دستگیرم کردند و به تهران آوردند و در پادگان ، بازداشتم کردند . رضاخان آمد با من ملاقات کند . برای هر دوی ما نیمکت گذاشتند . من برای این که بفهمانم تحت تأثیر قدرت و مقام او قرار نگرفته ام ، دستم را گذاشتم روی لبه نیمکت و به آن تکیه دادم . او حرفهایش را زد و مطالبی رد و بدل شد .”
یک وقتی به اقبال ، نخست وزیر ، فرموده بودند :
“پدرش بی سواد بود ، ولی یک مقدار شعور داشت ؛ اما این (محمد رضا پهلوی) شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمی شود .”
همین سابقه مخالفت آیت الله بروجردی ، با رضاخان بود که در مرتبه اول ، وقتی ایشان دعوت می شود به قم تشریف بیاورند ، برخی مخالفت می کنند و می گویند : اگر آیت الله بروجردی به قم بیاید ، چون رضاخان با ایشان مخالف است ، برای حوزه قم مزاحمت ایجاد می کند و این به صلاح نیست .
علاوه بر این ، آیت الله بروجردی در برابر خلاف کاری های شاه می استادند و دستگاه نیز از ایشان حساب می بردند .
مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی ، خواسته هایی داشتند و برای تحقق خواسته های خود ، در حضرت عبدالعظیم اقامت کرده بودند . شاه و سهیلی ، نخست وزیر وقت ، به خواسته های ایشان توجهی نمی کردند ، تا این که آیت الله بروجردی ، از بروجرد ، تلگراف می زنند و تهدید می کنند .
یکی از مقامات می گوید : اگر تهدید خود را عملی سازد ، تمام لرستان پشت سر او قیام خواهند کرد ؛ از این روی مجبور می شوند ، به خواسته های مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی ، ترتیب اثر بدهند .
نمونه دیگر از موضع گیری آیت الله بروجردی ، در برابر دستگاه قضیه ولایت عهدی خواهر شاه بود که می خواستند در مجلس مؤسسان ، آن را به تصویب برسانند .
امام خمینی با آیت الله گلپایگانی ، به مرحوم پدرم گفتند : شما مسأله را با آیت الله بروجردی ، در میان بگذارید ؛ زیرا شایع کرده اند که : آیت الله بروجردی با این امر ، موافق است . نامه ای به آیت الله بروجردی نوشته شد و حضرات امام خمینی و آیت الله گلپایگانی امضا کردند .
ایشان در پاسخ ، مخالفت شدید و صریح خود را با این امر اعلان کردند . در نتیجه ، این کار خلاف عملی نشد .
همچنین در جریان اصلاحات ارضی شاه ، حضرت آیت الله بروجردی ، جلسه تشکیل دادند . امام خمینی و آیت الله گلپایگانی و عده ای دیگر حضور داشتند . در این جلسه ، مطالبی مطرح شد . در نتیجه ، ایشان نامه نوشتند و مخالفت خود را اعلان کردند و مسأله متوقف شد .
مورد دیگر : شاه می خواست با یک زن ایتالیایی ازدواج کند . برای این موضوع ، احتیاج به موافقت آیت الله بروجردی بود . خیلی تلاش شد که ایشان فتوا به جواز ازدواج دائم با غیر مسلمان بدهد .
یادم هست : آیت الله بروجردی حتی ازدواج موقت را نیز فتوا ندادند با این که ، حداقل ازدواج موقت با اهل کتاب بلا اشکال است . گر چه آیت الله بروجردی ، چه دائم و چه موقت را بلا اشکال می دانستند .
شاید این عدم فتوا ، به جواز ازدواج با غیر مسلمان ، به این خاطر بود که در آن شرایط این ازدواج را به خصوص برای شاه به صلاح مسلمین نمی دانستند . گر چه مستقیماً از طرف دربار این استفتاء صورت نگرفته بود ، اما در عین حال فتوای خود را که جایز می دانستند ، ننوشتند ، بلکه مرقوم فرمودند :
“علمای امامیه ، ازدواج دائم با کتابیه را جایز نمی دانند .”
………………………………………………………………….
ر. ك: چشم و چراغ مرجعیت،مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،ص120.
موضع ایشان در برابر رژیم شاه
آیت الله سید جعفر احمدی می گوید:
در زعامت ایشان بسیارى از كارهاى خلاف توسط ایشان، جلوگیرى شد بدون این كه شاه بتواند مخالفت كند. شاه در كتابى كه بعدا نوشته بود اقرار كرده كه : مقام غیر مسؤولى (به تعبیراو) مانع كارهایش بوده است
………………………………………………………………….
ر. ك: چشم و چراغ مرجعیت،مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،ص89.
آیت الله العظمی بروجردی و حکومت وقت
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به طور کلی قبل از زعامت امام خمینی رحمة الله روحانیت زمینه را برای تشکیل حکومت اسلامی مهیا نمی دید.
علمای قدیم نیز آنجا که حاکمان وقت قدمی بر خلاف مصالح مسلمین برمی داشتند ، با فتاوای به موقع و بعضاً تاریخی خود به کمک مسلمانان می آمدند . نظیر آنچه میرزای شیرازی در تحریم تنباکو انجام داد . همچنین در هنگام هجوم اجانب به سرزمین اسلامی فتوای جهاد می دادند و در مقابل هجوم بیگانگان ایستادگی می نمودند . آیت الله بروجردی رحمة الله در مقابل حکومت زمانش راهی را برگزید که علمای سلف رفته بودند. وی هر گاه حرکتی را بر خلاف مصالح اسلام تشخیص می داد ، قاطعانه برخورد می کرد . و ترس و واهمه ای از جایگاه و موقعیت مخاطب خود به دل راه نمی داد . ایشان بارها با تذکرات کتبی و شفاهی از تصمیم گیریهایی که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمین بود جلوگیری به عمل می آورد، اما بنا به عللی مردم متدین آن روز گمان می کردند آیت الله بروجردی از آن چه در اطرافش می گذرد آگاه نیستند . از جمله ی این عوامل عبارتند از :
1 – مصلحت حوزه علمیه ؛ ایشان معتقد بود طلاب در آن موقعیت باید مشغول مطالعه و تحقیق باشند و قبل از این که حوزه قدرت بیشتری بیابد نمی توانست علناً به مخالفت بپردازد زیرا در آن زمان حوزه چون نهالی بود که قدرت مقاومت در برابر تندبادها را نداشت.
2 – فشار همه جانبه اجانب ؛ شاه – که دست نشانده ی اجانبه بود – اگر احساس می کرد در داخل کشور هیچ گونه پایگاهی ندارد خود را تمام و کمال به دامان شرق و یار غرب می انداخت و آیت الله بروجردی رحمة الله که به خوبی از جریانات زمانه مطلع بود نمی خواست شاه چنین احساسی پیدا کند .
3 – عدم بلوغ سیاسی جامعه ؛ آیت الله بروجردی رحمة الله معتقد بودند مردم ایران در آن زمان به بلوغ سیاسی و اجتماعی کامل نرسیده اند و آمادگی رویارویی با حکومت را ندارند .
عواملی همچون سه عامل مذکور باعث می شد مردم تصور کنند آیت الله بروجردی قلباً از حکومت شاه رضایت دارد ، به همین علت اعتراضات خود را متوجه ایشان می ساختند و آیت الله بروجردی در این زمینه بارها می فرمود :
«مردم خیال می کنند من در اوضاع مملکت دخالت نمی کنم و متوجه امور نیستم ، کاملاً متوجه هستم و اقدامات لازم را انجام می دهم ولی مردم خبر ندارند.»
در راستای این اعتراضات ، کسی از شیراز نامه ای برای ایشان فرستاده بود و در آن نامه نوشته بود؛ شما که در نامه هایتان برای دولت یا دربار، چنین و چنان می نوسید ، اطلاع دارید که شاه چگونه است وی عکسی از شاه با همسر بی حجابش از روزنامه ای جدا کرده بود و فرستاده بود . آیت الله بروجردی فرمودند:
« صاحب نامه متوجه نبوده که به این اندازه ها اطلاع دارم ، لکن چه باید کرد که موضوع فشار اجانب در کار است و من بیش از این مصلحت نمی دانم که دولت تضعیف شود ، زیرا شاه از خودش اختیاری ندارد و تحت فشار دولتهای بیگانه است . یک طرف روسها و طرف دیگر غرب و آمریکا خواسته های خود را تحمیل می کنند . اگر شاه احساس کند که موقعیتش در داخل تضعیف شده است و جای پایش سست است برای حفظ خودش تسلیم بیگانه می شود لذا کوشش ما این است که خیلی احساس ضعف نکند اگر گاهی مماشات می شود به این جهت است . مصالح مملکت و اسلام را به او تذکر می دهیم اما جوان است و مغرور . و همچنین می فرمودند :
قصه ی ما داستان مشک آب خالی و پرهیز است ( کسی مشک خالی به دست داشت و مردم نمی دانستند خالی است او هم پیوسته مردم را بر حذر می داشت که خیس نشوید ، مواظب باشید) .
گاهی تشری به دربار می زنیم . اما می دانیم که مردم آمادگی ندارند و اگر تهدید و فشاری پیش بیاید شانه خالی خواهند کرد . این گونه نیست که تا پای جان بایستند.»
مبارزات و فعالیتهای سیاسی آیت الله بروجردی را به دو بخش می توان تقسیم نمود.
الف : قبل از تصدی زعامت و مرجعیت دینی .
ب : بعد از تصدی زعامت و مرجعیت دینی .
الف : قبل از تصدی زعامت و مرجعیت دینی
آیت الله بروجردی رحمة الله از جمله روحانیون آگاه به زمان بود . ایشان قبل از عزیمت به قم و قبول مرجعیت دینی ، چون نگاهبانی تیزبین و روشن ضمیر برای اسلام بودند و هر زمان فرصتی می یافتند از آن به نحو شایسته ای استفاده می کردند . از جمله :
زمانی که مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی در باغ سراج الملک شهر ری تقریباً محاصره بودند و دلیل محاصره ی ایشان در خواستی بود که از دولت نموده بودند و از جمله موارد آن عبارت بود از :
1 – آزاد گذاشتن زنان در حجاب و رفع ممانعت از حفظ حجاب . 2 – لغو اجبار در لباس متحد الشکل پوشیدن 3 – عمل به موقوفات 4 – منع فروش مشروبات الکلی .
دولت هم به هیچ عنوان زیر بار این خواسته ها نمی رفت . و در پی این رویدادها سه نفر روحانی از قم آمده بودند تا آیت الله بروجردی رحمة الله را برای کمک به آیت الله حاج آقا حسین قمی به تهران ببرند.
آیت الله بروجردی رحمة الله برخی از آقایان بروجرد جلسه ای تشکیل دادند تا در این زمینه مشورت کنند و در پایان فرمودند :
« دو نظر هست : یکی این که خود من راهی تهران شوم و دیگر این که تلگراف کنم.»
بعد فرمودند :
«اگر من هم به تهران رفتم کار پیش نرفت ، چه می شود ؟ بهتر است ، پیش از این که آخرین شیوه را عمل کنیم ، نخست تلگرافی بزنیم و زمینه را بسنجیم .»
ایشان تلگراف زدند و اتفاقاً اثر گذاشت . در هیأت دولت گفته بودند ، اگر آیت الله بروجردی به تهران بیاید وضع لرستان به هم خواهد خورد . بهتر است هر چه زودتر موافقت شود لذا با خواسته های آیت الله حاج آقا حسین قمی ، موافقت شد و هیأت دولت خواسته های ایشان را تصویب کرد.
آیت الله بروجردی رحمة الله در راه مبارزات سیاسی خود قبل از هجرت به قم دستگیر شدند و صد روز در «ارکان حرب » تهران تحت نظر بودند . ایشان در بازگشت از زیارت خانه خدا هشت ماه در نجف اشرف توقف می کنند و جلساتی با علمای نجف برگزار می نمایند . در همین زمان عده ای از علمای قم جمع شده بودند و به مسائلی اعتراض می کردند . آیت الله بروجردی نیز حامل پیامی از علمای نجف برای علمای قم بود . حکومت وقت از جریان مطلع شده بود و می ترسید که آیت الله بروجردی رحمة الله نیز به صف معترضین بپیوندد به همین دلیل در مرز قصرشیرین ایشان را دستگیر کردند و به ارکان حرب تهران فرستادند . این دستگیری آنقدر سری و محرمانه بود که هیچ یک از مردم ایران و بالخصوص بروجرد متوجه نشدند . تا این که در جریان ترور امیر لشکر عبدالله خان طهماسبی د ر راه بین بروجرد و خرم آباد شاه به سوی غرب حرکت می کند و در مسجد سلطانی بروجرد با مرحوم آقای حاج سید عبدالحسین طباطبایی بزرگ خاندان طباطبایی دیدار می کند و درست بعد این جلسه بود که شاه دستور آزادی آقای بروجردی را صادر می کند.
ب : بعد از تصدی و زعامت مرجعیت دینی
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت الله بروجردی بعد از هجرت به قم و قبول زعامت حوزه ی علمیه ی قم و مرجعیت دینی شکل بسیار گسترده تری به خود گرفت و حکومت ایران که از جایگاه و نفوذ آیت الله بروجردی رحمة الله در میان علما و اقشار مردم مطلع گشته بود به ناچار به خواسته های ایشان تن می داد که مبادا گزندی به تاج و تختشان وارد آید.
آیت الله بروجردی رحمة الله هم علی رغم مصالحی که در برخورد با حکومت مد نظر قرار می دادند همیشه با شاه و درباریان از موضع قدرت برخورد می نمودند . هر گاه از دولتهای وقت گله داشتند و دولت کسی را برای رضایت خاطر ایشان به قم می فرستاد بسیار صریح و با صدای بلند می فرمودند؛ نمی پذیرم ، به طوری که فرستاده دولت می شنید و می رفت . دولت هم از طریق چند واسطه علت را جویا می شد و ایشان می فرمودند ؛ به خاطر اشتباه و عملکرد نامناسب دولت در فلان قضیه و آنها هم بالاجبار در کار خود تجدید نظر می کردند تا رضایت خاطر ایشان فراهم آید .
از جمله فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان در این دوره عبارتند از:
1 – مخالفت با لایحه ی اصلاحات ارضی : شخص شاه لایحه اصلاحات ارضی را به مجلس داد و سپس راهی اهواز شد . وی دستور داده بود که مجلس در اسرع وقت لایحه را به تصویب برساند و در بازگشت تحویل او داده شود.
این لایحه در ظاهر به نفع طبقه ی کشاورزان بود اما در واقع چیزی غیر از آن بود که نشان داده می شد . آنها بسیاری از املاک حاصل خیز شمال را به بنیاد پهلوی که در رأس آن شخص شاه قرار داشت واگذار می کردند تا سرمایه های ملت به جیب شاه و دربار سرازیر شود .
آیت الله بروجردی رحمة الله بعد از اطلاع از حقیقت این لایحه نامه ای به رئیس شورای ملی (سردار فاخر ) نوشتند و نامه ای هم برای آقای قاضی بهبهانی نوشتند که پیگیر نامه ی ایشان به رئیس مجلس باشد تا به موقع به مجلس برسد و فردا نتواند بهانه بیاورند که : نامه ی شما به ما نرسیده است . نامه ی آیت الله بروجردی رحمة الله هنگام نواخته شدن زنگ ملجس ، به دست رئیس مجلس رسیده بود . وی نامه را برای نمایندگان خوانده بود . مفاد نامه چنین بوده است :
« از نمایندگان مسلمان باعث تعجب است که در غیاب شاه، لایحه ی خلاف اسلامی را طرح کرده و در صدد تصویب آن هستند . این لایحه خلاف اسلام و شریعت است . من تا زنده هستم ، نخواهم گذاشت چنین خلافی در این مملکت اجرا شود.»
این نامه باعث شد لایحه مسكوت بماند .
پس از این جلسه،سردار فاخر و صدرالاشرف (رئس مجلس سنا )راهی اهواز شدند و مطلب را به شاه گفتند .شاه خودش را به تجاهل زده و گفته بود :
«مگر ایشان با این لایحه مخالفند ؟ دكتر اقبال به من گفته كه ایشان مخالف نیستند .»
دكتر اقبال بعداً اظهارمی كرد «اصلاً چنین نبوده شاه عمداً این حرف را به من بسته است .»
شاه در کتاب انقلاب سفید به مخالفتهای آیت الله بروجردی با نقشه های دستگاه اشاره کرده و نوشته است :
«قانون اصلاحات ارضی سیر خود را طی می کرد تا به مرحله عمل برسد یکی از مقاماتی که از اصلاحات دنیا اطلاعی نداشت نامه ای به مجلس نوشت و جلوی این کار را گرفت. »
2 – مخالفت با مراسم چهارشنبه سوری: نامه ای از آذربایجان به دست آقای بروجردی رسید که در آن گفته شده بود لشکر آذربایجان امسال می خواهدبرای مراسم چهارشنبه سوری ، روی دو کوه ،آتشکده درست کند و بعد از برافروختن آتش ، نظامیان به آتش ادای احترام کنند .
آقای بروجردی از بر پایی چنین مراسمی به شدت احساس خطر می کردند و صراحتاً مخالفت خود را همراه با تهدید اعلام می داشتند . ایشان با دست خط خودشان برای شخص شاه یادداشتی نوشتند و عده ای را مأمور کردند نامه را به دست شاه بدهند . بیش از این نیز نزدیکان شاه تماس گرفته بودند که از شاه وقت بگیرند و از نزدیکان شاه و درباریان نیز خواسته بودند حتماً در جلسه شرکت کنند تا اگر شاه توضیح خواست بتوانند توضیح بدهند .
محتوای نامه ی مذکور چنین بوده است :
«ما به شما می نویسیم : پادشاه اسلامی ، پادشاه اسلام پناه ، اگر بنا باشد پادشاه ما به آتش پرستی بگراید همان مبارزه ای که در صدر اسلام با آتش پرستان بود ، اکنون نیز شروع خواهد شد .»
شاه ، پس از خواندن نامه فوراً گفته بود ؛ آن مراسم را متوقف کنند.
3 – عدم جواز ازدواج شاه با زن اجنبی : علمای امامیه معتقدند ازدواج موقت مردم مسلمان با زن غیر مسلمان جایز است . اما این اجازه را در مورد ازدواج دائم نمی دهند. در مورد اخیر ( عدم اجازه ی ازدواج دائم مرد مسلمان با زن غیر مسلمان ) آیت الله بروجردی رحمة الله با علمای گذشته اختلاف نظر دارند چرا که ایشان ازدواج دائم مرد مسلمان با زن غیر مسلمان را جایز می دانند.
شاه تصمیم داشت با یک زن ایتالیایی ازدواج کند . برای این موضوع ، احتیاج به موافقت ایت الله بروجردی رحمة الله بود. خیلی تلاش می کردند آیت الله بروجردی رحمة الله اجازه ی چنین امری را صادر بفرمایند . ایشان در آن شرایط این ازدواج را به خصوص برای شاه به صلاح مسلمین نمی دانستند . بنابراین حتی اجازه ی ازدواج غیر دائم را هم ندادند و بر خلاف فتاوا و نظر خود در جواب نوشتند :
«علمای امامیه ، ازدواج دائم با کتابیه را جایز نمی دانند.»
4 – مخالفت با تغییر خط : همان طور که پیشتر اشاره شد شاه می خواست همانند آتاتورک – همتای ترکیه ای خود – تغییراتی در اعتقادات و فرهنگ ملت مسلمان ایران انجام دهد تا به وسیله ی ضعیف شدن اعتقادات مذهبی مردم زمینه را برای تحقق امیال و آرزوهای خود و اربابانش مهیا سازد. در راستای اصلاحات مورد نظر ، شاه قصد داشت خط مردم ایران را از الفبای فارسی به الفبای لاتین تغییر بدهد و مقدمات این کار را هم انجام داده بود ، تبلیغات کرده بود و زمینه را به اصطلاح خود آماده ساخته بود . آیت الله بروجردی رحمة الله که سعی داشت همیشه از جریانات روز مطلع باشد به محض اطلاع فرمود :
«هدف اینان از تغییر خط ، دور کردن جامعه ی ما از فرهنگ اسلامی است . من تا زنده ام اجازه نمی دهم این کار را عملی کنند و به هر کجا که می خواهد منتهی شود. » باید اذعان داشت انصافاً موضع گیری به موقع و قاطعانه ی آیت الله بروجردی در برابر تغییر خط از بزرگترین خدمات ایشان به فرهنگ اسلامی این مرز و بوم است.
5 – جلوگیری از اعدام آیت الله خزعلی : آقای خزعلی در شهرستان رفسنجان بنا بود سه روز منبر برود . ایشان روز اول در مورد شاه بسیار تند صحبت کرد و همین صحبت ها باعث دستگیری ایشان شد ، شاه پس از اطلاع از جریان ، دستور داد ایشان را محاکمه ی صحرایی و اعدام کنند . بنا به اظهار مطلعین آقای خزعلی گفته بود :
«سلطنت در برابر قدرت آیت الله بروجردی مانند انگشتر در دست ایشان است . از این روی هر گاه اراده کند آن را از انگشت خود در می آورد و دور می اندازند.»
آیت الله بروجردی بعد از اطلاع از قضایا در پی یک سری اقداماتی که به عمل آوردند زمینه ی آزادی آقای خزعلی را فراهم کردند . ایشان نسبت به دستگیری آقای خزعلی به شدت با دولت برخورد کردند و این اعتراض باعث شد فردای آن روز آقای خزعلی آزاد شوند. آیت الله بروجردی ، به آقای خزعلی گفتند ؛ به رفسنجان برگردید و به وعده ی خود عمل کنید و دو روز دیگر را هم منبر بروید.
6 – جواب دندان شکن به شاه : در جریان لوایح شش گانه که آیت الله بروجردی مخالفت کرده بود، شاه ، قائم مقام رشتی و صدر الاشراف را به قم فرستاد تا به آیت الله بروجردی بگویند، دخالت در این امور در شأن شما نیست. آیت الله بروجردی در پاسخ فرمودند:
«به شاه بگویید کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه ام را بر سر بگذارم و تاج و تختش را ویران کنم».
صدرالاشراف گفته بود این مطلب را نمی شود به شاه گفت ، میانه ی دو شخصیت بزرگ به هم می خورد . از این رو به شاه گفتند : حضرت آیت الله بروجردی اظهار کردند اعلی حضرت شاه مملکت است . شاه با عصبانیت گفته بود :
«پس سید باید سر جایش بنشیند و در این امور دخالت نکند.»
قائم مقام رشتی گفته بود :
«آقا ایشان این جور نگفته است ، ما نخواستیم بین شما و ایشان را به هم بزنیم بلکه حرف ایشان این بود که : «شاه کاری نکند که عصایم ….»
شاه ترسیده بود و گفته بود : من مقلد ایشان هستم .
7 – گنجاندن درس تعلیمات دینی در مقطع ابتدایی: آیت الله بروجردی از هر فرصتی برای نشر احکام اسلامی استفاده ی بهینه می کرد.
در اواخر سال (1325 شمسی ) آقای بروجردی رحمة الله به آقای فلسفی پیغام داد که به شاه بگویید ، همان طور که در روزنامه ها نوشته اند ، چون زمینه ی اجرای لایحه ی اجباری کردن تعلیمات ابتدایی فراهم شده است ، تعالیم دینی را هم در کنار تعلیمات ابتدایی بگنجانند نه این که فقط خواندن و نوشتن ، منظور بشود. آقای فلسفی در کاخ مرمر شاه را ملاقات کرد و پیام آقای بروجردی را به شاه ابلاغ نمود. شاه نیز پیام آقای بروجردی را به دکتر شایگان ( وزیر فرهنگ وقت ) ابلاغ کرد . بعد از مدتی دکتر شایگان نامه ای به آقای فلسفی نوشت که نظر آیت الله بروجردی در امر تعلیمات دینی تأمین خواهد شد.
8 – تأسیس دبستانها و دبیرستانهای مذهبی : دین و مذهب مردم دغدغه ی اصلی و همیشگی آقای بروجردی بود . ایشان تمامی تلاش و امکانات خود را در جهت نشر احکام اسلام و شریعت مداری ملسمین مصروف می داشتند ، و در ین زمینه اقدامات انجام شده نشان دهنده ی روشن بینی خاصی است که آقای بروجردی به عنوان مرجعیت دینی از آن برخوردار بوده است . استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «تکامل اجتماعی انسان» چنین بیان می کند:
« یکی از مزایای برجسته ی معظم له که نماینده ی (نمایانگر) طرز تفکر روشن وی بود ، علاقه مندی وی به تأسیس دبستانها و دبیرستانهای جدید تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش آموزان را هم علم بیاموزند و هم دین . معظم له دیانت مردم را در بی خبری و بی اطلاعی و بی سوادی آنها جستجو نمی کرد معتقد بود که اگر مردم عالم شوند و دین هم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد هم دانا خواهند شد و هم متدین . آن مقداری که من اطلاع دارم مبالغ زیادی از وجوه و سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی از دبستانها و دبیرستانها شود.
در بیلان چاپی دبیرستان کمال نارمک خواندم که مبلغی در حدود 800 هزار ریال با اجازه ی ایشان بابت سهم امام به دفتر آن مدرسه پرداخت شده است . هر چند درباره ی مدارس «جامعه تبلیغات اسلامی » اطلاع دقیقی ندارم ، اما می دانم کمکهای شایانی کرده است و حتماً موارد دیگر هم هست که من فعلاً بی خبرم. این اقدام معظم له بسیار قابل تحسین است ، هر چند این اقدام نیز نسبت به آنچه باید بشود ناچیز است ، اما با توجه به این که در گذشته افرادی بودند و الان هم وجود دارند که آبادی دین را در خرابی این مدارس و معدوم شدن علوم جدید می دانسته و می دانند معلوم می شود که علم معظم له بسیار ارزشمند بوده است .»
موارد مذکور نمونه هایی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت الله بروجردی رحمة الله بود که نشان می دهد آن عده از علما و بزرگانی که به ایشان امید بسته بودند و انگشت روی ایشان گذاشته و به قم دعوتشان کردند در انتخاب خود اشتباه نکرده اند . ایشان نه تنها از جریانات اجتماعی و سیاسی جامعه ی آن روز آگاهی داشتند بلکه خود جریانی تأثیر گذار بودند . و هیچ امری جز مصالح کلی جامعه ی اسلامی در تصمیم گیریهای وی لحاظ نمی شده است .
…………………………………………………………
تهوری، مسلم، منادیان تقریب(3) آیت الله بروجردی و اتحاد دنیای اسلام،ص114 الی 124.
موضع سیاسى آیت الله بروجردی
از آنچه گذشت كه شمه اى بود از حركتهاى آن بزرگ به خوبى روشن شد كه مرحوم بروجردى دستگاه واعمال آن را هوشیارانه زیر نظر داشته است و هرگاه احساس مى كرده حركتى ناسازگار با دستورات اسلام در حال تكوین است شجاعانه موضع مى گرفته است . بسان دیده بانى تیزهوش از كوچكترین حركت دستگاه غافل نبوده است .
پلك برهم نمى هشت تااین كه به خواسته اش جامعه عمل پوشانده شود. كه جلوه هاى آن را در مخالفت با تاسیس مجلس موسسان، بى حجابى ،خانه زن، محاكمه واعدام آیه الله كاشانى و… به عیان مى بینم .
امااوضاع واحوال و شرایط اجتماعى در نظرگاه آن مرحوم براى حركت بنیادین و دگرگونى اساسى مهیا نبود، زیرا:
1- دفاع دستگاه ازاسلام
دستگاه خود را مدافع اسلام و مطیع اوامر علما مى دانست
قدرت حاكم دوران، آنگاه كه در پى استوارسازى بنیادین حكومت بود از هیچ تلاشى دراین زمینه فروگذارى نكرد.
در بسیارى از موارد در برابر دستور علما و در راس آن آقاى بروجردى سر تسلیم فرود مى آورد. بااین حساب امكان نداشت به مردم كوچه و بازار شهر و روستا باوراند كه در پشت پرده قضایا دگراست
2- عدم بلوغ جامعه :
مردم به خاطر سالیان متمادى سایه شوم استبداد بر سر آنان از نظر تحلیل و فهم مسائل سیاسى اجتماعى در حد بلوغ نبودند.
جامعه نابالغ هم ،براى به دوش كشیدن مشكلات یك حركت بنیادین اجتماعى ،ناصبوراست و ناپایدار.ازاین روى مرحوم بروجردى نمى توانست حركتى را بیاغازد كه زیربار مشكلات تنها بماند و حركت نافرجام .
3- حوزه نامنسجم و ضعیف
بروجردى وارث حوزه اى بود كه دست تطاول ظلم و بیداد، مراكز متعدد تصمیم گیرى و… آن رااز هم گسسته بود. طلاب از نظر فكرى و علمى پایین بودند و دانشهاى دین در غربت .
بروجردى براى درافتادن با دستگاه و تغییر دادن اوضاع واحوال و سر و سامان دادن به زندگى مردم از بازوى فكرى برخاسته از حوزه كه از آرمانهاى وى دفاع كند و نتفكراورا در سرتاسر كشور گسترش بدهد محروم بود.
این كه انقلاب اسلامى توانست در مدتى كوتاه دراقصى نقاط این سرزمین حتى در كوره دهات شعاع خود را بگستراند به همت والاى فرزندان حوزه بود و عالمان بیدار شهرستانها كه هر یك خود شیرى بودند در كنام .
4- خوف از هرج و مرج :
اندیشه هاى الحادى غرب و شرق درهاى بسته را مى گشودند. تا اندرونیها راه یافته بودند.
سنگرهاى دینى یكى پس از دیگرى با هیاهو و جنجال و تبلیغات زهرآگین تصرف مى شد. آن جا كه اندك مقاومتى بود و مارك واپس گرا و ارتجاع نمى توانست آن را درهم شكند زور بود كه میدان دار مى شد!
میكرب الحاد به جان ملتهاى مسلمان از جمله ایران افتاده بود. فوج فوج فرزندان اسلام رااز آبشخوراصلى جدا مى كردند.از كتابها و مجلات علیه اسلام شرر مى بارید.
در كوى و برزن این اسلام بود كه آماج حملات قرار گرفته بود. بهائیان به كمك دستگاه در بسیارى از شهرهاى مقدس این سرزمین ،لش گندیده و تعفن گرفته خود را تحمیل كرده بودند.
لاشخورهاى تجزیه طلب در گوشه و كنار در فكر آن بودند كه این سرزمین از پا بیفتد تا تكه پاره اش كنند.این یك سوى جریان سوى دیگر جریان نظام شاهنشاهى بود.
كسى شك ندارد كه نظام شاهنشاهى تباهى آفرین است . میكربى است كه به بدنه هر ملتى جاخوش كند تا آن ملت رااز پا در نیاورد دست بردار نیست . در عین حال از بى حكومتى واز هم گسیختگى و حاكمیت هرج و مرج قابل تحمل تر بود.
ازاین روى آیه الله بروجردى از یك طرف مى دید دستگاه از قدرت او واهمه دارد و نمى تواند شعائراسلامى را نادیده بگیرد و به گونه اى آشكار به مخالفت به اسلام برخیزد، واز طرف دیگر در توان خود نمى دید با فروپاشى نظام كه در هر حال به ظاهر شریعت پایبند بود و در برابر علماء تسلیم، سر و ته قضیه را به هم بیاورد والحادگرایان و تجزیه طلبان ازاین فروپاشى بهره نبرند و زمام رااز دست او نگیرند و قضایاى گذشته تكرار نشود .
5- بازسازى حوزه :
بروجردى وظیفه خود مى دانست كه حوزه رااز نابسامانى كه گرفتارش شده بود و بسان خوره از داخل نابودش مى كرد نجات بدهد. حركتهاى تند سیاسى را به صلاح حوزه نمى دانست و خوف آن را داشت كه این شیرازه از هم بپاشد و براى آینده هیچ كارى نتوان صورت داد.
حوزه گرفتار فقر و مذلت و با دانشى اندك نمى توان دوام بیاورد، ازاین روى باید دورانى نسبتا طولانى به بازسازى آن مشغول شد و بروجردى این مهم را به خوبى انجام داد و حوزه را براى یك حركت عمیق علمى ، سیاسى اجتماعى و… آماده كرد:
آیه الله فاضل دراین باره مى گوید:
{به نظر من آیه الله بروجردى و تلاشهاى آن بزرگوار زمینه سازانقلاب اسلامى بود، زیرا آیة الله بروجردى به حوزه قم رشد داد شخصیت داد. مبارزات حضرت امام در پرتو این شخصیت حوزه بود كه ثمر نشست .اگر نبوداین هویت و عظمت حوزه كه آیه الله بروجردى بدان بخشیده بود مسلماانقلاب و حركتى سازنده پا نمى گرفت}.
رئیس جمهور، جناب حجة الاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى درباره نقش آیة الله بروجردى در پى ریزى انقلاب مى گوید:
بعداز خفقان شدید رضاخان قزاق و قلع و قمع كردن روحانیت و ممنوع كردن لباس روحانیت و بستن مدرسه ها و حسینه ها و مساجد در ابتداى حكومت محمدرضا پهلوى كه ضعیف بود و نمى توانست آن سیاست را تعقیب بكند یكى از كارهاى بسیار مهم و باارزش شیعه كه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى سهم عظیمى دراین كار دارند تشكیل و توسعه حوزه علمیه قم و حوزه هاى دینى بود .
در ده سال : بین 1330 تا 1340 كه روحانیت تا حدودى خاموش است حوزه علمیه قم كارى كرد شبیه كارى كه امام صادق كرد. هزارها طلبه پرشور متدین با مطالعه و آشناى به مسائل روز تربیت شدند واینها ذخیره انقلاب شدند واگراینها نبودند محال بود درایران بشود رژیم پهلوى را شكست .البته با معجزه چرا.امااینها با مراحل طبیعى كردند.
هزارها طلبه كه سالى چند بار مى رفتند تااعماق روستاها و معرفت وانقلاب مى بردند و بر مى گشتند به حوزه واز آن جا احساس مردم را و درك مردم را و نیاز مردم را و واقعیت جامعه را به حوزه منتقل مى كردند . ( مكتب جمعه ج3 / 379)
اینك این شما واین متن گفتگوى آیات و حجج اسلام كه درابعاد شخصیت آیة الله بروجردى با ما سخن گفته اند.
به امیداین كه هم ما و هم شمااز زندگى آن عزیز توشه راه برگیریم .
………………………………………………………………….
ر. ك: چشم و چراغ مرجعیت،مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،ص29.