جریان عجیبی از تلقین

 

 

 

آیت الله شیخ مجتبى عراقى مي گويد:

مقدمتا این را خدمت شما عرض مى كنم كه گاهگاهى كه عصرها خدمت آقاى بروجردى مشرف مى شدم و در ضمن ، ایشان در وقت عصر كه وقت جلسه استفتاء بود كسى را راه نمى دادند مگر ضرورت ایجاب كند، گاهگاهى مى رفتم و مى دیدم پرده افتاده بود و دو سه جفت كفش است كه معلوم بود كسى اینجا است گوش مى دادم و مى فهمیدم كه آقاى بروجردى دارند صحبت مى كنند ولى تشخیص ‍ صحبتهایش را نمى دادم و همهمه صداى آقاى بروجردى را مى شناختم !

موقع تشییع جنازه ایشان ، در همانجائى كه محل دفنشان است ، چون چهل ، پنجاه نفر بیشتر نبودیم ، حاج احمد برگشت به بنده گفت : آقا میل داشته اند شما ایشان را در قبر بگذارید و من هم خدا شاهد و گواه است نه اینكه به فكر باشم كه بعدا بگویند فلانى این كار را كرد.

تمام آن چیزهایى كه به نظرم مى آمد براى استحباب دفن میت انجام دادم حتى جورابهایم را از پا در آوردم و دستهایم را بالا زدم ، دكمه هایم را باز كردم و… وقتى ایشان را در قبر گذاشتم ، یكى قرار شد تلقین را بخواند و حاج میرزا حسن نشسته بود آنجا گفت : من مى خوانم ، شما هم تكرار كنید، شروع شد: اسمع افهم ،اسمع افهم یاحسین بن على من هم مى خواندم ، دیدم زمزمه آقاى بروجردى مى آید، خودم همان وقت خیال كردم كه شاید چون صدا مى پیچد مال آن باشد، بلند شدم ، صدا نمى آید، نشستم دیدم همان همهمه آقاى بروجردى است و من تعجب كردم و هیچ شك و شبهه اى هم در این قضیه نیست.

………………………………….

منبع: الگوي زعامت،ص 222.

 

 

 

پاسخی بگذارید