حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(قدس سره)

 

 

 

امام خمینی در 20 جمادی الثانی 1320 هـ .ق. برابر با اوّل مهر سال 1281 هـ .ش در شهر خمین متولّد شد . نامش را روح­الله گذاشتند. پدرش سید مصطفی مردی روحانی و دانشمند بود. وی در ذی حجّه 1320 هـ .ق در بین راه خمین – اراك مورد سوء قصد برخی از اشرار واقع گردید و بر اثر اصابت چند گلوله در 47 سالگی شهید شد.

مادر امام، هاجر نام داشت ، هاجر از خاندان روحانی بود كه پدر، عموها و دایی­های آن مرحومه هم، همگی اهل علم و مورد احترام مردم خمین بودند. هر چند چراغ عمر پدر روح­الله خیلی زود به خاموشی گرایید، اما پس از شهادت سید مصطفی خواهر ایشان خانم صاحبه، به خانه شهید سید مصطفی رفت و به اتفاق هاجر خانم، سرپرستی كودكان خردسال او را عهده دار شد، روح­الله از 6 ماهگی تحت سرپرستی و تربیت مادر و عمّه­اش قرار گرفت .

آغاز تحصیلات امام

روح الله كه دارای هوش و استعداد زیادی بود، از اوان طفولیت شروع به تحصیل كرد و در همان منزل پدری خود نزد معلّمی به نام میرزا محمود به خواندن و نوشتن مشغول شد، سپس به مكتب خانه رفت و پیش ملا ابوالقاسم به تحصیل پرداخت و همچنین نزد استاد دیگری به نام شیخ جعفر مشغول آموختن شد و آنگاه به مدرسه ای جدید كه تازه تأسیس شده بود رفت و نزد شخصی به نام آقا حمزه محلاتی به تمرین و تعلّم خط مشغول گردید.

خلاصه، قبل از این كه 15 سال را پشت سر بگذارد، تحصیلات فارسی آن زمان را تمام كرد. سپس در محضر برادرش آیت الله پسندیده، صرف و نحو و منطق را آغاز نمود و تا سال 1338 ه.ق به تحصیل مقدّمات نزد ایشان ادامه داد و آنگاه قرار شدكه برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان برود ولی نغمه دل انگیز حوزه علمیه اراك كه رونق به سزائی داشت و تحت مدیریت حاج شیخ عبدالكریم حائری بود، ایشان را شیفته خود كرد.(2)

امام، در سال 1339 ه.ق وارد حوزه علمیه اراك شدند و نزد شیخ محمّدگلپایگانی به آموختن منطق و نزد آقا عباس اراكی به آموختن شرح لمعه پرداختند.(3)

هجرت امام از اراك به قم

اندكی پس از هجرت آیت الله حائری از اراك به قم (1340 ه.ق) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم شدند و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه علمیه قم طی نمودند، كه می توان از فراگرفتن تتمه كتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد آقا میرزا علی ادیب تهرانی و تكمیل دروس سطح نزد آیت الله سید محمّدتقی خوانساری و بیشتر نزد آیت الله سید علی یثربی كاشانی و دروس خارج فقه و اصول پیش آیت الله حائری نامبرد. همزمان با فراگیری فقه و اصول، ریاضیات و هیئت و فلسفه رانزد حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به علاوه علوم معنوی و عرفانی را نزد آقامیرزا علی اكبر حكمی یزدی، عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد آقا شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را در محضر آیت الله حاج میرزا جواد ملكی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت 6 سال در محضر آیت الله آقامیرزا محمدعلی شاه آبادی تحصیل كردند.(4)

تلاش امام برای آوردن آیت الله بروجردی به قم

بعد از رحلت آیت الله حائری در سال 1315 ه .ش، آیات عظام سیدمحمّد حجّت، سید محمدتقی خوانساری و سید صدرالدین صدر، مسئولیت اداره حوزه علمیه قم را به عهده گرفتند. در این زمان امام خمینی از چهره های سرشناس و مدرّسان به نام حوزه علمیه قم بودند. فقهای ثلاثه تا سال 1324 ه .ش كه، آیت الله بروجردی به واسطه عارضه كسالت، از بروجرد به قصد معالجه به تهران عزیمت كرد، حوزه علمیه قم را اداره كردند.(5) در این سال وقتی آیت الله بروجردی برای معالجه به بیمارستان فیروزآبادی شهر ری آمده بودند، جمعی از اساتید بزرگ حوزه كه در رأس آنها حاج آقا روح الله قرار داشت، از وی دعوت به عمل آوردند كه برای اداره حوزه علمیه قم به این شهر بیایند تا حوزه دارای مسئول واحدی شود. پس از چند جلسه گفتگو، آیت الله بروجردی كه مرجع تقلید بسیاری از شیعیان بود، با این درخواست موافقت نمودند و به قم هجرت كردند. بعد از مدّتی آیت الله بروجردی مرجع مطلق جهان تشیع گردیدند و حوزه علمیه قم، رونق فوق العاده ای یافت.

حاج آقا روح الله با این كه خودش فقه و اصول تدریس می نمودند و فقیه برجسته ای بودند، برای تقویت موقعیت و كلاس های آیت الله بروجردی، در كلاسهای ایشان شركت می كردند. آیت الله بروجردی هم برای حاج آقا روح الله احترام ویژه ای قائل بودند و در اكثر مجالس ایشان را نزد خود جای می دادند.(6)

ازدواج امام

ایشان در سال 1308 ه.ش با خدیجه خانم دختر حجت الاسلام ثقفی ازدواج كردند.(7) ثمره این ازدواج دو پسر و 3 دختر بود.

امام، بعد از رحلت آیت الله بروجردی

در سال 1340 ه.ش دو حادثه ناگوار درایران اتفاق افتاد:

1 – در دهم فروردین، آیت الله بروجردی رحلت كرد.

2- در اسفند همین سال آیت الله كاشانی وفات یافت.

به دنبال درگذشت این دو بزرگوار رژیم پهلوی تصوّر كرد كه دیگر مانعی بر سر راه اهداف شوم او وجود ندارد، لذا لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی كه به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن و مرد بودن انتخاب كنندگان و كاندیداها تغییر می یافت، در 16 مهرماه 1341 ه .ش به تصویب كابینه امیر اسدالله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگهداشتن هدفهای دیگر بود. حذف و تغییر دو شرط اوّل به منظور قانونی كردن حضور عناصر بهایی در مصادر امور كشور بود.(8)

به دنبال اعلام تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در جراید عصر تهران، امام خمینی بی درنگ علمای طراز اوّل قم را به نشست و گفتگو پیرامون این مسأله دعوت نمودند. جلسه ای با حضور آیات عظام گلپایگانی، شریعمتداری وامام خمینی در منزل آیت الله شیخ مرتضی حائری تشكیل گردید. دراین جلسه تصمیمات ذیل اتّخاذ شد:

1- طی تلگرافی به شاه مخالفت علماء را با تصویبنامه مذكور اعلام داشته، لغو فوری آن درخواست گردد.

2- طی نامه و پیغام به علمای تهران و شهرستانها، جریان تصویبنامه و خطراتی كه برای اسلام و ملّت ایران در بر دارد، بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن از آنان هم دعوت به عمل آید. 3- هرهفته یكبار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه مشاوره و تبادل نظر میان علمای قم برقرار گردد و دركوشش ها و فعالیت هایی كه به منظور مبارزه با تصویبنامه انجام می پذیرد، باوحدت و اتفاق كامل آنان همراه باشد.(9)

بالاخره پس از كشمكشهای زیاد میان رژیم شاه و علماء و دررأس آنها امام، روز شنبه دهم آذر ماه 1341 ه.ش، عَلَم در مصاحبه ای لغو تصویبنامه را توسّط هیأت دولت اعلام كرد و آن را غیر قابل اجراء دانست.(10)

انقلاب سفید شاه

در 19 دی ماه 1341 ه.ش شاه به طور رسمی اعلام كرد كه می خواهد اصول 6 گانه ای را به رفراندوم بگذارد و بعداً آن را «انقلاب سفید» نامید.(11) انقلاب سفید شاه مشتمل بر 6 اصل بود كه این اصول عبارتند از:

1- الغای رژیم ارباب و رعیتی

2- ملّی كردن جنگل ها

3- فروش سهام كارخانه های دولتی

4- سهیم كردن كارگران در منافع تولیدی و صنعتی

5- لایحه اصلاح قانون انتخابات 6- ایجاد سپاه دانش.(12)

امام خمینی با اعلام رفراندم از طرف شاه با علما و مقامات برجسته روحانی به گفتگو نشستند و با آنها به مشورت و رایزنی پرداخت و لزوم مقابله و مبارزه فوری با آن را یادآور شدند.(13) در این نشست تصمیم گرفته شد تا با شاه مذاكره و هدف او را جویا شوند. پیغامهای طرفین (شاه و علماء) به وسیله اعزام نمایندگان برای مذاكره در چند مرحله ردّ و بدل شد. محمدرضا شاه در ملاقات با آیت الله كمالوند تهدید كرده بود كه اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی و خراب كردن مسجدها انجام خواهد شد.

در نشست بعدی علمای قم، امام خمینی خواهان تحریم رسمی رفراندُم شاه بودند، ولی محافظه كارانِ حاضر در جلسه، مبارزه در چنین شرایطی را مقابله «مشت با درفش» دانسته و بی ثمر خواندند! سرانجام به واسطه اصرار امام خمینی قرار شد، مراجع و علما مخالفت با رفراندُم را صریحاً اعلام كنند و شركت در آن را تحریم نمایند. امام خمینی، بیانیه ای كوبنده، در دوم بهمن سال 1341 هـ.ش صادر نمود. به دنبال آن بازار تهران تعطیل گردید و مأموران شاه به تجمّع مردم حمله كردند. در آستانه رفراندُم تحمیلی، ابعاد مخالفت مردم گسترش یافت. شاه برای كاهش مخالفتها در 4 بهمن عازم قم گردید.(14) امام خمینی از قبل، با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه به شدّت مخالفت كرد و حتّی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه به قم تحریم نمود. به دنبال این تحریم، نه تنها روحانیون و مردم قم، بلكه تولیت آستانه حضرت معصومه كه مهمترین منصب حكومتی تلقّی می گردید هم به استقبال شاه نرفت و به همین جهت از سمت خود معزول گردید.(15) شاه در قم نطق زننده ای علیه روحانیت ایراد كرد.(16)

ششم بهمن 1341 هـ .ش و تصویب لوایح 6 گانه

در این روز پای صندوق های رأی، جز عدّه ای از گماشتگان «ساواك» كسی دیده نمی شد و محل استقرار صندوق های رأی، خلوت بود. خیابان از مردم تهی و از تانك و توپ و سربازان و مأموران مسلّح پر بود.(17)

آری، یك رفراندوم قلّابی و مضحك و بدون استقبال مردم برگزار شد و عدم استقبال مردم از این رفراندوم نشانگر، مخالفت مردم با شاه و طرفداری آنها از امام خمینی و روحانیت بود. با این وجود، وسایل ارتباط جمعی شاه، در روز 7 بهمن اعلام كردند، اصول پیشنهادی شاهنشاه با استقبال مواجه شد.(18)

رسانه های رژیم پهلوی با پخش مكرّر تلگرافهای تبریك مقامات آمریكا و دولتهای اروپایی، كوشش می كردند تا رسوایی عدم مشاركت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی نیز با سخنرانیها و بیانیه های خود، به افشاگری خود ادامه می داد. بالاخره با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم پهلوی تحریم گردید.(19)

در دوم فروردین سال 1342 ه .ش كه مصادف با شهادت امام جعفرصادق علیه السلام بود، در فیضیه، مجلس سوگواری منعقد شد و این مجلس توسّط مزدوران پهلوی به خاك و خون كشیده شد. متعاقب آن امام خمینی، اعلامیه شدید الّلحنی تحت عنوان شاه دوستی یعنی غارتگری صادر نمودند.

13 خرداد 1342، (دهم محرم 1383)

امام خمینی در عصر همین روز، سخنرانی كوبنده، محكم و تاریخی خویش را در مدرسه فیضیه علیه محمدرضا شاه ایراد نمود.(20)

امام خمینی در این سخنرانی كه عبارات و كلمات آن برای همه قابل درك و فهم بود، شاه را مستقیماً مورد خطاب قرار داد و اُبهّت كاذب او را شكست و رسالت تاریخی خویش را به بهترین نحو، انجام داد. ایشان با شدیدترین حملات، در مقابل شاه پهلوی قرار گرفت.

ترس و وحشتی كه در بین مردم از شاه و ساواك وجود داشت، تا حدود زیادی از بین رفت. در كلمات خطابی امام خمینی، شاه از آن مقام خیالی و تصوّری و اعلیحضرتی پایین كشیده شد.(21)

15 خرداد 1342 هـ .ش

سخنان تاریخی و كوبنده امام خمینی بلافاصله، توسط ساواك و شهربانی به تهران گزارش شد. به دستور شاه پهلوی، ساواك مأمور دستگیری امام گردید. ساعت 3 بامداد 15 خرداد، مزدوران ساواك با هجوم به منزل امام، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل كردند.

خبردستگیری مرجع تقلید مردم، به سرعت در قم و سپس در تهران و شهرهای دیگر منتشر شد. مردم قم با ریختن به خیابانها نسبت به دستگیری امام اعتراض كرده و راهپیمایی نمودند.

پلیس برای متفرّق كردن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، امّا مردم خشمگین به مأموران شاه حمله نموده و در همان دقایق اوّلیه، معاون شهربانی را كشتند؛ یك كامیون ارتش را به آتش كشیدند . تیراندازی به سوی مردم آغاز گردید و تعدادی از مردم بی دفاع به قتل رسیدند. گلوله باران مردم تا عصر ادامه داشت و سرانجام با وارد شدن ارتش در قضیه و استقرار تانكها در شهر و به پرواز در آوردن هواپیماها و شكستن دیوار صوتی توسط آنها برای ارعاب مردم به طور موقّت قضیه فیصله داده شد.

كشاورزان كفن پوش ورامین، دهقانان كن و مردم جماران به طرف تهران حركت كردند و انبوه جمعیت اعمّ از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان و قشرهای دیگر، شعار «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» می دادند. محمدرضا شاه پهلوی، تظاهر كنندگان را به خاك و خون كشید و فاجعه 15 خرداد 42 به وجود آمد. همزمان با به خاك و خون كشیدن تظاهرات تهران، كشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد و تبریز و دیگر شهرستانها توسّط جنایتكاران شاه به وقوع پیوست.(22)

15 خرداد 1342 در تاریخ معاصر ایران نقطه عطفی محسوب می شود و بیانگر این واقعیت است كه پیوند عمیقی میان امام و مردم وجود داشت؛ مردمی كه به خاطر دستگیری امام، سر از پا نمی شناختند و خود را آماج گلوله های مرگبار شاه قرار می دادند و آزادی امام را خواستار بودند. فاجعه این روز نشان داد كه دیگر بین شاه و ملّت شكاف عیمقی ایجاد شده است و ملّت ایران از این به بعد شاه را از خود نمی دانند، بلكه او را آلت دست آمریكا و جهان غرب تلقّی می كنند.

شاه با ارتكاب این جنایت وحشتناك، به طوركلی پایگاه مردمی خود را از دست داد و شمارش معكوس سقوط سلسله پهلوی آغاز گشت.

امام در تهران

در ساعت 3 نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) مأموران شاه، امام را دستگیر و به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران تهران زندانی نمودند و غروب آن روز به زندان قصر انتقال دادند. ایشان پس از 19 روز حبس در زندان قصر، به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد انتقال داده شد. امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد هم از فرصت استفاده كرده و به مطالعه كتابهای تاریخ معاصر و از جمله تاریخ مشروطیت ایران، و كتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت.(23)

آزادی نسبی امام

روز جمعه 12 ربیع الاول 1383 ه.ق مطابق با 11 مرداد ماه 1342 هـ.ش امام از زندان پادگان عشرت آباد، آزاد و به «داودیه» انتقال یافتند و در خانه ای كه مربوط به ساواك بود، اقامت گزیدند.(24) مردم تهران به محض اطّلاع از انتقال رهبر، به طرف داودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت كه حكومت پهلوی ناگزیر از پراكندن مردم و محاصره علنی منزل، توسّط نیروهای نظامی شد. عصر 11 مرداد، روزنامه های مزدور حكومت، خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر كردند. علمای بزرگ با انتشار بیانیه هایی هرگونه تفاهم را تكذیب نمودند.

بعد از این وقایع امام، تحت الحفظ مأموران شاه به منزلی واقع در قیطریه تهران انتقال یافت و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 18 فروردین ماه 1343 ه.ش در همین محل محاصره شده، اقامت داشتند. در شامگاه 18فروردین ماه 1343ه.ش. امام آزاد و به قم انتقال یافت و مردم قم به شادمانی پرداختند.(25)

قیام امام خمینی علیه كاپیتولاسیون و تبعید به تركیه

قانون كاپیتولاسیون یا حق قضاوت كنسولی، برای نظامیان آمریكایی در مهر 1343 تصویب شد. امام برای افشای این توطئه، تصمیم گرفت كه در تاریخ معینی سخنرانی كند و روز چهارم آبان را كه مصادف با ولادت حضرت فاطمه علیها السلام بود، برای این سخنرانی معین و اعلام كرد كه همزمان رژیم برای برگزاری با شكوه تر جشن چهارم آبان روز تولد شاه می كوشید. امام در ساعت 30/8 صبح 4 آبان سخنرانی تاریخی خویش را شروع نمودند و بعد از شرح قانون كاپیتولاسیون، نتایج سیاسی – اجتماعی آن را تبیین نمودند. پس از این سخنرانی، اعلامیه ای هم منتشر كرد و كاپیتولاسیون را سند بردگی مردم ایران معرّفی نمود.

سخنرانی و اعلامیه امام، بازتاب گسترده ای در سراسر ایران داشت و به همین جهت در شب 13 آبان 1343، امام را دستگیر و به كشور تركیه تبعید كردند.(26)

دوران تبعید امام در تركیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود. ایشان حتّی از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود، اما هیچ یك از این فشارها نتوانست امام را وادار به سازش كند. امام در تركیه تحت مراقبت مستقیم مأموران اعزامی حكومت ایران و نیروهای امنیتی دولت تركیه قرار داشت و امكان هر گونه فعالیت سیاسی از ایشان سلب شده بود.(27)

تبعید امام از تركیه به عراق

در 13 مهرماه 1344 ساواك امام را از تركیه به عراق تبعید كرد.(28) امام خمینی بعد از ورود به بغداد، برای زیارت مضجع ائمه علیهم السلام به شهرهای كاظمین، سامرّا و كربلا عزیمت كرد و یك هفته بعد به نجف رفت. ایشان سلسله درسهای خارج فقه خود را در آبان 1344ه.ش در نجف شروع كرد. از طرفی، امام خمینی از آغاز ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیكهایی به ایران، ارتباط خود را با مبارزان حفظ كرد و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام 15خرداد فرامی خواند.(29)

امام خمینی در بهمن ماه 1348 سلسله درسهای خود را درباره حكومت اسلامی یا ولایت فقیه آغاز نمود. انتشار مجموعه این درسها در قالب كتابی تحت عنوان «ولایت فقیه» یا «حكومت اسلامی» در ایران و عراق و لبنان و در ایام حجّ، روح تازه ای به مبارزه می داد. در این كتاب دورنمای مبارزه و اهداف نهضت، ترسیم و مبانی فقهی و اصولی و عقلی حكومت اسلامی از زبان امام خمینی ارائه شده بود.(30)

واقعه 19 دی 1356هـ.ش در قم

اعتراض به مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات علیه امام، به قیام 19 دی قم منجر گردید كه در آن جمعی از طلّاب به خاك و خون كشیده شدند. برگزاری مراسم سوم، هفتم و چهلم های پیاپی در بزرگداشت خاطره شهیدان در تبریز، یزد، جهرم و شیراز، اصفهان و تهران، قیامهایی مكرّر به وجود آورد.

جایگزینی جمشید آموزگار، به جای هویدا به نخست وزیری، كمكی به حل بحران رژیم، ننمود. بعد هم جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» به نخست وزیری رسید. او نیز نتوانست مبارزات مردم را متوقف كند. در زمان نخست وزیری وی كشتار 17 شهریور در تهران اتفاق افتاد و حكومت نظامی در تهران و 11 شهر بزرگ ایران برای مدّتی نامحدود برقرار شد.

از روش های مبارزاتی امام، دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود. اعتصابهای سراسری، در ماههای پایانی عمر رژیم شاه به وزارتخانه ها و ادارات و مراكز نظامی كشیده شد و ضربه نهایی را اعتصاب كاركنان شركت نفت و بانكها و مراكز حساس دولتی وارد كرد.(31)

هجرت امام ازعراق به فرانسه

در 15 مهر 1357 ه .ش امام خمینی و همراهانش از عراق به پاریس عزیمت كردند. امام بعد از چند روز اقامت در پاریس به مكانی در حومه شهر پاریس به نام «نوفل لوشاتو» نقل مكان نمودند. امام در نوفل لوشاتو در مدّت اقامت حدوداً چهار ماهه اش ضمن مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات و شبكه های تلویزیونی و دیدار با شخصیتهای مختلف جهانی و تماس تلفنی با طرفدارانشان در ایران، ملّت را برای ادامه مبارزه تا سقوط شاه ترغیب می كردند و تكیه كلامشان این بود كه «شاه باید برود». و سرانجام در 26 دی ماه 1357 ه .ش شاه ایران را ترك كرد و به مصر رفت.(32)

بازگشت امام به میهن

امام خمینی در 12 بهمن ماه 1357 ه.ش وارد ایران شد و سخنرانی تاریخی خود را در بهشت زهرا ایراد فرمودند. در 16 بهمن، مهندس بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقّت تعیین نمودند. روز19 بهمن پرسنل نیروی هوایی با امام بیعت كردند. روز 20 بهمن همافران در مهمّ ترین پایگاه هوایی تهران قیام كردند. روز 21 بهمن، پایگاههای پلیس و مراكز دولتی توسط مردم سقوط كردند و كودتای نظامی بختیار نیز شكست خورد. در روز 22 بهمن انقلاب اسلامی ایران به پیروزی كامل رسید و دولت بختیار نیز طعم تلخ شكست را تجربه كرد.(33)

تحلیل قیام امام خمینی

امام خمینی در جهان تشیع و در تاریخ مرجعیت شیعه تنها كسی است كه، توانسته است با تبیین تئوریك حكومتی اسلام، نظامی را ساقط و نظام حكومتی نوینی را جایگزین آن كند. از این لحاظ ایشان موفق ترین شاگرد مكتب آیت الله حائری محسوب می شود. هنر بزرگ وی ترسیم حكومت اسلامی به لحاظ نظری و تشكیل و سپس اداره این حكومت به لحاظ عملی بود.

امام خمینی با مطرح كردن «ولایت فقیه» حكومت را در زمان غیبت امام دوازدهم(عج) از آن فقیه جامع الشّرایط عادل می داند. ایشان با تلفیق «جمهوریت» و «اسلامیت» نظامی را به وجود آورد كه در عین پایبندی به ارزشهای اسلامی، از تجارب مثبت بشری نیز بهره می گیرد یعنی این نظام طوری طرّاحی شده است كه قوای 3 گانه مجریه و مقنّنه و قضائیه تحت اشراف ولی فقیه، به وظایف خودعمل می كنند و این نظام، مبتنی بر خواست و اراده مردم است؛ یعنی قوه مجریه و مقنّنه با رأی مستقیم مردم و رهبری نیز، با یك واسطه (مجلس خبرگان) توسط مردم انتخاب می شود.

برای این كه قوانین مصوّب در مجلس با موازین شرع و قانون اساسی منطبق باشد و برخلاف این دو نباشد، نهاد «شورای نگهبان» پیش بینی شده است و همچنین امام خمینی بعداً «مجمع تشخیص مصلحت نظام» را به وجود آورد كه وظیفه اصلی آن رفع اختلاف، بین مجلس و شورای نگهبان می باشد. تشكیل این مجمع نشانگر پویایی فقه شیعه است یعنی فقه شیعه قدرت پاسخگویی به نیازهای تمام زمان ها را دارد، به این معنی كه با استفاده از احكام ثانویه، معضلات سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی حلّ و فصل می شود. آری، رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران پرورش یافته مكتب آیت الله حائری بود كه نظام سیاسی نوینی را طرح و سپس اجراء كرد و نقشی بس ژرف در تحوّلات سیاسی – اجتماعی ایران ایفاء نمود.

…………………………………………………………………………………………………………

1) محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، چاپ اوّل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ص 3.

2) سید حمید روحانی (زیارتی)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج اوّل، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات راه امام، 1360، ص 26.

3) امیررضا ستوده، پابه پای آفتاب، ج اوّل، چاپ اوّل، تهران،نشر پنجره،1373، ص 29.

4) حمید انصاری، حدیث بیداری (نگاهی به زندگینامه آرمانی، علمی و سیاسی امام خمینی)، چاپ سوم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، 1374، صص 16 و 17و 18.

5) علی دوانی، امام خمینی در آئینه خاطره ها، چاپ اوّل، تهران، نشر مطهّر، 1373، صص 14 و 15.

6) علیرضا متولّی، شهاب سبز (حكایت زندگی امام روح الله موسوی خمینی(ره))، چاپ اوّل، تهران، كتابهای قاصدك، 1379، صص 35، 36.

7) امیررضا ستوده، پیشین، ص 30.

8) حمید انصاری، پیشین، صص 37 و 38.

9) سیدحمید روحانی، (زیارتی)، پیشین، صص 149 و150

10) محمدحسن رجبی، پیشین، ص 196.

11) همان، ص 241.

12) اسماعیل فردوسی پور، همگام با خورشید، چاپ اوّل، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام خمینی(ره) فردوس، 1372، ص 61.

13) سیدحمید روحانی (زیارتی)، پیشین، ص 222.

14) حمید انصاری، پیشین، ص 42.

15) گلشن ابرار، ج دوم، پیشین، ص 921.

16) علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج سوم، چاپ دوم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 255.

17) سید حمید روحانی (زیارتی)، پیشین، ص269

. 18) اسماعیل فردوسی پور، پیشین، ص 62.

19) حمید انصاری، پیشین، صص 43 و 44.

20) سید نعمت الله حسینی، جلوه های حسینی در سیمای خمینی، چاپ اوّل، قم،

انتشارات معصومی، 1378، صص 309 و 310.

21) هیأت نویسندگان دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم كلّ قوا، روزها

ورویدادها، ج اوّل، چاپ دوم، تهران، نشر رامین، 1377، ص 447.

22) مركز فرهنگی تربیتی نور ولایت، روزها و رویدادها، چاپ چهارم، قم، انتشارات پیام مهدی(عج)، 1379.ص 154.

23) گلشن ابرار، ج 2، پیشین، صص 923 و 924.

24) سیدحمید روحانی، (زیارتی)، پیشین، صص 574و 576.

25) حمید انصاری، پیشین، صص 58 و 59.

26) نجف لك زایی، منصور میراحمدی، پیشین، صص 163و 164.

27) گلشن ابرار، ج دوم، پیشین، ص ،926

28) محمدحسن رجبی، پیشین، ص 279.

29) حمید انصاری، پیشین، صص 68 – 71.

30) همان، صص 80 و 81.

31) گلشن ابرار، ج دوم، پیشین، صص 929و 930.

32) روزها و رویدادها، پیشین، صص 337-339.

33) حمید انصاری، پیشین، صص 106 تا 110.

……………………………………………………

منبع:این زندگی نامه برگرفته شده ازسایت حضرت امام خمینی (قدس سره) می باشد

 

 

 

پاسخی بگذارید