حضرت آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) و توكل به خدا

 

 

 

نامه حضرت امام خمینی (ره) به مرحوم حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در مورد شخصیت عرفانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره)

مرحوم حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در مورد شخصیت عرفانی آیت الله العظمی بروجردی(ره) می گویند:

در اوایل مرجعیت ایشان مقداری وجوه به حوزه رسید وآن مرحوم حقوق طلاب را از آ ن محل دادند،ولی به همه نرسید.در سال دوم یا سوم اقامت ایشان در قم به فاصلۀ کمی سه نامه به وسیله پست به من رسید.یک نامه از امام خمینی ویک نامه از مرحوم حاج آقا روح الله کمالوند خرم آبادی ویک نامه هم از آقا سید ابوطالب مدرس یزدی.

این سه نامه یک مطلب مشترک داشت.شاید هم آقایان در نوشتن آنها توافق قبلی کرده بودند.مضمون آنها این بود که حوزۀ قم تنها حوزه ای است که از اثر ضربات رژیم پهلوی مصون مانده است.این حوزه هم به علت نرسیدن وجوه به قدر کافی دچار مشکل است ولازم است که شما اقدامی بکنید.حتی امام خمینی در نامه خود مرقوم داشتند که شما آقایان حاج علینقی کاشانی،خسرو شاهی وحاج حسین آقا شالچی وبعضی دیگر را به منزلتان دعوت کنید وبه آنها بگویید که حوزه در معرض خطر واقع شده است.مبلغی به عنوان وام بدهند تا آقای بروجردی از این وضع در آیند وکم کم وجوه برسد.

عکس مرتبط :

متن نامه امام خمینی(ره) چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

به عرض عالی می رسانم،ان شاء الله وجود محترم عالی مقرون به صحت وسلامت است .ضمناً لازم می دانم جنابعالی را متذکر یک امر مهم حیاتی کنم، شاید با فکر صائب ولسان گویای شیرین خود بتوانید اقدامی کنید که موافق رضای خدای تعالی وصلاح جامعه باشد.البته می دانید که مسلمین تاکنون چه فرصتهایی از دست داده و چه سنگرهایی را تسلیم دشمنان خود کرده اند که تذکر آنها جز آن که موجب حسرت وتأسف شود نتیجه ندارد.

عده ای از آنها به واسطه جهالت به وضعیت دنیا به واسطه سوء تبلیغات دشمنان وعدۀ دیگر برای گرمی بازار خود با عقلایی که می خواستند اقدام به اصلاح نمایند، معارضه ومبارزه کرده و می کنند تا نفخ صور.اکنون رشته باریکی که برای ما مانده است یکی رشته تبلیغات است که می بینید به چه صورت درآمده وچه اشخاصی متصدی آن به غیر حق هستند ویکی رشته تحصیلی علوم دینیه است که رشته تبلیغات نیز از آن سرچشمه می گیرد.قوام رشته تعلیمات دینیه اکنون به حوزه های علمیۀ نجف وقم واصفهان ومشهد وبعضی بلاد دیگر متقوم است که اکنون اداره وسرپرستی آنها نوعاً به حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای بروجردی محول است واین طور که بنده می بینیم خطر انحلال به آنها متوجه شده است؛ زیرا از طرفی وکلای ایشان که در بلاد هستند غالباً بی اثر هستند واز طرفی بسیاری از علماء بلاد از وجوه جلوگیری می کنند ونمی گذارند به ایشان برسد واز طرفی در تهران وبعضی بلاد دیگر بعضی مغرضین،تبلیغات سوء بر علیه ایشان می کنند واز طرفی خود ایشان حاضر نیستند آن طور که مرحوم آیت الله اصفهانی ومرحوم آیت الله قمی قدّس سرّهما به تجار وبازرگانان مراجعه می کردند وشرح احتیاج حوزه های علمیه را می دادند،اقدام در این کار کنند واز طرفی کسی که دلسوز به حال ایشان وحوزه های علمیه باشد کمتر یافت می شود.این امور دست به هم داده است وموجب شده است که این سنگر را نیز خدای نخواسته از دست بدهیم.

اکنون معظم له از چند ماه به این طرف مبالغی مقروض شده اند،چه برای نان نجف وسامره وچه برای شهریه قم واصفهان وگاهی مشهد وجاهای دیگر و بالجمله مخارج مرحوم سید رحمة الله علیه مع الاضافه علی الظاهر به گردن ایشان آمده وهمان توقعات هست و وجوه برای ایشان نمی رسد وحیف ومیل می شود.

البته می دانید کانون وجوه تهران است وتهران را از قراری که بعضی می گفتند در صد هشتاد از وجوه کلیه ایران مربوط به آن است وجنابعالی را عموم طبقات می شناسند وزبان گویای شما در نوع مؤثر است.

لکن صرف منبر فایده ندارد.این مطلب یک مجمع خصوصی لازم دارد که از تجار محترم خیرخواه وبا کمک ومساعدت امثال آقای حاج میرزا علینقی کاشانی وآقای شالچی وآقای خسروشاهی وآقای بازرگان وآقای مصطفوی وهر که صلاح می دانید مطلب را به طور وافی تذکر دهید بلکه بتوانید اولاً قروض ایشان را به فوریت ادا کنید وثانیاً به طور اساسی یک تعهدی بکنند که مرتباً در هر ماه هر کس به مقدار مقدور مساعدت کند واگر جزئی تسامحی شود می ترسم امر به جایی منجر شود که موجب تأسف وتأثر شود ونتیجه نداشته باشد.والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

روح الله الموسوی الخمینی» (سند شماره 34)

چون موضوع مربوط به آیت الله بروجردی بود فکر کردم بهتر است خودم ایشان را ببینم وبپرسم که اجازه می دهند چنین اقدامی بکنم؟به قم رفتم و در اتاقی که فقط ما دو نفر بودیم،گفتم:«آقایان چنین نامه هایی نوشته اند،آیا اجازه می دهید من این کار را انجام بدهم؟» ایشان صریحاً گفتند:«نه»وسپس با همان متانت فرمودند:«خداوند هرگز مرا از عنایت خود محروم نفرموده است.من به خدا حسن ظن بسیار دارم.این مطلب مالی را با آقایان تجار در میان گذاردن واز آنها کمک خواستن،با حسن ظنی که من دارم ناسازگار است.اگر پولی به نام وجوه رسید،به طلاب می دهم واگر نرسید از کسی تقاضا نمی کنم».

من گفتم:«اگر آنها این وجه را به طور رایگان ندهند،آیا شما اجازه می دهید به عنوان قرض الحسنه از آنها بگیریم؟زیرا آنچه آقای خمینی نوشته اند این است که این تجار متمکن پولی بدهند که شما شهریۀ طلاب را بدهید تا وجوهی برسد».فرمودند:«خیر، قرض الحسنه هم نمی گیرم.هر طور که خدا بخواهد، همان می شود.من به خدا حسن ظن دارم».من هم خداحافظی کردم واز منزل ایشان بیرون آمدم.

عصر آن روز وشب را در قم بودم.فردا خدمت ایشان رفتم که خداحافظی کنم وبگویم من به تهران می روم،اگر امری دارید بفرمایید .در بیرونی منزل آقا ، حاج احمد خادمی ودیگران گفتند:«دیروز عصر وجه زیادی از کویت رسید وپرداخت حقوق طلاب شروع شده است،حتی از حقوق مورد احتیاج نیز زیادتر است.»

وقتی خدمت ایشان رسیدم،گفتم:«آقا،شنیدم که الحمدلله همان طور که به خدا امیدوار بودید وبه عنایت باری تعالی مطمئن،خداوند یاری فرمود».ایشان نیز فرمودند:«بله،خدا یاری نمود وباز یاری می فرماید».آری،مرحوم آیت الله بروجردی چنین مردی بود؛متوجه به حق وبر حسب روایات وبه تعبیر خودشان،حسن ظن به ذات اقدس الهی داشت.

—————————————————————————————————————

ر. ك:دوانی،علی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام محمد تقی فلسفی ، چاپ مركز اسناد انقلاب اسلامی ،ص 183.

عکسهایی از مرحوم حجت الاسلام فلسفی و مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره)

 

 

 

پاسخی بگذارید