آیت الله فاضل لنكرانى می گوید:
مرحوم پدرم نقل مى كردند: حضرت آیت الله بروجردی پادرد داشتند، به همین جهت یكى دو سفر به آبگرم محلات رفتند. در یكى از این سفرها كه مردم اطراف متوجه شده بودند، به دیدن ایشان آمدند. از جمله : عده زیادى از فقرا هم آمده بودند كه آیت الله بروجردى به آنان كمك كند.
ایشان ، ضمن اینكه به فقرا پول دادند، دستور فرمودند: چند تا گوسفند بخرند و گوشت اینها را بین فقرا تقسیم كنند. پس از كشتن گوسفند و تقسیم آنها بین فقراء، به اندازه نیم كیلو گوشت براى آیت الله بروجردى كنار گذاشته بودند، تا یك وعده كباب را براى ایشان تهیه كنند.
سفره انداخته شد. ماست و خیار گذاشتند، دو سه سیخ كباب هم ، كه از همان گوشت تهیه كرده بودند، خدمت ایشان گذاشتند.
فرمودند: این كباب از كجاست ؟ گفتند: از همین گوشت ، مقدارى فقط براى شما درست كرده ایم . ایشان فرمودند: من این كباب را نمى خورم ، اینها را بین فقراء تقسیم كنید چون آنها بویش را فهمیده اند ایشان همان ماست و خیار را تناول كردند.
یا اینكه گاه مى شد، طلبه اى مى آمد خدمت ایشان و اظهار مى داشت : یك دوره كتاب نیاز دارم . مى فرمودند: پولش چقدر مى شود؟ طلبه مى گفت : مثلا هزار تومان . فورا پرداخت مى كردند. اما وقتى براى خودشان مى خواستند كتابى بخرند، مدتى چك و چانه مى زدند تا به قیمت كمترى بخرند، به خاطر اینكه مخارج شخصى را از پول خود تهیه مى كردند و آن هم محدود بود، از این رو، در مضیقه بودند.
………………………………………………
ر.ك: الگوی زعامت ،ص 157.