موضع تقریبی آیت‌الله بروجردی در مجلس درس

 

 

 

سلیقه آیت‌الله در درس را من، و دیگر شاگردان وی در یادنامه آن حضرت که طی شماره مخصوصی ، از سوی مجله حوزه انتشار یافت ، (و در کتاب حاضر) توضیح داده‌ایم . در اینجا تنها آن بخش از سیره درسی او را که با تقریب مذاهب ارتباط دارد ، می‌نگارم :

 

ایشان بطور کلی به آرای و فتاوی قدما بسیار اهمیت می‌داد و حتی کتاب «مسائل الخلاف» شیخ طوسی را برای اولین بار ایشان با حواشی کوتاهی چاپ کردند ، چاپ رحلی سنگی خلاف ، با مقدمه ایشان منتشر گردید و گویا در تصحیح آن با نبودن نسخه‌های مصحّح ، زحمت فراوان متحمل شده بود ، اما گزارش آن را نداده بود و من طی نامه‌ای در آغاز تألیف «جامع الاحادیث» تلویحاً نواقص آن چاپ را به ایشان نوشتم و ایشان در جلسه حدیث قبول فرمود و بعداً شرح آن را یاد کرد که حاکی از زحمت چند ساله ایشان بود .

 

از جمله ، آن مرحوم به مسائل خلافی میان مذاهب ، اهمیت می‌داد ، در مسائل مهم ، اقوال و آرای اهل سنت را ذکر می‌کرد حتی اگر نظری در آنها داشت علت معقولی برای آن آراء یاد می‌کرد که ذیلاً نمونه‌های آن را یاد می‌کنم . کتاب خلاف شیخ را هم به همین منظور و هم به لحاظ علاقه ایشان به شیخ طوسی نشر دادند . در این رابطه یک نوبت فرمود : «قدمای ما مسائل الخلاف را حفظ داشتند».

 

در جلسه درس ، گاه به گاه کتاب خلاف را می‌آورد و برخی مسائل خلافی را از روی آن می‌خواند و شرح می‌داد ، گاهی اوقات در درس اصول ، کتاب «عدّة الاصول» تألیف طوسی را با خود می ‌آورد و مطالبی را از این دو کتاب ، قرائت می‌فرمود .

 

به خاطر دارم در مساله‌خبر واحد ، نظر شیخ را از روی این کتاب ، توضیح می‌داد . گاهی در مورد آرای مختلف شیخ یا اشتباهاتی که از او گرفته می‌شد ، از طرف وی عذرخواهی می‌کرد و می‌گفت اگر دوران عمر شیخ طوسی را بر تألیفات او تقسیم کنیم شاید بیش از پنج دقیقه صرف این مسأله نکرده است و کثرت مشاغل شیخ ، باعث این قبیل خطاها شده است و باید او را معذور بدارید .

 

اینک نمونه‌هایی از موضع تقریبی او را در درس فقه ، که به خاطرم مانده است یاد می‌کنم :

 

در مسأله نماز در اول وقت که اهل سنت به آن ملتزم هستند و تأخیر را بدون عذر جایز نمی‌دانند ، و این یکی از اقوال امامیه نیز هست و ظاهراً شیخ طوسی در برخی از کتابهای خود ، همین قول را برگزیده ، پاره‌ای از روایات هم ، شاهد بر آن است ، آیت‌الله بروجردی توجیه لطیفی برای منشأ این قول بیان می‌کرد . می‌فرمود : رسول اکرم علاوه بر مقام نبوت و مناصب بسیار وابسته به آن مقام ، امام جماعت مسلمانها هم بود . معلوم است امام جماعت باید در وقت خاصی در شب و روز حاضر شود ، رسول اکرم اول وقت را برگزید بود و بدان التزام داشت . صحابه تصور کردند که این التزام به اول وقت ، واجب است ، اما ائمه اهل بیت می‌گفتند واجب نیست و حتی در برخی از روایات اهل سنت ، از رسول اکرم نقل شده که گاهی نماز را بدون عذر به تأخیر می‌انداخت .

 

وی ، مسائل را به گونه‌ای مطرح می‌کرد که نقطه اختلاف و اتفاق مذاهب کاملاً مشخص می‌شد ، مثلاً در بحث قبله مسأله را چنین مطرح فرمود : به اتفاق همه مسلمین ، کعبه ، قبله است . آنگاه می‌فرمود : برای کسانی که دور هستند آیا باز هم خود کعبه قبله است یا جهت آن و جهت تا چه حد  در این مسأله اختلاف است . اقوال را نقل می‌کرد .

 

در اول وقت مغرب ، می‌فرمود : به اتفاق مسلمین اول وقت مغرب ، غروب آفتاب است ، اختلاف در این است که به مجرد پنهان شدن خورشید در افق ، وقت داخل می‌شود یا باید حمره مشرقیه از زمین فاصله بگیرد . پس در اصل وقت ، اختلاف نیست در علامت تحقق آن اختلاف است .

 

از خاطرات من در درس ، مسأله شهادت به ولایت علی و ائمه علیهم السلام در اذان و اقامه است که گفتن آن خاص شیعه امامیه است و علما متفق هستند که جزء اذان و اقامه نیست و به قصد جزئیت نباید گفته شود ، اما عملاً همه به گفتن آن التزام دارند ولی در روایات ما اثری از آن نیست .

 

ایشان ، بحث اذان را مطرح کرد ، روایات را خواند و نتیجه‌گیری کرد و رد شد بدون اینکه متعرّض این مساله جنجال برانگیز بشود ، گویا اصلاً چنین مسأله‌ای مطرح نیست و اذان ، همان است که در روایات آمده و شهادت به ولایت ، جزء آن نیست .

 

این نوع برخورد با مسأله که با سکوت ، مطلب را فهمانید بدون اینکه نفیاً یا اثباتاً سخنی در این باره گفته باشد ، از وی مکرر دیده می‌شد .

 

البته روزی درجلسه‌ای از او شنیدم که فرمود : آقای خالصی ‌زاده (در یزد) غوغایی سر این مسأله به پا کرده است . در آن موقع مرحوم خالصی‌زاده در ایران به حالت تبعید به سر می ‌برد و در شهرهای مختلف از جمله یزد و ملایر سر این مسأله و مسأله وجوب عینی نماز جمعه که او قایل بود و بدان عمل می‌کرد ، سر و صدا راه می‌انداخت و جماعت زیادی گردش جمع می‌شدند .

 

مطلب دیگر ، بحث لزوم سجده بر تراب که خاص امامیه است به مناسبت ، سجده بر مهرهایی که نقش گنبد و بارگاه یا نام حضرت امام حسین علیه السلام بر آنها هست به لحاظ اینکه آن نقش ها مانع رسیدن پیشانی به مهر است ، سجده بر آنها را مورد ایراد قرار داد . از آن پس ، مهرهای صاف و بدون نقش رایج گردید . من در آن هنگام فکر می‌کردم تنها نرسیدن پیشانی به سطح مهر ، محل ایراد ایشان نیست ، اصولاً سجده بر گنبد و بارگاه و نام امام حسین علیه السلام ، بیشتر مورد اشکال و باعث اتهام شیعه است . منتها آن مصلح فقید اسلام ، مایل بود مسئله را بدون برانگیختن عواطف مردم و عکس‌العمل کسی ، مطرح نماید و این رسم عوامانه را از میان ببرد و این خود گامی در راه تقریب بین فریقین شمرده می‌شود .

 

دیگر از خاطرات درس ، نظر قطعی او است در عدم تحریف کتاب (قرآن) : مسأله این بود که در بحث حجیت ظواهر کتاب ، ایشان مایل نبود که حتی اسمی از مسأله تحریف ببرد و مسأله را به پایان رسانید و از آن رد شد ، برخی از طلاب از پای منبر گفتند خوب است مسأله تحریف را دنبال کنید چون در کتابهای اصول متأخرین ، در بحث حجیت ظواهر کتاب ، مطرح گردیده است .

 

روز بعد معظم له در حلقه درس ، بنا به خواهش طلاب ، فرمود : هر کس از کیفیت نزول قرآن و حفظ آن خبر داشته باشد حتی احتمال تحریف در آن را نمی‌دهد و خواهد دانست که امکان تحریف وجود نداشته است . در توضیح آن فرمود به مجردی که آیه‌ای یا سوره‌ای نازل می‌گردید و رسول اکرم آن را بر مردم تلاوت می‌فرمود صدها نفر آن را از بر می‌کردند و مرتباً آن را تکرار نموده و هر روز و شب تلاوت می‌کردند ، بطوری که اگر در محیط  اسلامی مدینه و جاهای دیگر ، کسی یک کلمه را زیر و رو می‌کرد ، همه او را تخطئه می‌کردند ، نظیر شعر یا قصیده معروفی که اگر کسی آن را به غلط بخواند مردم بخصوص ادیبان ، خطای او را می‌گیرند …

 

از این قبیل مطالب را ادامه داد ، از جمله فرمود روایات تحریفیه ، سه چهارم آنها را یک نفر بنام احمد بن محمد سیاری اوائل قرن سوم ، جعل کرده است . این بحث با این استحکام و قاطعیت برای طلاب بسیار آموزنده و مفید بود که گول پاره‌ای از روایات را در این باب نخورند و به کثرت آنها مغرور نشوند . چنانکه می‌دانیم اتفاق مسلمین بر قرآن و صیانت آن از تحریف ، از ارکان مهم تقریب است و باید این شبهه را از اذهان زایل کرد تا دو مرتبه از کسی از امامیه چنین حرفی شنیده نشود .

 

……………………………………………………………..

 

خراسانی،واعظ زاده ،زندگی آیت الله العظمی بروجردی،ص 361.

 

 

 

پاسخی بگذارید