چنانکه میدانیم از حدود چهل سال پیش از این و دقیقاً از سال 1327 شمسی در کشور مصر ، مرکزی به نام «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» تأسیس گردیده و از همان موقع مجلهای منتشر میکرد بنام (رسالة الاسلام) که بزرگترین علمای مذاهب اسلامی اعم از امامیه و زیدیه و اهل سنت ، در آن مقاله می نوشتند و بطور قطع یکی از بهترین یا بطور مطلق ، بهترین مجله اسلامی است که تاکنون منتشر گردیده است ، از این مجله ظرف چندین سال 60 شماره، سالی 4 شماره چاپ شد که اخیراً مجمع التقریب دوره کامل آن را به امر مبارک مقام منیع رهبری حضرت آیتالله خامنهای حفظه الله به صورت افست در 15 جلد چاپ کرده و در دسترس محققان قرار داد و من مقدمهای بر جلد اول نوشتم و بطور اجمال سرگذشت دار التقریب را بیان کردم .
این مرکز به ابتکار و پشتکار مرحوم علامه مصلح آقای شیخ محمد تقی قمی با همیاری علمای بزرگ جامع الازهر و علمای شیعه تأسیس گردید و به کار خود سالها ادامه داد و بعداً به عللی نامعلوم ، و یا معلوم ، از میان رفت .
آیتالله بروجردی گرچه جزء مؤسسین آن مرکز نبود ، ولی از اوائل کار ، به آن کمک فکری و مادی میرسانید و اینجانب بارها مرحوم قمی را در منزل ایشان در قم میدیدم که برای ملاقات ایشان میآمد و غالباً همراه مرحوم علامه مصلح «ابن الدین» میآمد که از علمای روشنفکر قمی ساکن تهران بود و در بسیاری از انجمنهای علمی شرکت و نیز در دانشگاه تهران تدریس میکرد .
مرحوم آیتالله بروجردی پس از سالها ، باب مکاتبه با شیخ ازهر را باز کرد و نامههای او و شیخ عبدالمجید سلیم شیخ ازهر وقت ، در رسالة الاسلام چاپ شده است .
اما کمک مادی آیتالله به دار التقریب را من برای اولین بار بطور مستند ، نقل میکنم : آقای حاج سید جمالالدین میردامادی از فضلای اصفهانی الاصل ساکن تهران که سابقه ممتد تحصیل در اصفهان داشته و از رفقای قدیمی و یار مصاحب مرحوم شیخ محمد تقی قمی و در حقیقت نماینده او در تهران بود ، در دو سال پیش از این به من گفت : مرحوم آیتالله بروجردی به دار التقریب و مجله رسالة الاسلام ، کمک میکرد . یک روز در بازار تهران ، مرحوم حاج عباسقلی بازرگان را که وکیل آیتالله بروجردی بود دیدم به او گفتم : حاجی این مرد «یعنی آقای قمی» در قاهره خدمت میکند پول بده برایش بفرستم گفت : من از آیتالله بروجردی استفسار میکنم اگر اجازه داد میدهم . چند روز دیگر باز او را در بازار دیدم که جلو میآمد و میخندید ، گفتم حاجی چه کردی ؟ گفت : خدمت آیتالله مطلب را عرض کردم . فرمودند : حاجی هم خودت پول بده هم از دیگران بگیر و بده اما فعلاً مصلحت نیست نام مرا ببری .
پس از آن ، مرتباً از حاجی پول میگرفتم و برای آقای قمی میفرستادم . من عرض میکنم به احتمال قوی باعث تعطیل دار التقریب و مجلة رسالة الاسلام ، آن بود که آیتالله بروجردی در سال 1340 شمسی فوت کرد و دیگر کسی به آن کمک نکرد .
آن مرحوم ، گاه به گاه از دار التقریب یاد میکرد یک بار در جلسه درس ، در مسجد بالا سر ، از ایشان شنیدم که فرمود : امر تقریب در حال پیشرفت است و ما شکر میکنیم خدا را که در این کار سهمی داشتیم . من همان هنگام که این سخن را از وی شنیدم به فکرم رسید آن مرحوم اهل تظاهر نبود ، فقط میخواست حاضران درس ، که علما و مراجع آینده شیعه هستند بدانند که ایشان با این مسأله موافق و بلکه به شدت بدان علاقه مند است تا دیگران را به این نوع اعمال ، تشویق و مشروعیت آن را به آنان گوشزد نماید .
یک روز در جلسه حدیث ، فرمود : خدا رحمت کند شیخ عبدالمجید سلیم (وی یکی از اعضای ثابت دار التقریب و از جمله مؤسسین و یکی از شیوخ ازهر بود و در هنگامی که شیخ ازهر بود با آیتالله مکاتبه کرد) را که هرگاه صحبت فاجعه عاشورا میشد بسیار متأثر میگردید و میگفت : «این فاجعه لکه ننگی بر دامان اسلام است که به هیچ وسیلهای نمیتوان آن را پاک کرد» .
من برای اولین بار و شاید آخرین بار بود که از یک مرجع تقلید نسبت به یک عالم از اهل سنت چنین سخنی را شنیدم.
بطوری که شایع شد ، مرحوم بروجردی در بستر مرگ توصیه کرد که آقای شیخ محمد تقی به مصر برود و اظهار کرد من در این کار آرزوهایی داشتم . این مطلب که در حال مرگ به یاد تقریب بود دلیل آن است که همواره در فکر آن بود و در رأس آرزوهای وی قرار داشته است .
و مسلماً اقدامات دیگری هم در این باب داشته و مکاتباتی بین او و علمای مصر رد و بدل میگردیده که در آن هنگام مکتوم مانده و بعداً هم کسی به فکر جمع آوری آنها برنیامده است . و این خود باعث تأسف است که بزرگان ما نقشهها و فعالیت های خود را برای اسلام ، در حال حیات نمی توانند اظهار کنند و با خود به گور میبرند پس از ایشان هم کسی به فکر گردآوری آنها نیست .
اینکه گفتم آیت الله بروجردی همواره به فکر تقریب بود شاهد دیگری هم بر آن دارم ، مرحوم آیتالله حتی در تابستان کرسی کوچکی با لحاف در جلوش بود که پاهایش را زیر آن دراز میکرد و در همان حال افراد را به اتاق خود میپذیرفت و بسیار مؤدب بود و نمیخواست در برابر دیگران پایش را دراز کند . من در اواخر عمر وی چند بار که به دیدار ایشان میرفتم مشاهده میکردم کتاب «الفصول المهمة فی تألیف الأمة» اثر نفیس مرحوم علامه سید شرف الدین عاملی باز کرده روی کرسی او است . چنین فهمیدم که هر وقت فرصت پیدا میکند آن کتاب را مطالعه میفرماید و از افکار و آرای ابتکاری آن عالم بزرگ ، استفاده میکند و همواره میخواهد راههای جدید علمی برای تقریب مذاهب پیدا کند . رحمة الله علیه رحمة واسعة.
…………………………………………………
خراسانی ، واعظ زاده ، زندگی آیت الله العظمی بروجردی : ص 369.
آیا دارالتقریب ابتكار آیت الله بروجردی است؟
در مصاحبه با آیت الله حسیعلی منتظری
س: آقای آشیخ محمد تقی قمی به ابتکار خودش دارالتقریب را تشکیل داد یا به ابتکار آیت الله بروجردی؟
ج: نمی دانم، به نظرم به ابتکار خودش بوده، شاید آیت الله بروجردی هم دخالت داشته اند. وقتی ایشان(شیخ محمد تقی) آمد قم برای برای طلبه ها صحبت می کرد، طلبه ها از ایشان خیلی استقبال و تجلیل کردند،ایشان هم به شكلی مسائل را مطرح می كرد كه طلبه های جوان خوششان می آمد. ایشان می گفت کفار دارند با هم متحد می شوند چرا ما باید پراکنده باشیم خود ایشان به من می گفت حوزه باید برای تبلیغ اسلام در همه دنیا به زبانهای مختلف خود را آماده کنند. ایشان داستان قابل توجهی را برای ما نقل کرد، می گفت وقتی که اندونزی از دست هلندیها نجات یافت ومستقل شد یک نفر را از اندونزی فرستادند الازهر مصر که هزار تا مبلغ اسلام برای آنها بفرستد چون آنها سالها بود که از اسلام دور نگاه داشته شده بودند – مثل کشورهای مسلمان نشین شوروی که الان آزاد شده اند – آشیخ محمد تقی می گفت من خودم را رساندم به آن شخص که از طرف سو کارنو برای این کار آمده بود گفتم خوب شما مبلغ اسلام می خواهید برای شما مذهب خاص که مهم نیست؟ گفت نه، گفتم بیایید لااقل پنجاه نفر آنها را از مذهب شیعه انتخاب بکنید، بالاخره مذهب شیعه مذهب اهل بیت وعترت پیغمبر است، آن شخص گفت من حرفی ندارم ما برای مذهب شیعه اهمیت قائلیم منتها باید پنجاه نفری که ما می پذیریم چند شرط داشته باشند: یکی اینکه زبان بلد باشند یا زبان انگلیسی که زبان بین المللی است یا زبان منطقه آنجا را که بتوانیم برای تبلیغ از آنها استفاده کنیم، دیگر اینکه یک مقام مسئول یا مرجعی مثل آسید ابوالحسن اصفهانی ضمانت بدهد که اینها از نظر اخلاقی یا از نظر مالی در آنجا کار خلافی مرتکب نشوند، آشیخ محمد تقی گفت من هر چه فکر کردم دیدم الازهر هر هزار نفر را دارد که بفرستد اما ما شیعه پنجاه نفر را هم نداریم، نجف هم ندارد؛ چرا باید این جور باشد که ما زبانهای خارجی را که ابزار تحقیق وتبلیغ است بلد نباشیم و مسئولین ما نتوانند افرادی را زیر نظر بگیرند و ضمانت کنند که این افراد مورد تأیید هستند! این مربوط به یک تشکیلات است، الازهر تشکیلات دارد ولی ما فاقد آن هستیم.
س : وظیفه اصلی دارالتقریب در آن زمان چه بود و چه فعالیتهای انجام می داد؟
ج : سعی می کرد کدورتهایی را که بین شیعه و اهل سنت وبین علمای فریقین بود حتی المقدور بر طرف کند و آنان را در برابر دشمنان اسلام هماهنگ نمایند وتبلیغ می شد که باید پنج مذهب مانند پنج انگشت تبدیل به مشت واحد شود در برابر دشمنان اسلام و مجله رساله الاسلام را نیز چاپ می کرد و به کشورهای اسلامی می فرستاد، و فتوای معروف شیخ شلتوت که مذهب شیعه را مذهب رسمی اعلام نمود محصول همین دارالتقریب بود.
س: بعضی می گویند مرحوم آشیخ محمدتقی در آن زمانها با دربار رابطه ای داشته و بعد از انقلاب هم ایشان به همین جهت مورد توجه واقع نشد، اگر توضیحی به نظرتان می رسد بفرمایید.
ج: ایشان رفته بود مصر در الازهر درس بخواند بعد به خاطر برخورد با افکار گوناگون وروحیه انقلابی که داشته دارالتقریب را راه انداخته بود، وبعد که دارالقریب سرو صدایی به هم زد لابد برای ادامه کار کمکهایی می خواسته، و در آن زمان اسم حکومت ایران در مصر کارساز بوده و از این طریق می توانسته امکاناتی فراهم کند. در آن زمان اگر کسی می خواست در کشور های خارج کار بکند ناچار بود از حکومت وقت استفاده کند. آقای حاج آقا موسی صدر هم در لبنان با دولت ایران مربوط بود، خود ایشان آمد خانه ما گفت من می خواهم بروم پیش شاه، با شاه ملاقات دارم؛ و بعد از رفتن آمد و گفت راجع به حنیف نژاد و مجاهدین كه می خواستند اعدامشان كنند با شاه صحبت كردم،راجع به من هم صحبت کرده بود چون مرا می خواستند تبعید کنند، شاه محول کرده بود به علم و گفته بود با علم صحبت بکنید؛ منظور این است که آقای حاج آقا موسی خواست در لبنان فعالیت کند ناچار بود قدرتی پشتیبانش باشد، آن وقت حوزه علمیه ما نه امکانات مادی داشت و نه قدرتی، ناچار بود که با قدرت حکومت ایران برود آن جا، حکومت هم برای این که زبانی آنجا داشته باشد یک نمایندگی داشته باشد اینها را تأیید می کرد این یک چیز طبیعی بود، نمی شود همه آن را بر بدی حمل کرد، در آن شرایط که جمهوری اسلامی نبود، حکومت محمدرضا بود و اسمش حکومت شعیه بود. وقتی به مرحوم آقای حکیم اعتراض می کردند که چرا شما از حکومت ایران حمایت می کنید می گفت آخر تنها یک کشور به نام شیعه هست که جایگاه فقه صادق آل محمد (ص) است و پادشاه آن شیعه است در مقابل حکومت های دیگر ما ناچاریم این ها را تأیید کنیم.
س: آیا سفارش آقا موسی صدر به شاه در مورد شما موثر بود؟ ظاهراً در مورد حنیف نژاد و مجاهدین بی تاثیر بوده است؟
ج: نه راجع به من موثر بود و نه راجع به حنیف نژاد و مجاهدین؛ شاه ایشان را به علم محول نموده بود و در حقیقت این حواله ها یک بازی سیاسی بود.
……………………………………………
منتظری،حسنعلی،مجله حوزه شماره 43-44،آیت الله بروجردی و مرجعیت عامه.