آیت الله مطهری می گوید:یادم هست در وقتى كه قم بودیم، سالهاى اول مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردى اعلىاللَّه مقامه بود، یكى از بازاریهاى متدین و وجوهات بده و مقدس معروف تهران چشمش افتاده بود به كسى كه عازم قم بود.
به او گفته بود صبر كن من هم مىخواهم حوالهاى به آقا بدهم، ببر خدمت آقا. یك تكه كاغذ پارهاى دم دستش بوده، همان جا حوالهاى نوشته بود، حواله بزرگى هم بود، و گفته بود این را بابت وجوه ببر به آقا بده. آن شخص حواله را آورد و به دست آقا داد. آقا آن را پرت كرد آن طرف و به او گفت دیگر از این وجوهات نگیرى. مدتها آمدند خواهش و التماس كردند. ایشان به آن بازارى گفت تو به كى دارى پول مىدهى؟ تو خیال مىكنى به من دارى پول مىدهى؟ تو پول امام زمان را دارى مىدهى. تو با این كارت به امام زمان دارى بىاحترامى مىكنى. در یك كاغذ پاره حواله مىنویسى؟! روحانیت عزیزتر از این است كه بخواهد امثال شما را تحمل كند. بعد او بارها خواهش، التماس، توبه و انابه كرد كه آقا من نفهمیدم كه این جسارت است. تا این حد [مقامات روحانى] استغنا نشان مىدهند.
منبع : مجموعه آثاراستاد شهید مطهرى ، ج24 ،ص 274.