بعضی از فضائل معنوی آیت الله بروجردی

 

 

 

سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی می گوید:

 

بدون شك اگر كسی در همه مدت زندگانی خود یك بار افتخار تشرف به محضر این عالم بزرگوار را پیدا می‌كرد كافی بود كه یك عمر مجذوب آن همه فضائل معنوی و ملكات اخلاقی این شخصیت‌ بی ‌نظیر روحانی باشد .

 

آیت الله بروجردی واقعا مرد خدا بود و براستی درد دین داشت و لذا اگر می‌شنید در دورترین نقاط ممالك اسلامی به حریم روحانیت و اسلام تجاوزی شده است ، به قدری ناراحت و متاثر می‌شد كه گاهی تب می‌كرد و مریض می ‌شد .

 

در همه حوادث متكی به خداوند عالم بود و لذا هیچ گاه حوادث بزرگ نمی‌توانست ایشان را به خود متوجه كند . از توجهات معنوی این مرد خاطراتی دارم كه با توجه به اطراف و جهات تنها یكی دو خاطره جالب را نقل می‌كنم .

 

یك مدت از ایام زعامت ایشان مصادف با روزهای پر آشوب مملكت بود و گاه گاهی خواه و ناخواه پای ایشان هم وارد این قضایا می‌شد ، ولی با توجه مخصوصی كه به عنایات پروردگار داشتند ، خداوند عالم از میان همه این حوادث ایشان را پیروز و سر بلند بیرون می‌آورد و همین موضوع نكته بسیار مورد توجهی است كه مردی هفده سال زعیم عام مسلمین باشد و در خلال نود سال زندگانی با اینكه در هر دوره‌ای هم مورد توجه و به تناوب مرجع رسیدگی امور مسلمین در حوزه‌های مختلف بوده‌اند ، حتی دشمنان و مخالفینش هم نتوانند كوچكترین نقطه ضعفی در صفحات زندگانیش پیدا نمایند .

 

آیت الله فقید در خلال شانزده سالی كه زعامت شیعیان را خداوند عالم بعهده ایشان محول فرموده بود ، با اینكه مكرر در مكرر از طرف عناصر نا مرتبی علیه ایشان و حوزه قم كه بسیار به مرتب بودنش علاقمند بودند تحریكاتی شد ، مع الوصف با توكلی كه این مرد به خداوند عالم داشت از میان همه این حوادث سر بلند بیرون آمدند و نام نیك خود را حفظ كردند ، این مرد بزرگ كه خودش مجهز در امور تحصیلی بود ، علاقه داشت که محیط  تحصیلی طلاب هم ساكت و آرام و خالی از تشنج باشد ، تا طلبه بتواند با خیال راحت و خاطری آسوده وظیفه تحصیلی خود را انجام دهد ، ولی گاه گاه موجباتی پیدا می‌شد كه این محیط آرام متشنج شود . حتی بعضی اوقات دست هایی هرج و مرج و‌ بی‌نظمی خارج را به محیط مدرسه می‌كشاندند . اینجا بود كه این مرد بزرگ به قدری متاثر و ناراحت می‌شد كه تا صبح نمی‌خوابید ، در سالهای اول زعامت ایشان كه همین ایادی محیط مدرسه را متشنج كردند و چند نفر طلبه تا صبح در شهربانی ماندند ، با اینكه همه گونه وسائل استراحت برای آنان فراهم شده و بسیار در رفاه بودند و خود نویسنده هم از آنها دیدن كرده و از حالشان مطمئن شده بودم  ، ولی مگر ناراحتی آن مرد خدا در آن شب را می‌توانم فراموش كنم .

 

ایشان در اطاق كتابخانه متصل به بیرونی بودند ، ما هم چند نفری در اطاق جنب كتابخانه نشسته بودیم و طبعا در اطراف وضع موجود مذاكره می‌كردیم . ولی هر چند دقیقه یك بار آقا در حالی كه علامت اضطراب و ناراحتی كاملا در صورتشان مشاهده می‌شد و جملات كوتاهی كه صحبت می‌كردند حاكی از نهایت اضطراب ایشان بود . درب كتابخانه را باز نموده سئوال می‌نمودند چه خبر دارید ؟

 

در یكی از این دفعات عرض كردم :آقا من خودم رفته و از نزدیك آقایان را ملاقات كرده‌ام و همه موجبات استراحت آنها را فراهم ساخته‌ام ، بسیار راحت هستند . حضرتعالی هم تشریف ببرید استراحت كنید ، ولی در حالی كه چشمهای نافذ و پر قدرت خود را بصورت من خیره می‌نمودند فرمودند: «آقا من چطور استراحت كنم ، خیالم ناراحت است ، وقتی فكر می‌كنم چند نفر طلبه جوان را شب در آنجا نگاه داشته‌اند تكان می‌خورم ، آن وقت شما می‌گوئید بروم استراحت كنم » . و آنشب از شب هایی بود كه تا صبح ایشان نخوابیده بودند و علامت ضعف و اضطراب كاملا صبح فردا از سیمایشان آشكار بود و هم در این شب بود كه جمله را فرمودند كه گذشت سالها باز هم نتوانسته است آن جمله و آن منظره را از نظرم محو كند . جمعی از آقایان به مناسبت همین تشنجات اجتماع كرده بودند و در این زمینه با ایشان صحبت می‌كردند.

 

آقا فرمودند : «من از روز اول زندگانی‌ام به غیر خدا توجه نداشته‌ام و هر چه خواسته‌ام از او مسئلت كرده‌ام و در برابر همه حوادث هم ، خود را در پناه او قرار داده‌ام و شكر می‌ كنم كه خداوند عالم هم هیچ گاه نظر عنایت و مرحمتش را از من دریغ نداشته است و حالا هم جز به خداوند عالم به احدی توجه ندارم» . خواننده عزیز این جملات را در آن موقعیت خاص شخصیتی اظهار نمود كه یك عمر در پناه همین سرمایه و اعتماد به خداوند عالم با عزت و جلالت زندگانی كرد و حیات و مماتش هم عزت اسلام بود ، آیا بهتر نیست ما هم این سرمایه را تحصیل كنیم و خود را در پناه رحمت های واسعه و مراحم‌ بی ‌دریغ و‌ بی ‌منتهای ذات پروردگار قرار دهیم .

 

از روزی كه زعامت عام مسلمین را خدواند به دست این مرد داد ، آن چنان خود را مقید به حفظ حریم اسلام و مسلمین می‌دانستند كه اگر كسی در دورترین نقاط به حریم اسلام و مسلمین تجاوزی می‌كرد با عكس العمل شدید ایشان روبرو می‌شد . و اگر از ناحیه كسی در هر مقام و موقعیت كه بود ، نسبت به فرد مسلمانی ظلمی می ‌شد تا جایی كه برایشان امكان داشت ، در رفع ظلم و جلوگیری از تعدی نسبت به آن مظلوم اقدام می‌كردند .

 

به اندازه ای نسبت به طلاب متدین و خدمتگذار و علاقمند به دین عنایت داشتند كه گاهی موجب تعجب می‌گردید . اوضاع طلاب را بسیار دقیق زیر نظر داشتند و خیلی مقید بودند كه طلاب و معممین بسیار آراسته و منظم باشند و اگر گاهی بعضی از طلاب كه خدمت ایشان می‌رسیدند ظاهر نامنظمی از لحاظ لباس داشتند ، بلافاصله دستور می‌دادند لباس مناسبی برایش تهیه كنند .

 

هر سال در مدت تحصیل چند بار به مناسباتی طلاب را نصیحت و با بیانات جذاب و موجز خود ، آنها را به وظائف خطیری كه عهده دار بودند متوجه می‌ساختند و نوعا خاتمه فرمایشاتشان در تاكید توجه به عنایات پروردگار و توكل به خداوند عالم بود و مكرر می‌دیدیم كه این بیانات ساده كه از دلی پر از ایمان بیرون می‌آمد بقدری در روحیه طلاب موثر می‌ شد كه سیل اشك از دیدگان آنها جاری می ‌ساخت . همانطور كه خودشان در هر حال به خدا نظر داشتند ، از هر فرصتی هم برای توجه دادن افراد به خداوند عالم استفاده می‌كردند ، علاقمند بودند مسلمین در نظر سایر ملل بزرگ و با عظمت باشند و هر سال هنگامی كه حجاج برای تشرف به مكه معظمه خدمت ایشان می‌رسیدند ، مدتی به آنها سفارش می‌فرمودند كه از اعمال جاهلانه كه موجب تحریك اعصاب سایر فرق مسلمین است جدا خودداری نمایند و حتی در موارد خاصی ، تحت شرائط معینی از آنها در اعمال پیروی نمایند و چنانكه خواهیم دید رعایت این جهات ، موجب یكی از موفقیتهای بزرگ ایشان در ایجاد هم آهنگی بین مسلمین گردید ، و روی حفظ همین حدود بود كه بسیار جدیت نمودند كه دولتها امر حجاج را تحت برنامه منظمی درآورده و هر سال از سال قبل بیشتر مورد توجه قرار دهند . ایجاد هیئت سرپرستی و انتخاب امیرالحاج با آن تفصیل ، در اثر توصیه و تاكید ایشان و برای حفظ عظمت مسلمین بود .

 

…………………………………………………………….

 

 علوی طباطبایی ،سید محمد حسین ،خاطرات زندگانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی،ص79

 

 

 

 

پاسخی بگذارید