عبدالکریم بی آزار شیرازی
ایادی استعمار آنچنان میان شیعه و سنی در مناسک حج بیگانگی و تفرقه ایجاد کرده بودند که در موسم حج سال 1322 در مکه ـ حرم امن و امان و جایی که حتی حشرات و وحوش از تعرض در امانند ـ یک نفر شیعه را به حکم قاضی القضاتِ حجاز، به اتهام نجس کردن خانه خدا گردن زدند; به گمان اینکه حج شیعه، کربلا و نجف است و شیعه به مکه می آید تا خانه خدا را نجس کند. حالت تهوع آن مرد شیعه را حمل بر نجس کردن خانه خدا کردند! در صورتی که اگر این مرد، شیعه نبود این سوء تفاهم پیش نمی آمد و اگر شیعه را آنطور که هست می شناختند، این فاجعه تأسف انگیز روی نمی داد.این واقعه، یک فاجعه فردی نبود و بلکه نمونه ای بود از احساسات بی اساس مخالف و نحوه دادرسی اهل سنت نسبت به شیعه و زنگ خطری برای خطرات بزرگتر به همین خاطر چند سال شیعیان از رفتن به مکّه خودداری کردند. ملک سعود بن عبدالعزیز پادشاه سابق عربستان به تهران آمد، و ملاقات مهمی میان وی و دبیر کل دارالتقریب صورت گرفت. و طی چندین ساعت گفتگو ملک سعود را به سوء تفاهمات بی اساس علمای وهابی و اهداف تقریب، واقف کرد. ملک سعود برای جبران فاجعه ای که علمای وهابی مرتکب شده بودند چمدانی پر از هدایا که در آنها 15 جلد قرآن کریم و قطعاتی از روپوش خانه کعبه ضمیمه شده بود برای حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی(ره) فرستاد.آیت الله بروجردی بجز قرآنها و قطعات پرده خانه خدا، بقیه هدایا را همراه با نامه ای که اینک از نظر می گذرانید توسط سفیر عربستان در تهران پس فرستادند و هدیه ملک سعود را با حدیث مفصلی که وحدت بخش شیعه و سنی در مراسم حج است، پاسخ دادند:
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم و رحمته ـ أما بعد: فقد بلغنا کتابکم مع السید یوسف بوعلی، و معه حقیبة کبیرة ذکرتم أنها تحتوی علی خمس عشرة نسخة من القرآن الکریم، و علی قطع من حزام ستار الکعبة الشریفة، و علی …… و أن جلالة الملک أمر بإرسالها إلی، فتحیرتُ فی الأمر لأن سیرتی عدم قبول الهدایا من الملوک و العظماء، ولکن اشتمال هذه الهدیة علی القرآن الکریم و ستارالکعبة الشریفة; ألزمنی قبولها، فأخذت نسخ القرآن الکریم و القطع من حزام ستارالکعبة الشریفة، و أرسلت الحقیبة بما بقی فیه إلی جنابکم هدیة منی إلی شخصکم، لأکون علی ذکر منکم فی أوقات الصلوات و الدعوات، و لما کان أمر الحج فی هذه السنین بید جلالة الملک; أرسلتُ حدیثاً طویلا فی صفة حج رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، رواها مسلم فی صحیحه و أبو داود فی سننه و یستفاد منه أکثر أحکام الحج إن لم یکن کلها، لترسله الی جلالة الملک هدیة منی إلیه، و تبلغه سلامی و تحیاتی، و أسأل الله عز شأنه أن یؤلف بین قلوب المسلمین، و یجعلهم یداً واحدة علی من سواهم، و یوجههم إلی أن یعملوا بقول الله تعالی: و اعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقو و أن یجتنبوا التدابر و التباغض و اتباعالشهوات الموجبة لافتراق الکلمة، و أن یلتزموا بقول الله. یأیها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا، ولا تقولوا لمن ألقی إلیکم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنی .والسلام علیکم و رحمة الله . / حسین بروجردی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود خداوند بر شما باد اما بعد:نامه شما همراه با چمدانی بزرگ که نوشته بودید محتوی 15 نسخه قرآن کریم و تکه هایی از پرده کعبه شریف و هدایای دیگر است توسط آقای یوسف بوعلی رسید. مرقوم داشته بودید که جناب ملک، دستور داده اند که آنها را برای من بفرستید. در این امر تعجب کردم زیرا روش من این نیست که هدایای پادشاهان و بزرگان را بپذیرم، ولی از آنجا که این هدیه مشتمل بر قرآن کریم و پرده کعبه شریف بود ملزم به قبول آن شدم و نسخ قرآن کریم و قطعات پرده کعبه شریف را برداشتم و چمدان را با محتویاتش هدیه ای باشد به جنابعالی از سوی من، باشد که مرا در اوقات نماز و دعا یاد کنید.و چون امر حج در این سالها به دست جناب ملک است، حدیثی طولانی در وصف و چگونگی حج پیامبر خدا(ص) را می فرستم، که آن را مسلم در صحیحش و ابوداود در سننش روایت کرده است و بیشتر احکام حج از آن استفاده می شود; اگر نگوییم تمامی احکام حج، تا هدیه ای باشد از جانب من برای جناب ملک. از خداوند عز شأنه می خواهم که دلهای مسلمانان را به یکدیگر پیوند دهد و آنان را در برابر بیگانگان، ید واحده قرار دهد، و متوجه عمل به فرموده خدای تعالی گرداند که می فرماید: واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا همگی به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید. و از پشت کردن به یکدیگر و دشمنی و پیروی از هواهای نفسانی که موجب افتراق کلمه می شود اجتناب ورزند، و همگی به گفته خداوند ملزم شوند که می فرماید: یاأیها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا، ولا تقولوا لمن ألقی إلیکم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنی . ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام برمی دارید نسبت به طرف مقابل تحقیق کنید، و به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید: مسلمان نیستی، آن هم به طمع اینکه سرمایه ناپایدار دنیا را به غنیمت گیرید. والسلام علیکم و رحمة الله / حسیـن بروجـردی حدیث اهدایی آیت الله بروجردی به برادران اهل سنت حجة الاسلام والمسلمین واعظ زاده خراسانی دبیر کل مجمع التقریب درباره حدیث حج پیامبر(ص) اهدایی آیت الله العظمی بروجردی رساله ای تحقیقی تحت عنوان حج در سنت نوشته اند که به فارسی و عربی چاپ و منتشر شده است.این حدیث طولانی که مجامع حدیثی شیعه و سنی بجز بخاری آن را نقل کرده اند حدیثی است مشترک بین شیعه و سنی که همگی آن را از امام صادق و امام باقر(ع) از جابر صحابی رسول خدا نقل کرده اند. در این حدیث، حج تعلیمی پیامبراکرم(ص) در حجة الوداع از اول تا آخر توصیف شده است و محور و منبعی برای اکثر احکام حج بلکه تمامی آن، میان همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی است.از جمله منابعی که مناسک حج پیامبر(ص) را در حجة الوداع از امام باقر و امام صادق نقل کرده اند عبارتند:1 ـ صحیح مسلم (204 ـ 261 ق) ج 8 ، ص 170 .2 ـ سنن ابو داود (202 ـ 275 ق) ج 1 .3 ـ سنن دارمی (181 ـ 255 ق) ج 2 ، ص 44 .4 ـ سنن ابن ماجه (207 ـ 275 ق) ج 2 ، ص 1022 .5 ـ مسند احمد بن حنبل (164 ـ 241 ق) ج 3 ، ص 320 .6 ـ سنن نسائی (215 ـ 303 ق) ج 5 .7 ـ السنن الکبری بیهقی (384 ـ 458 ق) ج 5 ، ص 6 .8 ـ الکافی، کلینی ج 4 ، ص 24 .9 ـ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ج 5 ، ص 454 .10 ـ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2 ، ص 153 و 155 .11 ـ الموطاء، مالک (93 ـ 179 ق) صص 238 ، 243 ، 245 ، 256 .12 ـ طیقات الفقهاء، و اقدی (168 ـ 230 ق) ج 2 ، ص 177 ، 186 .13 ـ جامع ترمذی، ج 4 ، ص 30 ، 33 ، 88 ، 90 ، 94 ، 99 .14 ـ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری (321 ـ 405 ق) ج 1 ، ص 455 .ابن کثیر در کتاب البدایة والنهایة خود، بیشتر احکام حج را از این حدیث (حجة الوداع) استنباط کرده که مورد استفاده اهل سنت است.متن حدیث جابر به نقل از سنن ترمذی(84) باب حجة رسول الله صلی الله علیه وسلّم3074 ـ حدَثنا هِشَامُ بْنُ عَمَّار. ثنا حَاتِمُ بْنُ إسْمَاعِیلَ. ثنا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّد عَنْ أَبیه; قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی جَابِرِ بْنِ عَبْدِاللهِ فَلَمَّا انْتَهَینَا إلَیهِ سَألَ عَنِ الْقَوْم. حَتَّی انْتَهَی إلَی. فَقُلْتُ: اَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحسَینِ.فَأَهْوَی بِیدِهِ إلَی رَأْسِی فَحَلَّ زِرِّی
الاْعْلَی. ثُمَّ حَلَّ زِرَّی الاْسْفَلَ. ثُمَّ وَضَعَ کَفَّهُ بَینَ ثَدْیی، وَ أنَا یوْمَئِذ غُلاَمٌ شَابَ. فَقَالَ مَرْحَباً بِک. سَلْ عَمَّا شِئتَ. فَسَألْتُهُ، وَ هُوَ أعْمی. فَجَاء وَقْتُ الصَّلاَةِ فَقَامَ فی نِسَاجَة مُلْتَحِفاً بِهَا. کُلَّمَا وَضَعَهَا عَلَی مَنْکِبِهِ رَجَعَ طَرَفاها اِلَیهِ، مِنْ صِغَرِهَا، وَ رداؤُهُ إلَی جَانِبِه عَلَی الْمِشْجَبَ. فَصَلَّی بِنَا. فَقُلْتُ: أخْبِرْنَا عَنْ حَجَّةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ. فَقَالَ بِیدِهِ، فَعَقَدَ تِسعاً وَ قَالَ: إنَّ رَسوُلَ اللهِ صلی الله علیه وسلم مَکثَ تِسْعَ سِنِینَ لَمْ یحَجّ. فَأذَّنَ فی النَّاسِ فی الْعَاشِرَة: أنَّ رَسوُلَ اللهِ صلی الله علیه وسلم حَاجٌّ. فَقَدِمَ الْمَدینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ. کُلَّهُمْ یلْتَمِسُ أنْ یاْتَمَّ بِرَسوُلِ اللهِ صلی الله علیه وسلم وَ یعْمَلَ بِمِثْلِ عَمَلِهِ. فَخَرَجَ وَ خَرَجْنَا مَعَهُ. فَأتَیناَ ذَاالْحُلَیفَةِ. فَوَلَدَتْ أسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیس مُحَمَّدَ بْنَ أبِی بَکْر فَأرْسَلَتْ اِلَی رَسوُلِ اللهِ صلی الله علیه وسلم: کَیف أَصْنَعُ؟ قَالَ اِغْتَسِلِی وَ اسْتَنْقِری بِثَوْب وَ أَحْرِمِی . فَصَلَّی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم فی الْمَسْجِدِ ثُمَّ رَکِبَ اَلْقَصْوَاءَ. حَتَّی إذَااسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَی الْبَیدَاء (قَالَ جَابِرُ) نَظَرْتُ إلَی مَدّ بَصَرِی مِنْ بَینِ یدَیهِ، بَینَ رَاکِب وَ مَاش. وَ عَنْ یمِینِه مِثْلُ ذلِک، وَ عَنْ یسَارِهِ مِثْلُ ذلِک وَ مِنْ خَلْفِهِ مِثْلُ ذلِک. وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم بَینَ أَظْهُرِنَا وَ عَلَیهِ ینْزِلُ الْقُرْآنُ وَ هُوَ یعْرِفُ تَأْوِیلَهُ. مَا عَمِلَ بِهِ مِنْ شَیء عَمِلْنَا بِهِ. فَأَهَلَّ بِالتَّوْحِیدِ لَبَّیک الّلهُمَّ لَبَّیک، لَبَّیک لاَ شَرِیک لَک لَبَّیک، إنَّ اَلْحَمْدَ وَ وَالنعمَة لَک وَالْمُلک، لاَ شَرِیک لَک . وَاَهَلَّ النَّاسُ بِهاَالَّذِی یهِلُّونَ بِهِ. فَلَمْ یرُدَّ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْهُ. وَلَزِمَ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم تَلْبِیتَهُ. قَالَ جَابِرٌ: لَسْنَا نَنْوِی إلاَّالْحَجَّ، لَسْنَا نَعْرِفُ الْعُمْرَةَ. حَتَّی إذَا أَتینا الْبَّیتَ مَعَهُ، اسْتَلَمَ الرُّکْنَ. فَرَمَلَ ثَلاَثاً، وَ مَشْی أَرْبَعاً. ثُمَّ قَامَ إلَی مَقَامِ إبْرَاهِیمَ فَقَالَ وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إبْرَاهِیمَ مُصَلًّی . فَجَعَلَ الْمَقَامَ بَینَهُ وَ بَینَ الْبَیتِ. فَکَانَ أَبِی یقوُلُ (وَلاَ أَعْلَمُهُ إلاَّذَکَرَهُ عَنِ النبِی (صلی الله علیه وسلم): إنَّهُ کَانَ یقْرَأُ فِی الرَّکْعَتَینِ: قلْ یا اَیهَاالکَافِروُنَ وَ قُلْ هَوَاللهُ أَحَدٌ. ثُمَّ رَجَعَ إلَی الْبَیتِ فَاسْتَلَمَ الرُّکْنَ. ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ إلَی الصَّفَا. حَتَّی إذَا دَنَا مِنَ الصَّفَا قَرَأَ إنَّ الصَّفَا وَالْمَروَةَ مِنْ شَعَائِراللهِ. نَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللهُ بِهِ فَبَدَأَ بِالصَّفَا، فَرَقِی عَلَیهِ، حَتَّی رَأَی الْبَیتَ، فَکَبَّرَاللهَ وَ هَلَّلَهُ وَ حَمِدَهُ وَ قَالَ لاَ إلهَ إلاَّاللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَه، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ یحْیی وَ یمِیتُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ. لاَ إلهَ إلاَّاللهُ وَحْدَهُ، لاَشَرِیک لَه، اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الاَْحْزَابَ وَحْدَهُ . ثُمَّ دَعَا بَینَ ذلِک وَ قَالَ مِثْلَ هذَا ثَلاَثَ مَرَّات. ثُمَّ نَزَلَ إلَی الْمَرْوَةِ فَمَشَی حَتَّی إذَا انْصَبَّتْ قَدَمَاهُ، رَمَلَ فی بَطْنِ الْوَادِی، حَتَّی إذَا صَعِدَتَا (یعْنِی قَدَمَاهُ) مَشی حَتَّی أَتَی الْمَرْوَةَ. فَفَعَلَ عَلَی الْمَرْوَةِ کَمَا فَعَلَ عَلَی الصَّفَا. فَلَمَّا کَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَی الْمَرْوَةِ قَالَ لَوْ أَنَّی اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقِ الْهَدْی، وَ جَعَلْتُهَا غُمْرَةً فَمَنْ کَانَ مِنْکُم لَیسَ مَعَهُ هَدْی فَلْیحْلِلْ وَ لْیجْعَلْهَا عُمْرَةً . فَحَلَّ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَ قَصَّروُا، إلاَّ النَّبِی
صلی الله علیه وسلم وَ مَنْ کَانَ مَعَهُ الْهَدْی. فَقَامَ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِک بْنِ جُعْشُمِ فَقَالَ: یا رَسُـول اَللهِ! أَلِعَامِنَا هذَا أَمْ لاَِبَدِ الاَْبَدِ؟ قَالَ، فَشَبّکَ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم أَصَابِعَهُ فی الاُْخْرَی وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فی الْحَجِّ هکَذَ مَرَّتَینِ لاَ، بَلْ لاَِبَدِ الاَْبَدِ . قَالَ وَ قَدِمَ عَلِی بِبُدْنِ النبی صلی الله علیه وسلم، فَوَجَدَ فَاطِمَةَ مِمَّنْ حَلَّ وَ لَبِسَتْ ثِیاباً صَبِیغاً واکْتَحَلَتْ. فَأنکَرَ ذلِک عَلَیهَا عَلِی. فَقَالَتْ: أَمَرَنی أَبِی بِهذَا. فَکَانَ عَلِی یقُولُ، بِالْعِرَاقِ: فَذَهَبْتُ إلَی رَسوُلِ اللهِ صلی الله علیه وسلم مُحَرِّشاً عَلَی فَاطِمَةَ فی الَّذِی صَنَعَتْهُ. مُسْتَفْتِیاً رَسوُلَ اللهِ صلی الله علیه وسلم فی الّذِی ذَکَرَتْ عَنْهُ، وَ انْکَرْتُ ذلک عَلَیهَا. فَقَالَ: صَدَقَتْ. صَدَقَتْ. مَاذَا قُلْتَ حِینَ فَرَضْتَ الْحَجَّ؟ . قَالَ: قُلْتُ: الّلهُمَّ! إنَّی أَهِلُّ بِمَا أَهَلَّ بِهِ رَسوُلُک صلی الله عَلیه وسلم. قَالَ فَإنَّ مَعِی الْهَدْی، فَلاَ تَحِلُّ . قَالَ: فَکَانَ جَمَاعَةُ الْهَدْی الَّذِی جَاءَ بِهِ عَلِی مِنَ الْیمَنِ وَالّـِذی أَتَی بِهِ النَّبی صلی الله علیه وسلم مِن.َ الْمَدینَةِ مِائَةً. ثُمَّ حَلَّ النَّاسُ کُلُّهُمْ وَ قَصَّروُا، إلاَّ النَّبِی صلی الله علیه وسلم وَ مَنْ کَانَ مَعَهُ هَدْی. فَلَمَّا کَانَ یوْمُ التَّرْوِیةِ وَ تَوَجَّهُوا إلَی مِنی، أَهَلوُّا بِالْحَجِّ فَرَکِبَ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم فَصَلَّی بِمِنی الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاء وَالصُّبْحَ. ثُمَّ مَکَثَ قَلِیلاً حَتَّی طَلَعَتِ الشَّمْسُ. وَ أَمَرَ بِقُبَّة مِنْ شَعَر فَضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَةَ. فَسَارَ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم. لاَ تُشُکُّ قُرَیشٌ اِلا اَنَّهُ واقِفٌ عِنْدَ المَشْعَرِالحرامِ اَوِالْمُزْدَلَفة کَما کانَتْ قُرَیش تَصْنَعُ فی الْجَاهِلِیةً اتی عَرَفةَ فَوَجَدَ القُبَّةَ مِنْ شَعَر فَاَحازَ رسوُل الله صلّی الله علیه و سلّم حتّی ضُرِبَتْ لَهُ بِنَمِرَةَ، فَنَزَلَ بِهاَ. حَتَّی إذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ، أَمرَبالْقَصْوَاءِ فَرْحِلَتْ لَهُ. فَرَکِبَ حَتَّی أَتَی بَطْنَ الْوَادِی. فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ إنَّ دِمَاءَکُمْ وَ أَمْوَالَکُمْ عَلَیکُمْ حَرَامٌ کَحُرْمَةِ یوْمِکُمْ هذَا، فی شَهْرِکُمْ هذَا، فی بَلَدِکُمْ هذَا. أَلاَ وَ اِنَّ کُلَّ شَیء مِنْ أَمَرِالْجَاهِلِیةِ مَوْضوُعٌ تَحْتَ قَدَمَی هَاتَینِ. وَ دِمَاءُ الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعَةٌ، وَ أَوَّلُ دَم اَضَعُهُ دَمٌ رَبِیعُةَ بْنِ الْحارِثِ (کَانَ مُسْتَرْضِعاً فی بَنِی سَعْد، فَقَتَلَتْهُ هُذَیلٌ). وَ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَانَا، رِبَا الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَإنَّهُ مُوْضوُعٌ کُلُّهُ. فَاتَّقُوا اللهَ فِی النِّسَاءِ، فَإنَّکُمْ أَخَذْتُموُهُنَّ بِأَمَانَةِ اللهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُزُوجَهُنَّ بِکَلِمَةِ اللهِ. وَ اِنَّ لَکُمْ عَلَیهِنَّ أَنْ لاَُیوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَداً تَکْرَهُونَهُ، فَإنْ فَعَلْنَ ذلِک فَاضْرِ بُوهُنَّ ضَرْباً غَیرَ مُبَرِّج. وَ لَهُنَّ عَلَیکُمْ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْروُفِ. وَ قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَمْ تَضِلوُّا إنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: کِتَابُ اللهِ. وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُونَ عَنِّی، فَمَا اَنْتُمْ قَائِلُونَ؟ قَالُوا: نَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ اَدَّیتَ وَ نَصَحْتَ. فَقَالَ بِإصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ اِلَی السَّمَاءِ، وَ ینْکُبُهَا إلَی النَّاسِ اللّهُمَّ! شْهَدْ. الّلهُمَّ! اشْهَدْ ثَلاَثَ مَرَّات. ثُمَّ أَذَنَ بِلاَلٌ. ثُمَّ أقَامَ فَصَلّی الظُّهْرَ. ثُمَّ أقَامَ فَصَلّی الْعصْرَ، وَ لَمْ یصَلِّ بَینَهُمَا شَیئاً. ثُمَّ رَکِبَ رَسوُلُ اللهِ صلی الله علیه وسلم حَتَّی أتَی الْمَوْقِفَ فَجَعَلَ بَطْنَ نَاقَتِهِ إلَی الصَّخَرَاتِ وَ جَعَلَ حَبْلَ الْمُشَاةِ بَینَ یدَیهِ وَ
اسْتَقَبَلَ الْقِبْلَةَ. فَلَمْ یزَلْ وَاقِفاً حَتَّی غَرَبَتِ الشَّمْسُ وَ ذَهَبَتِ الصُّفْرَةُ قَلِیلاً. حَتَّی غَابَ الْقُرْصُ. وَ أرْدَفَ أُسْامَةَ بْنَ زَید خَلْفَهُ، فَدَفَعَ رَسوُلُ اللهِ صلی اللهِ علیه وسلم وَقَدْ شَنَقَ الْقَصْوَاءَ بِالزِّمَامِ حَتَّی إنَّ رَأْسَها لَیصِیبُ مُوْرِک رَحْلِهِ. وَ یقُولُ بَیدِهِ الْیمْنَی اَیهَا النَّاسُ! السَّکِینَةَ، السَّکِینَة . کُلَّمَا اَتَی حَبْلاً مِنَ الْحِبَالِ أَرْخَی لَهَا قَلِیلاً حَتَّی تَصْعَدَ. ثُمَّ أَتَی الْمُزْدَلِفَةَ فَصَّلَّی بِهَا الْمَغْرِبَ وَ الْعِشاءَ بِأذَان وَاحِد وَ إقَامَتَینِ، وَ لَمْ یصَلِّ بَینَهُمَا شَیئاً. ثُمَّ اضْطَجَعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ. فَصَلَّی الْفَجْرَ حِینَ تَبَینَ لَهُ الصُّبْحُ، بِأَذَان وَ إقاَمَة. ثُمَّ رَکِبَ الْقَصْوَاءَ حَتَّی أتَی الْمَشْعَرَالْحَرَامَ. فَرَقِی عَلَیهِ فَحَمِدَاللهَ وَ کَبَّرَهُ وَ هَلَلَّهُ. فَلَمْ یزَلْ وَاقِفاً حَتَّی أسْفَرَ جِدَّاً. ثُمَّ دَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ. وَ أرْدَفَ الْفَضْلَ بْنَ الْعَبَاسِ، وَ کَانَ رَجُلاً حَسَنَ الشَّعْرِ، أبْیضَ، وَ سیماً. فَلَمَّا دَفَعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم، مَرَّالظُّعُنُ یجْرِینَ فَطَفِقَ ینْظُرُ إلَیهِنَّ. فَوَضَعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم یدَهُ مِنَ الشِّقِّ الآخَرِ. فَصَرَفَ الْفَضْلُ وَجْهَهُ مِنَ الشِّقِّ الآخَرِ ینْظُرُ. حَتَّی أتَی مُحَسِّراً، حَرَّک قَلِیلاً، ثُمْ سَلَک الطَّرِیقَ الْوُسْطَی الَّتی تُخْرِجُک إلَی الْجَمْرَةِ الْکُبْرَی. حَتَّی أتَی الْجَمْرَةَ الَّتِی عِنْدَالشَّجَرَةِ. فَرَمَی بِسَبْعِ حَصَیات، یکَبِّرُ مَعَ کُلِّ حَصَاة مِنْهَا، مِثْلِ حَصَی الْخَذْفِ، وَ رَمَی مِنْ بِطْنِ الْوَادی. ثُمَّ انْصَرَفَ إلَی الْمَنْحَرِ فَنَحَرَ ثَلاَثاً وَ سِتِّینَ بَدَنَةً بِیدِهِ، وَ أعْطَی عَلِیاً، فَنَحَرَمَا غَبَرَ، وَ أشْرَکَهُ فِی هَدْیهِ. ثُمَّ أمَرَ مِنْ کُلِّ بَدَنَة بِبَضْعَة فَجُعِلَتْ فی قِدْر فَطُبِخَتْ. فَأکَلاَ مِنْ لَحْمِهَا وَ شَرِباَ مِنْ مَرَقِهَا. ثُمَّ أفَاضَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم إلَی الْبَیتِ. فَصَلَّی بِمَکَّةَ الظُّهْرَ. فَأتَی بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ هُمْ یسْقُونَ عَلَی زَمْزَمَ. فَقَالَ انْزِعُوا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ! لَوْلاَ أَنْ یغْلِبَکُمُ النَّاسُ عَلَی سِقأیتِکُمْ لَنَزَعْتُ مَعَکُمْ . فَنَاوَلُوهُ دَلْواً فَشَرِبَ مِنْهُ.جالب اینکه فریقین دو طواف واجب بعد از قربانی و تقصیر بجا می آورند که با یکی زنان حلال می شوند منتها شیعه آن را طواف نساء می نامد و اهل سنت آن را طواف افاضه و آنگاه بعضی به جهت اختلاف در اسم طواف، حج یکدیگر را باطل یا ناقص می پندارند، در صورتی که از نظر مراجع شیعه چون امام خمینی (رضوان الله علیه) اگر برادران اهل سنت حج خود را مطابق با مکتب خود درست بجا آورند، حجشان صحیح است و اعاده ندارد: اگر شخصی که سنی و مخالف شیعه است، حج بجا آورد و آنگاه حقانیت شیعه برایش روشن شود، واجب نیست که حج خود را اعاده نماید بشرط اینکه مطابق با مذهبش حجش را صحیح بجا آورده باشد، هر چند که در مذهب ما صحیح نباشد و در این مورد فرقی میان مذاهب اسلامی نیست. 2آیا براستی داستان اختلاف ما مسلمانان همچون داستان آن چهار نفر، فارس و ترک و
رومی و عرب نیست که همه انگور می خواستند و هر کدام با لفظی آن را ادا می کردند، و ندانسته به جان هم افتاده بودند؟
……………………………………………………….
پاورقی ها:
1 ـ به نقل از مجله رسالة الاسلام قاهره، سال 8 شماره 1 ، جمادی الآخر 1375، ص 107 ـ 105.2 ـ امام خمینی، تحریرالوسیله; مناسک حج (چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامی) ص 128 و اینکه نظر امام خمینی این است که شیعه باید برای شیعه ذبح کند به این جهت است که هر کس باید اعمالش را طبق مذهب مورد اعتقادش آن هم بطور صحیح انجام دهد، و در مسأله ذبح و تسمیه، شرایط بعضی از فرق اهل سنت با شیعه فرق می کند، والاّ امام خمینی صریحاً ذبیحه برادران اهل سنت را حلال می دانند و در تحریرالوسیله ج 20 ، ص 154 می فرمایند: در اینکه آنچه در دست مسلمان گرفته می شود مباح است، فرقی ندارد که مسلمان شیعه باشد یا سنی که معتقد به طهارت پوست مردار با دباغی است و ذبح اهل کتاب را حلال می داند و شرایطی را که ما در ذبح معتبر می دانیم رعایت نمی کند.