حرکت های اسلامی در دهه سی

 

 

 

حضرت آیت الله خزعلی  می گوید:

حرکت اعتراضی و مقاومت در برابر اجانب لازم و ضروری است. هم چنین حفظ وحدت برای مبارزین حیاتی است به خصوص رهبران جنبش باید در نهایت وحدت باشند. اگر سران و رهبران دچار اختلاف شوند به دنبال آن اختلاف به مردم هم سرایت خواهد کرد. اولین تفرقه در جریان ملی شدن نفت از این جا واقع شد که عده­ای از رهبران واقعاً مذهبی بودند، اما برخی دیگر صرفا دین و مذهب را برای رسیدن به مطامع خود می­خواستند از این رو مسلمین چون دیدند مغبون واقع می­شوند خود را کنار کشیدند.

نواب صفوی که در جنبش مذکور نقش مهمی داشت بیست ماه به زندان افتاد. طبیعی است دشمن از این موضوع نهایت بهره­برداری را کرد.

در جریان ملی شدن نفت چند نفر نقش برجسته­تری از خود نشان دادند. نخست سید مجتبی نواب صفوی بود که نام واعمال وی برای همه معلوم و مشخص است. حسین مکی نیز در این زمینه اقدامات زیادی انجام داد. یک بار این جانب در آبادان بودم که ایشان در آن شهر درباره­ی ضرورت مبارزه جهت اجرای ملی شدن نفت سخنرانی کرد. حتی آیه­ی «ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» را برای جمعیت خواند.

جنبش و مبارزه­ی سیاسی در آبادان بیشتر از هر جای دیگر بود، چون کارگران این شهر در صنعت نفت کار می­کردند و بیشتر از گروه­­های دیگر درد کشیده بودند و می­دانستند قضیه چیست. آن­ها زود تحریک  می­شدند، که البته در این زمینه کاملاً حق داشتند.

چون رهبری مناسبی در آبادان وجود نداشت توده­ای­ها رهبری را به دست گرفتند. آبادان در آن زمان انگلستان کوچکی بود. طرز زندگی آن­ها و حتی واژه­هایی که در صحبت به کار می­بردند کاملاً انگلیسی بود. گرچه در اختلاط دو ملت مبادله­ی زبان وجود دارد ولی در آبادان فرهنگ  و نگرش  انگلیسی تاثیر خود را عمیقاً بر مردم گذاشته بود که البته این وضعیت به مردم این شهر آسیب وارد کرده بود، اما واقعیت این است با تمام آن چه که گفته شد مردم این شهر سریع تر از شهرهای دیگر بر ضد اجنبی ها به جنبش در می­آمدند به خصوص سخنان مکی آن­ها را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود.

افراد مذهبی چشم امید به حرکت نواب صفوی دوخته بودند، چون به افراد و گروه­های دیگر هیچ اعتمادی نداشتند و تجربیات بعدی نشان داد که در این زمینه کاملاً محق بودند گذشته از فعالیت­های مرحوم کاشانی و فداییان اسلام در ابتدای دهه­ی سی مرکز مذهبی دیگری به نام کانون حقایق [اسلامی] بود که منشأ خدماتی هم گردید. و افکار برخی را روشن کرد. اعضای این کانون اگر چه با اصول و مبانی دین آشنا بودند اما کمی روشنفکری به خرج می­دادند. آنان برخی برداشت­های نو در پاره­ای مسایل داشتند. اما حد و حدود آن برداشت­های نو هیچ مشخص نبود. کانون در ابتدا دو نتیجه­ی مثبت داشت: نخست، صاحبان افکار قشری تکانی به خود دادند و متوجه شدند که می­شود تحلیل­های عمیق تری از دین عرضه کرد. دوم تاییدی بود که برخی فضلا و طلاب و حتی مدرسین از کانون گرفتند. به این ترتیب کانون فوق، به منزله­ی منبع نشر حقایق اسلامی تلقی شد.

کم کم مشخص شد برداشت­های نو از اسلام که توسط کانون فوق ترویج می­شود، از حدود معین و مشخص تجاوز کرده است، درست مانند «تفسیر المنار» که گرچه نو بود، اما مصر را تکان داد و مطالب روشن قرآن را برای خوشایند غربی­ها پنهان می­کرد. این وضعیت در مورد کانون نشر حقایق نیز صدق کرد، از این رو تا حدودی در مردم، زدگی ایجاد کرد.

کارگردان کانون نشر حقایق اسلامی آقای محمد تقی شریعتی بود که مردم با علاقه به حضور وی می­رفتند، اما رفته رفته برخی سخنان او باعث رنجش و زدگی مردم گردید. البته تفسیرهای وی به تندی المنار نبود و چنان که گفتم تاثیرات مثبتی در مشهد به جا نهاد.

انجمن تبلیغات اسلامی، آقای عطاءالله شهابی نیز تاثیراتی به جا نهاده بود که البته من در این مورد اطلاعات دقیقی ندارم. البته ایشان به اندازه­ی آقای محمد تقی شریعتی با حدود دین آشنا نبود، فضلای حوزه بیشتر به آقای محمد تقی شریعتی اعتنا داشتند تا ایشان.

برخی فضلا در کلاس­های کانون نشر حقایق شرکت می­کردند. مثلاً شب­های چهارشنبه برخی از آن­ها حداقل برای استماع سخنان آقای شریعتی کلاس­های کانون شرکت می­کردند حتی طلبه­ها نیز به توصیه و تشویق بزرگ­تر­ها در این کلاس­ها حضور می­یافتند. آقای محمد تقی شریعتی خود سابقه­ی طلبگی داشت و علوم قدیمه را خوانده بود. به زودی برخی جوانان دبیرستانی و دانشگاهی نیز در کلاس­های فوق شرکت کردند.

………………………………………….

1- كرمی پور ،حمید،خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی،انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 73.

 

 

 

پاسخی بگذارید