حضرت آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی (دام ظله) می گوید:
آیت الله بروجردی از نظر علمی فرد جامعی بود . قبل از این که به این بعد از شخصیت ایشان بپردازم ، به دو نکته مهم ، که از ویژگی های آیت الله بروجردی به شمار می آید، اشاره می کنم :
1- پرکاری
2- حافظه بسیار قوی
از جهت پرکاری : ایشان با این که مسؤولیت های مهمی بر دوش داشت ، اما مطالعه اش فوق العاده بود . می فرمودند : هر گاه از کارهای دیگر خسته می شوم ، مطالعه می کنم . با مطالعه رفع خستگی می کنم !
از نظر نوع مطالعه متنوع بود . مطالعه ایشان منحصر به فقه و اصول و کتب روایی نبود ؛ بلکه در تاریخ ، رجال و … مطالعه می کرد .حتی گلستان سعدی را از اول تا به آخر حاشیه زده بود با اینکه فقیه و مرجع تقلید بود .
داستان عجیبی را من خودم از ایشان شنیدم که نقل می کنم . ایشان یک وقت فرمودند : “به خاطر همین علاقه ای که به مطالعه انواع و اقسام چیزها داشتم ، تصمیم گرفتم کتاب مثنوی را مطالعه کنم . برنامه را طوری تنظیم کردم که ظهرها بعد از ناهار و قبل از استراحت ، دقایقی را به مطالعه مثنوی بپردازم.مدتی به مطالعه مثنوی مشغول بودم . یک روز که از اطاق ناهارخوری به اطاق استراحت می رفتم تا مثنوی را مطالعه کنم صدایی را شنیدم که به من گفت : فلانی مطالعه مثنوی را رها کن ؛ تو را به جایی نمی رساند . از آن به بعد با این که به مطالعه مثنوی علاقه داشتم ، مطالعه آن راترک کردم .”
این را من خودم بدون واسطه از ایشان شنیدم . اگرچنانكه با واسطه می شنیدم باور کردن آن برایم مشکل بود .
اما از نظر حافظه : حافظه ایشان از عجایب روزگار بود . با آن که پر مطالعه بود ولی همه آنچه را که خوانده بود و می خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت . شواهد در زندگی ایشان بر این امر ، بسیار است . نمونه ای را که برای خود من اعجاب انگیز بوده است نقل می کنم :
روزهای پنج شنبه و جمعه ، اول آفتاب ، بنده به همراه مرحوم آقا میرزا حسن نوری ، آقا سید جعفر احمدی (داماد آیت الله بروجردی) ، آقا سید محمد حسن (پسر آیت الله بروجردی) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی ، به خدمت ایشان می رفتیم . آیت الله بروجردی درباره رجال و اسانید ، مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند . ایشان این رمزها را توضیح می دادند و این گروه به صورت تفصیلی آنها را در فیش هایی یادداشت می کردند . یکی از روزها درباره یک راوی ، داستان مفصلی نقل کردند . این داستان ، با تمام جزئیات حدود نیم ساعت طول کشید . طبع نقل به گونه ای بود که به ذهن من آمد حتماً دیشب درباره این راوی ، تصادفاً مطالعه ای داشته اند ؛ ولی داستان که به پایان رسید ، فرمودند : من این جریان را چهل و دو سال قبل ، در فلان کتاب مطالعه کرده ام . همه تعجب کردیم از این حافظه قوی . معمولا افرادی که حافظه قوی دارند استعدادشان قوی نیست ، ولی ایشان از کسانی بود که بین استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود .
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی رحمت الله علیه هم از این لحاظ بی نظیر بودند .آن مرحوم بین حافظه قوی و استعداد جمع کرده بود . انصافاً نابغه ای بود .خدا رحمتش کند .
از نظر علمی همانطور که عرض کردم ایشان جامع بودند . می توان گفت : یک دائره المعارف بود و در هر زمینه ای اطلاعات دقیق داشت .
فلسفه و معقول رادراصفهان پیش جهانگیرخان و آخوند کاشی خوانده بود.با این که سر درس،کمتر وارد مباحث معقول می شدند ولی گاهی که بحثی پیش می آمد،خیلی جالب،مانند یک فیلسوف متبحر در معقولات،بحث می کردند .
در رجال و اسانید ابتکار داشت . رجال را طبق تحقیقاتی که داشت طبقه بندی کرده بود . از راه این طبقه بندی درباره افراد داوری می کرد که آیا فلان راوی می تواند از فلان راوی دیگر ، روایت نقل کند یا نه ؟ مثلا اگر بین این راوی با راوی قبل ، دو طبقه فاصله وجود داشت ، می فرمود در این جا سقطی رخ داده است و امکان ندارد این فرد ، بدون واسطه بتواند از آن شخص روایت کند .
اسانید را نیز تحلیل کرده بود . به این صورت : مثلاً زراره در کتاب کافی ، چند عدد روایت دارد و از چه کسانی نقل کرده است و چه کسانی از او نقل روایت کرده اند . مشایخ و تلامذه اش را مشخص می کرد . این کار نیز نقش مهمی داشت در تشخیص روایت مسند از غیر آن . چه بسا روایتی که به ظاهر در وسائل ، فرضاً به صورت مسند آمده است اما با استفاده از این روش ، معلوم شد که انقطاعی در بین رخ داده است .
اما در فقه ؛ ایشان در این جهت نیز تبحر خاصی داشت . برای هر مسأله ای از مسائل فقهی تحقیق جامعی داشت از اقوال علما (شیعه و سنی) . آیات مربوط به بحث ، روایات ، احتمالات در مسأله و بالاخره آخرین نظریه ای که خود به آن رسیده بود . می توان تعبیر کرد که ایشان برای هر مسأله فقهی ، پرونده خاصی تشکیل داده بود ، حاوی همان مطالبی که عرض شد . این کار بسیار مهمی بود از این شخصیت بزرگ .
ویژگی مهم ایشان در فقه شیوه استنباطی بود که به کار می بست . تا قبل از آیت الله بروجردی ، اجتهاد و استنباط به همان روش های معمولی پیش می رفت ؛ ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد . آن مرحوم افزون بر این که به رجال و اسناد اهمیت می داد ، تشخیص جوّ صدور حدیث را نیز بسیار مهم می دانست .
معتقد بود احادیث ما شأن نزول دارند و در محیطی صادر شده اند که اقوال و نظریات فقیهان بزرگ اهل سنت ، حاکم بوده است و ناظر به این فتاوا ، اهل بیت سخن گفته اند . سخنان آنان یا در رد نظریه ای است و یا در اثبات آن . بنابراین باید جوّ مسأله فقهیه را بدست آورد تا فهمید مقصود از روایات چیست .
من در این جا دو تا مثال ذکر می کنم : یکی درباره این که شناخت شأن نزول حدیث و جوّ صدور آن چه اندازه در فهم درست حدیث دخالت دارد و دیگر نمونه فقهی از نقش آن در استنباط درست مسائل شرعی .
درباره مثال اول : در حدیث شریف آمده است :
” الجار ثم الدار “؛ اول همسایه بعد خانه .
مقصود چیست ؟ اگر حدیث در جو بیان مقام و منزلت همسایه در اسلام صادر شده باشد ، معنی این است که انسان در مقام رفع حوائج ، باید همسایه را بر اهل خانه خویش مقدم بدارد .
و اگر در جو خریدن خانه و مذمت از همسایه بد وارد شده باشد ، معنی حدیث این است :
اگر خواستید خانه ای خریداری کنید ، اول دقت کنید ببینید همسایه آن خانه خوب هست یا خیر . اگر خوب بود خانه را بخرید و گرنه نخرید . این دو معنی با یکدیگر متفاوتند . حال آن که از نظر جملات و ترجمه ظاهری ، در هر دو صورت تغییری حاصل نمی شود .
و تنها چیزی که تعیین کننده یکی از دو معناست آگاهی به شأن نزول حدیث است .
اما مثال درباره نقش آگاهی از شأن نزول در استنباط حکم شرعی : مثالی را که از درس آیت الله بروجردی در ذهنم هست برایتان عرض می کنم :
در حدیث آمده که علامت مؤمن چند چیز است ، از جمله : جهر به ” بسم الله الرحمن الرحیم ”
فقها مطابق این حدیث فتوا داده اند که در نمازهای اخفاتیه ، مثل نماز ظهر و عصر مستحب است بسم الله الرحمن الرحیم بلند گفته شود .
مرحوم آیت الله بروجردی بر اساس همان شیوه تحقیق در شأن نزول و جوّ صدور در این استحباب تردید می کردند . ایشان می فرمودند : “این حدیث در جوی صادر شده که فتوای اهل سنت بر این بوده است که در نمازهای جهریه مانند نماز صبح و مغرب و عشا باید بسم الله را آهسته گفت ؛ بنابراین روایت در مقابل این فتوا می خواهد بگوید : در نمازهای جهریه بسم الله را بلند بگویید و همین مقدار ، بیشتر ثابت نمی کند . اما آیا در نمازهای اخفاتیه هم مستحب است بسم الله را بلند گفت ؟ دلیل خاصی می خواهد مثل اینکه برای امام جماعت . به استناد این حدیث نمی توان استحباب را ثابت نمود .”
این نمونه ای بود از به کار گیری این شیوه در اجتهاد و نقش آن در استنباط احکام .
مرحوم آیت الله بروجردی انصافاً در ریشه یابی تاریخی از مسأله فقهی و دریافت شأن نزول روایات ، بسیار متبحر بود و برای این منظور به نقل فتاوای عامه ، بسیار اهمیت می داد .
…………………………………………………………..
ر.ك: چشم و چراغ مرجعیت ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 143 .
خصوصیات سبک استنباط آیت الله بروجردی
آیت الله منتظری می گوید:
می توان خصوصیات شیوه استنباط ایشان را در چند چیز دانست :
1- آشنایی با فقه اهل سنت و احادیث آنان را لازم می دانستند . در درس نظریات علمای اهل سنت را نیز نقل و نقد می نمودند . ولی معتقد بودند فقه ما و احادیث فقهی ما تقریبا مثل حاشیه ای است بر فقه و فتاوای اهل سنت ؛ زیرا فقه آنان فقه حاکم بر جامعه و در محیط صدر اسلام رایج بود . نظریات فقهی آنان در ذهن شاگردان امامان شیعه مطرح بودند . معمولاً” سؤال های اصحاب ائمه (ع) از چنین زمینه پیدا شده است . علاوه بر این خود امامان مواردی را که خلاف می دانستند به شدت طرح و رد می کردند ، مثل : عول و تعصیب در ارث و نماز تراویح که آنان قائل بودند با جماعت برگزار شود . امامان ما (ع) روایات زیادی در رد این دو مطلب دارند . چه بسا بدون ملاحظه فقه و احادیث اهل سنت نکات و زوایایی از روایات اهل بیت (ع) بر ما مخفی بماند و روایات متعارضه به خوبی حل نشود .
خلاصه : فقه و احادیث اهل سنت را ، قرینه منفصل برای فهم نظریات فقهی شیعه می دانستند .
2-عنایت زیادی به نقل اقوال قدما داشتند . آنها را دقیقا” مطالعه و بررسی می کردند .
پیش از ورود ایشان به حوزه علمیه قم ، “مفتاح الکرامه” و “الجوامع الفقهیه” ، در حوزه ، مراجعه کننده ای نداشت و کسی این دو کتاب و امثال آن ها را نمی خرید و مطالعه نمی کرد ، ولی بعد از آمدن ایشان و ارجاع به کتاب های قدما ، این کتاب ها کمیاب شد .
3-مسائل مطرح شده در فقه را دو گونه می دانستند و برای هر کدام جایگاه و نقش خاصی قائل بودند :
الف – مسائل القا شده از نزد معصومین (ع) که آنها را اصول متلقات از معصومین می نامیدند و می فرمودند : “در حقیقت این اصول به صورت بغچه پیچیده دست به دست بین اصحاب ائمه ، چرخیده تا به دست ما رسیده است
ب – مسائل تفریعی که با الهام از کلیات مطرح شده از جانب معصومین (ع) به وسیله فقها اجتهاد شده است .
بنای قدما از فقها آوردن و بیان همان اصول متلقات در کتابهایشان بود مثل : مقنع و هدایه صدوق ، مقعنه مفید ، مراسم سلار ، مهذب ابن براج و کافی ابی الصلاح . برای همین است که الفاظ این کتاب ها به هم نزدیک است . شیخ طوسی قدس سره در مقدمه مبسوط در این زمینه می نویسند :
“فقیهان شیعه کارشان نوشتن اصول متلقات و نقل آنها بود به گونه ای که گویا متأخرین از متقدمین تقلید می کردند . من هم کتاب نهایه را سابقاً” بر این منوال نوشتم ، ولی چون دیگران بر شیعه خرده می گیرند و آنان را ناتوان از اجتهاد می دانند بنا دارم کتاب مبسوط را به شیوه اجتهادی به نگارش در آورم و قدرت شیعه را در استخراج فروعات مسائل از شکم اصول نمایان کنم .”
این دو نوع مسائل در کتابهای قدما از هم جدا بود و مسائل تفریعی استنباطی با اصول متلقات مخلوط نمی شد.
این روال تا زمان محقق حلی قدس سره ادامه داشت . محقق نیز در کتاب شرایع ، اصول متلقات از معصومین (ع) را نخست در اول بحث می آورد ، سپس در دنباله آنها مسائل تفریعی را زیر عنوان مسائل و فروع طرح می کند . در زمان شهیدین ، بویژه شهید ثانی این دو نوع مسائل با هم مخلوط شد .
آیت الله بروجردی برای هر کدام از این دو دسته مسائل فقهی دو نوع جایگاه خاص قائل بودند . در اصول متلقات از معصومین ، شهرت را حجت می دانستند ولی در مسائل فرعی استنباطی ، مثل آنچه در مبسوط آمده است ، اجماع را بی فایده می شمردند ، زیرا قائل بودند : این نوع از مسائل ، مدرکات فقهاست و نقلی نمی باشد . حکم آنها حکم مسائل عقلی است که اجماع بر آنها بی ارزش است .
بر همین مبنی ، در مبحث اجاره ، وقتی به اجاره معاطاتی رسیدند . بیع معاطاتی را مطرح کردند .
در بیع معاطات ، شیخ انصاری ادله فراوانی را بر لزوم بیع معاطات مطرح می كند ، ولی در مقابل اجماع درمانده بود ؛ زیرا غیر از مفید که قائل به لزوم معاطات است ، علمای دیگر بیش از افاده اباحه یا جواز بیع معاطاتی قائل نشده اند . ایشان فرمودند : “این اجماع ضرری ندارد زیرا بیع معاطات از اصول متلقات نیست و در کتب قدما ، که برای نقل اصول متلقات وضع شده ، ذکر نشده است .”
بیع معاطات ابتدا در فقه عامه (ابوحنیفه) مطرح شده است . در فقه شیعه برای اولین بار شیخ طوسی در خلاف و مبسوط آن را مطرح کرده است . پس در چنین مسأله ای ، اگر اجماع هم باشد فایده ای ندارد باید بررسی کنیم و ببینیم قواعد و عمومات چه اقتضایی دارند .
روی این اصل آیت الله بروجردی روی این مسأله زیاد تکیه می کردند و در بیان مسائل احکام از آن بهره می بردند . و در بهره وری از احادیث و بررسی آنها نخست رجال آن را بررسی می کردند . ایشان شیوه خاصی را در رجال پیشه کردند ؟. رجال را طبقه بندی کرده بودند . به این صورت که : از پیامبر اکرم (ص) شروع می کردند :
طبقه اول صحابه پیامبر
طبقه دوم تابعین
طبقه سوم کسانی که از تابعین روایت کرده اند
طبقه چهارم رجال امام باقر
طبقه پنجم رجال امام صادق
و …
ملاک در طبقه بندی استاد و شاگردی می گرفتند و مدت آن را سی سال محسوب می کردند . تفاوت زمانی استاد و شاگرد را تقریبا سی سال می دانستند ، لذا شیخ طوسی را طبقه دوازدهم می شمردند و شهید ثانی را در رأس طبقه بیست و چهارم و خودشان را در رأس طبقه سی و ششم می دانستند .
هر طبقه ای صغیر و کبیر داشت ؛ لذا من و شهید مطهری با خود می گفتیم : آیت الله خمینی و آیت الله گلپایگانی از کبار طبقه سی و هفتم هستد و ما از صغار آن .
با مراعات طبقات رجال در احادیث حذف اسانید در بسیاری از موارد معلوم می شود . خود ایشان طبقات الرجال را نوشتند ولی چاپ نکردند . اخیراً آستان قدس رضوی ، آنها را از نوه ایشان برای چاپ گرفته است .مرحوم حاج میرزا حسن نوری رحمة الله علیه مشغول آماده کردن آن برای چاپ بودند که متأسفانه دارفانی را وداع گفت . من خیلی متأثر شدم . خدا رحمتش کند .
………………………………………………….
مجله حوزه ،شماره 44-43،ص249.
سبک اجتهاد آیت الله بروجردی
حضرت آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی (دام ظله) می گوید:
روش طرح ایشان به هنگام هر مسأله فقهی این بود که امور ذیل را نوعاً مورد توجه قرار می دادند :
توجه به تاریخ پیدایش مسأله و این که از کی این مسأله در فقه شیعه یا سنی مطرح شده است.
بیان و تشریح آیه مربوط به مسأله (در صورتی که آیه ای درباره مسأله مورد نظر وجود داشت) برای به دست آوردن عموم اطلاق ، جهت مراجعه به آن در موارد مشکوک .
بررسی احادیث عامه از منابع خود آنان .
بررسی اقوال فقهای عامه .
بررسی اخبار با توجه به زمان و محیطی که روایت از امام (ع) صادر شده است که این را از طریق بررسی فتاوای فقهای اهل سنت که معاصر بودند با امام (ع) ، به دست می آورد .
بررسی فتاوای شیعه ، مخالف و موافق آن روایت .
تقلیل دادن اطلاقات و عمومات که در ابتدای امر ، در هر مسأله بسیار به نظر می آمد ، از طریق تطبیق دادن آنان بر فتاوای فقهای معاصر ائمه (ع) .
و خلاصه این که ایشان با این روش خود ، تحولی در شیوه اجتهاد به وجود آورد و نشان داد که اجتهاد آن قدرها صعب الوصول نیست ، آن طور که تورم علم اصول و آمیخته شدن آن با مسائل کلامی ، فلسفی چنین وانمود کرده بود.
…………………………………………………
ر.ك:چشم و چراغ مرجعیت ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 195 .
سبك اجتهاد آیت الله بروجردی
حجت الاسلام نعمت الله صالحی می گوید:
سبک اجتهاد آقای بروحردی نسبت به دیگران در سطح بالاتری بود. اصلاً کیفیت اجتهاد ایشان مطلوبیت بیشتری داشت. نمی خواهم بگویم که ایشان این معنا را خودش ابتکار کرده بود اما عمق تفکر و دمیدن روح تحقیق در حوزه و وادار کردن طلبه ها که به فرمولهای معمولی قناعت نکنند،چیزی بود که فقط در آقای بروجردی دیده می شد. ایشان به فقه تطبیقی معتقد بود .فقه تطبیقی به این معنا که روایات عامه ذکر شود،روایات ما هم ذکر شود،بعد ببینیم که در مساله چه قولی را باید انتخاب کنیم. این سبک تازه ای بود که قبل از آقای بروجردی معمول نبود.
مراجعه به روایات واقوال عامه ومقایسه آنها با اقوال خاصه،از ابتکارات ایشان بود و باید بگویم که این اسلوب اثر خیلی خوبی هم در حوزه گذاشت.البته در آن اوایل نظر های منفی هم وجود داشت.یعنی مراجعه به اقوال عامه برای بعضیها چندش آور بود. می گفتند ما فقه ابو حنیفه را می خواهیم چه کار کنیم؟! شافعی چه گفته،احمد حنبل چه گفته،فلانی چه گفته ،اینها به چه درد می خورد ؟! اصلاً وقت طلبه ها را چرا ضایع می کنند؟! اما آقای بروجردی به اصالت کار خودش ایمان داشت و حق هم با او بود. فقه اسلام اگر مقایسه و تطبیق بشود،پخته تر می شود. وما وقتی می توانیم بگوییم امام صادق(ع) فتوایش بهتر است که آن را مقایسه کنیم ،نه این که همین طور بگوییم فقه ما بهتر [است.]
………………………………………….
كرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ،چاپ اول- 1380،مركز اسناد انقلاب اسلامی،ص132.
سبک تدریس و استنباط آیت الله بروجردی
حجت الاسلام و المسلمین شیخ مجتبی عراقی (ره) می گوید:
تا پیش از آیت الله بروجردی رحمت الله علیه ، آنچه در درس آقایان معمول بود ، مراجعه به کتابهای فقهی متأخرین، چون جواهر ، حدائق و … و در زمینه حدیث به کتاب وسائل اکتفا می کردند ؛ ولی آن مرحوم هر فرعی را به مبدأ پیدایش آن بر می گرداندند:
ابتدا کتاب ها و اقوال علمای سلف چون، ابن جنید ، ابن ابی عقیل ، شیخ مفید ، شیخ طوسی و … را مطالعه می کردند . اگر درباره فرع، در آن کتاب ها نظری آمده بود نقل و بررسی می کردند و به فتاوای عامه و اهل تسنن در زمان صدور حدیث عنایت خاصی داشتند . سپس به کتاب ها و انظار متأخرین به گونه ای کوتاه می پرداختند . در این زمینه می گفتند : کتاب ها و نظرات قدما ، همچون:« بقچه سربسته ای است که باید گشوده شود .» در زمینه رجال حدیث با ابتکاری که خود ایشان داشتند و به همان منوال طبقات الرجال را نوشتند ، به طور دقیق رجال سند احادیث باب را برسی می کردند . در این زمینه نظریات ابتکاری و مخصوص به خود داشتند از جمله :
اگر یک راوی (مثلا محمد بن مسلم) از دو معصوم (ع) حدیث روایت می کرده آن روایت را یکی محسوب می کردند و یا دو راوی (مثلا محمد بن مسلم و زراره) یک روایت را از امام صادق (ع) نقل می کردند آن را یک روایت به حساب می آوردند .
می گفتند بعید است كه امام در دو مجلس ، دو بار این مطلب را فرموده باشند ، بلکه یک مرتبه در یک مجلس فرموده اند و هر دو راوی در آن مجلس حضور داشته اند و آن را روایت کرده اند . در باب فهم معنای حدیث نیز روش مخصوص به خود داشتند . روایات را ناظر بر مسائل و انظار مطرح شده در زمان صدور آن می دانستند . در نتیجه ، برای فهم درست حدیث ، شناخت فتاوای عامه را در آن زمان بویژه فتاوایی که شهرت داشته و مردم از آن پیروی می کرده اند ، لازم می دانستنتد و اعتقاد داشتند که احادیث و فقه قدمای ما ، ناظر به فقه و انظار اهل سنت و عامه بوده است .
این شیوه درسی تا آن روز بین فقها و مراجع بزرگ معمول نبوده است و برای طلاب و فضلا جاذبه خاصی داشت .
…………………………………………………………
ر.ك: چشم و چراغ مرجعیت ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 171 .