سيد محمد باقر درچه اى(ره)

آیت الله درچه ای در سال 1264 ق ، در درچه ی اصفهان به دنیا آمد . مقدمات را نزد پدرش آموخت ، آنگاه به اصفهان رفت و پس از چندی ، به عتبات عالیات عزیمت کرد و از اساتید بزرگ آن زمان ، به خصوص میرزا حبیب الله رشتی بهره مند گردید . وی با داشتن مرجعیت دینی ، هرگز از زندگی ساده ی خویش دور نگشت و با آن که مبالغ هنگفت از وجوهات شرعیه در اختیار داشت ، به جز موارد معدود و آن هم بسیار اندک برای خویش استفاده نکرد . ایشان تا پایان عمر در درچه باقی ماند و در اصفهان منزل نگرفت . ایشان در 28 ربیع الثانی سال 1342 ق در حمام درچه به علت سکته دار فانی را وداع گفت . مزار ایشان در تکیه ی کازرونی اصفهان قرار دارد .

3- زندگينامه تفصيلي حضرت آيت الله العظمي سيد محمد باقر درچه اي(ره)

ولادت
در سال 1264 هـ . ق ، مطابق با سال 1227 هـ . ش علّامه سيد محمّد باقر درچه‌اى در يكى از شهرهاي نزديك اصفهان كه از توابع لِنْجان محسوب مي‌شود و به دُرچه معروف است، ‌ديده به جهان گشود.

خاندان

وي فرزند سيد مرتضى (متوفاي 1288 هـ . ق)، فرزند سيد احمد، فرزند سيد مرتضى و از نوادگان ميرلوحي سبزوارى عصر صفوى اصفهاني است.[1]

علّامه درچه‌اى با 31 واسطه به موسى بن جعفر ـ عليه السلام ـ مي‌رسد و از اولاد «موسى الثاني» (معروف به ابى سبحه) محسوب مي‌شود. و بدين سبب او را «موسوي» لقب دادند.

علّامه دُرچه‌اى پنجمين فرزند از خانواده پرجمعيت آية الله سيد مرتضى است. پدر علّامه داراى 9 فرزند پسرو يك دختر بود. نام‌هاى پسرانش بدين شرح است:

1-حاج سيد احمد.

2-سيد جعفر.

3-مير سيد علي.

4-سيد محمّد حسين.

5-سيد محمّد باقر.

6-سيد حسن.

7-سيد تقي.

8-سيد محمّد صادق.

9- سيد محمّد مهدي.

كه همة ‌آنها در رشته علوم دينى تحصيل كرده‌اند و گل سرسبد آنها مرجع جهان تشيّع علّامه فقيه سيد محمّد باقر، درچه‌اى است كه چهرة مشهورى در حوزه هاى علميّه كشورهاى اسلامى مخصوصاً حوزه‌هاى علميّه ايران و عراق است و بعد از او دو برادر ديگرش آية الله آسيد محمّد مهدى و آية الله سيد محمّد حسين درچه‌اى است.[2]

دوران كودكى سيد محمّد باقر

اجداد و پدر اين كودك، همه از مبلغان دين بودند و در بين مردم به زهد و دانش شهرت داشتند. سيد محمّد باقردر چنين خانواده‌اى متدين و باتقوا رشد يافته بود. مادرش نيز بانويى باايمان، اهل فضيلت به شمار مي‌رفت. با سپرى شدن دوران كودكي، با توجه به استعداد و شوق و هوش ذاتى كه داشت، توانست پس از گذراندن مراحلى از فقه و اصول در محضر پدرش در 13 سالگى به تحصيل در حوزه علميّه اصفهان روى آورد و با موفقيت مدارج علمى را طى كند و از محضر دانشوران نامى اصفهان در رشته‌هاى فقه و اصول، خوشه چين خرمن پرفيض و بركت آنان باشد.[3]

وي هم چنين توانست در علوم رايج آن زمان مثل: منطق، معاني، بيان، حساب و هندسه، هيئت و نجوم، طب، فلسفه و عرفان، محققانه به پيش برود و شاگردان لايقي در رشته‌هاى مختلف علوم بپروراند.[4]

اساتيد

1-مولى محمّد معروف به ميرزا ابوالمعالي (1247 ـ 1315 هـ ق)فرزند آيةالله حاج محمّد ابراهيم كرباسي: او از استادان حوزه علميّه اصفهان بود كه علّامه درچه‌اى از درياى پرگهر او دُرهاى گرانبهايى به دست آورد.

2. ميرزا محمّد حسن نجفى اصفهانى (1237 ـ 1317 هـ ق)

3. حاج شيخ محمّد باقر نجفى (متوفا: 1301 هـ ق)او فرزند صاحب حاشيه و نوه شيخ جعفر كاشف الغطاء.

4. ميرزا محمّد باقر موسوى خوانسارى چهار سوقى (نويسنده روضات الجنات([5]

علّامه درچه‌اى براى ادامه تحصيل، در سال 1291 هـ . ق به نجف رفت و 14 سال در درس استادان برجستة حوزة علمية نجف شركت كرد.[6]

5. آيةالله سيد حسين كوه كمرى (متوفا: 1291 هـ . ق): هنوز مدت كوتاهى از شركت علّامه درچه‌اى در درس آية الله كوه كمرى نگذشته بود كه استاد به ديار باقى شتافت.[7]

6. ميرزاى ـ مجدد ـ شيرازى (1230 ـ 1312 هـ ق)

7. ميرزا حبيب الله رشتي.[8]

تدريس در حوزة علميّه اصفهان

علّامه سيد محمّد باقر درچه‌اى در سال 1303 هـ . ق به اصفهان بازگشت و در مدرسه نيم آور به تدريس آموخته‌هاى خود پرداخت. حضور استادان با سواد و باتقوايى چون آيةالله العظمى سيد محمّدباقر درچه‌اى سبب شد تا مردم فرزندان خود را براى تحصيل در اين حوزه تشويق كنند. علّامه درچه‌اى به اتفاق آخوند عبدالكريم گزي، در اين مدرسه فقه و اصول تدريس مي‌كردند و شور و حرارت ويژه‌اى در بين طلاب ايجاد كرده بودند.

از اطراف و اكناف، شهرها و روستاهاى دور و نزديك دانشجويان علوم دينى به محضرشان شتافته و از خرمن انديشه‌شان خوشه‌ها مي‌چيدند.[9]

نظم در تدريس

آيةالله سيد عبدالحسين طيّب در خصوص جدّيت و نظم علّامه درچه‌اى گفته است:

«يازده سال در درس خارج آقا سيد محمّد باقر درچه‌اى شركت كردم، در تمامى اين مدت فقط يك بار درس ايشان تعطيل شد كه در آن هم چاره‌اى نبود، زيرا يك روز درس اول را گفته بود كه خبر آوردند برادر شما آقا سيد محمّد حسين درچه‌اى فوت كرده است. آقا فرمود: خدا رحمتش كند. خواست درس دوم را شروع كند كه گفتند: آقا! ايشان وصيت كرده است، شما بر جنازه‌اش نماز بگذاريد، از اين روى ناچار شدند و درس را تعطيل كردند (ولى در حال پياده رفتن به طرف تخت فولاد بالاخره درس را گفتند) اين پشتكار و تلاش و بهره‌گيرى از لحظه‌ها و ساعات زندگي، بسيار مايه عبرت است.»[10]

در همين مورد مطلبى را حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد تقى درچه‌اى به شرح ذيل نقل كرده است:

خبر فوت آيةالله سيد محمّد حسين درچه‌اى معروف به «محدث اصفهاني» در حوزه اصفهان مي‌پيچد و حوزه و بازار اصفهان تعطيل مي‌شود. آيةالله علّامه سيد محمّد باقر درچه‌اى از حجره بيرون مي‌آيد و حركت مي‌كند براى تدريس به سوى مدرَس، طلاب به ايشان تسليت مي‌گويند و اظهار مي‌دارند كه اخوى بزرگتر شما فوت شده است و شما مي‌خواهيد تدريس بفرماييد؟ اگر حوزه مي‌دانست كه شما درس را تعطيل نمي‌كنيد، آنها نيز درسشان را تعطيل نمي‌كردند.

علّامه درچه‌اى مي‌فرمايد: پس با جمعيت طلاب به سمت تخت فولاد مي‌رويم و در راه درس را مي‌گويم. نزديكى پل خواجو درس به پايان مي‌رسد، ايشان مي‌فرمايد: هر كس اشكال دارد بفرمايد و علّامه درچه‌اى تا تخت فولاد اشكال طلاب را جواب مي‌فرمايد: و بعد از مراسم دفن به مدرسه باز مي‌گردد و فردا پس از شركت در مراسم ختم برادرش ـ به مدت پنج دقيقه ـ براى تدريس حركت مي‌كند.[11]

حافظه و استعداد علامه

علّامه درچه‌اى از نظر حافظه و استعداد كم نظيربوده است و بايد او را يكى از نوابغ تاريخ اسلام برشمرد. در اين مورد آيةالله حاج آقا حسن مدرس اصفهانى گفته است:

«علّامه درچه‌اى از نظر حافظه و قدرت استعداد در قرون اخير و حتى در دودمان مرحوم ميرلوحى در عصر صفويه و خاندان سادات درچه به اين ميزان نداشته‌ايم.»[12]

تدريس تا پايان عمر

استاد جلال الدين همايى در خصوص تدريس مرحوم علّامه درچه‌اى مي‌نويسد:

«دو سه سال آخر عمرش (آيةالله سيد محمّد باقر درچه‌اي) هم به تدريس اصول (مشغول بود. اين درس) عصرها يك ساعت به غروب مانده در ايوان شمالى مدرسه (نيم آور) تشكيل مي‌شد (و ما پاى درس) مي‌نشستيم. استاد معمولاً در آغاز درس خطبه (اى كوتاه شامل) حمد و ثناى مختصرى به عربى مي‌خواند. هنوز صداى عالمانه او كه در مبحث قاعده تسلط و لاضرر و روايت تحف العقول بحث مي‌كرد در گوشم طنين انداز است.»[13]

شاگردان:

علّامه درچه‌اى در سال 1303 از نجف اشرف به اصفهان بازگشت و حوزه علميّه اين شهر به بركت وجود ايشان رونق ويژه‌اى گرفت. سيد محمّد باقر درچه‌اى در طول 40 سال تدريس، فقيهان و عالمان وارسته‌اى را تحويل جامعه داد، كه از آن جمله‌اند:

1. آيةالله شهيد سيد حسن مدرس (1287 ـ 1356 هـ ق)

2. آيةالله العظمى حاج سيد حسين بروجردى (1292 ـ 1381 هـ ق)

3. آية اللهالعظمي سيد ابوالحسن اصفهانى (1284 ـ 1365 هـ ق)

4. آية الله حاج ميرزا علي آقا شيرازى (متوفا: 1375 هـ . ق)[14]

5. آية الله حاج آقا رحيم ارباب (1297 ـ 1396 هـ ق)

6. آقا نجفى قوچانى (1296 ـ 1363 هـ . ق)[15]

7. آية الله سيد عبدالحسين طيب (متولد: 1310 هـ ق)آثار به جاى مانده از او بدين شرح است:

1ـ كلم الطيب فى عقايد الاسلام. 2ـ اطيب البيان فى التفسيرالقرآن (4 جلد) 3ـ العمل الصالح، اين آثار به زيور طبع آراسته

شده است.[16]

8. سيد محمّد على ابطحي، فرزند سيد محمّد حسينى (1294 ـ 1371 هـ ق)

9. ميرزا مهدى بيد آبادي اصفهاني (متوفا: 1365 هـ ق)

10. ميرزا فتح الله درب امامى (1301 ـ 1377 هـ ق)

11. حاج آقا حسين علوى (1287 1409 هـ ق)

12. مير سيد محمّد مدرس، پدر آية الله سيد حسن مدرس هاشمى (متوفا: 1419 هـ ق)

13. حاج ملاّ فرج الله درّى (متوفا: 1382 هـ ق)

14. آقا سيد عباس دهكردى (معروف به صفي) (متوفا: 1394 هـ . ق)[17]

15. سيد فخر الدين خوانساري (متوفا: 1348 هـ ق)

16. شيخ على فقيه فريدنى (متوفا: 1373 هـ ق)

17. سيد محمّد حسين ميردامادى سدهى (متوفا: 1380 هـ ق)

18. شيخ محمّد حسن نجفى رفسنجاني (1304 ـ 1392 هـ ق)

19. عبدالوهاب نصرآبادى (متوفا: 1328 هـ ق)

20. محمّد همامى ابن آخوند ملاحسن (1282 ـ 1359 هـ ق)

21. محمّد على يزدى (متوفا: 1351 هـ . ق)[18]

22. حاج ميرزا محمّد باقر امامى بن سيد احمد (متوفا: 1364 هـ ق)

23. جلال الدين همايي (1318 ـ 1400 هـ ق)

24. سيد محمّد رضوى كاشانى (متولد: 1291 هـ ق)

25. ميرزا حسن خان جابرى انصارى (1287 ـ 1376 هـ ق)

26. حاج شيخ باقر قزويني (متوفا: 1363 هـ ق)

27. سيد محمّد حسن سدهى اصفهانى (1277 ـ 1329 هـ ق)

28. شيخ محمّد حسن عالم نجف آبادى (متوفا: 1384 هـ ق)

29. سيد محمّد رضا خراساني.

و دهها عالم، فقيه و مجتهد ديگر.

زهد و تقوا

منوچهر قدسى در خصوص زهد و تقواي علّامه درچه‌اى گفته است:

«حالات و رفتار اين بزرگوار و مراتب زهد و قدس و تقواى كم نظيراو همواره در تربيت اخلاقى دانشوران با استعداد تأثير شگرف و ژرف داشته است.»[19]

ندانستن عيب نيست

«اگر چيزى از اين فقيه بزرگوار مي‌پرسيدند و او نمي‌داشت با صراحت اظهار مي‌داشت: نمى دانم. و اين لفظ را بلند مي‌گفت تا شاگردان ياد بگيرند، عارشان نيايد. مرحوم شيخ انصارى با آن مرتبه علم و تقوا نيز اين گونه بود.»[20]

آثار ماندگار

از اين فقيه فرزانه آثاري در فقه و اصول به جاى مانده است كه به برخى برخى از آنها اشاره مي‌شود:

1. يك دوره فقه و اصول در 16 مجلد موجود و 2 جلد مفقود شده است.

2. حاشيه بر متاجر شيخ انصارى (چاپ شده است)

3. حاشيه بر مناسك.

4. رساله‌اى در جبر و تفويض.

5. حواشى بر رسالة عمليه.

6. حاشيه‌اى برمكاسب شيخ انصاري.

7. رساله عمليه.

8. حاشيه بر اصول دين، تأليف شيخ جعفر شوشتري.

9. تقريرات اصوليه (كه در واقع، تقرير درس اصول ايشان است كه توسط آية الله سيد حسن چهارسوقي (متولد 1294 هـ ق)مى باشد.[21]

از آثار فوق، مختصرى از حاشيه بر مكاسب به دستور آية الله العظمى بروجردى به چاپ رسيده است و بقيه آثارنيز به دستور ايشان از اصفهان به قم برده شد تا براى بازنگرى و چاپ در اختيار بعضى از علماى قم قرار گيرد.[22] كه در حال حاضر نزد بعضى از علماي اصفهان موجود است.

وفات يا شهادت؟

خطيب توانا، حجت الاسلام و المسلمين صهري اصفهاني در مورد ارادت حضرت آية الله العظمى بروجردى (ره) نسبت به استادش، علّامه درچه‌اى (ره) فرمود:

«ما تا پايان عمر مرهون زحمات و تلاشهاى استادمان سيد محمّد باقردرچه‌اى هستيم.»

آقا صهرى آن گاه خطاب به حضار در مجلس ختم مرحوم حاج ميرزا على آقا شيرازى ـ يكى از شاگردان علّامه ـ با بيان اعتراض آميز فرمود:

«چرا ساكتيد؟ چرا آرام نشسته‌ايد؟ بپاخيزيد. شاگردان علّامه مانند مرحوم شيرازى ـ صاحب اين جلسه ـ يكى پس از ديگرى از دنيا مي‌روند و آن همه فضايل و آن همه مناقب ناگفته مي‌ماند. چرا زندگى و مرگ مردى كه يك روز همنوا با شيخ شهيد (فضل الله نوري) در مقابل بيگانگان و رضاخان ميرپنج با شهامت ايستاد و يك روز هم تن به ذلت نداد و تسليم هيچ كس به غيراز خدا نشد چنين مغفول مانده است.

وي در ادامة سخنانش به موضوع شهادت علّامه درچه‌اى اشاره كرد و گفت: «ديديد در پايان هم به طور مرموز و يك روز (شايع كردند) كه در حمام خفه شده يا سكته كرده است. مثل اين كه ايادى حكومت (مأموران و عوامل قتل) با ملك الموت عزراييل هماهنگى كرده بودند كه ساعتى قبل از فوت ايشان در «درچه» قدم مي‌زدند و براوضاع نظارت مي‌كردند و همه چيز را زير نظر داشتند. اطباي دولتى هم راه سه ساعته يا چهار ساعته را، در عرض ده دقيقه طى كرده و درمحل حاضر شده بودند، و مانند پزشكانى كه دور بدن مطهر حضرت رضا ـ عليه السلام ـ و حضرت موسى بن جعفر ـ عليه السلام ـ تجمع و شهادت آن دو را مرگ طبيعى جلوه دادند، با كمال وقاحت نظردادند و شايع كردند كه علّامه به مرگ طبيعى از دنيا رفته است. و مگر مي‌شود شهادت را و خون را پوشيده نگه داشت كه زهى خيال باطل و فكر خام!

چرا بايد مرگ استاد الفقهاء، استاد المراجع، استاد المجتهدين، استاد الاساتيد، استاد الحريه و بنده مخلص خدا ـ مبهم بماند! چرا بر سر درب تكيه متعلق به ايشان در لسان الارض (تخت فولاد) نوشته نشده است كه: اين جا مزار شهيد فضيلت علامه فقيه «سيد محمّد باقر درچه‌اي» است؟

چرا دست نوشته‌هاى او كه محصول تلاش و زحمت يك عمر مطالعه و انديشه ايشان است تكثير نمي‌شود؟»[23]

حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد تقى درچه‌اى (نوه ايشان)معتقد است: علّامه سيد محمّد باقر درچه‌اى توسط عوامل رضاخان به شهادت رسيده است.

نويسنده «تذكرة القبور» مي‌نويسد:

مرحوم درچه‌اى طبق عادت معهود روز چهار شنبه (26 ربيع الثانى سال 1342 هـ ق)بعد از نماز ظهر به موطن خود «درچه» رفت و در آنجا در جمعه همان هفته؛ قبل از طلوع آفتاب در حمام از دنيا رفت. از آن رو به اصفهان خبر دادند و اطباى حاذق به عيادتش رفتند؛ امّا برآنها مسلم گرديد كه آن مرجع وارسته جان به جان آفرين تسليم كرده است. اهل اصفهان و آبادي‌هاى اطراف، همان روز به درچه رفتند و پس از انجام مراسم تغسيل و تكفين دسته‌هاى سوگوارى به راه انداختند و پس از 3 روز از فوت اين مرجع عظيم الشأن، پيكر مباركش در ميان اشك و اندوه مرگ يا شهادت تشييع شد.

محل دفن

حدود غروب آفتاب روز سوم بعد از فوت، پيكر مطهر علّامه سيد محمّد باقر درچه‌اى وارد تخت فولاد اصفهان گرديد. او را با عزت تمام ـ در پيش روي (قبر) عبدالكريم گزى ـ واقع در تكيه كازرونى دفن كردند.[24]

…………………………………………………………………………………….

 [1] . مكارم الآثار، ج 5، ص 766؛ نقباء البشر، ج 1، ص 224.
[2] . از مكتوبات حجت الاسلام حاج سيد تقى درچه‌اى (نوه معظم له(
[3] . شرح حال رجال ايران، ج 5، ص 218.
[4] . از مكتوبات حجت الاسلام سيد تقي درچه‌اي.
[5] . آية الله چهارسوقي، محمّد على معلم حبيب آبادي.
[6] . كاروان علم و عرفان، ص 225، غلامرضا گلى زواره.
[7] . زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 296.
[8] . سياحت شرق، ص 163.
[9] . شرح حال رجال ايران، ج 5، ص 218.
[10] . ارباب معرفت، ص 99.
[11] . مصاحبه مؤلف با نوه علّامه درچه‌اي در شهر ري.
[12] . همان.
[13] . همايي نامه، ص 17 و 18.
[14] . كاروان علم و عرفان، ص 233.
[15] . سياحت شرق، ص 679.
[16] . گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 100 و 101.
[17] . تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان، ج 2، ص 332.
[18] . زندگاني جهانگير خان قشقايي، ص 85، 109، 118، 120، 122، 134، 154، 186، 191، 192، 194 و 195.
[19] . مقدمه رساله شعوبيه، ص 67.
[20] . سيماي فرزانگان، ص 312؛ ناصح صالح، ص 65.
[21] . زندگاني آية الله چهارسوقي، سيد محمّد على روضاتي، ص 156.
[22] . از مكتوبات آقا تقى درچه‌اى (نوه معظم له)
[23] . از دست نوشته‌هاى سيد تقى درچه‌اي..
[24] . تذكره القبور يا بزرگان اصفهان، ص 192.

پاسخی بگذارید