مدرسه آیت الله بروجردی در قم

 

 

 

آیت الله سید محمد حسین علوی بروجردی می گوید:

مدرسه آیت الله بروجردی كه در سه طبقه و دارای 59 اتاق است و با بتون مسلح و كاملا مجهز در جنوب شرقی میدان آستانه نظر هر عابری را به خود جلب می‌كند و عبارتی را كه بر سر در مدرسه با خط زیبایی به این مضمون (حسب الامر زعیم بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمی آقای حاج آقا حسین بروجردی مد ظله العالی در ماه رجب 1378 قمری مجددا بنیان گذاری و در شوال 1379 پایان یافت) تاریخ شروع و خاتمه بنا را نشان می ‌دهد . سابقا مدرسه ‌ای بود خراب با ده بیست حجره مرطوب و گود و غیر قابل سكونت كه با توجه و همت والای آیت الله فقید و زیر نظر یكی از فضلا ، آقای حاج آقا مجتبی عراقی ، در كمال زیبایی تجدید ساختمان و همه احتیاجات طلاب در هر طبقه‌ای فراهم و به علاوه در ضلع شرقی طبقه پایین هم حوضخانه زیبا و رختشویخانه خوبی تهیه شده است ، به اضافه در قطعه زمینی كه در جنوب مدرسه خریداری شده ساختمانی در دو طبقه بنا گردیده كه در زیر سه مغازه و در بالا پنج اتاق و سالن مجهزی است و موقوفه منحصر به فرد مدرسه است . تولیت این مدرسه مانند سایر محال به عهده فرزندان آیت الله فقید است .

………………………………………………………………….

علوی بروجردی، سید محمد حسین، خاطرات زندگانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی ،ص110.

 

مدرسۀ آیت الله بروجردی در قم

این مدرسه واقع در ضلع شرقی میدان آستانۀ حضرت معصومه (س) جنب گذرخان و یکی از جالب ترین بناهای قم است که خود بر زیبائی بنای مزبور افزوده و مخصوصاً برای کسانی که محلی قبلی آن را دیده اند، بسیار جالب  و دیدنی است.

این مدرسه که از طرف آیت الله فقید بنا شده، سابقاً مدرسۀ یک طبقه و دارای چهارده اطاق و مشهور به مدرسۀ خان بود، که در سال 1123 هجری توسط شخصی به نام مهدی قلیخان ساخته شده بود. مدرسه خان در این اواخر تقریباً از قابلیت انتفاع افتاده و چندان قابل سکونت نبود. اطاقها تاریک و مرطوب و از هر لحاظ دارای وضع ناگواری بود. بهمین جهت آیت الله فقید تصمیم گرفتند آن را به صورت یکی از بهترین مدارس مناسب با وضع روز که از هر حیث قابل استفاده باشد در آوردند.

مهندسین قبلاً پس از بررسی و مطالعه، هزینه بنای آن را در دو طبقه از سیصد تا چهارصد هزار تومان بر آورد کرده بودند، ولی پس از تکمیل بنا بر اثر حسن عمل و دقتی که آقای حاج آقا مجتبی عراقی ناظر مدرسه در مصرف هزینه آن بعمل آوردند، در سه طبقۀ مجلل و زیبا و مجهز به تمام وسائل و مستقلات آن، بالغ بر دویست و پنجاه هزار تومان به اتمام رسیده است. به طوری که بیننده نمی تواند باور کند که این مبلغ اندک به مصرف چنین بنای عظیم و زیبائی رسیده باشد.

بر سر در مدرسه نوشته است: «حسب الامر زعیم بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی مدظله العالی در ماه رجب 1378 قمری مجدداً بنیانگذاری شد و در شوال 1379 پایان یافت».

……………………………………………………………………………………………………….

دوانی، علی،مفاخراسلام،ج12، ص428

 

تجدید بنای مدرسه خان در قم

این مدرسه در سال 1123 ه.ق. توسط مهدی قلیخان ساخته شده بود و در اواخر از وضع ناگواری برخوردار بوده و تبدیل به مخروبه شده بود . آیت الله بروجردی در سال 1378 ه.ق. تصمیم به تجدید بنای آن گرفت و کار ساختمان سازی آن در مساحتی به 780 متر مربع دارای سه طبقه ساختمان با 59حجره و متعلقات آغاز و به انجام رسید.

این مدرسه در ضلع شرقی حرم حضرت معصومه (ع)قرار دارد.

…………………………………………………………..

ابازری ، عبدالرحیم آیت اخلاص، ص 94.

 

تجدید بناىمدرسه علمیه خان در قم

آیت الله شیخ مجتبى عراقى می گوید:

در وضعیت حوزه ، ایشان خیلى دقت داشتند مثلا این مدرسه خان كه در میدان آستانه است ، مدرسه مخروبه و از كار افتاده اى بود، بقال ها و عطارهاى زیرگذر خان هر حجره اش را یكى تصرف كرده بود، یكى جعبه شكسته اش را و دیگرى … یكى از روزها كه من رفتم خدمت آیت الله بروجردى ، ایشان فرمودند: من میل دارم این مدرسه را تعمیر كنم و آقاى لرزاده (لرزاده مهندس و معمار ساختمان مسجد اعظم بود كه از تهران مى آمد) دو طبقه اینجا را 450 هزار تومان براى من تخمین زده است كه این مبلغ به نظرم زیاد است . عرض كردم آقا اگر اجازه مى فرمائید من هم مطالعه و تحقیقى بكنم و نتیجه را به عرضتان برسانم فرمودند: مانعى ندارد.

آن زمان هم موقعى بود كه بنده از طرف ایشان مى رفتم تهران شبهاى جمعه و روزهاى جمعه جلسه اى بود كه از آن جلسه استفاده ها كردیم ، به بعضى از رفقا گفتم كه قضیه این است شما چه صلاح مى دانید، رفقا پیشنهاد كردند: برویم پیش شهردار تهران و ببینیم ایشان چه مى گوید، و با بعضى از رفقا رفتیم ، من دیدم (شهردار تهران )یك استقبال فوق العاده اى كردند، حتى كاملا این مطلب یادم هست كه گفت : اگر چنانچه حضرت آیت الله بروجردى براى مصارف دینى به پول احتیاج دارند، من ماشین خود را مى فروشم و خرج این مصارف مى كنم .

این حرف و این استقبال ایشان براى من قدرى زننده بود، آمدم یك مطالعه كردم كه ببینم به چه عنوان شهردار این حرف را مى زند، بعد متوجه یك مطلب شدم و آن مطلب به نظر من خیلى مهم بود و آن این بود كه این آقاى شهردار، بالرزاده كه معمار مسجد است مباینت دارند و با هم یك سبك و یك نظر نیستند و آقاى لرزاده چون هم دربار شاه را دارد و هم دربار روحانیت را، این هم مى خواست چون دربار شاه را كه به خاطر شهردار بودن دارد، دربار روحانیت را هم اشغال كند، پیش خود گفتم : صلاح نیست زیرا ایشان با آقاى لرزاده خوب نیست و یك اختلافى به وجود مى آید.

لذا از این صرف نظركردیم و آقاى آباد كه از رفقاى صمیمى لرزاده بود پیدا كردیم و مدرسه خان را ساختیم و مدرسه خان را كه آقاى لرزاده دو طبقه 450 هزار تومان پیش بینى كرده بودند، من دو طبقه را سه طبقه كردم و زیر طبقه اول را هم یك متر و نیم (5/1) خالى گذاشتیم براى اینكه رطوبت گرفته شود كه در هر طبقه تمام لوازم بود.

پشت مدرسه خان كوچه اعتضاد الدوله ، یك مقدارى زمین بود كه خود آقاى بروجردى آن جا را خرید و زیرش را دو سه دكان درست كردیم كه این دكانها الان مال موقوفه است و سرش را هم یك ساختمان كه یك خانواده كوچك بتوانند در آن جا زندگى بكنند و بعد از تكمیل مدرسه و ساخت ، جشن افتتاح مدرسه را گرفتیم ، كه حتى روزنامه ها نوشتند، كه روزنامه اطلاعات یادم هست نوشته بود. در دیدار مدرسه اظهار وجد و خوشحالى از سیماى آیت الله بروجردى ظاهر بوده ، به هر حال مدرسه ساخته شد و موقع اسكان شد، من عرض كردم : آقا شما براى اسكان اینجا، دو سه نفر را به من معرفى بفرمایید تا با آنها مشورت شود و ایشان دو سه نفر از جمله مرحوم آقاى شیخ عبدالحسین رشتى ، آقاى میرزااحمد كاف الملكى و سه چهار نفر دیگر را معین كردند، گفتیم آقا حالا بفرمائید كه چه اشخاصى را باید اینجا ساكن كنیم ؟ فرمودند: از مكاسب به بالاتر، گفتیم آقا این كه نمى شود، آن كسى كه رسائل و كفایه را مى خواند متاهل است و نمى آید اینجا زندگى كند. بالاخره ما ایشان را راضى كردیم كه شرط بالاتر از مكاسب را كنار بگذارند و همانهائى كه مقدمات مكاسب را خوانده بودند راه مى دادیم . غرضم از بیان این مطلب براى جدیت ایشان در امور حوزه بود.

…………………………………………………….

الگوی زعامت، ص125.

 

 

ساختن مدرسه خان

حجت الاسلام و المسلمین شیخ مجتبی عراقی می گوید:

این مدرسه بسیار مخروبه و کثیف بود . انبار جعبه شکسته ها و گونی کهنه های کسبه محل شده بود . با همین حال مرحوم آقا میرزا محمد همدانی در مدرس كوچك  آن که بسیار کثیف بود ، درس کفایه می گفت .

روزی آیت الله بروجردی گفتند : “می خواهم این مدرسه را بسازم  . آقای لرزاده (معمار مسجد اعظم) مخارج دو طبقه آن را چهارصد و پنجاه هزار تومان برآورد کرده بود . این پول زیادی است .”

عرض کردم : باشد من در این زمینه ارزیابی و مشورت کنم . شب جمعه که به تهران رفتم با بعضی از مومنین مشورت کردم . گفتند : مهندسی است در یکی از ادارات نسبت به این کارها اقدام می کند . خوب است برویم از او کمک بگیریم . رفتیم نزد آن مهندس و مطلب را با او در میان گذاشتیم . وی استقبال غیر منتظره و عجیبی کرد . حتی گفت : من حاضرم اگر آیت الله بروجردی پول کم داشت ، ماشینم را بفروشم و خرج آن کنم . در مجموع ، من از این استقبال و برخی از مسائل دیگر که دیدم ، مشکوک شدم و پی قضیه را نگرفتم . به قم آمدم . با یکی از معمارهایی که همکار لرزاده بود مشورت کردم و آماده ساختن مدرسه شدم . خدمت آیت الله بروجردی رفتم عرض کردم : مقداری پول برای شروع آن بدهید . ایشان صد و پنجاه تومان (صد و پنجاه یک تومانی) دادند . گفتند : “فعلاً پول ندارم .”

ساختمان کهنه مدرسه را خراب کردم و سه طبقه کامل با تمام تجهیزات به اضافه سه باب مغازه و یک دستگاه منزل مسکونی در بالای همان مغازه ها ساختم که مجموع مخارج با محاسبه همه مخارج جزئی آن ، حتی مخارجی مثل لحیم آفتابه ، دویست و شصت و پنج هزار تومان شد . نصف آن مبلغی که آقای لرزاده برآورد کرده بود !

یك خاطره

یک روز در بین گرد و خاک ناشی از بنایی ، مشغول کارهای مدرسه و رتق و فتق امور بودم که حاج شیخ عباسعلی اسلامی از دوستان و آشنایان دیرینه ، به آن جا آمدند . با حالت شوخی رو به من کرد و گفت : حاج آقا مجتبی ! سر عمله شده ای ! من خندیدم و گفتم : خود عمله شده ام  . دیدم مطلبی دارد که در خلوت می خواهد با من در میان بگذارد . رفتیم دفتر کتابخانه مدرسه فیضیه . خطاب به من گفت : در تهران مسجد بسیار خوبی برایت در نظر گرفته ام . امکانات خوبی هم از طرف مسجد در اختیارت خواهند گذاشت ، از جمله : منزل مناسب شامل اندرونی و بیرونی . ماهیانه مبلغ هنگفتی برای مخارج زندگی و کتابخانه بزرگی برای مطالعه و تحقیق . علاوه ، منبر هم می توانی بروی و مراجعات سهم امام هم داری . بیا برویم امامت جماعت آن مسجد را برعهده بگیر .

گفتم : بالفرض من بخواهم بیایم ، باید آیت الله بروجردی اجازه بفرمایند .

شیخ عباس با اطمینان گفت : راضی کردن ایشان با من .

عصر همان روز برای شرکت در جلسه استفتا ، طبق معمول ، به منزل آقا رفتیم . پیش از ورود به اطاق ، در ایوان ، صدای آیت الله بروجردی را شنیدم  که می گفت : “آقای اسلامی من پیر شده ام کارهایم بر زمین می ماند .”

تا این مطلب را شنیدم ، منقلب شدم و بی اختیار وارد اطاق شدم . آقا رو به من کرد و فرمود : “مگر خود ایشان راضی باشند .”

عرض کردم : “آقا ! اگر همه تهران را به من بدهند ، زیر سایه شما را بر آن ترجیح می دهم . چه رسد به امامت جماعت یک مسجد .”

اتمام بنای مدرسه آیت الله بروجردی

پس از اتمام بنای مدرسه خدمت آیت الله بروجردی عرض کردم : چند نفری را برای برنامه ریزی و همکاری با من تعیین کنید . ایشان آقای بدلا ، آقای شیخ عبدالحسین دشتی و دو نفر دیگر را تعیین کردند .

ما برنامه ای برای طلبه های مدرس تنظیم و شرایطی را مقرر کردیم . یکی از موارد درسی آن ، زبان انگلیسی بود . در این باره با آیت الله بروجردی مشورت کردیم . ایشان تحسین کردند و فرمودند :

اگر کسی یک زبان بداند یک آدم و اگر دو زبان بداند دو آدم و اگر سه زبان بداند سه آدم است .

ما رفتیم استاد زبان انگلیسی را نیز دیدیم ولی متأسفانه یکی از افراد ، خدمت آیت الله بروجردی رفت و گفت : آقا مردم اگر بفهمند که با پول آنان زبان خارجی تدریس می شود ، عقیده شان نسبت به شما سست می شود !

آقا هم که معمولا مراعات جوانب را می کردند قانع شدند و برنامه اجرا نشد .

……………………………………………………………………………………..

چشم و چراغ مرجعیت ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 172و 173و 174 .

 

 

 

پاسخی بگذارید