آيت الله واعظ زاده خراساني مي گويد:
آخرین مراحلی كه بر دو علم حدیث و رجال در مذهب امامیه در طول ایام و قرون ، گذشته است همانا ظهور دو سلسله و دو موسوعه و كتاب بزرگ است در قرن چهاردهم هجری :
1 ـ موسوعهای در حدیث به اسم «مستدرك الوسائل» تألیف محدث خبیر حاج میرزا حسین نوری طبرسی متوفی (1320) هـ . ق. این دانشمند با این كتاب ، آنچه را از احادیث از شیخ حرّ عاملی (1033 ـ 1104) در كتاب ارزشمندش «تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه» ـ كه ما از باب اختصار از آن به (وسائل) تعبیر میكنیم ـ فوت گردیده استدراك نموده است ، كتاب مستدرك ، چاپ شده و مورد رجوع فقها است ، اما كتاب دیگری هم كه میتوان آن را مانند مستدرك دانست ، همانا موسوعـه «مستدرك البحار» است از شیخ میرزا محمد عسكری طهرانی ساكن سامرا متوفی (1371 هـ . ق) وی با این كتاب ، كتاب مهم «بحار الانوار» اثر علامه محمد باقر مجلسی (1037 ـ 1110) را تكمیل و آنچه را از آن علامه فوت شده ، استدراك نموده است ، ولی این كتاب تاكنون به زیور طبع آراسته نگردیده و آن را ندیدهایم و نمیدانیم تمام شده یا ناقص بجای مانده است .
2-مو سوعه و كتاب بزرگی در علم الرجال به اسم «تنقیح المقال فی علم الرجال» اثر با ارزش علامه شیخ عبدالله مامقانی متوفای (1351 هـ . ق) و اخیراً كتاب «قاموسالرجال» از علامه مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری در ده جلد و كتاب «معجمرجال الحدیث» در 25 جلد ، از فقیه عصر آیتالله سید ابیالقاسم خوئی متوفای (1413 هـ . ق) به كتاب تنقیح المقال اضافه شده است .
اینها كتابهای مهمی است كه در قرن 14و15 در دو علم حدیث ورجال در مذهب شیعه امامیه تالیف گردیده است اما سلسله های دیگری از قبیل (الذریعة الی تصانیف الشیعه )اثر علامه كبیر معاصر ما وشیخ مشایخ روزگار خود مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی متوای(1389 ه- ق)با عمری متجاوز از 90 سال ، كه با اجازههای خود در نقل حدیث به علمای عصر ، اصاغر را به اكابر و جوانها را به پیران ، ملحق كرد و ما را نیز مشرف به اجازه حدیث فرمود كه عكس آن در این كتاب آمده است .
همچنین كتاب دیگر وی «اعلام الشیعه» و كتاب مهم «اعیان الشیعه» از علامه فقید سید محسن امین عاملی (1292 ـ 1370 هـ . ق) این قبیل كتابها ،هیچ یك مربوط به رجال حدیث و جرح و تعدیل و توثیق و تضعیف راویان حدیث كه هدف عمده علم رجال است نمیباشد ، هر چند گاهی نام رجال حدیث هم در آنها آمده است ، بلكه كتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» همانطور كه از نامش پیداست هدفش معرفی و شناخت آثار و مؤلفات شیعه امامیه است ، كما اینكه هدف از كتاب «اعیان الشیعه» ـ و همچنین كتاب «اعلام الشیعه» معرفی و شرح حال مبسوط بزرگان طائفه امامیه كه از طوائف بزرگ اسلام است میباشد ، اعم از علما (كه كتاب اعلام الشیعه مختص آنست) و یا دیگر بزرگان ، مانند ملوك ، وزرا ، امرا ، سادات و افراد برجسته است كه داری شأن و مرتبتی قابل ذكر بودهاند (كه در اعیان الشیعه آمدهاند) .
و از همین قبیل است سلسله های دیگر ، از كتب تراجم مختصر یا مطول مانند كتاب «الكنی و الالقاب» از محدث خبیر شیخ عباس قمی (1294 ـ 1359) و كتابهائی از این قبيل كه به عربی و فارسی وارد و فراوان است .
در قبال همه كتابهای نامبرده در زمینه علم رجال و حدیث ، خداوند در عصر ما عالم بزرگ آیتالله العظمی بروجردی ، استاد ما و استاد بسیاری از معاصران ما را برای حمایت از این دو علم برانگیخت ، از خاندانی عریق در علم و شرف و فضائل. این عالم بزرگ ، به دو كار مثبت و ماندنی در علم رجال و حدیث قیام فرمود كه هر دو كار ، یك نوع ابتكار و انقلاب در تاریخ این دو علم بشمار میآید.این عالم نامی،با وجود تخصّص خود در فقه و اصول و دیگر علوم اسلامی ، در سطح بسیار عالی تا حدی كه به مقام منیع زعامت و مرجعیت و پیشوائی طائفه شیعه امامیه نائل آمد . بخش مهمی از عمر پر بـركت خود را صرف دو علم مهـم حدیث و رجال كرد و در این دو رشته ، مبتكر بود و چیز جدیدی بر آنـچه از گذشتگان بجای مانده بود افزود ، بطوری كه مانند حلقه مفقـودهای در تحـولات این دو علم ، كامـلاً ملحوظ و مشهود و چشمگیر است . مساعد و محرك او در چنیـن ابتكاری دو عامل مهم بود :
عامل اول ، اینكه وی ـ به شرحی كه گذشت ـ آغاز تحصیل خود را چندی در حوزه علمیه عریق و جامع اصفهان گذرانیده بود . این حوزه ، تا آن هنگام سنتهای علمی پیشین را در خود حفظ كرده بود و هنوز روشهای پسندیدهقدما را فراموش نكرده بود ، سنتهائی كه بر علوم نقلی هم طراز با علوم عقلی تأكید داشت . در آن حوزه ، شخصیتهای خبیر و مطلع از علم حدیث و علم رجال و تراجم و مانند این علوم نقلی وجود داشت ، علومی كه در دیگر حوزههای علمیه و مراكز علم و دانش ، فراموش گردیده یا در شرف فراموشی بود .
مكتب اصفهان ، در حدود هزار سال دارای فعالیت و نشاط و سابقه تحقیق ، در این علوم بخصوص در روزگار درخشان صفویه و مدتی پس از آن بود و مدارس و حلقههای علمی آن ، در جمیع فنون علمی بخصوص در علم رجال و تراجم ، سرآمد به شمار میآمد . كافی است برای گواه ما شخصیتی كم نظیر بنام «ابو نُعیم اصفهانی» (336ـ 430 هـ) جد اعلای خاندان مجلسی ، صاحب كتـاب نفیس «حُلیة الاولیاء» و جز آن ، قبل از هزار سال ، و شخصیتی دیگر بنام سید محمد باقر موسوی صاحب كتاب با ارزش «روضات الجنّات فی تراجم الفقهاء والسادات» قبل از صد سال ، كه هر دو در شهر اصفهان زندگی میكردند و اعقاب و خاندان آنان هنوز از خاندانهای نامی این شهر میباشند ، زیرا خاندان مجلسی نسب به (ابو نُعیم) میرسانند .
این جوّ علمی حوزه اصفهان ، اثر خود را بر این طلبه جوان با آن همه استعداد ذاتی كه از بروجرد به این شهر آمده بود ، گذاشت و خط مشی علمی او را كه بعدا در او مشاهده شد ترسیم نمود، بلی اگر ما ادعا كنیم سلوك علمی و سلیقه او ، ادامه همان مكتب اصفهان است . گزاف نگفتهایم زیرا در آن هنگام حوزهنجف با همه عمق و سابقهاش ، روش و گرایش عقلی در آن بر سلوك نقلی غلبه داشت و نمیتوانست چیزی بر معلومات نقلی آن مرد بزرگ ،بیفزاید .
عامل دوم ، اینكه استاد ما پس از رسیدن به كمال علم و عمل و استیفاء حظ خود از علوم ، بخصوص از فقه و اصول در نجف اشرف ، به زادگاه و موطن خود ، بروجرد برگشت و در كتابخانه نفیس خود كه كتب و مصادر عملی مهم را در خود گرد آورده بود ، معتكف گردید و در حدود چهل سال ؛ از سال 1328 هـ . ق كه از نجف برگشت تا سال 1364 كه به قم منتقل گردید .
در این مدت مدید ، در بین علوم اسلامی ، به علم رجال عنایت خاصی مبذول میداشت و به بررسی و گردآوری معلومات ، و تألیف و تجدید نظر در آنچه از پیشینیان بجای مانده بود ، با وسعت نظر و گسترش مطالعات ، به آثار همه علمای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت در زمینه حدیث و رجال ، سرگرم بود ، بدون اینكه مطالعاتش را محدود كند به آثار شیعه . در پی این مطالعات ، آراء خاص خود او شكل گرفت و دارای مكتب خاصی در زمینه علم حدیث و رجال كه به یكدیگر بستگی دارند گردید .
با این كوله بار علمی و سرمایه سنگین از تجربیات و ملاحظات چهل ساله ،به شهر قم و حوزه علمی آن انتقال یافت ، جائی كه بعدها (شهر جهاد و اجتهاد و قیام و شهادت) لقب گرفت ، شهری كه بزرگترین دانشگاه اسلامی را در ایران در دامن خود رشد داده بود و از آن محافظت مینمود .
این عالم فرزانه ، با معلومات انبوه در سینه ، و آمال و آرزوهای اصلاحی بلند در دل و با عزمی راسخ به ایجاد تحوّل در حوزه و بطور كلی در علوم و تبلیغات اسلامی ، وارد قم گردید ، جائی كه افقی واسع و دیدگاه روشنی از نمونههای اصلاح و تكامل در آن به چشم میخورد . این محیط مناسب ، آن مرد مصلح و روحانی آگاه را به فعالیت وا میداشت ، نه تنها در محدوده و چارچوب مذهب خودش ،مذهب شیعه ، كه در پهنای جهان اسلام و در گستره و قلمرو اسلامی ، و او تا پایان عمر چنین بود .
در همین تب و تاب بود ، كه زعامت عامه طائفه امامیه به سراغ وی آمد و او علاوه بر مسؤلیتهای علمی ، اینك مسؤلیت سنگین اداره و هدایت این طائفه بزرگ را كه در سراسر جهان اسلام پراكندهاند ، به دوش میكشد . او با دانش انبوه و آراء صائب و روش حكیمانهاش ، فائده رسانید ، تربیت كرد ، مكتب جدید خود را در بین طلاب و علما نشر داد ، و از این راه مقاییس و موازین علمی را دگرگون كرد و نظرها را به روش قدما و سنّتهای فراموش شده نزد فقها ، متوجه ساخت . و با بصیرت و هوشیاری كامل ، مسائل نو و آرای ابتكاری را در علوم اسلامی بخصوص در علم فقه و اصول به شرحی كه گذشت ، مطرح ساخت .
…………………………………………………….
ر. ك:واعظ زاده خراساني ،زندگي آيت الله العظمي بروجردي ،چاپ1379 ،ص97الي 103.
مكتب رجالی
سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی می گوید:
یكی از علومی كه پایه مهم اجتهاد و استنباط احكام است علم رجال است كه در شناسائی راویان و تشخیص صحت و سقم احادیث بسیار ضرورت دارد و آیت الله فقید حقا در این فن متخصص بودند و زحمات زیادی كشیده و كتب جامع و بی نظیری تالیف فرمودند كه در جای خود از آنها صحبت می شود .
آیت الله فقید در علم رجال سبك خاصی داشتند مثلا برای هر یك از اساتید محمد بن یعقوب كلینی كه مجموعا در حدود سی و شش نفرند به ترتیب حروف تهجی فصل علیحده منعقد كرده و در آن فصل هر سندی كه در اصول و فروع كافی راجع به احادیث آن استاد بوده با رعایت حروف تهجی در جمیع طبقات اسانید تا معصوم علیه السلام تنظیم فرمودهاند و از مطالعه و دقت در این اسانید نكات و فوائد زیر را استفاده كردهاند :
1ـ تعداد راویان و روایات آنها و شخصیت آنها ، كه بوسیله مطالعه در كلیه اسانید معلوم میشود هر یك از روات چند روایت نقل كرده و از این راه مقام علمی وی از نظر نقل احادیث بر ما روشن می گردد چنانكه تعداد اساتید و شاگردان و شخصیات آنها میتواند مبین شخصیت علمی ادبی بوده و حدود وثاقت راوی هم به خوبی معلوم می شود .
2ـ حذف واسطهها هم با توجه به نقل آنها در موارد مختلف معلوم می شود زیرا راوی كه روایتی را معمولا با واسطه نقل میكرده است اگر در چند مورد بدون واسطه نقل كند معلوم می شود كه واسطه در بین حذف و روایت مرسل است و از حدیث مرسل كه مرتب نقل شده است جدا می گردد .
3ـ تمییز مشتركات كه مورد عمل فقها هم بوده است ، نقل حدیث از چند نفری است كه اسامی مشترك دارند كه به قرینه نقل می توان دانست كه راوی مورد نظر كدامیك بوده است .
4ـ معلوم شدن تحریف و تصحیف هم از ترتیب روات خوب معلوم میشود چون بعد از اینكه معمولا كسی روایاتش را از طریق معینی نقل می كند ، اگر احیانا خلافی مشاهده شود معلوم میگردد .
تعیین طبقات كه از ابتكارات آیت الله فقید است از مطالبی است كه از ملاحظه اسناد و روایات اساتید و شاگردان آنها معلوم شده و به نسبت نزدیكی به زمان پیغمبر طبقه بندی شدهاند كه برای نمونه ذیلا بذكر چند طبقه مبادرت میشود .
طبقه اول سلمان و ابوذر – طبقه دوم ابوالطفیل عامر بن وائله – طبقه سوم – ابوحمزه ثمالی ثلمه بن گهیل – طبقه چهارم زراره بن اعین و ابان بن تغلب – طبقه پنجم – حریز بن عبدالله و سماعة بن مهران – طبقه ششم اسمعیل بن مهران و احمد بن محمد بن ابی نصر – طبقه هفتم – ابراهیم بن هاشم و ابراهیم بن اسحق نهاوندی – طبقه هشتم – علی بن ابراهیم و احمد بن محمد بن ادریس – طقه نهم – محمد بن یعقوب كلینی – طبقه دهم – جعفر بن محمد بن قولویه قمی و احمد بن احمد كوفی – طبقه یازدهم سید مرتضی علم الهدی و ابوالحسین محمد بن هرون بن موسی التلعكبری – طبقه دوازدهم شیخ ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسی را بعنوان نمونه میتوان نام برد و این نمونهای بود از روش ابتكاری ایشان در طبقات رجال كه خودشان هم كتبی مرقوم داشتهاند كه در جای خود ذكر می شود و در طبقات رجال خود آیت الله فقید در طبقه سی و ششم قرار گرفتهاند .
آیت الله فقید در اصول هم دارای نظریات بسیار صائب و دقیقی بودند و خودشان هم دو جلد كتاب در اصول تدوین فرمودهاند كه بسیار مورد توجه است . علاوه بر آن در خلال مدتی كه اصول تدریس می فرمودند از اول مباحث الفاظ تا قسمتی از برائت و تعادل و تراجیح مباحثه فرمودهاند كه دانشمند محترم آقای حاج شیخ حسینعلی اصفهانی همه مباحثات اصولی را مرتب و چاپ و بنام نهایة الاصول در اختیار طلاب قرار دادهاند ، كما اینكه از مباحث فقهی ایشان هم صلوة جمعه و مسافر را ، همین آقای منتظری مرتب و به چاپ رسانیده و به نام البدر الزاهرفی صلوة الجمعة و المسافر در اختیار آقایان طلاب قرار دادهاند .
از مباحث فقهی كه از ورود آیت الله فقید به قم مباحثه فرمودهاند و عبارت از كتاب اجاره ، غصب ، وصیت ، ارث الزوجه ، صلوة جمعه و صلوة مسافر همه كتاب صلوة ، منجرات مریض ، خلل حج ، خمس ، یك قسمت طهارت و بعد هم كتاب قضا و شهادات بود كه ناتمام ماند . علاوه بر صلوة جمعه و مسافر كه علیحده چاپ شده است همه كتاب صلوة هم به همت دانشمند محترم آقای آقا شیخ محمد موحدی جمع آوری و طبع گردیده و به نام نهایة التقریر در اختیار آقایان فضلا و طلاب است .
علاوه بر قدرت علمی در فقه و اصول و رجال در علم تفسیر و فلسفه و كلام هم بی نظیر بودند ، زیرا فلسفه را در اصفهان از اساتید بزرگ جهانگیر خان و آخوند كاشانی فرا گرفته بودند . به خاطر دارم هنگامی كه عصرها در صحن مدرسه فیضیه اصول مباحثه میفرمودند در مبحث طلب و اراده به جایی رسیدند كه فرمودند استاد علیه الرحمه در اینجا نوشته است «قلم اینجا رسید و سر بشكست» ولی سر قلم مرحوم استاد خیلی نازك بوده و زود شكسته است و بعد شروع به بحث فرموده مشكلات دقیق فلسفی را در موضوع با بیانات شیوا و شیرین خود حل و حق مطلب را چنانكه باید و شاید ادا فرمودند و آن روز بود كه بزرگان درس به قدرت فلسفی آیت الله فقید واقف شدند .
در علم تفسیر با عنایتی كه به قرآن كریم داشتند و توجه به نكات دقیق قرآن كریم یكی از مفسرین بی نظیر بودند . همان طور كه نوشتم آیت الله فقید از اول قرآن تا آخر سوره برائت را از حفظ داشتند و همه آیات احكام را نیز حفظ بودند .
به یاد دارم روزی در خدمت ایشان در محلی به نهار موعود بودیم . جمعی از فضلا هم بودند مرحوم حاج شیخ محمد نهاوندی كه خود مردی فاضل و دانشمند و در عین حال مفسری توانا بودند و آن ایام هم تفسیری نوشته و طبع كرده بودند در آن مجلس حضور داشتند .
ایشان سه جلد تفسیر نوشته بودند كه خودشان همراه آورده به آیت الله فقید هدیه كردند ، آقا در حالی كه یكی از مجلدات تفسیر را در دست داشتند ، جایی را باز نموده آیه را تلاوت كرده فرمودند چگونه تفسیر كردهای ؟ ایشان مطالبی اظهار كردند و آقا هم در جواب اشكالی كردند و مرحوم نهاوندی اظهار داشتند مفسرین هم این جور تفسیر كردهاند .
آقا در جواب فرمودند : اگر تفسیر مفسرین خوب و كافی بود ، دیگر احتیاج نبود شما به خودتان زحمت بدهید و این چنین تفسیری بنویسید و بعد ضمن شرح مبسوطی مطالبی اظهار فرمودند كه واقعا جالب و دقیق بود .
استاد جلال همائی در نامه ای كه بعد از فوت ایشان در تسلیت به بازماندگان ایشان نوشته بودند چنین متذكر شده بودند: «بنده را اگر افتخاری باشد همین است كه در ایام تحصیلی اصفهان ، عهد پیری استادان بزرگوار آیت الله درچه و علامه كاشانی رحمهما الله را درك كردهام كه آیت الله العظمی عهد جوانی آن بزرگواران را درك فرموده بودند ، مكرر از مرحوم درچه اعلی الله مقامه كه مصداق ما ینطق عن الهوی بود شنیدم كه به تعبیر خودشان از آقا حسین بروجردی تجلیل و تبجیل میفرمودند و گفتار ایشان برای من كه از نزدیك ناظر اوضاع و احوال معظم له بودم ، سند متقن و حجت قاطعه بود . این اظهار نظر مرد دانشمندی است که از دوران جوانی آیت الله فقید نظر اساتید ایشان را نقل میكنند .
ولی مگر قدرت علمی و شخصیت و مقام فضیلت این نابغه دوران احتیاج به شاهد و گواه دارد «قضایا قیاساتها معها» . هر كس یك بار محضر ایشان را درك می كرد و یا در جلسه درس ایشان حضور مییافت به قدرت علمی این مرد بزرگوار و شخصیت عالی مقدار واقف می شد ، اقیانوس مواجی از علم و فضیلت و جبل راسخی از بزرگواری و استقامت بود .
در ادبیات عرب و فارسی بی اندازه مسلط بودند و گاهی كه در مباحثه به مناسبتی شروع به تحقیق در اطراف ریشه لغتی مینمودند ، انسان خیال میكرد با مردی سر و كار دارد كه عمری را در لغت و ریشهها و اشتقاقات آن بسر برده و كار دیگری نداشته است .
چندی قبل كه آقا زاده كوچكشان آقای آقا احمد را در كتابخانه شخصی شان در قم ملاقات كردم و خاطراتی را از زمان حیات و خصوصیات اخلاقی و پشتكار ایشان مذاكره میكردیم ، از جا برخاستند و كتاب گلستان سعدی را كه روزی از والد بزرگوارشان دریافت داشته بودند به دست من دادند و با كمال تعجب دیدم كه تمام حاشیههای سفید كتاب را ایشان به خط خودشان در تفسیر لغات و جملات مشكل این كتاب سیاه كرده بودند ، و اكثر كتبی كه در اختیار دارند نیز همین طور مطالب مشكل و نكات لازم و دقیق را بخط خودشان توجیح فرموده و توضیح دادهاند .
در روزهایی كه بعد از فوت ایشان در كتابخانه شخصی ایشان به نظم كتب و مرتب كردن نوشتجاتشان مشغول بودیم ، به یك دسته كاغذ برخورد نمودیم كه چشمان همه را پر از اشك ساخت، و قضیه چنین بود كه :
در ایامی كه آیت الله فقید بروجرد تشریف داشتند ، روزی برای عیادت یكی از پیرمردان اهل منبر میروند و در مراجعت دست چارپائی كه ایشان سوار بودند به سوراخی فرو رفته آقا زمین میخورند و انگشت شست دست راست ایشان از جا در میرود كسی كه متصدی شكسته بندی بوده است بیاحتیاطی كرده بود و در نتیجه انگشت شست دست راست ایشان از كار افتاده بود و به همین علت با اینكه قبل از این حادثه بسیار خوش خط مینوشتند ولی بعدا دستشان مرتعش و مسلط به نوشتن نبودند و چون بعضی مطالب را باید خودشان می نوشتند لذا با دست چپ شروع به تمرین كرده و متجاوز از یكصد صفحه بزرگ را با قلم نی و مركب نوشته و تمرین كرده بودند و مطالبی را هم كه تمرین كرده بودند بسیار جالب بود ، انما الدنیا فناء لیس للدنیا بقاء ، لدو للموت و ابنو للخراب و دهها مطالب این گونه موضوعات سرمشق ایشان بود .
خواننده عزیز ، مردی نود ساله با آن همه اشتغال ، برای اینكه بتواند مطالبی را كه گاه و بیگاه به نظرش میرسد تحریر كند در این سن این اندازه كوشش میكند ، یعنی مانند اطفال تمرین نوشتن با دست چپ میكند ، مبادا موضوعی به نظرشان برسد و در اثر ضبط نشدن از خاطر ایشان برود آن وقت در جوانی چه میكرده و چقدر زحمت میكشیده است نمونه زحماتش هزاران ورق مطالب دقیق علمی است كه از ایشان به جای مانده است ، و روی همین حساب بوده به صاحبان قلم و نویسندگان بسیار احترام میگذاشتند و میفرمودند مطالب اگر نوشته نشود فراموش میشود ، خودشان هم در سبك نوشتن بسیار رعایت اختصار و موجز بودن و در عین حال جامعیت را می نمودند ، مكاتیب ، تلگرافات و استفتائاتی كه ایشان نوشتهاند خود بزرگترین سند زنده از سلیقه ایشان است ، اخیرا كه طلاب جوان شروع به تدوین كتبی در موضوعات مختلف روز میكردند و به نظر ایشان میرساندند میفرمودند سعی كنید مطالبی را كه مینویسید به درد مردم بخورد و بسیار ساده و در عین حال جامع و روان باشد و بخصوص به افرادی كه در مجله مكتب اسلام مقاله مینوشتند تاكید میفرمودند که مطالب به درد بخور و مورد احتیاج مردم را به زبان روز مطرح نمایید تا همه کس بتواند استفاده كند .
این خلاصه ای بود از مطالبی كه توانستم در پیرامون شخصیت علمی مردی تحریر كنم كه دنیای اسلام به طور قطع و یقین خیلی مشكل خواهد توانست نظیری برایش تربیت كند ، كما اینكه در خلال صفحات تاریخ هم مشكل است كه بتوان به جامعیتش با نام افراد زیادی روبرو شد . و لذا با اعتراف به اینكه قلم ناتوان من حتی نتوانسته است گوشهای از موقعیت علمی این نابغه بی نظیر را چنانكه باید و شاید به خوانندگان عزیز نشان دهد اجازه میخواهم با نقل خاطره دیگری این بحث را پایان دهم .
یكی از روزهای ماه شعبان سال گذشته یعنی سال 1339 بود كه خدمتشان مشرف بودم . رئیس یكی از دانشكدهها كه خود مرد با فضیلتی است با جمعی از اساتید بزرگ دانشگاه حضور ایشان بودند . از هر دری سخنی به میان آمد و در این هنگام رئیس دانشكده از آقا سئوال كردند آیا در خاطر حضرت آیت الله هست كه پیدایش فقه شیعه از چه تاریخی بوده است . در این هنگام آیت الله فقید كه با حالت ضعف كنار كرسی كوچك خود تكیه كرده بودند به یكبار از جا برخاسته راست نشستند و شروع به سخن كرده مدت سه ربع ساعت از روز اولی كه فقه شیعه پیدا شده و تحولاتی را كه در ادوار مختلف تاریخ نموده است با چنان حالتی تقریر فرمودند كه گوئی مرد جوانی موضوعی را كه سالها مطالعه و تحقیق كرده است برای شاگردانش بیان میكند .
بقدری فرمایشات ایشان متین و مستدل و در عین حال جالب بود كه گوئی احدی در اطاق حضور ندارد و تنها یك نفر مشغول صحبت كردن است . بعد از خاتمه فرمایشاتشان آن استاد و سایر اساتیدی كه در خدمت ایشان بودند در حالی كه مبهوت این همه اطلاعات عمیق و دقیق این مرد بزرگ روحانی شده و با دیده اعجاب و عظمت به ایشان مینگریستند و با جملات كوتاهی كه با یكدیگر مذاكره میكردند تعجب خود را از این همه اطلاعات ابراز میداشتند ، سئوال نمود اجازه میفرمایید این موضوع را كه تا امروز باین جامعیت از احدی نشنیدهام از قول حضرتعالی نقل كنم ؟ فرمودند: خودم در مقدمه كتابی كه به نام جامع اخبار الشیعه تصنیف كردهام مفصلا این مطالب را مینویسم و همین ایام خیال دارم آن را اجازه طبع بدهم .
ولی افسوس كه آن مرد عالی قدر به انجام این امر موفق نشدند و مقدمه آن كتاب هم كه بیشتر از چند صفحه آنرا نتوانسته بودند تحریر كنند ناتمام ماند و جلد اول آن كتاب امروز زیر نظر فرزند ارجمندش شروع به طبع شده و امید است با همت ایشان ، مقدمه هم تمام و بضمیمه در دسترس ارباب فضیلت و كمال قرار گیرد .
……………………………………………………………
علوی طباطبایی ،سید محمد حسین ،خاطرات زندگانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی،ص75.
ابتکار در علم رجال
یکی از رشته های علوم اسلامی در حوزه های علمیه که از ارکان مهم استنباط تلقی می شود ، “علم رجال” است . این رشته در جهت شناسایی راویان احادیث از نظر وثاقت و عدم اعتماد به آنان مورد بحث قرار می گیرد و از این رو ، بسیار ارزشمند و مورد اهتمام می باشد . در این رشته تا کنون کتاب های بسیاری نگارش یافته و هر کدام از صاحب نظران در این علم دارای مبانی خاص خود هستند . آیت الله بروجردی در این رشته نیز ذوق و نبوغ عجیبی داشت و سرآمد بود . یکی دیگر از شاگردان ایشان در این باره می گوید : “…آیت الله بروجردی(اعلی الله مقامه) به اندازه ای محیط به تراجم راویان احادیث بود که مثل این که اینان را بزرگ کرده ، هر کدامش که نام برده می شد ، متولد شده کجاست . در کجا زندگی کرده است از کبار کدام طبقه و از صغار کدام طبقه ، چند امام را درک کرده ، چه تألیف کرده است . خلاصه به قول بعضی از آقایان “یعد الرجال بأنامله” با انگشتانش رجال را می شمرد …1
وی در اثر این اشراف و تبحر توانست در این رشته ابتکار و نوآوری بدیعی از خود به یادگار گذارد . او در یک اقدام کم نظیر ، سندهای روایات آن دسته از کتب حدیثی که در استنباط احکام مورد استفاده و استناد قرار می گیرد را از متن ، جدا کرده و مورد دقت و بازبینی تخصصی قرار داد که توضیح پیرامون جزئیات آن از حوصله این نوشتار و مخاطبان آن خارج است .این تلاش بدیع ، فوائد و ثمرات بسیار ارزشمندی را در اختیار محافل تحقیقاتی ، پژوهشگران و رجال شناسان گذاشت که اجمال آن را می توان به ترتیب زیر عنوان کرد :
1-شناسایی شخصیت راویان .
2-شناسایی آمار روایت راویان .
3-روشن شدن موارد حذفی راویان در سلسله سند احادیث .
4-آشکار شدن موارد مشترک .
5-تمییز موارد تحریف و تصحیف .
6-طبقه بندی راویان .
این موضوع اخیر پیامدهای بسیار مفید این تلاش تاریخی است و ثمرات زیادی بر آن مترتب می باشد وی از محدثان صدر اسلام ، دوره ائمه ، ایام غیبت صغری و کبری آغاز کرده و همه راویان را در یک چهارچوب و ساختار نوینی گنجانده و طبقات هر دوره را معین کرده و این طبقه بندی را به دوره معاصر رسانید . چنانچه خود ایشان در این سیستم در طبقه سی و ششم قرار دارد. 2
……………………………………………………..
1- الگوی زعامت ، ص 83 ، به نقل از حضرت آیت الله میرزا حسین نوری همدانی .
2- همان ، ص 86 ، زندگانی آیت الله بروجردی ، ص 160 ، اقتباس .