حضرت آیت الله سید علی محقق داماد استاد برجسته سطوح عالی و خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و خواهر زاده مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی حائری است.
این عالم گرانقدر با اشاره به جهات ناشنیده ای از خصوصیات اخلاقی دایی بزرگوار خود، به نقش ایشان در بالندگی حوزه پس از وفات مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی و نیز همراهی ایشان با امام و انقلاب پرداخت و آن مرحوم را اولین طراح حکومت اسلامی برشمرد.
فکرمی کنید ازمیان خصوصیات اخلاقی مرحوم آیت الله آقا مرتضی حائری رحمت الله علیه،چه چیزی کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟
در رابطه با مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ مرتضی حائری چیزهایی در کتاب ها چاپ شده اما درباره خصوصیت های اخلاقی ایشان می خواهم بگویم که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد. به خصوص مراتب ورع و تقوای ایشان. این ها به طور کلی برای هر کس کمابیش با ایشان محشور بود مشار بالبنان بود. همه می دانستند. ولی یک جریان را می خواهم در مورد ورع و تقوای مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، پدر حاج آقا مرتضی، بگویم. آقای آشیخ حسن صانعی گفت: «یک روز به مناسبتی با امام صحبت از مرحوم حاج شیخ شد. ایشان محکم و با قاطعیت فرمودند: آقای حاج شیخ هیچ هوای نفس در وجودش نبود. من همان جا به ایشان اعتراض کردم گفتم: آقا شما خودتان یک بار می گفتید همه افراد یک مقدار هوای نفس دارند و نمی شود آدم ها هوای نفس نداشته باشند. چطور راجع به ایشان این حرف را می زنید؟ امام برآشفته شد و با حالت تندی به من گفت: تو این را نمی فهمی! تو این را نمی فهمی!»
شخصی مثل مرحوم امام خمینی با آن مراتب خاص زهد و تقوا و درک و تشخیص این را گفته است. یک وقت چنین حرفی را یک عوام می زند. خب خیلی راحت است. اما یک وقتی است ایشان این طور قضاوت می کند. باید این مسئله خیلی مورد اطمینان و یقین باشد و این موضوع را کاملا از نزدیک لمس و درک کرده باشد که این تعبیر را به کار ببرد. البته ایشان هم همین طور بود. چون در طول تحصیلشان در اراک و قم همیشه کمابیش با مرحوم حاج شیخ ارتباط داشتند. بعد هم ایشان با مرحوم آقادایی، آقای حاج آقا مرتضی، خیلی رفیق بودند.
اخوی آقای حاج شیخ مرتضی، حاج آقا مهدی حائری که در دانشگاه تهران و دانشگاه آمریکا بود، می گفت: «ورع و تقوای اخوی من از پدرمان هم بیشتر بود.» آن برادری که با ایشان مانوس بود چنین گفته بود. برادری که سال ها با فلسفه و جهات مختلف سروکار داشت و استاد بزرگ فلسفه دانشگاه آمریکا بود. این قضاوت را نیز نمی شود سهل و سبک گرفت. این دو روایت نشان دهنده مراتب ورع و تقوای مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی است. در باره تولد و تحصیل و تألیف و آثار و زندگی ایشان کتاب هایی نوشته شده. یک کتاب هم در باره ایشان آقای آسید صادق یزدی نوشته و همه مشخصاتشان را ذکر کرده. اما این دو روایت هدیه من به مخاطبان شما بود.
برجستگی ها و توانایی خاص علمی ایشان در چه زمینه هایی بود؟
برجستگی علمی ایشان دقت زیادشان در مسائل اصولی و فقهی بود. همیشه دنبال ریشه مطلب بود تا کامل به مطلب برسد. خود ایشان می گفت: «مهم این است که در هر درس و مطلبی یک قدم در مسائل فقهی و ریشه های فقهی پیش برویم.» کمابیش همه آقایان اعم از مراجع فعلی و مراجع قبل از ایشان معتقد بودند اگر ایشان زنده بود بعد از مرحوم امام و آقای خویی و آقای گلپایگانی تردیدی در مرجعیتش نبود. همه به این مقر و معترف هستند. هیچ کدام از این آقایان تردیدی در مرجعیت ایشان نداشتند.
نوع شاگردانی که در درس ایشان شرکت می کردند چه کسانی بودند؟
غالباً شاگردهای خوب بودند. خیلی این را در حافظه ندارم. به هر حال درسشان سنگین بود. افراد بااستعداد و فضلا شرکت می کردند.
آیا از اعاظم و مراجع فعلی هم در درس ایشان شرکت می کردند؟
غالب این آقایان اوایل خارج خواندنشان شاگرد ایشان بودند. آقای اردبیلی و دیگران مکاسب یا اوایل خارج را نزد ایشان خوانده بودند. حتی آقای شبیری چند روز پیش می گفتند یک قسمت را نزد ایشان خواندند. این مراجع مثل آقای مکارم و آقای نوری بیشتر شاگردهای مرحوم والد من به حساب می آمدند. ولی از این تیپ به بعد مثل آقای مومن، آقای آسید حسن طاهری، آقای علوی گرگانی، آقای مقتدایی، آقای کریمی داماد آقای صافی و آقای بیات فی الجمله در درس ایشان بودند. از این تیپ زیاد بودند.
گویا ایشان سفرهای زیارتی متعددی به مشهد داشتند و گاهی با جیپ یا اتوبوس سفر می کردند.
ایشان ارادت خاصی نسبت به حضرت رضا داشت. علاقمند بود که در هر موقعیتی که اقتضا بکند و امکان داشته باشد به زیارت حضرت رضا مشرف بشود. این به دلیل خصوصیت زیادتر حضرت نبوده بلکه در حقیقت این ارادت به کل خاندان ائمه بود. ولی آن های دیگر در دسترس نبودند و امکانش نبود. در آن حد که امکان داشت و در هر موقعیتی که می شد ایشان به زیارت حضرت رضا می رفت. در تعطیلات ایام سال و تابستان با هر وسیله ای که ممکن بود می رفت. مقید هم نبود که با وسیله خاصی سفر کند. گاهی با یک جیپ می رفت. آقای گرامی، برادر حاج آقا گرامی، خیلی وقت ها همراه ایشان بود. یک بار هم با همین جیپ رفته بودند. بعد از سفر پرسیدم: «آقا خوش گذشت با این ماشین؟» گفت: «خیلی خیلی خیلی خوب بود. یک مقدار آن ما را می برد یک مقدار ما آن را می بردیم.» خیلی ابتهاج کاملی داشت بدون هیچ اظهار نگرانی. ایشان در هر سفر هم که مشرف می شد یک شعر در مدح حضرت رضا در همان حرم می سرود و خدمت حضرت هدیه می کرد. پنجاه و سه یا چهار سفر رفته و شعر گفته بود.
ذوق شعری هم داشتند.
بله در دفترچه ای هم این اشعار جمع شده. این خاطره را بعضی تکه پاره نقل کرده اند ولی من خودم شاهدش بودم؛ وقتی از آخرین سفر مشهد برگشت به من فرمود: «علی آقا فکر می کنم این دیگر سفر آخر ما بود.» زمان بیماری اش بود. گفتم: «آخر چرا؟ انشاءالله سفرهای بعدی.» گفت: «نه، این دفعه حضرت به من فرمود این بار دیگر نوبت ماست.» البته نگفت که حضرت در خواب به ایشان گفته یا بیداری. بعدها هم ایشان در خواب به بعضی ها فرموده بود: «به تعداد سفرهایی که رفته ام حضرت بازدید من آمد.»
ایشان هم دایی و هم استاد شما بود. خاطرات شیرینی از ایشان بفرمایید که از آن الگو بگیریم!
طبیعتا در خانواده رفت و آمدهای مختلفی داشتیم. همه این رفت و آمدها برای ما به صورت عادی بود. چیز خاصی الان یادم نمی آید.
از ویژگی ها و نوآوری های علمی ایشان بفرمایید!
خیلی تالیفاتشان که چاپ شده. ایشان مطالعات وسیعی در تفسیر داشت. تقریبا همه تفسیر آقای طباطبایی را حاشیه زده بود. در اسفار هم مطالعاتی داشت. اسفار آقای خمینی نزد ایشان بود که بر جاهایی از آن حاشیه زده بود. این ها را آقای آشیخ حسن امراللهی که روی کتاب های ایشان کار کرده و نوشته های ایشان در دسترس او بوده بهتر می داند.
ایشان در مسیر زندگی اش یک ذره به دفتر و دستک گرایش نداشت. این ناشی از چه بود؟
ایشان در دامان مرحوم حاج شیخ پروریده شده بود. این اخلاق حاج شیخ بود که طبعاً در ایشان و سایر حوزه قم رایج شده بود. حوزه قم به دلیل همین اخلاق مرحوم حاج شیخ حوزه خیلی صافی بود. مرحوم آشیخ در این مسائل دقت داشت. ایشان اصلا از نجف آمد اراک تا از مرجعیت فرار کند. در عکس هایش نشسته و دست هایش را در آستینش کرده برای این که کسی نیاید دستش را ببوسد. برای فرار از این بوده. از همان زمان هم بچه هایش را به این شکل تربیت کرده بود. یک وقت حاج شیخ وارد مجلسی می شود. تبعا یک جای خاص و محترم تر مجلس می نشیند. پشت سر ایشان هم آقا مرتضی بوده که می رود وسط جمعیت یک کنج عادی می نشیند. حاج آقا میرزا مهدی که همراه آقای حاج شیخ در جای مخصوصی نشسته بود، آقا مرتضی را صدا می زد که «آقا مرتضی! بیا این جا!» حاج شیخ رو می کند به آمیرزا مهدی می گوید: «یک اخلاق درستی هم که دارد تو می خواهی خرابش کنی؟» از اول این ها را این طور پرورانده بود. اصلا به فکر این که دفتر و دستگاهی داشته باشد و بشناسندش نبود. در این وادی ها نبود.
ایشان با امام و مبارزات هم ارتباط داشتند.
ایشان سال های خیلی زیاد با مرحوم امام رفیق گرمابه و مسجد بودند. بعد هم که نسبت خویشاوندی پیدا کردند و مرحوم آقای حاج آقا مصطفی داماد ایشان شد. بعد مرحوم امام در جریانات نهضت افتاد. مرحوم آقای حائری در آن قسمت ها کاملا، بلکه یک قدم هم از امام جلوتر بود. اعلامیه های مشترک آقایان را معمولا ایشان می نوشت و همه امضا می کردند. حتی مسئله حکومت را ابتدائاً ایشان مطرح کردند و بعد مرحوم امام.
یعنی طراح حکومت، اول آقای حائری بود؟
بله. ولی بعد از انقلاب به خاطر شلوغ بازی هایی که شد ایشان ناراحتی هایی پیدا کرد. در مجلس خبرگان به خاطر قضیه مذهب حقه و بعضی جهات دیگر برخورد کرد و یک مقدار کم کم بینشان فاصله شد. ایشان آدمی بود که انتقادات را صریحا می گفت که برای بعضی ها در آن زمان قابل تحمل نبود. یادم است همان سال های اول و دوم انقلاب آقای آذری دادستان دادگاه روحانیت بود. یک وقت آقای اردبیلی آمده بوده در جلسه ای راجع به بعضی روحانیونی ضدانقلاب حرف می زد. آقای آذری گفت: «چه کار می شود کرد با این ها؟ اگر ما بخواهیم با این ها برخورد کنیم باید اول از همه با آقای حاج مرتضی حائری برخورد بکنیم.» بعدها یادم است در فوت ایشان احمد آقا برای تسلیت به خانواده آقا مرتضی به منزل ایشان (همان خانه قدیمی مرحوم حاج شیخ که تعمیر اساسی هم نشده بود) آمد. وقتی از در خارج می شد به رفقایش گفت: «با ایشان با این وضعش چه کار می شد بکنی؟» یعنی هیچ بهانه ای برای برخورد با ایشان نبود.
ممکن است برخی اینگونه تلقی کنند که ایشان در نهضت خیلی همراه نبوده و فقط امضایی کرده است شما دراین رابطه چه نظری دارید.
نه خیر. متن آن اعلامیه یازده نفر از علمای قم که برای اولین بار مسئله حکومت در آن مطرح شده را ایشان نوشته است. همه آقایان از جمله آقای گلپایگانی، آقای شریعتمداری، آقای نجفی، آقای لنگرودی، آقای طباطبایی، آقای آسید احمد زنجانی و تقریبا همه علمای حوزه قم آن را امضا کرده بودند.
اسباب پیشرفت و موفقیت این انسان بزرگ چه بود؟
در پیشرفت ایشان اولا مسئله خانواده پایه قضیه است. ثانیا اعتقاد خود ایشان به این روش درسی و تفقه مهم بود که صرفا برای سرگرمی یا رسیدن به نتایجی مثل مرجعیت و شناخته شدن و امثال این ها کار نمی کرد. با اعتقاد به این روش تفقه توجه می کرد. این جهت هم طبعا در پیشرفت اثر دارد.
ارتباطش با علما و بزرگان چطور بود؟
ارتباطش با همه شان زیاد بود و همه هم نسبت به ایشان احترام می گذاشتند. یعنی اصلا سال های سال بعد از مرحوم حاج شیخ همه کارهای حوزه در منزل ایشان حل و فصل و جلسات در منزل ایشان برگزار می شد.
ایشان بعد از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در حوزه و انسجامش چه نقشی ایفا می کرد که می فرمایید جلسات تصمیمگیری های حوزه در خانه ایشان برگزار می شد؟
آن را من واقعا نمی توانم درست تحلیل کنم. این اندازه می دانم که ایشان زمان فوت مرحوم حاج شیخ حدود بیست سالش بود. همان وقت ها با این که هنوز جوان بود مورد احترام بود و همه به او احترام می گذاشتند. روی حوزه هم خیلی حساسیت داشتند یرای پیشرفت حوزه هم تلاش می کردند. ولی چون من آن زمان متولد هم نشده بودم نمی توانم تحلیل درستی داشته باشم. من پنج شش سال بعد از فوت مرحوم حاج شیخ متولد شدم. آن پنج شش سال زمان پهلوی بود و حوزه بحران داشت. من شاهد آن دوران نبودم.
به هر حال از نظر تاریخی ثابت است که بعد از مرحوم حاج شیخ شاگردان معظم ایشان مثل مرحوم امام، مرحوم آقای گلپایگانی و مثل مرحوم والد من کم کم تدریس خارج را شروع کردند. آن موقع درس های سطح چندان قوی نبود. آقا مرتضی احساس کرد سطح حوزه دارد ضعیف می شود و طلبه ها وقتی سطح را درست نخوانده اند خارجشان هم مفید واقع نمی شود. دردی که الان هم به آن مبتلاییم. ایشان این آقایان که خارج می گفتند را وادار کرد برگردند سطح تدریس کنند که یک دوره دیگر امثال مرحوم والد من و امام برگشتند سطح گفتند. مثلا همین حاج آقا موسی شبیری زنجانی سطح را پهلوی مرحوم والد من خواند و بعد خارجش را گذراند. به هر حال حاج آقا مرتضی این حساسیت را روی مسائل حوزه برای حفظ علمیت حوزه داشتند. نقش عمده ای داشتند. کسی که این آقایان به حرفش گوش کنند و درس خارجشان را رها کنند و برگردند سطح بخوانند، نقش زیادی داشته.
منبع: هفته نامه حریم امام