احكام خمس

 

 

 

مسأله 1760- در هفت چیز خمس واجب می‌شود:

 اوّل: منفعت كسب. دوم: معدن. سوم: گنج. چهارم: مال حلال مخلوط به حرام. پنجم: جواهری كه به واسطۀ غوّاصی ـ یعنی فرو رفتن در دریا ـ به دست می‌آید. ششم: غنیمت جنگ. هفتم: زمینی كه كافر ذمی ‌از مسلمان بخرد.

و احكام ‌این­ها مفصّلا گفته خواهد شد.

1 – منفعت كسب

مسأله 1761- هر گاه انسان از تجارت، یا صنعت، یا كسب­های دیگر مالی به دست آورد، اگرچه مثلاً نماز و روزۀ میتی را به جا آورد، و از اجرت آن مالی تهیه كند، چنانچه از مخارج سال خود او و عیالاتش زیاد بیابد، باید خمس ـ یعنی پنج یک ـ آن را به دستوری كه بعداً گفته می‌شود بدهد.

مسأله 1762- اگر از غیر كسب مالی به دست آورد، مثلاً چیزی به او ببخشند، واجب نیست خمس آن را بدهد، اگرچه احتیاط مستحب است كه اگر از مخارج سالش زیاد بیاید، خمس آن را هم بدهد.

مسأله 1763- مهری را كه زن می‌گیرد خمس ندارد، و همچنین است ارثی كه به انسان می‌رسد، ولی اگر مثلاً با كسی خویشاوندی دوری داشته باشد و نداند چنین خویشی دارد، احتیاط مستحب آن است خمس ارثی را كه از او می‌برد، اگر از مخارج سالش زیاد بیاید بدهد.

مسأله 1764- اگر مالی به ارث به او برسد و بداند كسی كه ‌این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده، باید خمس آن را بدهد؛ و نیز اگر در خود آن مال خمس نباشد، ولی انسان [وارث] بداند كسی كه آن مال از او به ارث رسیده، خمس بدهكار است، باید خمس را از مال او بدهد.

مسأله  1765- اگر به واسطۀ قناعت كردن چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1766- كسی كه دیگری مخارج او را می‌دهد، باید خمس تمام مالی را كه به دست می‌آورد بدهد.

مسأله 1767- اگر ملكی را بر افراد معینی ـ مثلاً بر اولاد خود ـ وقف نماید، چنانچه در آن ملك زراعت و درختكاری كنند و از آن چیزی به دست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهند، بلكه اگر طور دیگری هم از ملك نفع ببرند ـ مثلاً اجارۀ آن را بگیرند ـ بنابراحتیاط واجب باید خمس مقداری را كه از مخارج سالشان زیاد می‌آید بدهند.

مسأله 1768- اگر مالی را كه فقیر بابت خمس و زكات و صدقۀ مستحبی گرفته از مخارج سالش زیاد بیاید، واجب نیست خمس آن را بدهد، ولی اگر از مالی كه به او داده‌اند منفعتی ببرد ـ مثلاً  از درختی كه بابت خمس به او داده‌اند میوه‌ای به دست آورد ـ و از مخارج سالش زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1769- اگر با عین پول خمس نداده جنسی را بخرد، یعنی به فروشنده بگوید‌ این جنس را به ‌این پول می‌خرم، چنانچه حاكم شرع معاملۀ پنج یك آن را اجازه بدهد، معاملۀ آن مقدار صحیح است، و انسان [خریدار] باید پنج یك جنسی را كه خریده به حاكم شرع بدهد؛ و اگر اجازه ندهد، معاملۀ آن مقدار باطل است، پس اگر پولی را كه فروشنده گرفته از بین نرفته، حاكم شرع خمس همان پول را می‌گیرد، و اگر از بین رفته، عوض خمس را از فروشنده یا خریدار مطالبه می‌كند.

مسأله 1770- اگر جنسی را [به ذمّه] بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد، معامله‌ای كه كرده صحیح است، ولی چون از پولی كه خمس در آن است به فروشنده داده، به مقدار پنج یك آن پول به او مدیون می‌باشد، و پولی را كه به فروشنده داده اگر از بین نرفته، حاكم شرع پنج یك همان را می‌گیرد، و اگر از بین رفته عوض آن را از خریدار یا فروشنده مطالبه می‌كند.

مسأله 1771- اگر مالی را كه خمس آن داده نشده بخرد، چنانچه حاكم شرع معامله پنج یك آن را اجازه ندهد، معاملۀ آن مقدار باطل است و حاكم شرع می‌تواند پنج یك آن مال را بگیرد، و اگر اجازه بدهد معامله صحیح است و خریدار باید مقدار پنج یك پول آن را به حاكم شرع بدهد، و اگر به فروشنده داده می‌تواند از او پس بگیرد.

مسأله 1772- اگر چیزی را كه خمس آن داده نشده به كسی ببخشند، پنج یك آن چیز مال او نمی‌شود.

مسأله 1773- اگر از كافر یا كسی كه به دادن خمس اعتقادی ندارد، مالی به دست انسان‌ آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.

مسأله 1774- تاجر و كاسب و صنعتگر و مانند ‌این­ها از وقتی كه شروع به كاسبی می‌كنند یك سال كه بگذرد، باید خمس آنچه را كه از خرج سالشان زیاد می‌آید بدهند. و كسی كه شغلش كاسبی نیست، اگر اتفاقاً منفعتی ببرد، بعد از آن كه یك سال از موقعی كه فائده برده بگذرد، باید خمس مقداری را كه از خرج  سالش زیاد آمده بدهد.

مسأله 1775- انسان می‌تواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد، و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تأخیر بیندازد، و اگر برای دادن خمس، سال شمسی [را ملاک شروع] قرار دهد، مانعی ندارد.

مسأله 1776- كسی كه مانند تاجر و كاسب باید برای دادن خمس سال قرار دهد، اگر منفعتی به دست آورد و در بین سال بمیرد، باید مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقی مانده را بدهد.

مسأله 1777- اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود، و آن را نفروشد و در بین سال قیمتش پائین‌ آید، خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب نیست.

مسأله 1778- اگر قیمت جنسی كه برای تجارت خریده بالا رود، و به امید ‌این كه قیمت آن بالاتر رود تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قیمتش پائین آید، چنانچه به ‌اندازه‌ای نگه داشته كه تجار معمولاً برای گران شدن جنس آن را نگه می‌دارند، خمس مقداری كه بالا رفته بر او واجب نیست.

مسأله 1779- اگر غیر مال التجاره مالی داشته باشد كه خمسش را داده، یا خمس ندارد ـ مثلاً به او بخشیده‌اند ـ چنانچه قیمتش بالا رود و آن را بفروشد، مقداری كه بر قیمتش اضافه شده خمس ندارد؛ ولی اگر مثلاً درختی كه خریده میوۀ بیاورد، یا گوسفند چاق شود، در صورتی كه مقصود او از نگهداری آن­ها ‌این بوده كه منفعتی از آن ببرد، باید خمس آنچه زیاد شده بدهد، بلكه اگر مقصودش منفعت بردن هم نبوده، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1780- اگر باغی احداث كند برای آن كه بعد از بالا رفتن قیمتش بفروشد، باید خمس میوه و نموّ درخت‌ها و زیادی قیمت باغ را بدهد، ولی اگر قصدش‌ این باشد كه از میوۀ آن استفاده كند، فقط باید خمس میوه و نموّ درخت­ها را بدهد.

مسأله 1781- اگر درخت بید و چنار و مانند‌ این­ها را بكارد، سالی كه موقع فروش آن‌ها است، اگرچه آن‌ها را نفروشد، باید خمس آن‌ها را بدهد، ولی اگر مثلاً از شاخه‌های آن كه معمولاً هر سال می‌بُرند، استفاده‌ای ببرد و به تنهایی یا با منفعت‌های دیگر كسبش از مخارج سال او زیاد بیاید، در آخر هر سال باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1782- كسی كه چند رشته كسب دارد، مثلاً اجاره ملك می‌گیرد و خرید و فروش و زراعت هم می‌كند، باید خمس آنچه را در آخر سال از مخارج او زیاد می‌آید بدهد، و چنانچه از یك رشته نفع ببرد و از رشتۀ دیگر ضرر كند، بنابراحتیاط واجب باید خمس نفعی را كه برده بدهد.

مسأله 1783- خرج­هائی را كه انسان برای به دست آوردن فایده می­كند ـ مانند دلاّلی و حمّالی ـ می‌تواند جزء مخارج سالیانه حساب نماید.

مسأله 1784- آنچه از منافع كسب در بین سال به مصرف خوراك و پوشاك و اثاثیه و خرید منزل و عروسی و جهیزیه دختر و زیارت و مانند ‌این­ها می‌رساند، در صورتی كه از شأن او زیاد نباشد و زیاده روی هم نكرده باشد، خمس ندارد.

مسأله 1785- مالی را كه انسان به مصرف نذر و كفاره می‌رساند، جزء مخارج سالیانه است، و نیز مالی را كه به كسی می‌بخشد یا جایزه می‌دهد،  در صورتی كه از شأن او زیاد نباشد، از مخارج سالیانه حساب می‌شود.

مسأله 1786- اگر انسان در شهری باشد كه معمولاً هر سال مقداری از جهیزیه دختر را تهیه می‌كنند، چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه بخرد، خمس آن را نباید بدهد ، و اگر از منافع آن سال در سال بعد جهیزیه تهیه نماید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1787- مالی را كه خرج سفر حج و زیارت­های دیگر می‌كند، از مخارج سالی حساب می‌شود كه در آن سال شروع به مسافرت كرده، اگرچه سفر او تا مقداری از سال بعد طول بكشد.

مسأله 1788- كسی كه از كسب و تجارت فایده‌ای برده، اگر مال دیگری هم دارد كه خمس آن واجب نیست، می‌تواند مخارج سال خود را فقط از فایده كسب حساب كند.

مسأله 1789- اگر آذوقه‌ای كه برای مصرف سالش خریده، در آخر سال زیاد بیاید باید خمس آن را بدهد، و چنانچه بخواهد قیمت آن را بدهد، در صورتی كه قیمتش از وقتی كه خریده زیاد شده باشد، باید قیمت آخر سال را حساب كند.

مسأله 1790- اگر از منفعت كسب پیش از دادن خمس اثاثیه‌ای برای منزل بخرد، هر وقت احتیاجش از آن برطرف شد، احتیاط واجب آن است كه خمس آن را بدهد. و همچنین است زیور آلات زنانه، اگر وقت زینت كردن زن به آن‌ها گذشته باشد.

مسأله 1791- اگر در یك سال منفعتی نبرد، نمی‌تواند مخارج آن سال را از منفعتی كه در سال بعد می‌برد، كسر نماید.

مسأله 1792- اگر در اوّل سال منفعتی نبرد و از سرمایه خرج كند، و پیش از تمام شدن سال منفعتی به دستش‌ آید، می‌تواند مقداری را كه از سرمایه برداشته از منافع كسر كند.

مسأله 1793- اگر مقداری از سرمایه از بین برود و از باقی ماندۀ آن منافعی ببرد كه از خرج سالش زیاد بیاید، نمی‌تواند مقداری را كه از سرمایه كم شده از منافع بردارد؛ ولی اگر با سرمایه‌ای كه برای او مانده، نتواند كسبی كند كه سزاوار شأن او باشد، یا منافعی كه از آن پیدا می‌شود برای مخارج سال او كافی نباشد، می‌تواند مقداری را كه از سرمایه كم شده از منافع  كسر نماید.

مسأله 1794- اگر غیر از سرمایه چیز دیگری از مال‌های او از بین برود، نمی‌تواند از منفعتی كه به دستش می‌آید آن چیز را تهیه كند، ولی اگر در همان سال به آن چیز احتیاج داشته باشد، می‌تواند در بین سال از منافع كسب آن را تهیه نماید.

مسأله 1795- اگر در اوّل سال برای مخارج خود قرض كند و پیش از تمام شدن سال منفعتی ببرد، می‌تواند مقدار قرض خود را از آن منفعت كسر نماید.

مسأله 1796- اگر در تمام سال منفعتی نبرد و برای مخارج خود قرض كند، می‌تواند از منافع سال­های بعد قرض خود را ادا نماید.

مسأله 1797- اگر برای زیاد كردن مال، یا خریدن ملكی كه به آن احتیاج ندارد قرض كند، نمی‌تواند  از منافع كسب آن قرض را بدهد، ولی اگر مالی را كه قرض كرده و چیزی را كه از قرض خریده، از بین برود و ناچار شود كه قرض خود را بدهد، می‌تواند از منافع كسب قرض خود را ادا نماید .

مسأله 1798- انسان می‌تواند خمس هر چیز را از همان چیز بدهد، یا به مقدار قیمت خمس كه بدهكار است، پول یا جنس دیگر بدهد.

مسأله 1799- كسی كه قصد دادن خمس را دارد، تا پنج یك مال باقی است می‌تواند در بقیۀ آن تصرف كند.

مسأله 1800- كسی كه خمس بدهكار است، نمی‌تواند آن را به ذمّه بگیرد ـ یعنی خود را بدهكار اهل خمس بداند ـ و در تمام مال تصرف كند، و چنانچه تصرف كند و آن مال تلف شود، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1801- كسی كه خمس بدهكار است، اگر با حاكم شرع مصالحه كند، می‌تواند در تمام مال تصرف نماید، و بعد از مصالحه منافعی كه از آن به دست می‌آید مال خود اوست.

مسأله 1802- كسی كه با دیگری شریك است، اگر خمس منافع خود را بدهد و شریك او ندهد و در سال بعد از مالی كه خمسش را نداده برای سرمایۀ شركت بگذارد، هیچكدام نمی‌توانند در آن تصرف كنند.

مسأله 1803- اگر بچّۀ صغیر مالی داشته باشد و از آن منافعی بدست آید، بنابراحتیاط واجب بعد از آن كه بالغ شد، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1804- انسان نمی‌تواند در مالی كه یقین دارد خمسش را نداده­اند تصرف كند، ولی در مالی كه شك دارد خمس آن را داده‌اند یا نه، می‌تواند تصرف نماید.

مسأله 1805- كسی كه از اوّلِ تكلیف خمس نداده، اگر ملكی بخرد و قیمت آن بالا رود، چنانچه آن ملك را برای آن نخریده كه قیمتش بالا رود و بفروشد، مثلاً زمینی را برای زراعت خریده است، در صورتی كه آن را خریده و از پول خمس نداده قیمت آن را داده، باید خمس قیمتی را كه خریده بدهد؛ ولی اگر مثلاً پول خمس نداده را بفروشنده داده و به او گفته:‌ این ملك را به ‌این پول می‌خرم، در صورتی كه حاكم شرع معاملۀ پنج یك آن را اجازۀ بدهد، خریدار باید خمس مقداری كه آن ملك ارزش دارد بدهد.

مسأله 1806- كسی كه از اوّل تكلیف خمس نداده، اگر از منافع كسب چیزی كه به آن احتیاج ندارد خریده  و یك سال از خرید آن گذشته، باید خمس آن را بدهد، و اگر اثاث خانه و چیزهای دیگری كه به آن‌ها احتیاج دارد مطابق شأن خود خریده، پس اگر بداند در بین سالی كه در آن سال فائده برده آن‌ها را خریده، لازم نیست خمس آن‌ها را بدهد، و اگر نداند كه در بین سال خریده یا بعد از تمام شدن سال، بنابر احتیاط واجب باید با حاكم شرع مصالحه كند.

2 – معدن

مسأله 1807- اگر از معدن طلا، نقره، سرب، مس، آهن، نفت، زغال سنگ، فیروزه، عقیق، زاج، نمك و معدن­های دیگر چیزی به دست آورد، در صورتی كه به مقدار نصاب باشد، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1808- نصاب معدن  بنابر احتیاط 105 مثقال معمولی نقره یا 15 مثقال معمولی طلا است، یعنی اگر قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده، بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1809- استفاده‌ای كه از معدن برده، اگر قیمت آن به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا نرسد، خمس آن در صورتی لازم است كه به تنهایی یا با منفعت­های دیگر كسب او از مخارج سالش زیاد بیاید.

مسأله 1810- گچ و آهك و گل سر شور و گل سرخ از چیزهای معدنی نیست و كسی كه ‌این­ها را بیرون می‌آورد، در صورتی باید خمس بدهد كه آنچه را بیرون آورده، به تنهایی یا با منافع دیگر كسبش از مخارج سال او زیاد بیاید.

مسأله 1811- كسی كه از معدن چیزی به دست می‌آورد، باید خمس آن را بدهد، چه معدن روی زمین باشد یا زیر آن، در زمینی باشد كه ملك است، یا در جایی باشد كه مالك ندارد.

مسأله 1812- اگر نداند قیمت چیزی را كه از معدن بیرون آورده به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا می‌رسد یا نه، باید  به وزن كردن یا از راه دیگر قیمت آن را معلوم كند.

مسأله 1813- اگر چند نفر چیزی از معدن بیرون آورند، چنانچه  بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده‌اند، قیمت آن به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، اگرچه سهم هر كدام آن­ها ‌این مقدار نباشد، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهند.

مسأله 1814- اگر معدنی را كه در ملك دیگری است بیرون آورد، آنچه از آن به دست می‌آید مال صاحب ملك است؛ و چون صاحب ملك برای بیرون آوردن آن خرجی نكرده، باید خمس تمام آنچه را كه از معدن بیرون آمده بدهد.

3 – گنـج

مسأله 1815- گنج مالی است كه در زمین یا درخت یا كوه یا دیوار پنهان باشد و كسی آن را پیدا كند، و طوری باشد كه به آن گنج بگویند.

مسأله 1816- اگر انسان در زمینی كه ملك كسی نیست گنجی پیدا كند، مال خود او است و باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1817- نصاب گنج بنابر احتیاط 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا است ، یعنی اگر قیمت چیزی را كه از گنج به دست می‌آورد، بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده، به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1818- اگر در زمینی كه از دیگری خریده گنجی پیدا كند و بداند مال كسانی كه قبلاً مالك آن زمین بوده‌اند نیست، مال خود او می‌شود و باید خمس آن را بدهد، ولی اگر احتمال دهد كه مال یكی از آنان است، باید به او اطلاع دهد، و چنانچه معلوم شود مال او نیست، باید به كسی كه پیش از او مالك زمین بوده است اطلاع دهد، و به همین ترتیب به تمام كسانی كه پیش از او مالك زمین بوده‌اند خبر دهد، و اگر معلوم شود مال هیچ یك از آنان نیست، مال خود او می‌شود و باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1819- اگر در ظرف­های متعدّدی كه در یك جا دفن شده مالی پیدا كند كه قیمت آن‌ها روی هم 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا باشد، بنابراحتیاط واجب باید خمس آن را بدهد، ولی چنانچه در چند جا پیدا كند، هر كدام آن‌ها كه قیمتش به ‌این مقدار برسد، بنابراحتیاط خمس آن واجب است و گنجی كه قیمت آن به‌ این مقدار نرسیده خمس ندارد.

مسأله 1820- اگر دو نفر گنجی پیدا كنند كه قیمت آن به 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا برسد، اگرچه سهم هر یك آنان به ‌این مقدار نباشد، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهند.

مسأله 1821- اگر كسی حیوانی را بخرد و در شكم آن مالی پیدا كند، چنانچه احتمال دهد كه مالِ فروشنده است، باید به او خبر دهد، و اگر معلوم شود مال او نیست بنابر احتیاط واجب باید به ترتیب صاحبان قبلی آن را خبر كند، و چنانچه معلوم شود كه مال هیچ یك آنان نیست، اگرچه قیمت آن 105 مثقال نقره یا 15 مثقال طلا نباشد، بنابر احتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

4 – مال حلال مخلوط به حرام

مسأله 1822- اگر مال حلال با مال حرام به طوری مخلوط شود كه انسان نتواند آن‌ها را از یكدیگر تشخیص دهد، و صاحب مال حرام و مقدار آن هیچ كدام معلوم نباشد، باید خمس تمام مال را بدهد و بعد از دادن خمس، بقیه مال حلال می‌شود.

مسأله 1823- اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند، ولی صاحب آن را نشناسد، باید آن مقدار را به نیت صاحبش صدقه بدهد، و احتیاط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگیرد.

مسأله 1824- اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد، باید یكدیگر را راضی نمایند؛ و چنانچه صاحب مال راضی نشود، در صورتی كه انسان بداند چیز معینی مال او است و شك كند كه بیشتر از آن هم مال او هست یا نه، باید چیزی را كه یقین دارد مال او است به او بدهد، و احتیاط مستحب آن است مقدار بیشتری را كه احتمال می‌دهد مال او است به او بدهد.

مسأله 1825- اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد كه مقدار حرام بیشتر از خمس بوده، بنابر احتیاط واجب باید مقداری را كه می‌داند از خمس بیشتر بوده، از طرف صاحب آن صدقه بدهد.

مسأله 1826- اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد، یا مالی كه صاحبش را نمی‌شناسد به نیت او صدقه بدهد، بعد از آن كه صاحبش پیدا شد، بنابراحتیاط واجب باید به مقدار مالش به او بدهد.

مسأله 1827- اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد و انسان بداند كه صاحب آن از چند نفر معین بیرون نیست ولی نتواند بفهمد كیست، باید  آن مال را به طور مساوی بین آن چند نفر قسمت كند.

5 – جواهری كه به واسطۀ فرو رفتن در دریا به دست می­آید

مسأله 1828- اگر به واسطۀ غوّاصی ـ یعنی فرو رفتن در دریا ـ لؤلؤ و مرجان یا جواهر دیگری بیرون آورند، روئیدنی باشد یا معدنی، چنانچه بعد از كم كردن مخارجی كه برای بیرون آوردن آن كرده‌اند، قیمت آن به 18 نخود طلا برسد، باید خمس آن را بدهند، چه در یك دفعه آن را از دریا بیرون آورده باشند یا در چند دفعه، آنچه بیرون آمده از یك جنس باشد یا از چند جنس، یك نفر آن را بیرون آورده باشد یا چند نفر.

مسأله 1829- اگر بدون فرو رفتن در دریا به وسیله اسبابی جواهر بیرون آورد، و بعد از كم كردن مخارجی كه برای آن كرده قیمت آن به 18 نخود طلا برسد، بنابر احتیاط خمس آن واجب است، ولی اگر از روی آب دریا یا از كنار دریا جواهر بگیرد، در صورتی باید خمس آن را بدهد كه آنچه را به دست آورده به تنهایی یا با منفعت­های دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مسأله 1830- خمس ماهی و حیوانات دیگری كه انسان بدون فرو رفتن در دریا می‌گیرد، در صورتی واجب است كه به تنهایی یا با منفعت­های دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مسأله 1831- اگر انسان بدون قصد‌ این كه چیزی از دریا بیرون آورد در دریا فرو رود و اتفاقاً جواهری به دستش‌ آید، بنابراحتیاط واجب باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1832-اگر انسان در دریا فرو رود و حیوانی را بیرون آورد و در شكم آن، جواهری پیدا كند كه قیمتش هیجده نخود طلا یا بیشتر باشد، چنانچه آن حیوان مانند صدف باشد كه نوعاً در شكمش جواهر است، باید خمس آن را بدهد، و اگر اتفاقاً جواهر بلعیده باشد، در صورتی خمس آن واجب است كه به تنهایی یا با منفعت­های دیگر كسب او از مخارج سالش زیادتر باشد.

مسأله 1833- اگر در رودخانه‌های بزرگ ـ مانند دجله و فرات ـ فرو رود و جواهری بیرون آورد، چنانچه در آن رودخانه جواهر عمل می‌آید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1834- اگر در آب فرو رود و مقداری عنبر بیرون آورد كه قیمت آن 18 نخود طلا یا بیشتر باشد، باید خمس آن را بدهد، و چنانچه از روی آب یا از كنار دریا به دست آورد، اگر قیمت آن به مقدار 18 نخود طلا هم نرسد، بنابر احتیاط خمس آن واجب است.

مسأله 1835- كسی كه كسبش غوّاصی یا بیرون آوردن معدن است، اگر خمس آن‌ها را بدهد و چیزی از مخارج سالش زیاد بیاید، لازم نیست دوباره خمس آن را بدهد.

مسأله 1836- اگر بچه‌ای معدنی را بیرون آورد، یا مال حلال مخلوط به حرام داشته باشد، یا گنجی پیدا كند، یا به واسطۀ فرو رفتن در دریا جواهری بیرون آورد، ولی او باید خمس آن‌ها را بدهد.

6 – غنیمت

مسأله 1837- اگر مسلمانان به امر امام  (ع) با كفار جنگ كنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند، به آن‌ها غنیمت گفته می‌شود، و مخارجی را كه برای غنیمت [خرج] كرده‌اند ـ مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن ـ و نیز مقداری را كه امام (ع) صلاح می‌داند به مصرفی برساند، و چیزهایی كه مخصوص به امام است، باید از غنیمت كنار بگذارند، و خمس بقیۀ آن را بدهند.

7 – زمینی كه كافر ذمّی ‌از مسلمان بخرد

مسأله 1838- اگر كافر ذمّی ‌زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس آن را از همان زمین یا از مال دیگرش بدهد، و نیز اگر خانه و دكان و مانند ‌این­ها را از مسلمان بخرد، باید خمس زمین آن را بدهد، و در دادن ‌این خمس قصد قربت لازم نیست، بلكه حاكم شرع هم كه خمس را از او می‌گیرد لازم نیست قصد قربت نماید.

مسأله 1839- اگر كافر ذمّی ‌زمینی را كه از مسلمان خریده به مسلمان دیگری هم بفروشد، باید خمس آن را بدهد، و نیز اگر بمیرد و مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد، باید خمس آن را از همان زمین، یا از مال دیگرش بدهند.

مسأله 1840- اگر كافر ذمّی ‌موقع خرید زمین شرط كند كه خمس ندهد، یا شرط كند كه فروشنده خمس آن را بدهد، شرط او صحیح نیست و باید خمس آن را بدهد، ولی اگر شرط كند كه فروشنده مقدار خمس را از طرف او به صاحبان خمس بدهد اشكال ندارد.

مسأله 1841- اگر مسلمان زمینی را به غیر خرید و فروش، ملك كافر كند و عوض آن را بگیرد ـ مثلاً به او صلح نماید ـ كافر ذمّی ‌باید خمس آن را بدهد.

مسأله 1842- اگر كافر ذمّی‌ صغیر باشد و ولی او زمینی را برایش بخرد، باید خمس آن را بدهد.

 

 

 

پاسخی بگذارید