احكام رجوع كردن

 

 

 

مسأله 2533- در طلاق رجعی مرد به دو قِسم می‌تواند به زن خود رجوع كند:

اوّل: حرفی بزند كه معنایش ‌این باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است.

دوم: كاری كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است..

مسأله 2534- برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون ‌این كه كسی بفهمد، بگوید: به زنم رجوع كردم صحیح است

مسأله 2535- مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح كند كه دیگر به او رجوع نكند، حق رجوع او از بین نمی‌رود.

مسأله 2536- اگر زنی را دو بار طلاق دهد و به او رجوع كند، یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اوّل حلال می‌شود، یعنی می‌تواند آن زن را دوباره عقد نماید:

اوّل: آن كه عقد شوهر دوم همیشگی باشد ـ و اگر مثلاً یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند ـ بعد از آن كه از او جدا شد، شوهر اوّل نمی‌تواند او را عقد كند.

دوم: شوهر دوم با او نزدیكی و دخول كند.

سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم: عدّۀ طلاق یا عدّۀ وفات شوهر دوم تمام شود.

طلاق خلع

مسأله 2537- طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و مَهر یا مال دیگر خود را به او می‌بخشد كه طلاقش دهد، طلاق خلع گویند.

مسأله 2538- اگر شوهر بخواهد صیغۀ طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، می­گوید: «زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ». (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.)

مسأله 2539- اگر زنی كسی را وكیل كند كه مَهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد،  وكیل صیغۀ طلاق را ‌این طور می‌خواند: «عَنْ مُوَكِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَكِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ».

پس از آن بدون فاصله می‌گوید: «زَوْجَةَ مُوَكِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ» و اگر زنی كسی را وكیل كند كه غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد، وكیل باید به جای كلمۀ (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: «بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ».

طلاق مبارات

مسأله 2540- اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد كه او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.

مسأله 2541- اگر شوهر بخواهد صیغۀ مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: «بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ»؛ یعنی مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است.

و اگر دیگری را وكیل كند، وكیل باید بگوید: «بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ». و در هر دو صورت اگر به جای كلمۀ «عَلی مَهْرِها» «بمَهْرها» بگوید اشكال ندارد.

مسأله 2542- صیغۀ طلاق خُلع و مُبارات باید به عربی صحیح خوانده شود، ولی اگر زن برای آن كه مال خود را به شوهر ببخشد، مثلاً به فارسی بگوید: برای طلاق فلان مال را به تو بخشیدم، اشكال ندارد.

مسأله 2543- اگر زن در بین عدّۀ طلاق خلع، یا مُبارات از بخشش خود برگردد، شوهر می‌تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله 2544- مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می‌گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد، ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد، اشكال ندارد.

احكام متفرقۀ طلاق

مسأله 2545- اگر با زن نامحرمی ‌به گمان ‌این كه عیال خود اوست نزدیكی كند، چه زن بداند كه او شوهرش نیست، یا گمان كند شوهرش می‌باشد، باید عدّه نگه دارد.

مسأله 2546- اگر با زنی كه می‌داند عیالش نیست زنا كند، چه زن بداند كه آن مرد شوهر او نیست، یا گمان كند شوهرش می‌باشد، لازم نیست عدّه نگه دارد.

مسأله 2547- اگر مرد زنی را گول بزند كه از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود، طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولی هر دو معصیت بزرگی كرده‌اند.

مسأله 2548- هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلاً شش ماه به او خرجی ندهد اختیار طلاق با او باشد، ‌این شرط باطل است، ولی چنانچه شرط كند كه اگر مرد مسافرت كند، یا مثلاً تا شش ماه خرجی ندهد. از طرف او برای طلاق خود وكیل باشد، چنانچه به رضایت شوهرش خود را طلاق دهد، صحیح است.

مسأله 2549- زنی كه شوهرش گم شده، اگر بخواهد به دیگری شوهر كند، باید نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نماید.

مسأله 2550- پدر و جدّ پدری [شخص] دیوانه می‌توانند زن او را طلاق بدهند.

مسأله 2551- اگر پدر یا جدّ پدری برای طفل خود زنی را صیغه كند، اگرچه مقداری از زمان تكلیف بچّه جزء مدّت صیغه باشد ـ مثلاً برای پسر چهارده ساله خودش زنی را دو ساله صیغه كند ـ چنانچه صلاح بچّه باشد می‌تواند مدّت آن زن را ببخشد، ولی زن دائمی‌ او را نمی‌تواند طلاق دهد.

مسأله 2552- اگر از روی علاماتی كه در شرع معین شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگری كه آنان را عادل نمی‌داند می‌تواند آن زن را بعد از تمام شدن عدّه­اش برای خود یا برای كس دیگر عقد كند، اگرچه احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با او خودداری نماید و برای دیگری هم او را عقد نكند.

مسأله 2553- اگر كسی زن خود را بدون ‌این كه بفهمد طلاق دهد، چنانچه مخارج او را مثل وقتی كه زنش بوده بدهد، و مثلاً بعد از یك سال بگوید: یك سال پیش تو را طلاق دادم، و شرعاً هم ثابت كند، می‌تواند چیزهایی را كه در آن مدت برای زن تهیه نموده و او مصرف نكرده است از او پس بگیرد، ولی چیزهایی را كه مصرف كرده نمی‌تواند از او مطالبه نماید.

 

 

 

پاسخی بگذارید