خبر درگذشت دانشمند و نویسنده معروف مسیحی جرج جرداق (پنجشنبه 15 آبان 1393) در رسانهها منتشر شد. این دانشمند بزرگ و حق گو عمر خود را صرق حقیقت جویی و حقیقت طلبی كرد و اگر چه به قول خود در برخی آثارش به همه حق نرسید لیكن در بعض موارد، حق را یافت.
كتاب معروف ایشان با نام “الامام علی صوت العدالة الانسانیة” معروف و مشهور بین همگان است. در اینجا به نقل خاطره مهمّی از آن دانشمند مسیحی كه مرجع علامه حضرت آیتالله العظمی صافی در كتاب فخر دوران نقل كردهاند اشاره میكنیم: “یكی از روزها كه علی المعمول خدمتشان رسیدم نامهای را به من دادند كه مطالعه كنم. نامه را مطالعه كردم، بسیار جالب بود. شخصی از دانشمندان مسیحی نوشته بود: من در حالات و سیره و تاریخ زندگی امام علی مطالعه كردهام، و در آن، به اصول و مبانی و معانی بزرگی كه تازه بشریتِ امروز و مخصوصاً دنیای غرب ادعای رسیدن به آن معانی و پیشنهاد آن مبانی را دارد رسیدهام؛ اصولی كه اساسی و جهانی است، و همه، اگر چه به ظاهر باشد همگان را به آن میخوانند. این اصول، همه در سیره و گفتار و كردار امام در حدّ اكمل وجود دارد.
اسلامشناسان و خاورشناسان غربی اگر چه كم و بیش این معانی را در زندگی آن امام عظیم درك كردهاند اما نخواستهاند قبول كنند كه این افتخار برای شرق است؛ و پیش از غربیها و قرنها پیش در شرق، كسانی بودهاند كه همه این اصول و حقایق را درك كرده و بیان نمودهاند، و از این جهت این واقعیت را كتمان كردهاند. در شرق هم دانشمندان و علما، چنانكه باید، این اصول را از سیره و حال و مقال آن حضرت استفاده نكردهاند، و من دریغ دانستم كه چنین شخصیت بزرگی در شرق باشد و قدرش مخفی بماند، لذا این كتاب را نوشتم، و چون مسیحی هستم كسی نمیتواند مرا نسبت به بیان مراتب بلند امام به تعصب نسبت دهد، و چون زبانم عربی است و اهل مطالعه هستم هم كسی نمیتواند به عدم اطلاع و ناآگاهی متهم سازد. این كتاب را نوشتم و شما (حضرت آیتالله بروجردی) بعد از مطالعه تصدیق مینمایید كه (انی انصفت الامام بعض الانصاف)
ایشان در ادامه نوشته بود:
برای اهداء این كتاب، شما را شایسته دیدم و انتخاب كردم. حقیر به آقا عرض كردم كه خود این نامه صرف نظر از كتاب، بسیار مهم و جالب است. این نامه، از جورج جرداق، دانشمند مسیحی لبنانی بود و كتاب هم كتاب “الإمام علی صوت العدالة الانسانیة” بود كه در واقع در آغاز انتشار و خروج از طبع آن، خدمت آقا اهدا كرده بود.
فردا یا پس فردای آن روز، كتاب هم با پست رسید. آقا شخصاً به طور اختصار آن را مطالعه فرمودند و از آن استقبال كردند، مع ذلك آن را به حقیر دادند كه تمام آن را دقیقاً مطالعه نمایم تا اگر در مواردی اشتباهات و اظهارنظرهایی كه محتاج به نقد و تذكر باشد یادداشت نمایم كه جواب نامه او را به نحوی كه در عین تقدیر، تصدیق آن اشتباهات نباشد بدهند.
حقیر هم آن كتاب را مطالعه كردم و در نوزده مورد نظر او را صائب نیافتم كه البته چندان هم به او كه مسیحی و با برداشتهای خود نوشته است اشكال وارد نمیشود. سپس در جلسهای كه آقای بلاغی واعظ نیز حضور داشت، آقا این كتاب را توصیف كردند، و ظاهراً ابراز میل به ترجمه آن كرده بودند. آقای بلاغی هم اغتنام فرصت كرده زحمت ترجمه را متحمل شده بود و برای طبع و نشر آماده كرده بودند.
در این میان چون در بخشهایی از این كتاب از اوضاع ننگین دربار خلفا و كثرت ملاهی و مناهی و اسراف و تبذیر و فسادهایی كه داشتند شرحی بیان داشته و آنها را محكوم و در نقطه مقابل سیره امام علیه السلام را معرفی نموده است، و در آن زمان از این بخشها چنان پرداخت میشد كه خواننده خود را در دربار محمد رضا پهلوی و آن اوضاع زشت میدید، و خلاصه خواننده را به دستگاه عیاشی و هرزگی این دربار متوجه مینمود.
از این جهت دستگاه طاغوت از این موضوع اطلاع پیدا كرد و در مقام جلوگیری از نشر كتاب برآمد، ولی چون موضوع كتاب امیر المؤمنین علیه السلام بود توقیف آن را مستقیماً به صلاح خود نمیدیدند، لذا چند نفر را – كه نامعروف هم نبودند- وادار كردند كه به آقا نامهای بنویسند و توقیف كتاب را به جهت پنج نقطه – به قول آنها- منفی و مخالف از ایشان بخواهند كه دستور بدهند كتاب توقیف شود.
آقا نامه را به حقیر دادند. من در جواب نوشتم كه حقیر، مواردی را كه لازم به نقد و توضیح است بیشتر از اینها یادداشت كرده و تقدیم نموده بودم، و چنین اظهار كردم كتابهایی كه مسیحیهای به اصطلاح اسلامشناس یا خاورشناسان پیرامون اسلام و شرق مینویسند دو دستهاند: یك نوع از این كتابها به قصد اشتباهكاری و تحریف تاریخ و مقاصد و اغراض سوء تبشیر و استعمار است كه این كتابها به هیچ وجه اعتبار ندارند و باید از طرف اهل نظر اعلام و معرفی شوند.
و قسم دیگر، كتابهایی است كه به این معنی غرضآلود نیست؛ یا صرفاً به عنوان تحقیق و بررسی نوشته شده یا برای معرفی اسلام و شرق و تا حدی دفاع از اسلام و قرآن مجید و رجال اسلام نوشته شده است. این كتابها از نظر اقاریر و اعترافاتی كه در آنها هست بسیار مهم است، و معرف عظمت اسلام و تمدن اسلام است.
مع ذلك این كتابها هم چون نویسنده آنها غیر مسلمان بوده و با برداشتهای ظاهری خودشان و بسا عدم احاطه به كل مسائل نگاشته شده خالی از نقص نیست، و باید به وسیله اشخاص فاضل و مطلع از منابع اسلامی ترجمه شود، و در هر كجا نقص و اشتباهی بود، توضیح لازم داده شود، و كتاب “الامام علی صوت العدالة الانسانیة” از همین قسم دوم است.
خلاصه، آقا جواب ردّ به آنها دادند، و در ضمن نامهای هم به نظر حقیر اشاره نمودند. لذا ترجمه بر خلاف میل شاه و درباریان و ساواك منتشر شد ولی آنها باز هم از كار ننشستند، و خودشان یكی از متفلسفین مربوط با خودشان را وادار كردند كه كتاب را ترجمه نموده و در آن بخشی كه از مفاسد دربار خلفا و پادشاهان دربار پهلوی نشان داده میشد حذف كند.
این فیلسوف – كه نمیخواهم نه نام او و نه نام كتابش را ببرم و از معرفی او خودداری مینمایم- نوشت:
چون مؤلف در اینجا چنین و چنان نوشته، ما یك فصل در سیرت پادشاهان بر این كتاب اضافه مینماییم.”
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی