یکی از سنت های ایران باستان، برگزاری مراسم چهارشنبه سوری بود که مردم آتش بازی می کردند و از روی آتش می پریدند. در زمان رضاشاه سعی شد سنت های ایران قبل از اسلام احیا شود؛ اما بعد از سقوط رضاشاه، در شهریور 20، به دلیل مشکلات داخلی ، جنگ و ضدیت با رضاشاه، بسیاری از این سنت ها منسوخ شدند.1
در دوره ی محمدرضا شاه تلاش هایی در جهت احیای مراسم آتش بازی صورت گرفت. به عنوان نمونه قرار شد در تهران جشن بزرگ به اصطلاح تجلیل از آتش برگزار گردد و رجال لشکری و کشوری در آن شرکت کند. زمانی که آیت الله بروجردی از این موضوع مطلع شدند، بسیار متأثر گشته و بلافاصله به حاج احمد خادمی امر کردند که با صدر الاشراف تماس بگیرد و شاه را ملاقات کند و مطلب را به شاه برساند. بعد از تماس هایی با صدرالاشراف، حاج احمد موفق شد ساعت 9 صبح شاه را ملاقات کند. شاه تازه از خواب بیدار شده بود و با لباس خواب آمد. همین که حاج احمد آقا خادمی را دید، احوال آیت الله بروجردی را پرسید . حاج احمد آقا گفت: « ناراحت است.» شاه گفت: « خوب پیرمرد است و این ناراحتی طبیعی است» . حاج احمد گفت : « درست می فرمایید، اما غیر از پیری ناراحتی دیگری دارد». شاه گفت: « حتماً بر اثر مشکلات زیاد است . ما هم وقتی کارهای زیادی داریم خسته می شویم». حاج احمد گفت: « قضیه آتش، آقا را ناراحت کرده است.» شاه گفت: « آتش که چیز مهمی نیست و ما هم می خواهیم شرکت کنیم». حاج احمد گفت: « بله، آیت الله هم می دانند که آتش چیزی نیست، اما می فرمایند اینها در خارج از کشور تبلیغ می کنند که آتشی را که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم 1400 سال پیش خاموش کرد، شاه دوباره روشن ساخت». شاه بعد از کمی فکر کردن، گفت : « بگویید من نمی روم» و بعد از چند لحظه دستور داد که مراسم را ملغی کنند.2
در مورد دیگر روزنامه ها اعلام کردند که قرار است ورزشکاران از امجدیه ( ورزشگاه شهید شیرودی)، مشعل در دست به طرف منزل شاه بدوند. آیت الله بروجردی پس از آگاهی از موضوع، پیشکار خود را نزد آقای فلسفی فرستادند تا با شاه ملاقات نموده و او را از این اقدام منع کند. آقای فلسفی با شاه ملاقات کرد و نگرانی آیت الله بروجردی را درباره حرکت دادن مشعل از امجدیه بیان کرد. شاه رئیس تربیت بدنی را از قبل احضار کرده و به وی گفته بود که موضوع آوردن مشعل را به هم بزند و به آقای فلسفی گفت:
«مشعل چیزی نیست. در دنیا هم مرسوم است.» آقای فلسفی هم در توجیه حساسیت آیت الله بروجردی گفت: « گر چه در دنیا مرسوم است ، ولی پرونده آتش پرستی و کسانی که آرزوی احیای آن را دارند، در اینجا خراب است ، ایشان به اعتبار این سابقه چنین پیامی داده اند، و الا درلندن و پاریس که مرکز آتش پرستی نبوده و نیست؛ هرگز چنین نگرانی وجود ندارد. قرآن گفته است و الصلح خیر، صلح خوب است و این کلام حق خداوند است ، اما از وقتی که توده ای ها نام « خانه صلح» را به میان کشیده و دو کبوتر صلح را در تهران به پرواز درآورده اند ، صلح برای ما بدنام شده است».3
بار دیگر قرار بود که مراسم چهارشنبه سوری توسط لشکر آذربایجان بر فراز کوه های آذربایجان برگزار شود و آتش روشن کنند و مردم با مشعل هایی که در دست دارند بدان سو حرکت کنند و عنوان این حرکت این باشد که واژه آذربایجان مترادف با آذرآبادگان است و معنایش این است که این منطقه توسط آتش آباد شده است و حالا هم باید از طریق آتش پرستی و آتش پرستان زرتشتی آباد شود.4
افسران متدین منطقه، آیت الله بروجردی را در جریان موضوع قرار دادند. آیت الله پس از اطلاع با دستخط خود اقدام به نوشتن نامه برای شاه نموده و بعد نامه را لاک و مهر کردند. سپس آن را به حاج احمد دادند و از وی خواستند که با وزرا و اهل علمی که با شاه ارتباط دارند،تماس بگیرد و به صورت دسته جمعی نزد شاه بروند و نامه را به وی تحویل دهند، بالاخره بعد از تماس هایی، حاج احمد نامه را به شاه داد. مضمون نامه چنین بود: « احتراماتی که برای شما قائلیم و تعبیر «خلد الله ملکه» را که در مورد شما به کار می بریم، در صورتی است که شما شاهی باشید که طبق موازین مذهب شیعه عمل کنید که مخالف با آتش پرستی است . اگر بخواهید با این امر موافقت کنید، روابط ما با شما قطع خواهد شد و اختلاف ما همان اختلافی است که از اول، اسلام با آتش پرستی داشت».
بعد از این ملاقات ، شاه دستور داد تا بساط مشعل هایی را که آتش پرستان در کوه برپا کرده بودند، جمع کنند.5
———————-
1 – روح الله حسینیان ، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران ( 1340 – 1320 ) ، ، ص 410
2 – محمد علی آبادی ، الگوی زعامت، قم ، انتشارات لاهیجی، 1379،صص 198و 199
3-روح الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران ، ص 410؛ خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص 192 و 194
4-هفتاد سال خاطره از آیت الله سید حسین بدلا، ص 171
5- همان ، صص 171 و 172