مقصد چهارم در تروک احرام است چون دانستی که حقیقت احرام توطین نفس است بر ترک اموری که خواهد آمد پس ناچار است از معرفت آن امور بلکه احوط مراجعت آنها است پیش از نیّت احرام تا قصد کفّ از آنها نماید بلی التفات به آنها تفصیلاً در وقت نیّت احرام لازم نیست و آن چند امر است :
اوّل شکار صحرائی که وحشی باشد مگر در صورت خوف اذیّت از آن و حرام است نیز خوردن آن و نگاه داشتن آن هر چند که مالک او بوده باشد قبل از احرام و به همراه خود آورده باشد و اعانت کسی که او را شکار کند به هر نوع از اعانت و امّا شکار دریائی پس باکی به آن نیست و مراد به آن حیوانی است که تخم و جوجه هر دو در دریا کند و همچنین حیوان اهلی مثل مرغ خانگی و گاو و گوسفند و شتر اهلی و هر شکار که حرام است جوجه و تخم آن نیز حرام است و اگر محرمی صیدی را ذبح کند مشهور آن است که میته خواهد بود دربارۀ محرم و محلّ، و ملخ در حکم شکار صحرائی است .
دوم جماع کردن با زن و بوسیدن و بازی کردن و نگاه کردن به شهوت بلکه مطلق التذاذ و استمتاع به زن(مسئله1) و بدان که اگر کسی در احرام جماع کند با زن یا مرد چه در قبل و چه در دُبر نه از روی نسیان یا نادانی پس اگر در عُمره است اگر پیش از سعی واقع شد عُمرۀ او فاسد است و بر او یک شتر کفاره لازم است و عمره را تمام می کند و او را اعاده می کند و اگر عمرۀ تمتع(1)باشد پیش از حجّ او را به جا می آورد و اگر وقت تنگ باشد حجّ او افراد می شود پس بعد از حجّ عمرۀ مفرده به جا می آورد و احوط اعادۀ حجّ است در سال آینده و هر گاه بعد از سعی باشد همان کفارۀ تنها بر او لازم است و آن یک شتر است اگر موسر باشد و یک گاو است اگر متوسّط باشد و یک گوسفند است اگر مُعسر(2)باشد و اگر در احرام حجّ این عمل شود اگر پیش از وقوف عرفات و مشعر بوده حجّ او نیز فاسد است اجماعاً و واجبست آنرا تمام کند و قضای آن در سال دیگر نماید و هم چنین اگر بعد از وقوع عرفات و قبل از مشعر بوده علی الاشهر واگر بعد از وقوفین باشد حجّ او صحیح است و همان کفّاره لازم است اگر پنج شوط از طواف نساء ننموده والاّ کفّاره نیست علی الاظهر الاشهر اگر چه احوط كفاره است(مسئله2) و در كفاره بوسيدن زن خلاف است بعضی گفته اند که اگر از روی شهوت است یک شتر است و اگر از روی شهوت نیست یک گوسفند است اگر چه بعضی مطلقاً یک شتر می دانند و این احوط بلکه خالی از قوّه نیست(مسئله3) و اگر نگاه کند عمداً به غیر اهل خود و انزال او شود احوط آنکه اگر می تواند یک شتر و الاّ یک گاو و الا یک گوسفند(مسئله4) و اگر نگاه به اهل خود کند و انزالش شود مشهور یک شتر است(3) و اگر کسی دست بازی کند به شهوت بی انزال پس بعضی گفته اند که یک گوسفند بر او لازم است و با انزال او را شتری لازم است.
سوم عقد کردن زن از برای خود یا غیر که محرم باشد یا مُحّل و هم چنین شاهد شدن بر عقد و اقامۀ شهادت(4) هر چند متحمّل آن شده باشد در غیر حال احرام و احوط ترک خطبه است یعنی خواستگاری زن و امّا رجوع بمطلّقۀ رجعيّه پس بي عیب است و همچنین خریدن کنیز هر چند که به جهت استمتاع باشد بلی اگر مقصود استمتاع در حال احرام بوده احوط ترک آنست بلکه بعضی جزم به حرمت کرده اند چنانچه احوط ترک تحلیل کنیز است و قبول تحلیل آن (مسئله1) و بدانکه کسی که عقد کند زنی را در حال احرام برای محرمی و محرم دخول کرد پس بر هر یک از ایشان یک شتر کفّاره است و اگر دخول نکند بر هیچ یک کفّاره نیست و هم چنین کفّاره لازم است بر عاقد از برای محرم با دخول هر چند عاقد محلّ باشد بلکه بر زن که مُحّل باشد هر گاه بداند که شوهر مُحرم است.
چهارم استمناء است یعنی طلب نزول منی به دست یا غیر آن هر چند به خیال بوده باشد یا به ملاعبه با زن خود یا کسی دیگر (مسئله1) و بدانکه انزال منی به استمناء بعضی او را مفسد حجّ دانسته اند مثل جماع کردن و بعضی همان کفّارۀ تنها را واجب دانسته اند که یک شتر بوده باشد.
پنجم استعمال طیب یعنی بوهای خوش مثل مشک و زعفران و کافور و عود و عنبر، به بوئیدن یا مالیدن بر بدن یا خوردن یا پوشیدن چیزی که در آن بوی خوش بوده باشد و هر گاه اثر او باقیست و اگر محتاج به خوردن یا پوشیدن شود دماغ خو را بگیرد و احوط بلکه خالی از قوّة نيست وجوب ترک استعمال ریاحین و غایت احتیاط ترک بوئیدن میوه های خوشبو است مثل سیب و به و شبه آن اگر چه خوردن آنها ضرر ندارد چنانچه ظاهر بعضی اخبار بر هر دو مطلب دلالت می کند و مشهور آنست که خلوق کعبه و آن چیزی که کعبه را به آن خوشبو مي کنند مستثنی است از حکم بوی خوش و چون مشتبه است مصداق آن احوط امساك است از آن و استثنا کرده اند نیز شنیدن بو را در وقت گذشتن از بازار عطّاران که در ما بین صفا و مروه واقع است و احوط اجتناب است از آن نیز (مسئله1) و بدانکه کفّاره طیب، کشتن یک گوسفند(5) است و بدانکه احوط بلکه اقوی حرمت گرفتن دماغ است از بوی بد بلی فرار کردن از آن به تند رفتن ضرر ندارد.
ششم پوشیدن چیز دوخته است و چیزی که شبیه بدوخته باشد مثل رختهائی که از نمد می مالند به هیئت بالاپوش و کلیجه و کلاه و غیر آن و احوط اجتناب از مطلق دوخته است هر چند قلیل باشد حتّی همیانی که پول را در آن می کنند و در کمر می بندند اگر چه اقوی در هميان جواز بستن است بر کمر و اولی آنست که قسمي کنند که بدون گره باشد و لکن چیزی که از برای ناخوشی باد فتق می دوزند در حال ضرورت جایز است و در این صورت احتیاطاً فدیه بدهد چنانچه هر گاه محتاج شود به پوشیدن دوخته فدیه بر او لازم است که یک گوسفند باشد و احوط گره نزدن رخت احرام است خصوصاً رداء و تکمه نکردن در آن و به چوب یا سوزن بعض آن را به بعض وصل نکند(مسئله1) و بدان که حرمت پوشیدن دوخته مختصّ مرد است بنابر مشهور پس جایز است از برای زن پوشیدن آن مگر قُفازَیْن که قبل از این چیزی بود که زن های عرب می دوختند از برای حفظ دستها از سرما و در ان پنبه می کردند که احوط بلکه اقوی اجتناب از آنست.
هفتم سرمه کشیدن بسیاهی که در آن زینتی باشد هر(6)چند قصد زینتی نکند و احوط اجتناب از مطلق سرمه است به قصد زینت خصوصاً اگر بوی خوش داشته باشد .
هشتم نگاه کردن در آینه و بعضی تصریح فرموده اند که احوط ترک منظره است یعنی عینک مگر به جهت ضرورت وهم چنین نگاه کردن در آب صافی و اقوی جواز هر دو است.
نهم پوشیدن موزه و چکمه و جوراب و هر چه تمام پشت پا را بگیرد و بعضی تصریح کرده اند که ستر بعض مثل ستر کُلّ است مگر موضع بند نعلین و دلیلش ظاهر نیست الاّ آنکه احوط است و هر گاه محتاج شود بپوشیدن خفیّن بجهت نبودن نعلین احوط شکافتن روی آنها است.
دهم فسوق است و مراد از آن دروغ گفتن است و بعضی الحاق باب نموده اند و بعضی مفاخرت را الحاق كرده اند و بعضي مفاخرت را راجع بباب کرده اند چرا که مفاخرت اظهار فضائل است از برای خود و سلب آنها از غیر یا اثبات رذایلی است از برای غیر و سلب آنها از خود و شبهه در تحریم همه مذکورات نیست.
یازدهم جدال است و آن گفتن لا والله یا بلی والله است و احوط الحاق مطلق یمین است و در مقام ضرورت بجهت اثبات حق یا نفی باطل جایز است(مسئله1) و بدانکه اگر جدال صادق باشد پس در کمتر از سه مرتبه چیزی در او نیست به جز استغفار و در سه مرتبه یک گوسفند است و امّا دروغ(7) پس مشهور آنست که در یک مرتبه یک گوسفند و در دو مرتبه یک گاو و در سه مرتبه یک شتر است .
دوازدهم کشتن جانوران که در بدن ساکن می شوند از بدن یا رخت مثل شپش یا کیک و کنه که در شتر می باشد و هم چنین انداختن شپش و کیک بلکه از موضعی به موضع دیگر نقل کردن که موضع اوّل احفظ باشد از برای آن(8) .
سیزدهم انگشتر بدست کردن به جهت زینت و باکی نیست به جهت استحباب آن و بعضی تصریح فرموده اند به حرمت استعمال حنّا بقصد زینت درحال احرام بلکه قبل از آن هر گاه اثر آن بماند تا زمان احرام و بعضی احتیاط کرده اند از استعمال آن هر چند نه به قصد زینت باشد.
چهاردهم از برای زن پوشیدن زیور است بجهة زینت مگر آنچه را که عادت بپوشیدن آن داشته پیش از احرام پس باکی نیست بگذاشتن آن و در نیاوردن آن به جهت احرام الاّ آنکه آنرا اظهار نکند قصداً از برای زوج و غیر او از مردان.
پانزدهم روغن مالیدن است به بدن هر چند در او بوی خوش نباشد علی الاحوط بل علی الاقوی مگر به جهت ضرورت و هم چنین است روغن مالیدن قبل از احرام اگر در او بوی خوش باشد و اثرش بماند.
شانزدهم ازالۀ مو است از بدن خود یا غیر خود محّل باشد غیر یا مُحرم هر چند یک مو باشد مگر به جهت ضرورت مثل کثرت شپش و دردسر و موی چشم که اذیّت کند و باکی نیست به آنچه بی قصد کنده می شود در وقت وضو بلکه غسل(مسئله1) و فدیۀ سر تراشیدن هر چند به جهت ضرورت باشد یک گوسفند است یا سه روز روزه یا صدقۀ ده مدّ بر ده مسکین و بعضی گفته اند دوازده مدّ بر شش مسکین و احتیاط اختیار(9) گوسفند است (مسئله2) و هم چنین هر گاه زیر هر دو بغل خود را ازالۀ مو کند بلکه زیر یک بغل را علی الاحوط بل الاقوی(مسئله3) و هر گاه دست بکشد بسر یا بر ریش خود و یک مو(10)یا دو بیفتد یک کف از طعام صدّقه کند(11).
هفدهم پوشانیدن مرد است سر خود را حتی به گل و حنا و حمل چیزی بر سر علی الاحوط و احوط و اولی ترک پوشانیدن است به بعض بدن مثل دست اگر چه اظهر جواز آن است و گوشها ظاهراً از سر محسوبند و در حکم سر است بعض سر الاّ آنکه استثناء شده از آن گذاشتن بند خیك آب بر سر و دستمالی که بر سر به جهت صداع بندد و اشهر و اظهر جواز پوشانیدن رو است از برای مرد و در حکم پوشانیدن سر است ارتماس در آب بلکه مطلق مایع(مسئله1) و بدانکه فدیۀ پوشانیدن سر یک گوسفند است و احوط تعدد فدیه است به تعدّد پوشانیدن خصوصاً هر گاه بی عذر باشد خصوصاً هر گاه مجلس متعدّد باشد .
هیجدهم پوشانیدن زن است روی خود را به نقاب و غیر آن و هم چنین بعض آنرا مگر آنقدر که من باب المقدمّه به جهت پوشانیدن سر از برای نماز از اطراف رو پوشیده می شود و بعد از نماز فوراً آنرا مکشوف نماید(مسئله1) و جایز است به جهت رو گرفتن از نامحرم که طرف چیزی را که بر سر زده است از چادر و غیره پائین بیندازد تا محاذی بینی بلکه ذقن لکن بعضی واجب دانسته اند که آنرا به دست یا به چوبی دور از رو نگاه دارد که از قبیل نقاب نشود و الاّ یک گوسفند کفّاره بر او لازم است و این قول احوط است بلکه خالی از قوّة (12) نیست .
نوزدهم سایه قرار دادن مرد است بالای سر در حال منزل طی کردن به مثل هودج و چتر و نحو آن چه سواره باشد چه پیاده علی الأحوط و أحوط آن است که به پهلوی محمل و هر چیزی که بالای سر او نباشد استظلال نکند اگر چه جواز راه رفتن در سایۀ محمل و هر چیزی که بالای سر او نباشد خالی از قوّة(13) نیست و جایز است جمیع آنها در وقت منزل کردن هر چند رفت و آمد در کارهای خود کند و ننشیند اگر چه احوط ترک آن است در وقت(14) تردّد و هم چنین جایز است در وقت ضرورت به جهت شدّت سرما یا گرما یا باران و لکن کفّاره می دهد و از برای زن ها بلکه اطفال جایز است بی کفّاره (مسئله1) و فدیۀ سایه انداختن یک گوسفند است و احوط آن است که اگر بتواند از برای هر روزی یک(15) گوسفند بدهد.
بیستم بیرون آوردن خونست از بدن خود نه غیر هر چند بخراشیدن بدن باشد یا مسواک کردن باشد اگر بداند که موجب آن می شود وجایز است آن در حال ضرورت و بعضی گفته اند که کفّاره آن گوسفندی است و بعضی گفته اند اطعام یک مسکین .
بیست و یکم ناخن گرفتن هر چند بعض ناخن باشد مگر آنکه اذیّت او کند مثل آنكه بعض او افتاده و بعض ديگر او را اذيت كند پس فدیه می دهد و فدیۀ آن بعض یک مدّ از طعام(16) است چنانچه فدیۀ ناخن تمامی همان است و اگر مجموع ناخن دست و پا را در مجلس واحد بگیرد یک گوسفند لازم است و اگر دستها را در یک مجلس جدا و پاها را جدا بگیرد در مجلس دیگر دو گوسفند لازم است.
بیست دوّم کندن دندان است هر چند خون نیاید و بعضی گفته اند که کفارّه او یک گوسفند است و آن احوط است .
بیست و سیّم و کندن درخت و گیاهی که در حرم روئیده باشد مگر آنکه در ملک یا منزل او روئیده(17)باشد یا آنکه خود او را کاشته باشد و استثناء شده است از این ازخر که گیاهی است معروف و درخت میوه ها و درخت خرما(مسئله1) و اگر درختی را بکند جمعی گفته اند که اگر بزرگ باشد یک گاو کفّاره می دهد و اگر کوچک باشد یک گوسفند و اگر بعض درخت باشد قیمت آنرا و در گیاه کفّاره نیست به جز استغفار (مسئله2) و جایز است گذاشتن شتر خود را که علف را بخورد و لکن خود به جهت او قطع نکنید و بدانکه این حکم مختصّ محُرم نیست بلکه دربارۀ همه کس ثابت است و باکی نیست براه رفتن بنحو متعارف اگر چه موجب قطع بعض گیاه حرم بشود.
بیست و چهارم سلاح برداشتن مثل شمشیر و نیزه و هر چه را یراق و الت حرب گویند مگر به جهت ضرورت و صریح بعضی دخول مثل زره و خود و شبه آن از الات حفظ نه دفع در مفهوم سلاح است و احوط عدم همراه داشتن سلاح است هر چند به تن او نباشد و در صورتیکه ظاهر باشد والله العالم.
……………………………………………………………………………………………………………………..
1 – حکم جماع در عمرۀ تمتّع پیش از سعی محلّ تأمّل است ح طبا مدّظلّه.
2 – احوط تعیّن شتر است مطلقا ح طبا مدّظلّه.
3 – اگر به شهوت نگاه کرده باشد والا مشهور عدم لزوم کفاره است و آن قوی است ح طبا مدظلّه.
4- بنابر احتیاط ح طبا مدظلّه.
5- بنابر مشهور ح طبا مدّظلّه.
6 – بنابر احتیاط ح طبا دام عمره
7- یعنی جدال دروغ ح طبا مدظله
8 – بنا بر احتیاط ح طبا مدظله
9- خصوصاً در صورتیکه بدون ضرورت باشد بلکه تعیّن آن در این فرض خالی از قوّة نیست ح طبا
10 – یا بیشتر ح طبا مدّظله
11 -علي الاحوط ح طبا مدظله
12 – قوةّ معلوم نیست ح طبا مدظلّه
13 – احوط عدم استظلال است به مثل طرف جامه و چتر و نحو آنها اگر چه بالاي سر نباشد ح طبا مدظلّه
14- در تظلیل به مثل چتر که با او حرکت کند و امّا راه رفتن در زیر طاق و شبه آن در حال نزول قطعاً ضرر ندارد ح طبا مدظلّه.
15 – لکن بعید نیست کفایت یک گوسفند برای احرام حجّ و یکی برای احرام عمره اگر در هر دو تظلیل کرده باشد ح طبا مدظله.
16- بنا بر احتیاط ح طبا مدّظلّه
17- بعد از آنکه منزل او شده باشد نه قبل از آن ح طبا مدّظلّه