نگاهی به كتاب جامع احادیث الشیعه

 

 

 

نوآوری و خلاّقیت مرحوم آیة ‏اللّه‏ بروجردی، زبانزد شاگردان وی و فقیهان معاصر بوده است. نبوغ بالا و شگفت ‏آور او، در كنار اعتماد به نفس و پرهیز از تحت تأثیر قرار گرفتن وی از شیوه ‏ها و مبانی متداول، از ایشان شخصیتی مبتكر و خلاّق ساخت.

همین ویژگی او موجب گره ‏گشایی‏ های فراوانی در ساحت فقه، اصول، رجال و حدیث از سوی وی گشت. فقیهان، اصولیان و رجالیان معاصر به طور پراكنده به پاره ‏ای از ابتكارات مرحوم بروجردی در قلمرو فقه، اصول و رجال اشاره كرده‏اند؛ امّا در حوزه حدیث، كار سترگ وی مورد توجّه قابل انتظار قرار نگرفت و كتاب جامع احادیث الشیعه بسان كتاب مرجع در حوزه ‏های استنباط مسائل فقهی مطرح نشد. به نظر می‏ رسد كم ‏رنگی رویكرد به كتاب یاده شده ناشی از ناآشنایی و یا كم ‏آشنایی محققان به ابتكارات موجود در این جامع حدیثی است. چنین واقعیتی بایستگی طرح مبحث شناخت جامع احادیث الشیعه را به روشنی می ‏نمایاند. در این نوشتار، بحث یادشده را با مبحث چرایی رویكرد مرحوم بروجردی به تدوین جامع احادیث الشیعه می ‏آغازیم.

هدف نگارش كتاب

مرحوم بروجردی از فقیهانی بود كه باور جدّی بر به‏كارگیری حدیث در مقام استنباط داشت و بر همین اساس تلاش‏ های فراوانی برای رفع موانع به‏كارگیری حدیث در حوزه اجتهاد كرد.

بهره ‏گیری از روش ‏هایی كه موجب محدود كردن دایره روایات مرسل، مجهول و مبهم می‏گردید از جمله این تلاش ‏های قابل ستایش است.(2) هم ‏چنین ارتقای شأن كتب فقیهان نخستین و هم ‏افق ساختن متون آن‏ ها با روایت‏های موثّق گام‏هایی بود كه مرحوم بروجردی در راستای برجسته كردن نقش حدیث در استنباط احكام فقهی برداشت.(3)

مرحوم بروجردی بر جوامع حدیثی گذشتگان آگاهی فراوان داشت و از نقاط قوّت و ضعف آن‏ ها مطلع بود(4) و به مقدار كارآیی آن ‏ها در حوزه اجتهاد واقف بود. وجود روایات تقطیع شده و گرد نیامدن همه روایت ‏های مربوط به یك مسئله در یك جا، وفور نقل ‏های معلّق و نقص ‏هایی از این دست، مرحوم بروجردی را به تدوین جامع حدیثی خالی از این نواقص مصمّم ساخت.

فرزند آن مرحوم در مقدّمه‏ای كه بر این كتاب نوشته است، دیدگاه پدرش را نسبت به نقاط قوّت و ضعف یكی از جوامع حدیثی چنین گزارش می‏كند:

آن مرحوم همواره می‏ گفت: شیخ حرّ عاملی مؤلّف كتاب وسائل ‏الشیعه در نگارش آن، رنج فراوانی بر خود هموار ساخت و در گردآوری احادیث، باب ‏بندی و تنظیم آن همه تلاش و عمر خویش را به كار گرفت و به بهترین شكل آن را نگاشت. وی بر گردن همه ما حق بزرگی دارد. خداوند بر تلاش ‏هایش مُهر رضا و قبولی زند. با این حال كتاب وی نیازمند تنقیح، پاك ‏سازی و تكمیل است؛ زیرا كتاب وی به كتاب‏ های فقهی شبیه ‏تر است تا كتب حدیثی و در واقع تصمیم آن مرحوم به گردآوری آن بخش از روایت ‏ها بود كه به گمانش بر فرعی از فروع فقهی دلالت داشت و در پی نظام ‏دهی كامل روایات نبود. از این روی، در مواردی كه نباید احادیث را در كنار هم می‏چید، كنار هم آورده است و در مواردی دیگر روایت ‏هایی را كه باید كنار هم می ‏آورد، جدا از هم ‏دیگر آورده است. در خیلی جاها احادیث را در جای مناسب خود قرار نداده است و در باب دیگری آورده است. روایت ‏های كتب اربعه را مطابق متن آن ‏ها در كتاب ‏های یاد شده ذكر نكرده است؛ بلكه روایت را از یكی از مشایخ نقل كرده و آن ‏گاه یادآور شده كه كلینی، شیخ و یا صدوق هم روایت را نقل كرده ‏اند و گاه متن روایت‏ ها به گونه ‏ای با متن كتب اربعه فرق می‏ كنند كه موجب تغییر معنا می ‏گردند. این كم ‏توجّهی در روایت ‏های منقول از غیر كتب اربعه به مراتب بیش‏تر است و چه بسا آداب و سنن را با احكام فقهی درهم آمیخته است و گاه آدرس روایت ‏هایی را كه در متن به آن ‏ها اشاره كرده است، به طور دقیق ذكر نمی ‏كند و با تعبیری از قبیل «تقدّم مایدل علی ذلك و یأتی» در پایان اكثر باب ‏ها از آدرس روایت ‏ها می‏ گذرد. از این روی، كسی كه علاقه‏ مند به آگاهی از آن روایت‏ ها باشد، مجبور است از آغاز تا پایان كتاب را مرور كند. بدیهی است چنین شیوه ‏ای بسیار نادرست است.

در ضمن مرحوم صاحب وسائل آیات مرتبط با احكام را نیز نیاورده است و میرزای نوری صاحب مستدرك الوسائل هم با آن كه به استدراك اخبار پرداخته، ولی آیات را نیاورده است. با این حال، در مجموعه وسائل ‏الشیعه تكرار باب ‏ها یا احادیث و تقطیع اخبار و سندها كم نیستند.(5)

بر پایه وجود چنین ضعف ‏هایی در جوامع حدیثی پُركار برد، امكان دست نیافتن فقیه به همه احادیث موجود درباره هر كدام از فروع فقهی، قابل تصور بود و چه بسا فقیهی با توجّه به تقطیع روایت ‏ها نمی ‏توانست فضای صدور روایت و قراین موجود در متن روایت را به درستی كشف كند و در نتیجه ممكن بود در فهم درست روایت و دست‏یابی به مقصود معصوم(ع) ناكام گردد. مرحوم بروجردی كه در فهم روایت، قراین گفتاری و فضای صدور روایت را به طور جدّی مؤثر می ‏دانست، چنین ضعف ‏ها را در جوامع روایی برنمی ‏تابید. از این روی، به فكر چاره افتاد. فرزند ایشان می‏نویسند:

مرحوم بروجردی می‏فرمودند: هرگاه به فكر چنین ضعف‏ هایی می ‏افتم، می‏اندیشم كه اگر روزگار همراهی كند و خداوند مهربان توفیق رفیق راه سازد، جامع روایی تألیف كنم كه همه بهره‏ ها و سودمندی‏ ها را در بر داشته باشد و همه آیات و روایت ‏های مرتبط با فروع فقهی و اصولی را كه در استنباط فقهی بدان ‏ها نیاز است در آن بیاورم. از تكرار، تقطیع و افزودنی‏ های غیرلازم پرهیز كنم، تا راه دست ‏یابی به احادیث آسان گردد و فقیه با داشتن آن، نیازمند كتاب دیگری نباشد.

بدیهی بود كه مرحوم بروجردی با توجّه به فراوانی مسئولیت ‏های علمی و اجتماعی و تصدّی مقام مرجعیت، به تنهایی نمی ‏توانست چنین اندیشه ‏ای را تحقق ببخشد؛ چون این كار بزرگ، نیازمند مجموعه ‏ای محقق و آشنا به احادیث بود تا زیر نظر ایشان و با اشراف علمی وی چنین كاری را سامان بخشند. از این روی، بنا به گزارش فرزندش:

وی گروهی از اهل فضل و دانشوران را گرد آورد(6)و دیدگاه خویش و تصمیم خود را با آنان در میان گذاشت. امكانات را فراهم ساخت و آنان را به تألیف كتاب دستور داد. دشواری ‏ها را برطرف كرد و چگونگی باب بندی و ترتیب و زیباترین شیوه نظم را با آنان مطرح كرد.

ارزش كار را نمایاند و با یاد كرد اجر اخروی آن، آنان را به انجام كار تشویق كرد.(7)

شیوه كار

كتاب با روش و شیوه ویژه ‏ای تنظیم گشته است. روشی كه از بهترین بهره‏ دهی و كم‏ترین نقص و كمبود برخوردار است. امتیازهای جوامع حدیثی گذشته را در خود گرد آورده و نواقص آن‏ ها را كنار گذاشته است. از روشی منطقی و معقول و قابل دفاع برخوردار می‏ باشد. در ذیل به پاره ‏ای از امتیازات روش كار و تنظیم كتاب اشاره می‏گردد:

یادكرد آیات قرآنی

قرآن یكی از منابع مهم، بلكه مهم‏ترین منبع اخذ معارف دینی و احكام عملی در اسلام است. احادیث در واقع مفسّر و تبیین كننده آیات قرآنی می ‏باشند. نقل روایات بدون آیات قرآنی موجب می‏ گردد فقیه در ادامه كارِ استنباط كم‏كم از بهره گیری از آیات قرآنی فاصله بگیرد و در نتیجه احكام و فتاوی استنباط شده از پشتوانه قرآنی محروم گردد. گسترش حوزه كاری فقیه و كمبود فرصت، وی را به سوی بهره گیری از آسان ‏ترین شیوه مراجعه به منابع سوق می ‏دهد و هنگامی كه روایات فقهی بر پایه مسائل و فروع فقهی تنظیم شده باشد و در آغاز هر باب آیات قرآنی آورده نشود، در عمل، فقیه از رجوع به آیات قرآنی در هر فرعی از فروع فقهی غافل می‏ گردد. كتاب وسائل‏الشیعه كه از پُركاربردترین كتب حدیثی در مقام استنباط احكام است از این نقص برخوردار است. چنان كه كتب اربعه حدیثی نیز چنین هستند. پاره‏ای از جوامع حدیثی از قبیل بحارالأنوار چنین نقصی ندارند؛ لكن این قبیل مجموعه ‏های حدیثی به سبب گستردگی موضوعات آن چندان در مقام استنباط كاربُرد ندارند و به عنوان منبع حدیثی برای كار استنباط حكم فقهی در حوزه ‏های علمی مطرح نیستند. جامع احادیث الشیعه این نقص را برطرف كرده است و در آغاز هر كتاب آیاتی آورده است كه امكان كاربرد آن در فروعات كتاب موجود است.

تنظیم منطقی

كتاب جامع احادیث الشیعه از نظمی منطقی برخوردار است. پیش از آغاز كتاب الطهارة كه معمولاً در كتاب ‏های فقهی، نخستین كتاب به شمار می‏آید، در جامع احادیث الشیعه، كتابی به عنوان «مقدّمات» قرار داده شده است. این كتاب شامل مباحث ذیل ـ كه زیربنای مباحث فقهی‏اند ـ می‏باشد:

وجوب آموزش علم، حجّیت ظواهر قرآن، اعتبار و حجّیت سنّت پیامبر اكرم(ص)، حجّیت فتوا و نظر امام معصوم(ع) ، اعتبار خبر راویان موثّق، روش حل تعارض روایت‏ها، حجّیت نداشتن قیاس، شبهه وجوبی و تحریمی، مشروط بودن تكلیف به عقل و به بلوغ، وجوب نیت، علایم اعمال و رفتارهای ریایی، عُجب در عمل و بزرگ تلقّی كردن اعمال خیری كه انسانی انجام می‏دهد، لزوم شتاب در انجام كارهای نیك، اشتراط پذیرش اعمال انسانی به اعتقاد به امامت و ولایت اهل‏بیت: و دعایم و پایه‏ های اصلی دین اسلام و مهم ‏ترین فرایض دینی.

این مباحث از جمله بحث ‏هایی هستند كه در همه اعمال و رفتار انسانی و تلاش ‏های استنباطی فقیهان مورد توجّه است و فقیهان باید از این گروه روایت ‏ها اطلاع كافی داشته باشند.

پس از كتاب «مقدّمات» كتب دیگر از قبیل كتاب «الطهارة» شروع می ‏شود كه در تنظیم آن‏ ها نیز روش منطقی ترتب مباحث پسین بر مطالب پیشین مراعات شده است.

نقل حدیث طبق الفاظ وارده

در پاره ‏ای از جوامع حدیثی در نقل سند یا متن حدیث تصرّفاتی دیده می ‏شود كه گاه موجب سردرگمی مراجعه كننده غیرمتخصّص می ‏گردد. تصرّفاتی از قبیل تلخیص سند و یا هم ‏آهنگ ‏سازی متن كه در پاره‏ای موارد دیده می ‏شود، برای بعضی از بهره‏ گیران ایجاد دشواری می‏كند؛ به ‏عنوان نمونه، معمولاً مرحوم كلینی در احادیثی كه قسمتی از اسناد آن ‏ها متحد هستند از شیوه تعلیق بهره می ‏گیرد و سند روایت دوم را از جایی شروع می‏ كند كه رجال سند تغییر می‏كند. این روش گرچه برای فشرده كردن و كاستن حجم كتاب مفید است، امّا در مواردی موجب دشواری و گاه اتلاف وقت مراجعه كنندگانِ كم ‏فرصت، می‏گردد. در كتاب من لایحضره الفقیه، طرق نقل روایت در پایان كتاب آورده شده و در متن، روایت ‏ها بدون سند است. و مرحوم شیخ طوسی نیز از همین شیوه بهره گرفته و گاه طریق خود به راوی بلافصل را در كتاب فهرست آورده است. این شیوه‏ ها معمولاً موجب غفلت مراجعه كنندگان از بررسی سند روایت می ‏گردد. مرحوم صاحب وسائل در مواردی حدیث را تقطیع می‏كند و در خیلی از جا ها با آوردن روایت از یكی از اصول یادآور می‏ شود كه روایت در كتب دیگر از قبیل كافی، من لایحضره الفقیه و غیر آن هم نقل شده است و گاه متن حدیث و یا سند آن در این كتاب ‏ها با منقول در وسائل‏الشیعه فرق می ‏كند و این قبیل نقل ‏ها، دشواری ‏های جدّی در مقام استنباط احكام فقهی ایجاد می‏كند، به ویژه با روش‏ های استنباطی رایج كه در خیلی موارد بر واژه‏ ها، ساختار كلام و تركیب جمله‏ ها برای فروع فقهی استدلال می ‏گردد. این دشواری در كتاب وافی كه از شیوه تلفیق بهره گرفته شده است، بیش‏تر خود را نشان می ‏دهد. تدوین كنندگان جامع احادیث الشیعه بر این دشواری‏ ها آگاهی داشته‏اند. از این روی، از شیوه تعلیق پرهیز كرده ‏اند، دست به تقطیع روایات نزده‏اند، نسخه بدل ‏ها را آورده‏اند، اختلاف سندها را با یادآوری نام كتابی كه سند در آن اختلاف پیدا كرده است ذكر می‏كنند. همه این‏ ها برای بهره‏ گیرنده از روایت مفید و كارساز است و برای پژوهشگری تیزبین در راستای بحث از چند و چون و درستی و نادرستی استناد به مفردات و ساختار كلامی در مباحث فقهی و در مقام استنباط، می‏تواند امكانات قابل توجّهی باشد. این قبیل نكات و چینش روایات در مقوله نقل به معنا در پژوهش‏ های حدیثی، نیز می‏تواند كمك ‏های جدّی در اختیار پژوهشگر بگذارد؛ زیرا بسیار دیده می ‏شود كه اختلاف نقل ‏ها در كتب حدیثی به مرحله تغییر معنا منجر می ‏شود و گاه این فكر را زنده می‏كند كه راویان احادیث همواره بر نقل عین الفاظ تأكید نمی ‏ورزیدند و گاه مفهوم و معنای حدیث را با تعابیر خود بیان می‏كردند.

نقل متمركز

فقیهان معمولاً در مراجعه به احادیث و بهره‏گیری از آن‏ها جست ‏وجوی تام نمی‏كنند و با مراجعه به تعدادی از روایات، و با حصول اطمینان و احراز حجّت شرعی، به استنباط و بیان حكم می ‏پردازند. یكی از دلایل عمده این روش گرد نیامدن همه روایات مربوط به یك مسئله در یك جا می ‏باشد. در جوامع حدیثی به طور معمول مقداری از احادیث مربوط به موضوع آورده می ‏شود و اگر فقیهی در پی اطلاع به همه روایات در خصوص مسئله ‏ای باشد، باید به چندین جامع حدیثی مراجعه كند. و در این جوامع حدیثی نیز باید چندین باب مربوط به موضوع را ببیند. چنین پژوهش گسترده‏ای را هر فقیهی برنمی ‏تابد، به ویژه آن كه فراوانی موضوعات مورد نیاز جامعه چنین فرصتی را در اختیار فقیه نمی‏ گذارد. كتاب جامع احادیث الشیعه این كمبود را با گردآوری همه آیات و روایات مربوط به یك فرع در یك جا، از بین برده است. در نتیجه از تكرار روایت ‏ها در باب‏های گوناگون و یا كتب مختلف پرهیز شده است. در صورتی كه روایتی در چند كتاب نقل شده باشد، نخست به وجود و عدم وجود اختلاف در متن یا سند حدیث پرداخته است در صورتی كه هیچ اختلافی بین روایت نقل شده در دو یا چند كتاب نباشد، نام كتاب ‏ها و محل ذكر روایت در آن ‏ها را می‏آورد و آن ‏گاه متن حدیث را نقل می‏كند و در صورتی كه سند مختلف باشد، پس از نقل روایت با سند آن، سند روایت را تكرار می‏كند و با تعبیر «مثله» از نقل متن روایت پرهیز می‏كند. و در صورتی كه متن آن‏ ها اختلاف داشته باشد، افزون بر تكرار سند، متن آن را نیز می‏آورد. اختلاف ‏های متنی، در صورتی كه تغییر دهنده معنا نباشد، در ضمن نقل روایت و در داخل هلالین با یادكرد از منبع اختلاف، آورده می ‏شود و در صورت اختلاف معنا، حدیث را به طور كامل تكرار می‏كند. این روش چندین فایده دارد:

الف) فقیه به همه احادیث در یك جا، دست ‏رسی پیدا می‏كند؛

ب) اختلاف نسخ و نقل‏ ها به دست می‏آید؛

ج) برای شناخت مقوله نقل به معنا در نقل احادیث كمك می‏كند؛

د) راه را برای دست ‏یابی به تواتر معنوی باز می‏كند؛

ه) كشف نواقص سندی را آسان می‏كند؛ زیرا فقیه در این قبیل چینش ‏ها، همه روایات را با اسناد آن در یك جا می ‏بیند و با مقایسه اسناد، اشتباهات و یا دست ‏كاری‏ ها را به دست می‏آورد؛

و) پژوهش‏گران دانش رجال از این طریق به ضابط و غیرضابط بودن رجال سند آگاه می ‏گردند؛ چون حصول اختلاف ‏های جزئی در متن، با تغییر سند روایت در میانه سلسله سند، پژوهشگر را به این اندیشه سوق می‏دهد كه اختلاف ‏ها ناشی از نقل‏های رجال میانی یا بخش متأخر سند است.

رتبه‏بندی در نقل

در جامع احادیث الشیعه نقل روایت‏ ها در هر باب از رتبه‏ بندی خاصّی برخوردار است. نخست روایاتی آورده شده است كه طبق مضمون آن ‏ها فتوایی داده شده است. و آن‏ گاه روایت ‏هایی كه معارض آن‏ ها است نقل شده است تا فقیه ضمن دیدن روایت ‏های موافق فتوای مشهور، از روایت ‏های معارض هم اطلاع پیدا كند.

در این مرحله، روایت ‏هایی كه عموم آن ‏ها معارضِ فتوای مشهور است و یا اطلاقِ آن ‏ها با فتوای مشهور معارض است، نقل شده است. در رتبه‏ بندی روایت‏ ها، روایت ‏هایی كه از نظر معنا و یا لفظ متحد یا مشابه هستند بر دیگر روایت‏ها مقدّم داشته شده است؛ زیرا روایت ‏های همگون بر اطمینان فقیه در مقام فتوا طبق مضمون آن‏ ها می ‏افزاید. در این چینش، فقیه روایت ‏ها را از گروه معتبر به سوی روایت‏ های كم ‏اعتبار مورد مطالعه و پژوهش قرار می ‏دهد. ضمن آن‏كه با دیدن روایت‏ هایی كه مشهور طبق آن ‏ها فتوا داده ‏اند، از لغزیدن به آرای شاذّ و نادر محفوظ می ‏ماند.

نقل توضیح‏ ها

جامعان احادیث شیعه گاه در ذیل پاره‏ای از روایت ‏ها، توضیح و تفسیرهای كوتاهی افزوده ‏اند كه در بسیاری از موارد بر فهم حدیث كمك می‏كند. شاید شیخ طوسی كه كتاب الاستبصار را با انگیزه رفع اختلاف در بین روایت‏ ها و ارائه توجیه قابل قبول برای موارد اختلافی نگاشت. اوّلین عالم دینی است كه چنین شیوه ‏ای را باب كرد. شیخ حرّعاملی، علاّمه مجلسی، فیض كاشانی و دیگران نیز با افزودن «بیان» در پایانِ پاره‏ای از روایت ‏ها، این روش را ادامه دادند. پدیدآورندگان جامع احادیث الشیعه در مواردی كه احساس نیاز می ‏كردند، این قبیل توضیح ‏ها را نقل كرده‏اند. بیش‏ترین نقل‏ ها از شیخ طوسی است و عموماً به موارد توجیه اختلاف روایت ‏ها برمی‏گردد. البته از دیگران نیز نكات ظریفی نقل شده است كه گاه می ‏توان آرای مهم و قابل مطالعه صاحبان سخن را از آن ‏ها به دست آورد.

پرهیز از تقطیع حدیث ‏ها

احادیث گزارش شده از معصومان: گاه دربردارنده چندین حكم فقهی یا دستور اخلاقی و یا آموزه‏ های معرفتی است. فقیهان كه عمده كارشان حوزه فقهی است، معمولاً آن بخش از روایت ‏ها را مورد توجّه قرار می‏دادند كه درباره یكی از فروع‏ های فقهی قابل استفاده ‏شان باشد. از این روی، همواره خود را متعهد به نقل تمام حدیث نمی‏دیدند و به گزارش بخش مورد نیاز بسنده می‏كردند. این شیوه تأثیر خود را در جوامع حدیثی ـ كه توسط فقیهان معمول‏تر بوده ـ گذاشته است. و در بسیاری از این جوامع، احادیث تقطیع شده است. تقطیع احادیث، دست كم در آن بخش از احادیث كه قبل و بعد آن زمینه‏ ساز قسمت نقل شده است، امكان بهره ‏گیری از قراین را در فهم حدیث كم می‏كند. بدیهی است وقتی امام معصوم(ع)  سخن می‏گوید، تناسب كلام را در حد اعلی مراعات می‏كند و از آوردن جملات معترضه و یا زاید و كم ارتباط پرهیز می‏كند. از این رو، كلمات معصوم(ع)  بسان زنجیره ‏ای می‏ماند كه حذف قطعه ‏هایی از آن، موجب سستی و درهم ریختگی مجموع آن می‏گردد و محتوای كلام مبهم می‏گردد. از جمله مشكلات عمده وسائل ‏الشیعه تقطیع روایت ‏هاست. مرحوم صاحب وسائل گاه یك حدیث را در شكل پاره‏حدیث در چندین باب و یا كتاب آورده است و فقیه معمولاً فرصت و گاه حوصله گردآوری آن ‏ها در یك جا و مطالعه جامع آن را ندارد و در نتیجه از بسیاری قراین و اشاره ‏های متن محروم می‏ماند. در جامع احادیث الشیعه این نقیصه به مقدار زیادی برطرف شده است. و جز در چند مورد خاص، از تقطیع احادیث پرهیز شده است.

یادكرد منابع

مؤلّفان جوامع حدیثی، با گردآوری و نقل احادیث از منابع و كتب گوناگون، امكان دست ‏یابی به احادیث را در یك جا فراهم می‏آوردند. در گذشته كه آثار حدیثی محدّثان چاپ و نشر نیافته بود و امكان دست ‏رسی به نسخ خطی آن‏ها برای همه مقدور نبود، تحقیق و پژوهش درباره درستی و نادرستی نقل ‏ها از كتب گوناگون و سنجش بین آن‏ها دشوار بود و كم‏تر افراد به فكر مقابله و سنجش می ‏افتادند و چه بسیار كه روایتی در چندین كتاب چند شكل مختلف پیدا می‏كرد و اشتباه طبیعی ناقلان تغییرهایی در متن روایت‏ ها ایجاد می‏كرد. تفاوت ‏هایی كه در متن بعضی احادیث منقول از كافی در چند جامع حدیثی از قبیل بحارالأنوار، وافی و وسائل‏الشیعه دیده می‏شود، ناشی از همین امر است.

امروزه كه با گسترش چاپ و نشر، امكان بررسی و پژوهش به وجود آمده است، تطبیق متن احادیث در جوامع گوناگون كمك شایانی برای دست ‏یابی به متن سالم احادیث می‏كند. كتاب جامع احادیث الشیعه با آوردن نام منابع و تعیین نوع و تاریخ چاپ منابع یاد شده، این امكان را در اختیار مراجعه كننده می‏گذارد تا به بررسی و پژوهش بپردازد و در روند تصحیح و دست ‏یابی به متون سالم روایت‏ ها كمكی كند.

فراگیری

در بین احادیثِ نقل شده گاه روایت‏ هایی دیده می‏شود كه به طور صریح بر مطلبی دلالت نمی كند؛ امّا قسمت ‏هایی از آن‏ها با ضمیمه مقدّمه ‏های عقلی و یا نقلی می‏تواند مورد استفاده و استدلال برای فرعی از فروع فقهی قرار گیرد. معمولاً در جوامع روایی این قبیل روایت ‏ها كم‏تر مورد توجّه قرار می‏گیرند؛ لكن در كتاب جامع احادیث الشیعه تلاش شده است همه این قبیل روایت‏ ها گردآوری شود تا كتاب جامعیت خود را دارا باشد و فقیه بتواند از همه امكانات استدلال برخوردار گردد. فقیه با داشتن كتاب جامع احادیث الشیعه تا حدودی اطمینان پیدا می ‏كند كه احادیث مورد نیاز برای استدلال به فرعی از فروع را در اختیار دارد.

تصحیح روایت‏ها

نسخه‏برداری ‏های فراوان و نقل‏قول ‏های بسیار موجب شده است كه در خیلی از مجموعه ‏های روایی اشتباهات طبیعی انسانی وارد شود و در نقل‏ های مكرّر این ایرادها جای پای محكم باز كنند.

تصحیح روایت ‏ها با مراجعه به كتب و نسخ اصلی، ضرورتی است كه روز به روز بیش‏تر خود را نشان می‏دهد و محققان در پی تصحیح جوامع روایی از طریق دست ‏یابی به نسخ قدیمی هستند. محققان جامع احادیث الشیعه بر این ضرورت واقف بودند و تلاش كرده‏اند با توجّه به امكاناتی كه در اختیارشان بود این مهم را تا حدودی انجام دهند. در مقدّمه كتاب در این خصوص یادآوری شده است كه:

چندین بار احادیث را با نسخ اصلی مقابله كرده تا اطمینان به درستی كتاب و بی ‏غلط بودن آن پیدا كنیم. پس از چاپ هم اغلاطی كه به وجود آمده بود تصحیح كردیم. هر كدام از چهار كتاب عمده حدیثی را كه محور استنباط فقهی و منبع اصلی كتاب جامع احادیث الشیعه می‏باشد، با نسخه‏ای قدیمی تصحیح شده توسط اساتید و بزرگان گذشته، مقابله كردیم.

بدیهی است كه دست ‏یابی به نسخ فراوان و اطلاع از وجود نسخه ‏های فراوان در كتاب خانه ‏های داخلی و خارجی از كتب چهارگانه و از منابع و اصولی كه كتب یاد شده از آن ‏ها برگرفته شده است، ناكافی بودن تصحیح محققان جامع احادیث الشیعه را مبرهن می‏كند و مناسب است جمعی دیگر با مقابله احادیث كتاب با نسخ گوناگون خطی پردازش جدیدی از متون احادیث و اسناد آن ‏ها ارائه دهند تا اطمینان به صدور متون از معصومان: بیش‏تر گردد.

……………………………………………………………………….

1 . این كتاب، به توصیه مرحوم آیة اللّه‏ العظمی بروجردی، توسط حجة الاسلام حاج شیخ اسماعیل معزّی ملایری و كمك بعضی از فضلای دیگر تألیف شده است.

2 . در خصوص روشن شدن وضعیت اسناد روایت با توجّه به شیوه رجالی مرحوم بروجردی، بسیاری از شاگردان وی دیدگاه خویش را مطرح كرده‏اند؛ از جمله آیة اللّه‏ صافی گلپایگانی در این خصوص گفته است: «… از جمله جهاتی كه بررسی می‏فرمودند و گاه درباره آن توضیحاتی می ‏دادند كه رسیدن به آن ‏ها برای آنان كه اهل تتبّع كامل هستند نیز كم‏تر فراهم می‏ شد؛ جهات مربوط به اسناد، رجال، اساتید، طبقات، خصوصیات، صفات روات، شخصیت و كیفیت تلمّذ و عقاید فقهی و اصولی آنان بود. در این جهت، نه تنها احاطه بر رجال اساتید شیعه داشتند، بلكه در رجال عامّه نیز متبحّر و صاحب‏نظر بودند. بدیهی است با این احاطه جامع، بسا بعضی احادیث را كه مرسل معرفی شده بود، مسند معرفی می‏كردند و یا به عكس، حدیثی را كه مسند گمان شده بود، مرسل معرّفی می ‏كردند» (ر.ك: مجلّه ، ش43 ـ 44، سال 1370، ص121) و نیز برای اطلاع بیش‏تر از دیدگاه دیگر شاگردان وی در این خصوص ر.ك: ، ص144، دیدگاه آقای فاضل لنكرانی؛ ص178 به بعد، دیدگاه آقای جعفر سبحانی؛ ص206 به بعد، دیدگاه آقای واعظ زاده خراسانی … .

3 . مرحوم بروجردی با مطرح كردن اصطلاح «اصول متلقات» درباره كتاب‏های نگارش یافته پیش از نهضت تفریع فروع كه با كتاب شیخ طوسی آغاز شد، متن كتاب‏ های یاد شده را در حد نزدیك به روایت بالا برد و نقش برجسته ‏ای در حوزه استنباط، به كتب یاد شده داد. در این خصوص آقای منتظری می ‏گویند: «مسائل مطرح شده در فقه را دو گونه می‏دانستند و برای هر كدام جایگاه و نقش خاصی قائل بودند: الف) مسائل القا شده از معصومان: كه آن‏ها را اصول متلقات از معصومان می‏نامیدند و می‏فرمودند: در حقیقت این اصول به صورت بقچه پیچیده، دست به دست بین اصحاب ائمه: چرخیده تا به دست ما رسیده است».

4 . درباره نقایص جوامع حدیثی گذشته و به ویژه وسائل الشیعه، از نظر مرحوم بروجردی آقای واعظ زاده خراسانی در مصاحبه با مجلّه توضیحاتی مفید و خواندنی دارد (ر.ك: مجلّه ، ش 43-44، ص 206-207).

5 . جامع أحادیث، مقدّمه، ص ل.

6 . درباره تعداد اوّلیه كسانی كه در این مهم شركت كردند اختلاف نظر وجود دارد. در مقدّمه كتاب تنها نام دو نفر آقایان حاج شیخ اسماعیل معزّی ملایری و حاج شیخ علی پناه اشتهاردی آمده است؛ ولی در مصاحبه آقای واعظ زاده خراسانی افراد زیادتری نام برده شده است. وی می‏گوید: «در آغاز حدود شصت تا هفتاد نفر برای این طرح دعوت شدند؛ ولی همه این افراد تا پایان كار ادامه ندادند و آقای بروجردی پس از ترك پاره ‏ای از محققان، گفتند: معلوم می ‏شود برخی از آقایان كارشان زیاد است و سنّشان مقتضی این كار نیست و برخی از آقایان سنّ و وقتشان مقتضی این كار نیست (مجلّه ، ویژه آیة‏اللّه‏ بروجردی) آقای استادی در همان مجلّه از حدود بیست نفر نام برده‏اند. به نظر می ‏رسد در آغاز چنین اشتراك و همكاری برای مدت كوتاهی وجود داشت؛ ولی در ادامه كار، تنها كسی كه به طور جدّی پی كار را گرفت و چاپ شده به همت و پشت كار او عرضه ساحت فقه و دانش گشت، آقای شیخ اسماعیل معزّی ملایری است. دوست عزیز و موثّقم جناب محمد هادی خالقی كه در پی همین گزارش ‏های ضدّ و نقیض به فكر كشف حقیقت افتاده بود به اتاق كار جناب آقای ملایری رفته و با اجازه ایشان، دست ‏نوشته ‏های كتاب را مورد بررسی قرار می‏دهند و به یك ‏دست بودن دست ‏نوشته ‏ها، بازنوشته ‏ها و همگونی تنظیم همه آن ‏ها با متن چاپ شده اطمینان پیدا می‏كنند و در این كه این كار به همّت و عزم جناب آقای معزّی انجام گرفته است هیچ تردیدی به خود راه نمی‏دهند. جناب خالقی پس از حصول اطمینان مصاحبه گویا و ارزشمندی با جناب آقای معزّی ملایری انجام می‏دهند كه بسیاری از زوایای كور بحث را روشن می‏كند افسوس كه جناب آقای معزّی اجازه نشر آن را به وی نمی ‏دهند و مصاحبه هم ‏چنان به امانت نزد ایشان است. امید كه روزی نشر یابد. این جانب هنگامی كه متن این مقاله را می‏ نوشتم تحث تأثیر گزارش‏ های مجلّه ، می ‏پنداشتم كار گروهی انجام گرفته است و از این روی، افعال جمع به‏كار گرفته ‏ام؛ ولی خوش ‏بختانه پیش از نشر مقاله، دیدار آقای خالقی میسور گشت و توفیق اصلاح خطا دست داد، البته راه تحقیق برای همه گشوده است.

7 . جامع أحادیث الشیعه، مقدّمه، ص2.

منبع: شکوه فقاهت،یادنامه مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی،نوشته محمد علی سلطانی ،ص223 الی234 ،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات قم.

 

 

 

پاسخی بگذارید