ویژگیهای حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره)

 

 

 

سحرها که بیدار می شوم، به فکر حجره های مدارس قم و شهرستانها هستم. به فکر پیرمردهای حوزه قم و دیگر شهرستانها هستم و فکر می کنم که: فلان عالم از کار افتاده، چگونه اداره می شود. باید اداره اش کرد.
مهر و عطوفتآیت الله سید مصطفی خوانساری از قول ایشان نقل کردند: «سحرها که بیدار می شوم، به فکر حجره های مدارس قم و شهرستانها هستم. بهفکر پیرمردهای حوزه قم و دیگر شهرستانها هستم و فکر می کنم که: فلان عالماز کار افتاده، چگونه اداره می شود. باید اداره اش کرد.» نمی فرمود: سحرها که بیدار می شوم، نافله شب می خوانم و … بلکه می فرمود: «در فکر طلاب و علما هستم که چگونه زندگی را می گذرانند! » روی همین مهر و عطوفت به علماء، فضلا و طلاب بود که به بهانه های مختلف،در فکر نفع رسانی به آنان بود. حتی برخی را که از وضع علمی آنان، آگاهبود؛ اما به نام لجنه تحقیقی نگه می داشت تا بهره ای ببرند. کلاً، ایشان، نسبت به اهل علم، بسیار احترام می کرد، حتی با کسانی که درگذشته نسبت به او خوش رفتاری نکرده بودند بسیار مهربان بود و همه چیز رانادیده می گرفت. آیت الله سید مصطفی خوانساری نقل می کنند : آیت الله بروجردی در مسجد عشقعلی، اصول مباحثه می کردند، روزی یکی از فضلاء، به نام شیخ علی چاپلقی اشکال کردند. آیت الله بروجردی جواب دادند. آقا شیخ علی جواب آقا را رد کردند، و آیتالله بروجردی عصبانی شدند و به نحوی آقا شیخ علی متأثر و منقلب شد کهخواست گریه کند. مباحثه تمام شد، نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا، خدمتکار آقا،آمد و گفت: آقا از مباحثه که برگشتند مابین درِ کتابخانه و اندرون ایستادهاند و متأثرند و فرمودند: «بروید به آقای خوانساری بگویید بیاید. » اینجانب با عجله نماز عشاء را خواندم و پیش آقا رفتم. دیدم ایشان با حالت ناراحتی و تأثر شدید بین در کتابخانه و اندرون ایستاده اند! تا من رسیدم به من فرمودند: «این چه حالتی بود که از ما صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الآنباید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعدبیایم و نماز مغرب و عشاء را بخوانم! » عرض کردم: ایشان در مسجد شاه زید، امام جماعت هستند و بعد از نماز، مسألهمی گویند و برای مردم موعظه می کنند. لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزلنمی آیند. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما خواهدآمد. آقا قبول فرمودند، صبح شد، من رفتم حرم، از حرم که برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در منزل ما منتظر من هستند. در خدمتشان رفتیم منزل آقا شیخ علی، وقتی آقا، شیخ علی را دیدند، می خواستند دست او را ببوسند که نگذاشت. می فرمودند: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و …. » شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود و … .آقا تکرار کردند: « از من بگذرید، مرا عفو کنید. » بالاخره این برخورد موجب شد که شیخ علی تا آخر عمر، مورد مراحم و عطوفت آیت الله بروجردی قرار بگیرد. عارف حقیقیآیت الله صافی گلپایگانی می فرمایند: مرتبه عرفانی و معرفتی ایشان، بسیار عالی بود. این مرتبه، از مهمترین بعد شخصیت ایشان بود. آیت الله بروجردی از کسانی بود که حقیقت حق را درک کرده و یافته بود. عرفانش، از عرفان خالص قرآنی و توحیدی الهام گرفته بود و از تعطیل و تشبیهمنزه بود. از احادیث شریفه و نهج البلاغه و ادعیه صحیفه کامله و سایر دعوات مأثورهاز پیغمبر اعظم (ص) و اهل البیت (ع) مانند: دعای کمیل، عرفه، ابوحمزه وبهره می گرفت. از دعاهایی که از مضامین بلند عرفانی و حقایق توحیدی و اخلاقی و تربیتیآنها، جهت تکمیل معارف و تهذیب اخلاق و صفای روح می توان کمک گرفت، بهرهمی برد. اثر این گونه عرفان، از اخلاق و رفتار ایشان مشهود بود. سیر وسلوک ایشان، کاملاً، شرعی و در محدوده ریاضات شرعیه بود. انجام فرائض، نوافل، انواع عبادات، خلوص نیت، دعاها، ذکرها، فکر و محاسبهنفس، تأسف بر گذشته، خوف از حال و آینده، انجام مستحبات و ترک مکروهاتبرنامه های سیر و سلوکی ایشان بود. در این راه، معتقد به ارشادات شرعی بودند. غیر از تعالیم مأثوره و شرعیهرا معتبر نمی شمردند. در عرفان و خداشناسی و سیر و سلوک، هیچ خط و حرفی رامعتبر نمی شناختند و برنامه های، به اصطلاح، عرفانی متصوفه و غلوآمیز را،شدیداً تخطئه می کردند. به حفظ حریم توحید و نفی شرک اهمیت بسیار می دادند. در عرفان و سیر و سلوک، همان خط و راه مستقیم بزرگان اصحاب و علماء مانند: شیخ طوسی، علامه مجلسی و سایر فقهاء و محدثین عالیقدر را یگانه خط نجات میدانستند. در عین حال، با نگرش وسیعی که داشتند، دور از تحجر و تقدسمآبیهای عوام پسند بودند. افکار صوفیانه و اعمال و حالاتی را که چه بسا،برخی نادانان، برای پیروان طریقت، فضیلت و کرامت اخلاقی و نشانه اعراض ازدنیا و صفای باطن می شمردند، مردود می دانستند. اسلام ناب محمدی (ص) را خالی از رهبانیت و بی تفاوتی می شمردند. مواظببودند که در بیان ربط عالم و ماسوی الله به خداوند، از ارشادات و اصطلاحاتقرآن خارج نشوند و در تعبیرهایی مانند: خلق و خالق و مخلوق از آن تبعیتکنند. اصطلاحات عرفانی مصطلح در متصوفه را، بر زبان نمی آوردند. باطل شمردنبدعتهای فِرَق را، از وظایف مهم علماء می دانستند و با همه فرق ضاله،خصوصاً، فرقه یا حزب مزدور بهائیت، مواضع منفی بسیار محکم و قاطع داشتند.
معتقد بود که راه و رسم عبادت و دعا و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و صفایباطن و کمال معرفت و قرب الهی را باید از اهل البیت (ع) آموخت. همانطور که در فقه، همه احکام را توقیفی می دانیم که باید از ادله محکم،حتی استحباب و کراهت را، به اثبات رساند و غیر این حرام است، در اوراد واذکار و عبادات و ریاضتها و اصطلاحات عرفانی و معرفة الله و اسماء الحسنیو مقامات و درجات انبیاء و ائمه (ع) نیز، این توقیفی بودن را باید رعایتکرد. یادم هست: در مجلس جشن مولی امیرالمؤمنین(ع) کسی شعری را می خواند که باموازین اسلام، نمی ساخت. آیت الله بروجردی به وی فرمود: نخوان. برادرم آیت الله حاج آقا صافی، واسطه شد و بنا کرد به توجیه کردن که اشکالی ندارد و آیت الله بروجردی به این بیت اشاره کرد که این بیت، چه توجیهی دارد و با موازین اسلام، چگونه می سازد: تو به این جمال خوبی چو به طور جلوه آ ئی                  ارنی بگو به آن کس که بگفت لن ترانی یا خودم از ایشان شنیدم که به این مضمون می فرمود: «من زمانی بود که مثنوی را مطالعه می کردم. روزی صدایی را شنیدم که میگفت: راه را گم کرده است! پس از آن مطالعه مثنوی را ترک کردم، به جای آن،«عدة الداعی» ابن فهد را برای مطالعه انتخاب کردم. » به هر صورت، آیت الله بروجردی، مفاهیم و اصطلاحات مأخوذه از دیگران را درمعرفت الله و ربط عالم شهادت به عالم غیب، قاصر از اصطلاحات قرآنی میدانست. ابعاد معنوی آیت الله صافی گلپایگانی نقل می کردند: جنبه های معنوی ایشان، اصلاً قابل توصیف نیست. نماز جماعت را ایشان، نسبتاً، طولانی می خواندند؛ ولی وقتی خودشان فرادا می خواندند، به مراتب طولانی تر و مفصل تر بود. من خودم شاهد بودم که: چراغ را خاموش می کردند و نماز می خواندند. یا رسم ایشان این بود که: هر روز، به هنگام شروع درس، خطبه، نسبتاً، مفصلیمی خواندند. آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبانمی آوردند که بدن می لرزید. آیت الله العظمی بروجردی، در همه ابعاد، یک انسان والا و الهی بود، برجستهو ممتاز. هیأت و حالت معنوی خاصی داشت. انسان با دیدن سیما و رفتار ایشان،اطمینان می کرد که مورد عنایت خدا و توجه امام زمان، عجل الله تعالی فرجهالشریف، است. مخصوصاً در یکی دو مورد بالعیان مورد توجه و عنایت آقا، قرارگرفته بود. با این که ما خیلی به آقا نزدیک بودیم و تقریباً، از اسرار ایشان باخبربودیم، هر وقت که ایشان را زیارت می کردیم، ارادت ما نه تنها نسبت به آقاکم تر نمی شد که هر روز بیش تر می گردید. کم ترین گرایشی به هوای نفس، شهرت، جاه پرستی و … در آن بزرگوار دیدهنمی شد. آن مرحوم، به خاطر اجتناب از شهرت و … کتابهایش را تا زنده بود،چاپ نکرد. مقیّد به عبادات آیت الله صافی گلپایگانی نقل میکنند: آیت الله بروجردی بسیار مقید به عبادات بود، به گونه ای که تا سال آخرعمرشان، با آن کهولت سن، تمام ماه رمضان را روزه دار بودند و علاوه برامامت جماعت ظهر و عصر، برنامه های عادی این ماه را انجام می دادند: جلسه های استفتاء و آیت الله سید مصطفی خوانساری نقل کردند: او، اهل تظاهر نبود. وقتی که به نماز می ایستاد ( مخصوصاً اگر تنها بود) حالش دگرگون می شد، به گونه ای که قادر به ادای کلمات نبود؛ از این روی،نمازش خیلی طول می کشید. مردی که در درس آنچنان بلیغ بود، ولی اینجا کندحرکت می کرد. با تأنی و حضور قلب نماز می گزارد. مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری می گفت: اگر درون گنبد مسجد اعظم را بنگرید، کاشی کاریهای داخل گنبد را ناقص میبینید. کاشیها تا پایین نیامده است. این داستان دارد بدین قرار: روزی لرزاده، معمار مسجد اعظم، به من گفت: آیت الله از ادامه کاشی کاریجلوگیری کرده اند. شما ایشان را راضی کنید تا کاشی کاریها را تمام کنیم. حیف است. گنبد ناقص می ماند. روزی من و آیت الله بروجردی، زیر همان گنبد نشسته بودیم. من از فرصت استفاده کرده گفتم: آقا اجازه بدهید کاشیها را تا پایین بیاورند. این جوری ناقص می ماند. آن مرحوم گفت: «این کاشیها خیلی زیبا و قشنگ است. نمازگزار را به خود متوجه می کند و از حضور در نماز باز می دارد. » من در جواب عرض کردم: آقا! اولاً حرم مطهر حضرت رضا (ع)، هم دارای نقش ونگار است. علاوه بر این، چه فرقی بین این است که این کاشیها شاغل نمازگزارباشد یا فرش خوش باف و گرانبها؟ پس فرش خوب هم نباید در مسجد انداخته شود که شاغل نمازگزار است. دیگر آنکه: کسی که بخواهد نماز بخواند، با این چیزها حواسش پرت نمی شود. بعدها متوجه جواب خودم شدم که تکلیف ما با نمازگزار دوتاست. نمازگزار،نباید بگذارد حواسش پرت شود و توجه در نماز را مراعات کند. ما هم نبایدزمینه اشتغال و حواس پرتی نمازگزار را فراهم کنیم. توجه به خودسازی آیت الله صافی گلپایگانی می گویند: ایشان برای کنترل خشم خود، نذر کرده بودند که: اگر بعد از این ناراحت شود،یک سال روزه بگیرد. اتفاقاً یک مورد هم عصبانی شده بودند؛ لذا تمام سالرا، غیر از روزهایی که حرام بود، روزه گرفتند. احترام به قرآن و کتب حدیث آیت الله مجتبی عراقی نقل می کنند: ایشان احترام فوق العاده ای برای کتب، مخصوصاً کتب اخبار داشتند، مثلاً: مکرر اتفاق می افتاد که در جلسات استفتاء بعضی از اشخاص از خارج (علماء ووعاظ، معاریف و اساتید شهرستانها) می آمدند و روبروی ایشان در جایی کهکتابها بود می نشستند، ایشان اول یک قدری اظهار ناراحتی می کردند که معلومبود ناراحت است، بعد قدری شروع می کردند به اشاره کردن بلکه آن طرف، خودشبفهمد، مرحله سوم می فرمودند: «آقا! پشت سر شما بسم الله الرحمن الرحیم است، کتابهای اخبار است، کتب فقه است. » آن هم ناچار می شد برخیزد و یا به پایین برود و یا به بالا. آیت الله صافی گلپایگانی نقل میکنند: یکی از صفات بارز ایشان، احترام به قرآن بود. یادم هست روزی از طرف یکی از سران کشورهای عربی، هیأتی خدمتشان رسیدهبودند و قرآنی را به عنوان هدیه تقدیم آیت الله بروجردی می کنند. در هنگام تقدیم قرآن، آن مرحوم، با کهولت سن و حال خاصی که داشتند، میایستند و قرآن را تحویل می گیرند. سپس می نشینند و پیش از آن که با اعضایهیأت، صحبت بکنند، قرآن شریف را می گشایند و با صدای بلند، آیاتی را تلاوتمی کنند. آنگاه قرآن را در جای مناسبی می گذارند و تعارفات معمولی را با میهمانان انجام می دهند. مرحوم میرزا حسن نوری می فرمودند: آن بزرگوار، به کتب دینی و علمی، احترام بسیار قائل بودند. می فرمودند: درتمام عمرم، در اطاقی که کتب حدیث باشد، حتی دارای یک حدیث باشد، نخوابیدهام. احترام به اهل بیت علیهم السلام آیت الله صافی گلپایگانی می گویند: به امامان(ع) بسیار احترام می گذاشت و محبت داشت. یک روز در منزلشان مجلسیبود. در آن مجلس، شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیتالله بروجردی، صلوات. در همان حال، ایشان در حیاط قدم می زد. با شتاب و ناراحتی به طرف دربیرونی آمد و با عصا، محکم، به دَر زد، به طوری که آقایانی که در بیرونبودند، ترسیدند که نکند، جریانی اتفاق افتاده باشد. چندین نفر به طرف دَرِ اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. آیت الله بروجردی گفتند: «این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد. این مرد را بیرون کنید و دوباره به خانه راهش ندهید. » شاه عربستان به ایران آمد و برای آیت الله بروجردی هدایایی فرستاد (البتهایشان جز قرآن و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن،درخواست ملاقات با ایشان را داشت، ولی آیت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمودند: «این شخص اگر بیاید قم و به زیارت حضرت معصومه علیها السلام نرود، توهینبه آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را، به هیچ وجه تحمل نمی کنم. »احترام به حقوق مومنین و شاگردان آیت الله مکارم می فرمودند: حرمت و حق مؤمن تا آن حد عظمت دارد که امام صادق(ع) آن را با عظمت تر از کعبه می داند. «المؤمن اعظم حرمة من الکعبه. » آیت الله بروجردی با کمال دقت، مواظب بود کاری که حقی از حقوق دیگران را پایمال کند، از او سر نزند. به عنوان نمونه، آن مرد بزرگ گاه در لابه لای بحثهایی که در درس می فرموددر برابر اشکالات بیجا کمی عصبانی می شد ( البته نه آنچنان عصبانیتی که اورا در خلاف رضای خدا وارد کند ) ولی پس از درس، سخت از آن عصبانیت پشیمانمی شدند، دنبال طرف می فرستادند و از او عذرخواهی می کردند. گاهی برای جلبمحبت او کمکهای مالی نیز می کردند. در میان دوستان این مزاح معروف شده بود که: «عصبانیت آیت الله بروجردی مایه برکت است! » گاه، به این هم قناعت نمی کردند، روز بعد، هنگامی که بر منبر تدریس مینشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می کردند. در حالی که میدانیم میان شاگردان و استادان این مسائل، معمول، نیست. استاد به منزلهپدر، و شاگرد، همچون فرزند است و توبیخ و خشونت پدر برای فرزند گواراست. آیت الله جعفر سبحانی در رابطه با احترام ایشان به دیگران از قول امام (ره) نقل میکنند: «آقای بروجردی به منزل ما تشریف آورده بودند، خدمت ایشان پرتقال آوردیم. ایشان پرتقال را خوردند و هسته های آن را در دست خود نگه داشتند و کناربشقاب نگذاشتند که مبادا کسی ببیند و بدش بیاید. » مرحوم میرزا حسن نوری در این رابطه می گفتند: در این چند سالی که این جانب، در خدمت ایشان بودم، هرگز وی را بدون عمامهیا قبا ندیدم. همیشه، به صورت دو زانو می نشست، هیچ گاه آن مرحوم را درحال نشستن، غیر از این حالت ندیده ام. ایشان از دردپا، بسیار ناراحت بود. آقایان، پیشنهاد کردند؛ هنگام درس، کهروی منبر قرار دارند، دو زانو ننشینند و پاها را روی پله پایین تر منبرقرار بدهند. ایشان، با تعجب فرمود: «چطور ممکن است این کار را انجام بدهم. آقایان نشسته اند. آقایان تشریف دارند. »روی همین حساب، در منزل کرسی کوچکی گذاشته بودند که ایشان در حضور مراجعین، بتواند، پاهایش را دراز کند! آیت الله محسنی ملایری می گویند: آیت الله صافی گلپایگانی می گویند: ایشان، نسبت به شاگردان خود، احترام بلیغ داشتند. به عنوان نمونه: آقاموسی صدر به درس ایشان می آمدند و جوان نورسی بودند. به مجردی که ایشاناشکال می کردند، مرحوم آیت الله بروجردی می فرمودند: «سکوت کنید تا ببینیم آقا چه می گویند. » و یا نسبت به آقای فاضل و یا شیخ مهدی حائری و بعضی دیگر، برخی اعتراض میکردند؛ اما آقا نظر داشتند که این آقایان، امید آینده هستند؛ لذا بایدمورد تعظیم و عظمت باشند. دیگر از خصوصیاتشان، ادب در برابر بزرگان و فقهاء بود. در هیچ مورد از درسایشان، جسارت نسبت به فقیهی دیده نمی شد. وقتی هم در صدد رد قولی بودند،طوری آن قول را رد می کردند که فقط آنانی که مسلط بر اقوال بودند، میفهمیدند چه کسی را رد می کنند. 1- در مبحث صلات، به مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند. ابتدا شروع کردند به تجلیل از کتاب صلات ایشان و فرمودند: «من تا کنون کتابی به این کم لفظی و پرمعنایی ندیده ام. » آن گاه، اشکال خودشان را مطرح نمودند. 2- مرحوم حاج شیخ عباس قمی، درباره روایتی نظری داده بودند. عده ای از آیتالله بروجردی، از صحت و سقم این نظر سؤال کردند. ایشان ابتدا زحمات شیخعباس قمی را مفصل بیان نمودند، آن گاه نظر خود را بیان کردند. 3- به هنگام اشکال بر نظری از نظرات شیخ طوسی(ره) در مقام اعتذار بر میآمدند و می فرمودند: مرحوم شیخ طوسی، با این همه تألیفاتی که داشته، مقداروقتی که برای این موضوع صرف نموده، بسیار اندک بوده است؛ لذا این نظر راداده است. تیزبینی و رعایت ادب آیت الله سید موسی شبیری زنجانی نقل می کنند: کسی نقل می کرد که یکی از تجار خیلی مهم که قسمت مهمی از پولی که صرف حوزهمی شد و وجوهات را خودش می داد، یک بار وقتی پول می فرستد، بدون اینکهمبلغ را داخل پاکت بگذارد با حالتی که تقریباً بی احترامی محسوب می شودپول را برای آقای بروجردی می فرستد و به محض توجه، آقا رد می کند. آقایانی که آنجا بودند از جمله امام اصرار می کنند که پول را رد نکنند واشکال ندارد چرا که اگر قرار باشد هر پولی را این چنین رد کنید پس با چهپولی حوزه را باید بچرخانید و در ضمن بقیه آقایان مراجع، قبلاً به این شکلنبوده اند و در این موارد چشم پوشی می کرده اند و پول را رد نمی کردند،ولی در عین حال ایشان می فرمایند:
«پول را پس دهید. » که نقل می کنند: آقای خمینی(ره) نامه ای می نویسد و اعتذار (عذرخواهی) میکند و پول را می فرستد، وقتی آن تاجر مطلب را می فهمد، ملتمساً به اصرارمی آید و پول را تقدیم می کند. آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کنند: معمول این بود که وقتی خدمت ایشان می رسیدیم، دست ایشان را می بوسیدیم، ولی گاهی اوقات مانع می شدند که دستشان را ببوسیم. هرچند اصرار می کردیم فایده ای نداشت. گاهی اوقات نه تنها مانع نمی شدند بلکه دستشان را جلو هم می آوردند. این مسأله برای من، تا مدتی سؤال انگیز بود که سرّ این کار چیست؟ تا اینکهبه خاطر تکرر، سرّ قضیه را فهمیدم، معلوم شد آنگاه که ما خودمان، بهاختیار خدمت ایشان می رسیم، مانع از دست بوسیدن ما نمی شود ولی آنگاه کهایشان ما را به خاطر کاری که دارند احضار می کنند، به هیچ وجه اجازه نمیدهند دستشان را ببوسیم، زیرا این را برخلاف ادب می دانستند که فردی رااحضار کنند و بعد به او اجازه بدهند دستش را ببوسد. این دقت ایشان دررعایت ادب برای من بسیار اعجاب آور بود. مورد دیگر را یکی از نزدیکان ایشان که با ما هم نسبتی داشت، برای من نقل کرد، ایشان فرمود: روزی به همراه آیت الله بروجردی و فرزندشان، به منزل آقا می رفتیم، دم درکه رسیدیم آقازاده ایشان، از من زودتر داخل منزل شد. آقا برگشت و باعصبانیت فریاد کشید: «آیا نمی فهمی ایشان میهمان من هستند؟ چرا جلوتر از ایشان وارد منزل شدی؟» آیت الله محسنی ملایری می گوید: ایشان هیچ گونه ترجیحی برای فرزندان خود، قائل نبودند گرچه تنقیص هم نمیکردند. روزی در خانه ایشان بودیم و آقا احمد (فرزندشان) پیش من نشسته بود. مجلس روضه خوانی بود. بعد از روضه خوانی، آقا به من فرمودند: «شما که در آن جا نشسته بودید، چرا احمد را ادب نکردید؟ داشت تبسم میکرد. آیا در روضه فاطمه زهرا سلام الله علیها نباید حفظ ادب کرد؟» توجه به حدود احترامات آیت الله مرتضوی لنگرودی نقل می کنند: ما، بعد از درس آیت الله العظمی استاد الاعظم آقای بروجردی که تمام می شد،پشت سر ایشان با بقیه آقایان حرکت می کردیم، چون دنبال یک عالم حرکت کردنخودش عبادت است و ثواب دارد و ما ایشان را تا سر خیابان که سوار درشکه شودو یا در این اواخر سوار تاکسی می شدند مشایعت می کردیم و ایشان به طرفمنزل حرکت می کردند. روزی اتفاق عجیبی افتاد، همین طور که پشت سر ایشان با بقیه رفقا در حرکتبودیم، یک مرتبه دیدم مردم همه به پشت سر، عقب می آیند و هر کس شخص جلوئیخودش را می گیرد تا زمین نخورد که ما را هم آقایان دیگر گرفتند.
پرسیدیم چه خبر است؟! یکی از مردم در بین راه برای بوسیدن پای آقا روی پای ایشان افتاده است، که آقا با عصبانیت فرموده بودند: «من به آن مقام نرسیده ام که کسی پای مرا ببوسد، پای معصوم را بایدبوسید، نه پای مرا، چرا می بوسید؟! آخر باید بین امام و مأموم، معصوم وغیر معصوم فرق باشد، تو که پای مرا می بوسی اگر امام معصوم و امام زمانعلیه السلام را ببینی چه می کنی؟و همین طور از ناراحتی تا منزل رنگشان سرخ شده بود و این قدر مواظب بود کهحدود معلوم شوند، مرز یک بزرگ با بزرگ دیگر معلوم باشد و می گفت: «حد ما این است که دست ما را ببوسند و باقی احترامات، مال آقا امام زمان ( روحی له الفداء) است. » علاقمند به تربیتآیت الله مکارم شیرازی نقل می کنند: مرحوم آیت الله بروجردی، عشق عجیبی به تربیت شاگردان داشت. با انواع وسائلو تشویقهای مادی و معنوی، آنان را در جهت پرورش و سوق به سوی کمال تشویقمی کرد. و نشان می داد که برای علم و فضیلت، ارزش خاصی قائل است. گاه یک طلبه کوچک را به خاطر یک کار قابل ملاحظه علمی، چنان تشویقی می کرد که در خور یک عالم بزرگ بود. نسبت به مسائل اخلاقی، توجه کامل داشت. برای اصلاح حال طلاب، خیلی میکوشید. برخی از روزهای چهارشنبه و آغاز تعطیلات، طلاب را نصیحت می کرد واین نصایح، خیلی مؤثر واقع می شد. می فرمود: «ای کاش کسی مثل میرزا علی آقا شیرازی، در قم می بود و طلاب را موعظه می کرد. » البته گاهی از وی دعوت می کرد که به قم بیایند و طلاب را نصیحت کنند. با این که حاج میرزا علی آقای شیرازی، در اصفهان شاگردش بوده است، ولی خیلی به وی احترام می کرد

 

 

 

پاسخی بگذارید