حجت الاسلام والمسلمین فلسفی نماینده آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره)

 

 

 

آیت الله العظمی بروجردی با اصرار علمای حوزه ـ از جمله امام خمینی ـ در سال 1323 ش. به قم آمد و در آن جا اقامت گزید. بعد از رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در آبان ماه 1325 و درگذشت آیه الله حاج آقا حسین قمی در سال 1326 ش آیه الله بروجردی مرجع بزرگ شیعیان شد.

آقای فلسفی در همان زمان به حضور آیه الله بروجردی فراخوانده شد و بعد از طرح مسائلی که بیشتر برای امتحان او بود از ایشان خواست که نمایندگی او را برای رساندن پیام های مرجعیت شیعه به مقامات دولتی و شاه بپذیرد. وی پذیرفت به شرط آن که از مسائل مهم و مربوط به امور دینی و مذهبی باشد. پیام های آیه الله بروجردی یا به طور مستقیم و به صورت شفاهی و یا به وسیله حاج احمد خادمی ـ خادم آیه الله بروجردی ـ و یا از طریق نامه (با مهر و امضاء) به آقای فلسفی[1] می رسید.

بنا به دعوت آیه الله بروجردی، آقای فلسفی در دهه آخر صفر در منزل ایشان منبر می رفت و نیز به دعوت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السلام ـ شبها در صحن بزرگ به ایراد خطابه می پرداخت. این منبر ها، تأثیر ژرف و مهمی بر طلاب حوزه گذاشت و الگویی برای آنان شد و حتی بر سایر جوانان و نوجوانان آن عصر بسیار تأثیر گذارد.[2]

آقای فلسفی با تشویق و درخواست آیه الله بروجردی، در تهران جلسه تفسیر قرآن برگزار کرد و سال های متمادی هر هفته صبح جمعه در منزل خود فاضلان حوزه و واعظان آن جا را با آموزه های وحیانی آشنا می کرد و به مناسبت نیز فنون سخنوری و اداره منبر و خطابه را به آنان تعلیم می داد.

آیه الله بروجردی در اواخر سال 1325 ش از طریق آقای فلسفی به شاه پیام داد که باید تعالیم دینی نیز مثل خواندن و نوشتن جزء تعلیمات ابتدایی قرار گیرد. آقای فلسفی این پیام را رساند و جواب مساعد گرفت. به دنبال این امر کمیسیونی تشکیل شد تا در برنامه درسی مدارس تجدید نظر شود و تعلیمات دینی نیز در آن لحاظ گردد. این کمیسیون مرکب بود از آقایان: فلسفی، راشد، شهابی، مشکوه، شعرانی، دکتر سحابی، محمد تقی سبزواری و مهندس بازرگان، که در 30/4/27 تشکیل شد.

مبارزه با بهائیت

فرقه ضاله بهائیت در آن دوران، در دربار و مراکز حکومتی نفوذ کرده و ایادی آنان در سراسر ایران به ظلم و تعدی به حقوق مردم مشغول بودند. مردم از شهر های مختلف به آیه الله بروجردی نامه می نوشتند و از      اعمال بهائیان شکایت می کردند. این امر سبب ناراحتی مرجع عظیم الشأن شد به طوری که نامه ای به آقای فلسفی نوشت تا او شاه را ملاقات کند و اعتراض مرجع بزرگ را به او برساند. اما آقای فلسفی مصلحت را در آن دانست که این قضیه را در سخنرانی های مسجد شاه که به طور مستقیم از رادیو پخش می شد مطرح کند. با تأیید آیه الله بروجردی، این کار انجام شد و موجی بزرگ در سراسر کشور بر ضد بهائیت پدید آمد. آقای فلسفی تصریح کرد که هدفش آشکار ساختن گمراهی بهایی هاست و نباید هیچ مسلمانی خود سرانه دست به قتل و خونریزی بزند. هیجان و احساسات مذهبی مردم در تمام کشور بر ضد بهائیان تحریک شد به طوری که شاه را واداشت تا دستور تعطیلی حظیره القدس را صادر کند. البته در عمل، حظیره القدس به طور کامل تخریب نشد و تنها گنبد آن را خراب کردند.

——————————————————————————–

[1]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376ش، ص 47.

[2]. برخی از نویسندگان به آثار مثبت منبرهای آقای فلسفی برخود و نسل جوان آن روز اشاره کرده و او را مورد ستایش قرار داده اند. از جمله بنگرید به «از چشم برادر» شمس آل احمد، کتاب سعدی، قم، 1369 ش، ص 172.

 

 

 

پاسخی بگذارید