كرسی تدریس آیتالله العظمی خوئی در گفتوگو با آیتالله شیخ نصرالله شاه آبادی/ به هر حال آیتالله العظمی بروجردی و برخی دیگر از بزرگان قم،روش و مكتب درسیشان متفاوت با نجف بود كه مكتب قم را به تصویر میكشیدند.
در این ایام یافتن شاگردان آیتالله العظمی سیدابوالقاسم خوئی غنیمت است؛ چراكه برخی از آنان همچون استادشان میان ما نیستند و دیگران هم با توجه به كهولت سن آنچنان توان پاسخگویی به پرسشهای چندساعته را ندارند.
از سوی دیگر، آشنایی با حوزه علمیه كنونی نجف، بدون شناخت آیتالله خوئی ناممكن است. او امروز نهتنها در نجف، بلكه در قم هم تاثیرات علمیاش را به یادگار گذاشته است. در این میان، با شخصیتی روبهرو شدم كه سالیان سال شاگرد آیتالله بوده و امروز بركرسی تدریس درس خارج در مدرسه دارالشفای قم تكیه زده است و اخلاق هم میگوید. آیتالله شیخ نصرالله شاه آبادی، فرزند مرحوم آیتالله شیخ محمدعلی شاه آبادی (استاد امام خمینی) است كه در منزلش مرا به حضور پذیرفت. آن هنگام كه پا در اتاق گذاشتم، عكسی را مقابل خود دیدم كه پیوند دهنده دو استاد آیتالله بود؛ آیتالله خوئی و امام خمینی كه در یك قاب كنار یكدیگر قرار گرفته بودند. آیتالله شاه آبادی شیرین و دقیق سخن میگفت و با وجود اینكه در اواخر دهه 70 زندگی خود به سر میبرد، پرسشهایم را به خوبی میشنید و پاسخ میداد. اما در پایان گفتوگو، متوجه شدم كه بسیاری از پرسشها باقی مانده است و آنچنان «خوئی» را نشناختهام…
در چه سالهایی شاگرد آیتالله العظمی خوئی بودید؟ چه مدت طول كشید؟
سال 1329 به نجف مشرف شدم و اواخر 1330 به درس مرحوم آیتالله خوئی رفتم. در آن زمان ایشان درس خارج فقه (مكاسب) و اصول را تازه شروع كرده بودند و همچنین مباحث تفسیری خود را در منزل تدریس میكردند كه بعدها عمومی شد و هفتهای دو شب (پنجشنبه و جمعه) برگزار میشد. دو دوره اصول ایشان را رفتم و مكاسب را هم از ابتدا تا انتهای باب «خیارات» و از باب «طهارت» تا انتهای «صوم» نزد ایشان فراگرفتم. 19 سال خدمت ایشان بودم كه دو سال آخر، فقط در جلسه استفتائات ایشان در منزل حضور مییافتم و به درس عمومی نمیرفتم. به یاد دارم، آن زمان كه تازه در شورای استفتاء حضور یافته بودم، زلزله بوئین زهرا اتفاق افتاد و ایشان فرمودند: مباحثی پس از این زلزله درباره اموری همچون ارث و… مطرح میشود و باید به آنها پاسخ دهیم. واقعا هم همین طور شد. سال 1349 هم از عراق خارج شدم و سه ماهی پاكستان بودم و سپس به تهران آمدم.
در آن دوره چه كسانی در نجف، خارج تدریس میكردند؟
حضرات آیات سیدمحسن حكیم، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدمحمود شاهرودی، شیخ حسین حلی، میرزا حسن بجنوردی، میرزا باقر زنجانی، میرزاهاشم آملی و… درس میدادند. البته درس آقای خوئی محوریت داشت.
تعداد شاگردان این اساتید چه میزان بود؟
آقایان حلی، بجنوردی، زنجانی و آملی هركدام حدود 20 نفر شاگرد داشتند. اما در درس آقای خوئی متجاوز از 400 نفر شركت میكردند. البته تعداد شاگردان آقایان حكیم، شیرازی و شاهرودی نیز حدود شاگردان آقای خوئی بود.
مگر درس آیتالله خوئی چگونه بود كه اینقدر طلاب به آن علاقهمند بودند؟
برای طلاب درسخوان روش تدریسی آیتالله خوئی بسیار مفید بود چراكه ایشان دسته بندی شده و منظم درس میدادند و ابتدا و انتهای بحث مشخص بود. همچنین بیانشان روان و شیوا بود. درس اصولشان همچون پخش نوار ضبط و صوت، منسجم و گیرا بود. نحوه بیان درس هم اگرچه به زبان عربی بود، اما برای همه قابل فهم بود. اما آیتالله حكیم نوع بیان عربیاش گاهی برای شاگردان غیرعرب مشكل بود و پس از مدتی میتوانستند با درس ارتباط برقرار كنند. آیتالله شاهرودی هم عربی و فارسی را در درس با هم میآمیختند و در درس ایشان هم مدت زمانی لازم بود تا شاگردان كامل مباحث را بفهمند. البته آیتالله شیرازی به زیبایی درس را با عربی بیان میكردند و اگر هم فارسی سخن میگفتند، منظم بود و با عربی قاطی نمیشد، ولی مدت تدریسشان كوتاه بود. از این رو، شاگردان هم برای فهم درس آیتالله خوئی راحت بودند و هم برای تقریر و نوشتن مباحث؛ چراكه شاگردان در نجف پس از اتمام درس تقریر مینوشتند، نه در خلال درس. (آقا سیدعلی شاهرودی، پدر آقا سیدمحمودهاشمی شاهرودی اولین تقریر كننده درس آقای خوئی بود كه منتشر شد.) البته همه آقایان خوب درس میدادند، اما طلبهها بر اساس سلیقهشان به درس میرفتند. اغلب طلبههای جوان بهتر با درس آقای خوئی انس میگرفتند و جذب میشدند.
آیتالله خوئی از روی كتاب تدریس نمیكردند؟
آقای خوئی حافظه بسیار قویای داشتند. ایشان در درس خارج فقه كاغذ بسیار كوچكی داشتند كه اشاراتی از درس را روی آن نوشته بودند؛ همچون اشارههایی به احادیث، روایات و…، اما چون حافظهشان قوی بود، میتوانستند عین حدیث و روایت را بخوانند. در خارج اصول نیز آنقدر مسلط بودند كه دیگر آن ورقه كوچك را هم نداشتند. وقتی بحث را شروع میكردند تا آخر به راحتی آن را تمام میكردند. دیگران گاهی از اوقات در دستشان یا نزد یكی از شاگردان كتاب بود یا برخی كتابهای مربوط به روایات را سر كلاس میآوردند.
آیا در بیان درس، ابتدا نظر خودشان را مطرح میكردند؟
اینگونه نمیشود، گفت. در فقه، گاهی اگر ایشان نظر داشتند، ابتدا نظر خود را میفرمودند، سپس به دیگر اقوال میپرداختند و آن را بازگو میكردند؛ وگرنه فقط دیگر اقول را بیان میكردند و دلایل صاحب آن نظر را میگفتند و به رد یا تایید آن میپرداختند. بنابراین گاهی نتیجتا نظر خودشان را بیان میكردند. در بحث هم دیگر مباحث همچون ضعیف یا قوی بودن روایات اشاره میشد. از این رو نمیتوان گفت كه همواره نظر خود را ابتدا میفرمودند.
ویزگی بارز درس آیتالله خوئی و تاثیر آن چه بود؟
آیتالله خوئی كه در تمامی علوم حوزوی كار كرده و صاحبنظر بودند، ناگهان بحث روایات را روی رجال آوردند؛ در حالی كه در گذشته، همین كه میگفتند، مشهور چنین است، كفایت میكرد. ایشان فرمودند: «اگر دیدیم كه سند روایت صحیح و دلالتش درست است، آن را اخذ میكنیم؛ ولو اینكه همه مخالف باشند. ما كلام امام(ع) را باید بگیریم.» بنابراین آقای خوئی در دستگاه فقه حركت بزرگی را ایجاد كردند. در اصول هم، دامنه وسیع اصول را كوتاه كرد. در گذشته مرحوم آخوند خراسانی اصول را فشرده كرد. پس از ایشان، شاگردان ایشان هم آن را محدودتر كردند. آقای خوئی این مباحث را دسته بندی و سریع الهضم كرد كه اقبال طلاب را به همراه داشت. مرحوم مشكینی(ره) حاشیهای بر كفایه دارد كه من فكر میكنم، هیچ كس حوصله خواندن آن را نخواهد داشت. به خاطر اینكه هر مساله را با چندین مقدمه نوشته است. وقتی به پنجمین مقدمه میرسیم، مقدمه اول اصلا یادمان میرود.
اما میبینیم كه الان حوزه روی تقریرات درس آقای خوئی میچرخد. چونكه هم مطالب ایشان خورده میشود، هم اشتها ایجاد میكند. این مساله را هم در فقه و هم در اصولشان میتوانید ببینید. الان به تقریرات آیتالله حائری كه توسط آیتالله اراكی و تقریرات آیتالله بروجردی كه توسط آیتالله منتظری نوشته شده است، نگاه كنید، خیلی سنگین است و خواندنش مشكل. من تاكنون همچون آیتالله خوئی ندیدم كه به زیبایی و روان و دستهبندی شده درس دهد. دیگر آقایان نجف هم فهمیدن درسشان مشكل بود. از این رو، در آن زمان هركس از قم میآمد، سریع به درس آقای خوئی میرفت. پس از ایشان هم، اشخاصی همچون آقاسیدمحمدباقر صدر كه اساسا شاگرد آیتالله سید محمد روحانی بود و مدتی هم به درس آیتالله خوئی آمده بود، هم بیان و هم قلم سنگین داشت و روان نبود. همچنین آیتالله خوئی، در سیر تطور درسهایشان نواقصی را متوجه میشدند كه در دورههای بعد آن را برطرف میكردند. در برخی از تقریرات، ایشان به این موارد اشاره كردهاند. حتی گاهی در بحث بعدی، نظرشان را اصلاح میكردند.
گویا ایشان در درس اجازه نمیدادند شاگردان اشكال كنند؟
اینگونه نبود كه ایشان در درس به اشكال شاگردان جواب ندهد. بلكه ایشان توجه میكردند كه آیا طلبه بحث را فهمیده یا نادانسته اشكال میكند؟! و كامل به اشكال گوش میداد. به یاد دارم، یكی از آقایان كه به رحمت خدا رفته است، در درس خطاب به آیتالله خوئی گفت: «آقا! دو اشكال به كلام شما وارد است؛ یك…» یادش رفت. بعد گفت: «حالا ابتدا دومی را میگویم؛ دوم اینكه…» آقای خوئی به او گفت:«ای كاش؛ دومی را هم فراموش كرده بودی!» نقل شده است، مرحوم حاج آقا مرتضی حائری (خدا رحمتش كند) در درس آقای خوئی یك اشكال میكند، آقای خوئی جواب میدهند. اشكال دوم هم پاسخ دادند. اشكال سوم را كه گفت، آقای خوئی فرمودند: «اشكال اول برای اینكه میهمان بودید، اشكال دوم به خاطر آقازادگیتان، اما اشكال سوم را به عنوان یك طلبه پاسخ میدهم.» بنابراین ایشان اشكال دوم را رد میكنند و…. به هر صورت، در درس ایشان اشكال میكردند. اگر هم اشكال درست بود، میشنیدند و پاسخ میدادند. اما اگر اشكال را نادرست میدیدند، درس را باردیگر تكرار میكردند؛ یعنی اینكه اشكال كننده درس را خوب متوجه نشده است. شاگردان هم با توجه به روش برخورد آقای خوئی، اگر مطمئن نبودند، به این راحتی اشكال نمیكردند. البته پس از درس هم ایشان مینشست؛ یا در پای منبر درس یا در صحن امیرالمومنین(ع) و شاگردان به رفع اشكال میپرداختند.
درس آیتالله خوئی مستشكل ثابت داشت؟
افراد مختلفی بودند؛ مستشكل خاص و ثابتی نداشت. هركسی موردی به ذهنش میرسید و جرات بیان آن را داشت، میپرسید. اگر ایشان متوجه میشد، فرد بحث را نگرفته است، تكرار میكرد، اگر هم اشكال حسابی بود، پاسخ میدادند.
گفته میشود، در حال حاضر بدنه اساتید سطوح عالی و خارج مكتب قمبیشتر متاثر از مكتب نجف و به ویژه آیتالله خوئی هستند. آیا در آیندهمكتب قم تابع مكتب نجف میشود؟
مكتب قم از ابتدا تابع مكتب نجف بود. موسس حوزه علمیه قم – مرحوم آیتالله شیخ عبدالكریم حائری یزدی – پرورش یافته مكتب نجف است. در همان زمان، نقش مرجعیت آیتالله آقا سیدابوالحسن اصفهانی كه در نجف بودند، را میتوان در قم دید. همچنین آراء، نظرات و گفتارهای میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و شیخ محمدحسین اصفهانی مورد استناد قمیها بود و در درسهایشان به آن اشاره میكردند. درگذشته هم پرورش یافتگان نجف همچون مرحوم میرزای آشتیانی در ایران حاكم میشدند. قبل از تاسیس حوزه علمیه قم، همواره طلاب مقدماتی را در اصفهان میآموختند، سپس به نجف میرفتند. این مساله همچنان تقویت میشد تا زمان آقای خوئی. دوره ایشان، دوره مكمل عصر مرحوم آخوند و مرحوم آقاسیدكاظم طباطبایی و شاگردانشان شد.
به هر حال آیتالله بروجردی و برخی دیگر از بزرگان قم،روش و مكتب درسیشان متفاوت با نجف بود كه مكتب قم را به تصویر میكشیدند.
پیش از ایشان، آقایان سیدمحمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، حجت كوه كمرهای، میرزا محمد فیض، میراز محمد كبیر و… بودهاند كه همگی پرورش یافتگان نجف بودند؛ آیتالله بروجردی هم همینطور. اصلا درس آیتالله بروجردی نجفی بود. من هم اندكی در درس ایشان بودم و این مساله را حس كردم. اگرچه ایشان مقدمتا اصفهان بودند، اما هرچه داشتند، از نجف داشتند. همواره محور حوزههای علمیه تشیع، نجف بوده است.
با آمدن شاگردان آیتالله خوئی به ایران، نحوه تدریس آنان همچون استادشان بود یا تغییراتی هم كرد؟
آقایانی همچون مرحوم آقای میرزا جواد تبریزی، آقای وحید خراسانی، آقای شیخ كاظم تبریزی و… همگی همان رویه آیتالله خوئی را پیاده كردند؛ تا آخر هم این رویه خواهد بود. روش ایشان در ذهن شاگردانش ملكه شده است. نظم و ذوق ایشان اینچنین تاثیری گذاشت. «البیان» ایشان را نگاه كنید؛ تبلوری از ذوق است. هیچكدام از مفسرین نیامدهاند؛ به این صورت، مقدماتی را پیش از آغاز بحث بیان كنند. متاسفانه نگذاشتند درس تفسیر ایشان تمام شود؛ والا دیگر فقط نمیگفتیم «المیزان»!
آیتالله خوئی در علوم غیرحوزوی هم تسلط داشتند؟
یك موقعی، ایشان بیمار شدند. در این زمان گفته بودند: «من به دخترم وصیت كردهام كه وقتی من مُردم؛ نگو پدر فقیهام، پدر اصولیام و… بلكه پدرت مهندس هم بود، آشپزی هم بلد بود، معماری هم همینطور و….» واقعا ایشان صاحب هنرهایی بودند. ایشان ویژگیهای خاصی داشتند؛ به عنوان مثال در سن 80 سالگی یادگیری زبان انگلیسی را آغاز كردند؛ در حالی كه چهار زبان (فارسی، عربی، تركی و هندی) را هم بلد بودند.
منبع: مهرنامه