آیة‏اللّه ‏العظمی بروجردی قلّه رفیع فضیلت و تقوا

 

 

 

علی محامد

علی بن حمزه می‏گوید: از حضرت موسی بن جعفر(ع) شنیدم كه می‏فرمود:

إذا مات المؤمن بكت علیه الملائكة و بقاع الأرض الّتی كان یعبد اللّه‏ علیها و أبواب السّماء الّتی كان یصعد فیها بأعماله و ثلم فی الإسلام ثلمة لا یسدّها شیء لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الإسلام كحصن سور المدینة لها؛(1)

چون مؤمن بمیرد فرشته‏های آسمان و بقعه‏های زمینی كه روی آن‏ها عبادت خدا كرده و درهای آسمان‏ها كه عبادتش از آن‏ها بالا رفته است بر او بگریند و در اسلام رخنه‏ای افتد كه چیزی آن را نبندد؛ زیرا فقیهان و دین شناسان مؤمن، دژهای محكم اسلامند؛ مانند دیواری كه بر گرد شهر است.

بی شك فقها و علمای بزرگ شیعه در دوران غیبت امام عصر ـ أرواحنا فداه ـ در پاسداری از دین اسلام و مذهب شیعه نقش بسیار مهمی داشته‏اند و آنان بودند كه توانستند بعد از ائمّه اطهار: مذهب تشیع را زنده نگه دارند و به نسل‏های آینده معرّفی نمایند و از این رو حق بزرگی بر گردن همه مسلمانان و شیعیان دارند و یادكردِ از این بزرگان، تجلیل از اسلام و تشیع است و بزرگ داشت آنان بر هر مسلمانِ وظیفه‏شناسی واجب است. بی گمان مرحوم آیة اللّه‏ العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی از بزرگ‏ترین عالمان و فقیهان توانمند شیعه امامیه است كه از این وظیفه و رسالت بزرگ به خوبی برآمده است. هدف اصلی در این نوشتار تبیین مكانت علمی، فقهی و جنبه‏های اصولی و سایر علوم نقلی و عقلی آن مرد بزرگ است؛ ولی به عنوان مقدّمه كلام، اشاره كوتاهی داریم به شرح حال و بعضی از ویژگی‏های ایشان.

مرحوم آیة اللّه‏ بروجردی از فحول علما و برجستگان فقهای امامیه در عصر خویش و از مجتهدان طراز اوّل قرن چهاردهم قمری و از مراجع علی‏الإطلاق عصر ما بودند. ایشان فرزند علاّمه فقید حاج آقا علی بروجردی است كه از خانواده جلیل و پر سابقه طباطبائی بروجردی و با سی واسطه به حضرت امام حسن مجتبی7 می‏رسد و غالب اجداد آن جناب، از دانشمندان و نوابغ اسلامی و از اشراف مؤمنان و اجلاّی سادات ذوی العزّ والاحترام بودند. مرحوم آیة اللّه‏ بروجردی در سال 1292 قمری در شهر تاریخی بروجرد دیده به جهان گشود و سرانجام در شانزدهمین سال مرجعیت عامّه و مطلقه شان در شهر مقدس قم در سال 1380 قمری رحلت كرد و در جوار حضرت معصومه3 در مسجد اعظم بنابر وصیتشان به خاك سپرده شدند و از ارتحال وی ثلمه بزرگی واقع شد كه چیزی آن را جبران نكرد و به محض انتشار خبر رحلت آن بزرگ مرجع تقلید شیعه، جهان اسلام عزادار شد و ایران كه كشور شیعه است، دولت و ملتِ آن، هم صدا عزای عمومی اعلام كردند و بیش از چهل روز در فراق آن شخصیت بزرگِ اسلام، گریه و عزاداری و مجالس تعزیه بر پا كردند.

ویژگی‏های شخصیتی آیة اللّه‏ بروجردی

آیة اللّه‏ بروجردی1 دارای هوش و ذكاوت سرشار و از استعداد قوی و فوق العاده‏ای برخوردار بود و نیز در مسائل سیاسی و اجتماعی بصیر و بسیار روشن بود و همواره در جریان مسائلی كه در كشور می‏گذشت قرار داشت و در عین حال بسیار متأمّل و دوراندیشانه عمل می‏كرد. او از لحاظ تدبیر و مدیریت، فردی بسیار قوی و توانمند به شمار می‏آمد و كارهایی كه انجام می‏داد خیلی حساب شده و با فكر و اندیشه‏ای بلند بود. با آمدن ایشان به قم، حوزه علمیه رونقِ دوباره گرفت. حوزه‏ای كه بعد از ارتحال بنیان‏گذار آن مرحوم آیة اللّه‏ العظمی حائری یزدی از هم پاشیده بود و در اثر نظام طاغوتی پهلوی اوّل ضربه زیادی خورده بود، بار دیگر تجدید قوا كرد و به اوج شكوفایی‏اش رسید و این موضوع نشأت گرفته از سیاست و تدبیر خاصّی بود كه آیة اللّه‏ بروجردی در اداره حوزه علمیه از خود بروز داد. آری، شیعیان جهان در زمان مرجعیت ایشان از آبرو و حیثیت تازه‏ای برخوردار شدند، به‏ویژه بعد از آن كه نمایندگانی از سوی ایشان به كشورهای آمریكا و اروپا اعزام شد و به ارشاد و هدایت شیعیان و مسلمانان آن كشورها پرداختند و در حقیقت می‏توان گفت نشر علوم آل محمد9 در آن كشورها با اعزام این نمایندگان به آن جاها صورت گرفت. حضرت آیة‏اللّه‏ بروجردی علاوه بر مكانت و مراتب علمی ـ كه به آن اشاره خواهد شد ـ دارای قیافه‏ای نورانی و بسیار جذّاب بود به گونه‏ای كه موجب جذب و جلب هر ناظر و بیننده‏ای می‏شد و این خود مبین صفات بسیار پسندیده و عالی پیشوایی و زعامت دینی در ایشان بود. او همیشه در كمال وقار و محبت و صفا با مردم برخورد می‏كرد. شیخ حسن باقوری ـ از دانشمندان معروف مصر و وزیر اوقاف وقت آن كشور ـ زمانی كه در قم با آیة‏اللّه‏ بروجردی ملاقات كرده بود، پس از مراجعتش به مصر در پاسخ یكی از دانشمندان مصری كه از وی پرسیده بود: آیة‏اللّه‏ بروجردی پیشوای شیعیان را چگونه یافتی؟ گفت:

أعظم شخصیة رأیتُه فی عُمری؛

آیة‏اللّه‏ بروجردی بزرگ‏ترین شخصیتی است كه در عمرم دیده‏ام.

و این ملاقات چنان ثمربخش و مفید بود كه در روحیه آن دانشمند مصلح مصری مؤثر واقع شد به نحوی كه زمینه‏ای شد برای تماس‏های بعدی دانشمندان مصری و ارتباط دارالتقریب مصر و پیش رفت‏های شیعه در آن كشور برای چاپ كتاب‏هایی مانند مختصر نافع محقق اوّل و تفسیر مجمع البیان.(2)

هم چنین از كسان دیگری كه با مرحوم آیة‏اللّه‏ بروجردی ملاقات كرد دكتر آرشه تونگ دبیر كل سازمان بین‏المللی مبارزه با الكل بود ـ كه همراه دكتر چهرازی به حضور وی رسید ـ . دكتر آرشه تونگ كسی است كه با بیش‏تر رجال و شخصیت‏های سیاسی جهان مصاحبه كرده و دیدگاه آنان را درباره الكل و مسكرات پرسیده است. وی در مصاحبه با آیة‏اللّه‏ بروجردی، پرسید: چرا در اسلام مشروبات الكلی تحریم شده است؟ ایشان فرمود:

انسان به سبب داشتن عقل، اشرف مخلوقات شناخته شده است و منظور از خلقت وی همان پیمودن راه تكامل در خداشناسی است. این ودیعه گران بهای الهی (عقل وشعور) را كه خداوند در اختیار ما قرار داده است، برای حفظ آن هم دستوراتی فرموده است. در این زمینه پیغمبر اسلام9 استعمال و شرب مواد الكلی را كه منجر به مستی و اختلال عقل می‏گردد حرام فرموده است و برای هر انسان دارای عقل سلیم، مسلّم و قطعی است كه حرمت این امر، صحیح و منطقی است.

دكتر آرشه تونگ با شنیدن این پاسخ بی نهایت تحت تأثیر قرار گرفت و وقتی سخنان آیة‏اللّه‏ بروجردی را در بیست و ششمین كنگره جهانی مبارزه با الكل در حضور كلّیه نمایندگان كشورهای مختلف دنیا مطرح كرد، نمایندگان كنگره پس از استماع گزارش دكتر آرشه تونگ و قرائت مصاحبه و پیام حضرت آیة‏اللّه‏ بروجردی علاوه بر این كه اعتراف كرده بودند كه اسلام تنها دینی است كه رسما مشروبات الكلی را تحریم كرده است همگی در برابر شخصیت و عظمت آیة‏اللّه‏ بروجردی سر تعظیم فرود آوردند.(3)

مرحوم آیة‏اللّه‏ بروجردی علاوه بر دارا بودن صفای باطنی و خلوص و ملكات نفسانی، دارای زندگی بسیار ساده‏ای بود به گونه‏ای كه هر كس زندگی ایشان را می‏دید تحت تأثیر قرار می‏گرفت و به ایشان ارادت می‏ورزید.

در این باره آمده است كه:

آیة‏اللّه‏ بروجردی از زندگی ساده‏ای برخوردار بود و از غذا و لباس ساده‏ای استفاده می‏كرد و برای تهیه لباس خود از پارچه‏های تولیدی كشور ایران استفاده می‏كرد و از پوشیدن پارچه و لباس‏های خارجی اجتناب می‏كرد.(4)

مكانت علمی آیة‏اللّه‏ بروجردی

مرحوم آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی از مجتهدان و فقیهان بزرگ شیعی بود او را به نبوغ و احاطه علمی در فقه، اصول، حكمت و معقول می‏ستودند و ایشان را جامع معقول و منقول می‏دانستند، به ویژه این كه در علم فقه، اصول، درایه و رجال شیعه و سنّی آن قدر دارای نبوغ فكری و استعداد خدادادی بودند كه در 27 سالگی مجتهد مسلّم به شمار می‏آمد.

مرحوم بروجردی خود در این باره گوید:

وقتی كه من در اصفهان بودم در فقه و اصول مبنایی داشتم می‏خواستم بروم نجف ببینم مبنای من در حوزه نجف و دیدن اساتید بزرگ تغییر می‏كند یا نه؟ ولی بعد از رفتن به نجف تغییری پیدا نشد.(5)

آیة‏اللّه‏ فاضل لنكرانی ـ مدّظلّه العالی ـ از شاگردان برجسته ایشان سوگند یاد می‏كند كه وی (آیة‏اللّه‏ بروجردی) گنجی از گنج‏های پیدا شده در این اعصار و قرون است و آیت بزرگی از آیات روشن خدا در این دوران است. چگونه چنین نباشد در حالی كه تمام سعی و تلاش خود را در راه تحقیق این علم شریف مبذول داشته است و خود را در تنقیح مسائل این علم به زحمت انداخته است به طوری كه باقی نمانده سرّی از اسرار فقه مگر این كه آن را كشف كرده است و مشكلی نمانده مگر این كه آن را آسان نموده است و قفل بسته‏ای در این علم نبوده است مگر این كه با كلید تحقیقاتش آن را باز كرده است و نیز مجملی نبوده است مگر این كه آن را توضیح داده است… و هیچ فرعی از فروع نبوده است مگر این كه بر آن احاطه پیدا كرده است. بنابراین، واجب است كه شكر خدای منعم را بر این نعمت بزرگ اظهار كنیم.(6)

همه شاگردان آیة‏اللّه‏ بروجردی كه اكنون از بزرگان عصر حاضرند مقام علمی و تحقیقی و متد و روش ایشان را از علمای بزرگ، برتر می‏دانند و ایشان را سرآمد فقهای عصر می‏شمارند. مرحوم آیة‏اللّه‏ بروجردی مرجع علی الإطلاق شیعه بود و حدود یك صد میلیون شیعه در اطراف و اكناف عالم از ایشان تقلید می‏كردند و زعامت عظما و ولایت امر امت به ایشان رسیده بود و همه اتفاق نظر بر اعلمیت ایشان از معاصران داشتند و ایشان را مجدد مذهب در قرن چهاردهم می‏دانستند از حضرت آیة‏اللّه‏ العظمی حاج شیخ مرتضی حائری4 نقل شده است:

آیة‏اللّه‏ بروجردی نیابتشان از امام عصر ـ أرواحنا فداه ـ را باور داشت و به آن معتقد بود؛ بدین معنا اكنون كه خداوند این مرتبه جلیله را اعطا كرده است، باید شكرگزار بود و لذا می‏فرمود:

باید این مقام را حفظ كنیم.(7)

قراین و شواهد زیادی وجود دارد كه دلالت می‏كند آن مرحوم نایب امام زمان ـ عجل اللّه‏ تعالی فرجه الشریف ـ بود و واقعا مورد تأیید آقا امام زمان7 بود. از جمله این كه نگارنده خود از آیة‏اللّه‏ حرم پناهی (از علمای معروف قم) شنیدم و ایشان از پدر بزرگوارشان نقل كرد:

زمانی كه حضرت آیة‏اللّه‏ آقای سید ابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ شیعه در نجف اشرف ـ كه معاصر آیة‏اللّه‏ بروجردی بود ـ مریض شد و در یكی از بیمارستان‏های شهر بعلبك لبنان بستری شد، شخصی ـ كه خود از بزرگان بوده است ـ برای عیادت به حضورشان رسیده بود و در ضمن ملاقات، به ایشان مطلبی عرض می‏كند كه حاصل آن این است: مرگ برای همه انسان‏ها مقرّر شده است و هر كس كه باشد باید از دنیا برود و حتی پیامبر اسلام9 عاقبت از دنیا رفت. اگر حادثه‏ای برای شما پیش آید، بعد از شما مردم به چه كسی رجوع كنند و از او تقلید نمایند؟ ایشان در حالی كه روی تخت بستری بود و شال مشكی كوچكی به دور سرشان بسته بود، فرمود: «من مأموریت داشتم كه این عمامه را حفظ كنم؛ ولی آقای حاج آقا حسین بروجردی مأموریت دارند برای نشر علوم اهل بیت:». و آن وقت آیة‏اللّه‏ بروجردی هنوز در شهر بروجرد اقامت داشت و به قم نیامده بود، ولی بسیاری از مردم مقلد ایشان بودند. بعد از دو سال كه از فوت مرحوم اصفهانی گذشت به قم آمد و به مرجعیت عامّه رسید و نامشان عالم‏گیر شد و تمام شیعیان جهان مقلد ایشان شدند و جدّا ناشر علوم اهل بیت شد.

آیة‏اللّه‏ بروجردی از زبان شهید مطهّری

شهید مطهّری1 كه از جمله شاگردان مبرّز و مخلص و ارادتمند آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی بود پس از آن كه می‏گوید:

مجتهد كسی نیست كه تنها علم منطق و ادبیات عرب و علم اصول فقه بداند، بلكه باید علوم مختلفی را بداند و حتی تاریخ اسلام و تاریخ سایر فرق اسلامی را هم بداند.

می‏گوید:

به راستی از تفسیر و حدیث، یعنی از چندین هزار حدیث كه در طول 250 سال از زمان حضرت رسول9 تا زمان امام حسن عسكری7 صادر شده و نیز محیط صدور این احادیث، یعنی تاریخ اسلام و فقه سایر فرق اسلامی و از رجال و طبقات روات آگاهی داشته باشد.

آن گاه می‏گوید:

آیة‏اللّه‏ بروجردی به راستی فقیه بود، من عادت ندارم از كسی نام ببرم. ایشان هم تا زنده بودند در سخن‏رانی‏هایم از ایشان نام نبردم؛ ولی حالا كه ایشان رفته‏اند و مطمعی نیست می‏گویم: این مرد به راستی یك فقیه ممتاز و مبرّز بود. بر همه رشته‏های علوم از تفسیر، حدیث، درایه و فقه سایر فرق اسلامی احاطه و تسلّط داشت.(8)

این‏ها برخی از نمونه‏هایی بود از توصیف شاگردان آن مرحوم. مطلبی كه مورد اتفاق همه كسانی كه ایشان را دیده‏اند آن است كه وی دارای تبحّر فوق‏العاده‏ای در علوم مختلف معقول و منقول و فقه و اصول و نیز در ادبیات فارسی و عربی داشتند به ویژه این كه آشنایی‏اش با رموز كلام ائمّه معصومین: به قدری بود كه اغلب روایات ابواب فقه را با ذكر سند از حفظ داشت و كم‏تر كسی از مجتهدان را سراغ داریم كه مورد اجماع و اتفاق نظر بر اعلمیت او شده است و اعلمیت آیة‏اللّه‏ بروجردی زمانی مورد اتفاق اهل خبره قرار گرفت كه فقهای بزرگی با ایشان معاصر بودند.

مكتب فقهی آیة‏اللّه‏ بروجردی

آیة‏اللّه‏ بروجردی مبتكر سبك نوینی در علم فقه بود. وی با این روش مخصوص، افراد زیادی را تربیت كرد و تربیت این افراد بر طبق این روش فقهی، از آثار بزرگ آن فقیه بلند پایه به شمار می‏رود و این روش دارای امتیازات و ویژگی‏هایی است كه به اهم آن‏ها اشاره می‏شود:

الف) از ویژگی‏های فقهی و علمی ایشان آن است كه مانند بسیاری از علمای سلف، فقه را به روش تطبیقی و مقارنه‏ای بحث می‏كرد. ایشان فقه مقارنه‏ای را مجددا در حوزه علمیه قم زنده كرد و استدلال می‏كرد به این كه روایات مروی از ائمّه: ناظر به آرای علمای عامّه است كه در زمان امامان: مورد عمل عامّه بوده است و لذا معرفت فتاوای اهل سنّت كه معاصر ائمّه: بودند، مراد آنان را روشن می‏كند. از این رو، هنگام تدریس، فتاوای اهل سنّت را متعرّض می‏شد و دلیل هر كدام را نیز ذكر می‏كرد و این روشِ بسیاری از بزرگان فقهای امامیه بوده است؛ مانند شیخ الطایفه ابوجعفر طوسی1 كه كتاب عظیم و نفیس خلاف را در همین زمینه تألیف كرده است كه مشتمل بر تمام ابواب فقه است و ادّله همه اقوال از عامّه و خاصّه را در آن ذكر كرده است. و نیز مانند آیة‏اللّه‏ علی‏الإطلاق علاّمه حلّی كه دو كتاب مهم و بزرگ تذكرة‏الفقهاء و منتهی المطلب را به روش فقه مقارنه‏ای نگاشته است.

هم چنین علاّمه بحر العلوم1 بر اساس مبانی مذاهب خمسه، فقه را تدریس می‏كرد، و نیز شهید ثانی ـ كه از فحول علمای امامیه است ـ به همین سبك عمل می‏كرد.

ابن العودی ـ كه یكی از شاگردان ایشان است ـ می‏گوید:

وقتی كه شهید در اعلا مرتبه مرجعیت شیعه در بعلبك لبنان بود و من در خدمت ایشان بودم، برای هر فرقه از مسلمانان مطابق مذهبین فتوا می‏داد و براساس همه مذاهب مسلمانان تدریس می‏كرد.

ب) از ویژگی‏های فقهی دیگر آیة‏اللّه‏ بروجردی آن بود كه وی برای به دست آوردن حكمِ مسئله در انتخاب ادلّه سبك مخصوصی داشت و از استدلالات حشو و زاید صرف‏نظر می‏كرد و مسائلی را كه مورد بحث قرار می‏داد چنان چه دارای احادیث زیادی بود، آن‏ها را دسته‏بندی می‏كرد به این طریق كه احادیثی كه دارای مضمون واحد بود، مجزّا می‏كرد و با دقت هر چه تمام‏تر با یك‏دیگر مقایسه می‏نمود و از این راه اشكالات زیادی را حل می‏كرد و نیز سعی می‏كرد تا ممكن است احكام فقهی را از روایات اهل بیت استفاده كند و از قیل و قال‏های اصولی خیلی زیاد استفاده نمی‏كرد. با این كه خود از اصولیون بسیار زبردست بود و دراین علم از چهره‏های معروف شمرده می‏شد، ولی معتقد بود كه می‏توان احكام را از لابه‏لای روایات اهل بیت استفاده كرد.(9)

ج) ویژگی سوم ایشان این بود كه هرگاه از مسائل دینی بحث می‏كرد در آغاز توجّه عجیبی به سیر تاریخی آن مسئله می‏نمود و در حقیقت مسئله را از ریشه و پایه‏اش مورد بررسی و دقت قرار می‏داد كه پیدایش آن از چه زمانی بوده است و در طول تاریخ چه فراز و نشیب‏هایی را دیده آن گاه به بحث در ادلّه آن می‏پرداخت.

د) برای اقوال و كلمات اصحاب، اهمیت خاصّی قائل بود. از این رو در مسائل مورد بحث به آن توجّه می‏كرد و همین گونه به اقوال علمای عامّه هم توجّه می‏كرد و آن‏ها را از منابع اوّلیه آن‏ها و یا از كتاب خلاف شیخ الطایفه و یا تذكره و یا منتهی المطلب نقل می‏كرد سپس اقوال و نظریه‏های علمای شیعه را از كتاب‏هایی بی‏واسطه نقل می‏كرد و مورد دقت و توجّه عمیق قرار می‏داد و اظهار نظر می‏كرد و آن گاه به مدارك اقوال می‏پرداخت كه این فتاوا روی چه پایه و اساسی قرار گرفته است و در این مورد برای بررسی مدارك اصلی، آیات قرآن مورد دقت عمیق واقع می‏شد و احادیث را هم تا ممكن بود از منابع اوّلیه اخذ می‏كرد و توجّه عمیقی به سند احادیث داشت و طبقات روات حدیث را با احاطه كاملی كه در علم رجال داشت مورد دقت قرار می‏داد و از این راه، صحت و سقم احادیث را به طور روشن مشخص می‏كرد.(10)

ه··) از ویژگی‏های مهم مكتب فقهی ایشان این است كه مسائل اصلی و اساسی كه متلقاة از ائمّه: بوده از مسائل و تفریعاتی كه بعدا به وسیله فقها استنباط شده را جدا می‏كرد و حتی كتاب‏هایی كه در این زمینه نگاشته شده را از هم جدا می‏نمود؛ مانند نهایه شیخ طوسی و یا مقنع و هدایه صدوق4 و یا كتب سید مرتضی و قدمای اصحاب كه تدوین شده براساس همان اصول متلقاة از ائمّه: است و لذا این كتب به منزله روایت است و در مسئله‏ای كه روایت نباشد این گونه كتب در حكمِ كتب روایات است؛ ولی مثل كتاب شریف مبسوط شیخ الطایفه كه تدوین شده براساس مسائل استنباط و تفریعات بعدی است. بر این اساس، هنگام استدلال بر حكم مسئله، توجّه به همان چیزی داشت كه ركن و اساس مسئله است.

این نظریه علمی تحقیقی ایشان دارای آثار و فواید زیادی است؛ از جمله آن كه بی‏ارزش بودن بعضی از ادّعاهای شهرت و اجماع را روشن می‏كند و یك فقیه متبحّری می‏تواند تشخیص دهد كه آیا اجماع و شهرتی در مسئله مورد بحث وجود دارد یا نه؟ و حتی اگر اجماعی هم در كار باشد در مسائل اجتهادی و تفریعی ارزشی ندارد چنان چه این موضوع را وی در جای دیگری فرموده است:

فتلخّص مما ذكرنا أنّ مسائل الفقه علی قسمین فبعضها متلقاةً عنهم: و قد ذكرهما القدماء فی كتبهم المعدّة لنقلها و یكون إطباقهم فی تلك المسائل بل الاشتهار فیها حجّة شرعیة لاستكشاف قول المعصوم بذلك و بعضها تفریعات من تلك الأصول بإعمال الاجتهاد و لایكون الإجماع فیها فضلاً عن الشهرة مغنیا عن الحق شیئا.(11)

و) از نكات ابتكاری مرحوم بروجردی4 در فقه و اصول حدیث این بود كه می‏فرمود:

روایات ما امامیه منحصر به آن چه در كتب اربعه آمده نیست، بلكه بسیاری از اخبار در جوامع اوّلیه موجود است كه در كتب اربعه نیامده است؛ مانند «جامع» علی بن حكم و «جامع» حسن بن علی فضال و «مشیخه» حسن بن محبوب و غیر این‏ها و این اخبار را مشایخ ثلاثه روایت نكرده‏اند. بنابراین، اگر ما برخورد كردیم در مسئله‏ای به اجماع اصحاب در كتاب‏هایی كه به منظور نقل خصوص مسائل متلقاة از ائمّه: است؛ مانند كتب قدما، كشف می‏كنیم كه نصّی بوده كه به دست ما نرسیده است؛ ولی یدا بیدٍ به دست آن‏ها رسیده بود و اجماع معتبر نزد ما همین است. در حقیقت این یك طریق است برای كشف قول ائمّه:.(12)

دیدگاه آیة‏اللّه‏ بروجردی درباره ولایت فقیه

از جمله نكات علمی و فقهی او كه نشانه پختگی و ورزیدگی آن فقیه فرزانه و نشانه به دست آوردن مذاق ائمّه: و نشان دهنده چشیدن طعم فقه و فقاهت است، قبول مسئله ولایت فقیه است. این فقیه بلند پایه با روش بسیار خوبی ولایت فقیه را اثبات كرده است و استدلال ایشان مایه و پایه بزرگان علما و شاگردان وی قرار گرفته است. برای اهمیت موضوع ولایت فقیه و از این جهت كه مسئله روز به شمار می‏آید به طور خلاصه استدلال ایشان را در این جا می‏آوریم.

وی در این خصوص می‏فرماید: اثبات اصل مسئله ولایت فقیه و شئونات مربوط به فقیه و حدود ولایت، متوقف است بر بیان چند مطلب:

1. اوّل آن است كه در اجتماع مسلمانان یك سلسله امور و كارهایی وجود دارد كه قطعا جزو وظایف و اختیارات افراد جامعه نیست، بلكه از سنخ امور اجتماعی و عمومی است و حفظ نظام اجتماعی بر آن‏ها متوقف است؛ مانند: مسئله قضاوت كردن بین مردم، ولایت بر قاصران و غایبان، بیان مصرف مال مجهول المالك ولقطه، حفظ نظم و انتظامات داخل كشور اسلامی، سدّ ثغور و حفظ مرزهای كشور، امر به جهاد و دفاع در زمانی كه دشمن به كشور اسلامی حمله می‏كند و اصولاً كلّیه اموری كه مربوط به سیاست مُدن و كشورداری می‏شود. مسلّم در این گونه امور، هر فردی نمی‏تواند متصدّی شود، بلكه این‏ها از وظایف رئیس، قیم و سرپرست جامعه است.

2. كسی كه قوانین اسلام را مورد دقت قرار دهد و به اصول و ضوابط دین بنگرد بی‏تردید می‏یابد كه اسلام دین سیاسی اجتماعی است و احكام و مقرّرات آن مربوط به عبادات فردی تنها نیست، بلكه بیش‏تر احكامِ آن، مربوط به سیاست مُدن و تنظیم امور اجتماعی و نیز به منظور تنظیم زندگی دنیایی مردم است و باید گفت: احكام دین اسلام، هم به زندگی دنیایی مردم ارتباط دارد و هم به زندگانی آخرتی آنان؛ از قبیل احكام معاملات و سیاسات؛ مانند احكام حدود، دیات، قصاص و احكام قضایی كه برای حل و فصل خصومات تشریع شده است و نیز احكام فراوانی كه برای گرفتن مالیات اسلامی مثل زكات، خمس و امثال این‏ها تشریع شده است، چون حفظ نظام اجتماعی متوقف بر مالیات‏ها می‏باشد و بر همین اساس است كه تمام مسلمانان از عامّه و خاصّه اتفاق نظر دارند كه در میان مسلمانان وجود یك رئیس و قیم و سیاست‏مداری كه بتواند اداره كند امور مسلمانان را لازم و از ضروریات اسلام است. اگرچه در خصوصیات و شرایط آن، اختلاف نظر دارند؛ نظیر این كه آیا به نصب پیامبر است و یا به انتخاب مردم واگذار شده است، ولی در اصل و ضرورت آن اختلافی وجود ندارد و همه مسلمانان در آن اتفاق نظر دارند.(13)

3. روشن است كه مسئله سیاست مُدن و اداره امور اجتماعی و سیاسی در اسلام از امور معنوی و روحانی جدای نیست، بلكه تمام امور اجتماعی و سیاسی با ارشاد و تبلیغ احكام مرتبط است و اصلاً در صدر اسلام، سیاست با دیانت مختلط و ممزوج بوده است و امور سیاسی از شئون امور معنوی بوده است و حتی شخص پیامبر اسلام(ص) خود اداره كننده كلّیه امور مسلمانان و زمام‏دار آنان بوده است؛ در قضاوت، فصل خصومت می‏كرد و مرجع امور قضایی مردم بود و برای ولایات، حاكم تعیین می‏كرد و از كسانی كه خمس و زكات بدهكار بودند مطالبه می‏كرد. و نیز سیره خلفا (چه راشدین و چه غیر راشدین) هم بر همین بوده است، حتی روش امیرالمؤمنین7 نیز بر این بوده كه وقتی متصدّی امر خلافت شد و به اداره امور مسلمانان قیام كرد، نصب حاكم كرد و نیز برای ولایات، قاضی نصب كرد و به طور كلّی در بدو امر، كارهای سیاسی را در مركز ارشاد و هدایت، مانند مسجد انجام می‏داد و اصولاً امامِ هر مسجدی، خود امیر آن‏ها بود. و اقامه جمعه و مراسم اعیاد می‏كرد و مدیر حج بود و به طور كلّی از ویژگی‏های دین اسلام این است كه دین از سیاست جدا نیست.

4. براساس اعتقاد امامیه خلافت رسول خدا و زعامت مسلمانان از حقوق ائمّه معصومین امامان دوازده‏گانه: است و قطعا رسول خدا امر خلافتِ پس از خود را رها نكرده، بلكه نصب امام كرده است و علی بن ابی‏طالب(ع) را به امامت بعد از خود نصب كرده و پس از ایشان هم اولاد معصومین آن حضرت عهده‏دار امر خلافت و امامت می‏باشند و اگر در طول تاریخ كسان دیگری هم متصدّی امامت شده باشند، غاصب بودند. بنابراین، مرجعِ همه امور اجتماعی و سیاسی كه مورد ابتلای مردم بوده است، خودِ ائمّه اطهار: می‏باشند و چنان چه گفته شد این مسئله در اعتقادات تمام شیعیان است و نیز مرتكز در اذهانِ اصحاب ائمّه: ؛ مانند زراره، محمد بن مسلم و امثال ایشان نیز همین بوده است و خود این اصحاب، هم فقیه بودند و هم محدّث.

بعد از بیان این مقدّمات چهارگانه می‏گوییم: از آن جایی كه این امور اجتماعی قطعا از امور مبتلا به جامعه اسلامی در هر زمانی است و چون مردم در آن زمان متمكن نبودند به همه ائمّه اطهار در تمام حالات رجوع كنند ـ زیرا علاوه بر این كه شیعیان در بلاد متفرّق بودند و دست‏رسی به امام7 نداشتند، خود ائمّه: نیز مبسوط الید نبودند كه بشود به آنان در هر زمان و شرایطی مراجعه كنند و تمام موضوعات و مسائل را از آنان بپرسند ـ بنابراین، برای ما قطع حاصل می‏شود كه اصحاب ائمّه: مانند زراره، محمد بن مسلم و دیگران از ائمّه: سؤال كردند كه به چه كسی رجوع كنند در وقتی كه مردم نمی‏توانند به امام مراجعه نمایند. و نیز قطع داریم به این كه ائمّه: هم، در این مسئله اهمال نكرده‏اند و این سؤال را بی‏پاسخ نگذاشته‏اند، بلكه مرجعی را برای مسلمانان تعیین كرده‏اند در زمانی كه مردم نمی‏توانند به آن بزرگواران رجوع كنند، خصوصا بعد از علم به این كه شیعیان در آینده امكان مراجعه به آنان را نخواهند داشت؛ مانند زمان غیبت. و چون ائمّه: از زمان غیبت آگاه بودند، لذا شیعیان را آماده می‏كردند. با این فرض آیا می‏توان احتمال داد كه ائمّه: از رجوع به طاغوت نهی نكرده باشند؟ و برای این امور مبتلا به كسی را تعیین نكرده باشند كه قضاوت كند و در مثل اموال قاصران و غایبان تصرّف كند و از حوزه اسلام دفاع كند و یا سایر اموری كه شارع اسلام راضی به ترك آن نیست. به هر حال ما یقین داریم به این كه اصحاب، از امامان سؤال كردند و آن بزرگواران هم جواب دادند. نهایت این است كه این سؤال‏ها و جواب‏ها در مجامع حدیثی ما نیامده است و یا اسقاط شده است و به ما نرسیده است غیر از مقبوله عمر بن حنظله.

وقتی ثابت شد كه از ائمّه سؤال شده و آنان هم جواب داده‏اند با توجّه به نیاز شیعیان خصوصا در زمان غیبت، پس به ناچار باید آن كسی را كه معین كرده‏اند فقیه عادل بوده باشد. بنابراین، امر دایر است بین نصب فقیه و عدم نصب فقیه، وقتی عدم نصب، باطل شد قطعا معین می‏شود كه فقیه، منصوب شده است و مقبوله عمر بن حنظله شاهد آن است و می‏شود این مطلب را به صورت قیاس استثنایی درآوریم و صورت قیاس این است:

إما أنّه لم ینصب الأئمّة: أحدا لهذه الأمور العامّة البلوی و إما أن نصبوه الفقیه لها لكن الأوّل باطل فثبت الثانی.

و این قیاس استثنایی، مركّب است از یك منفصله حقیقیه و یك قضیه حملیه‏ای كه دلالت می‏كند بر رفع مقدّم و نتیجه‏اش وضع تالی است و از این جا روشن می‏شود كه مراد امام7 إنی جعلته علیكم حاكما در مقبوله عمر بن حنظله آن شخصی است كه در جمیع امور عامّه اجتماعی دخالت می‏كند كه تصدّی آن مربوط به افراد نیست، بلكه مراد امام در این روایت تعیین مرجع است برای تمام امور نه تنها قضاوت و فصل خصومت، بلكه فصل خصومت از توابع آن است.

و اگر كسی بگوید: مراد از لفظ حاكم، قاضی است. می‏گوییم: در آن اعصار شغل قضاوت عرفا ملازمه داشت با تصدّی امور عامّه اجتماعی مردم كه مورد نیاز جامعه بوده است و مرجعِ همه امور، قاضی بوده است مگر اموری كه مربوط به شخص خلیفه و حاكم بوده است؛ مانند جهاد ابتدایی. پس ولایت فقیه عادل از جمله موضوعاتی است كه بدون هیچ اشكالی ثابت است و حتی نیازی به روایت مقبوله عمر بن حنظله هم نداریم.(14)

نگارنده عقیده‏مند است كه ترتیب این گونه مقدّمات و نتیجه‏گیری از آن نشان دهنده آن است كه این فقیه بزرگ از كسانی است كه این مطلب «كه روح اسلام با حكومت و رهبری عجین شده است» را با جان خود لمس كرده است. و از نظر عقلای عالم بدیهی است كه نمی‏شود در زمان غیبت امام زمان ـ أرواحنا فداه ـ فكری برای آن نشده باشد و بالأخره امر دایر است بین دو چیز یا نصب فقیه عادل و یا عدم نصب اصلاً و چون عدم نصب باطل است، بنابراین آن كس كه منصوب شده است فقیه جامع الشرایط است بدین طریق حكومت اسلامی در زمان غیبت به اثبات می‏رسد.

مكتب رجالی آیة‏اللّه‏ بروجردی

از علومی كه پایه مهمّ اجتهاد و استنباط به شمار می‏رود علم رجال است. این علم برای شناسایی راویان احادیث بسیار لازم و همواره مورد توجّه علما بوده است. از این رو در این فنّ كتاب‏های زیادی نوشته شده و تحقیقات فراوانی به عمل آمده است. یكی از میراث‏های علمی آیة‏اللّه‏ بروجردی4 همین تألیفاتی است كه برای به دست آوردن خصوصیات و مزایای اساتید به كار برده است. ایشان برای این منظور به ابتكار جالبی پرداختند كه از حسن سلیقه و ذوق سرشار و در ضمن از زحمات و تلاش زیاد آن زعیم بزرگ حكایت می‏كند و آن راه ابتكاری این است كه سندهای احادیث كتب اربعه (كافی، تهذیب، استبصار و من لایحضره الفقیه) و كتاب‏های دیگری چون خصال، علل الشرائع و امالی شیخ صدوق و غیره را از متون آن‏ها مجزّا كرده و مورد دقت و مطالعه قرار داده و از این راه چند فایده اساسی به دست آورد.

ما در این جا تنها شرح مطلب ایشان را درباره كتاب اصول كافی ذكر می‏كنیم و شرح كتب دیگر را می‏توان از آن استفاده كرد؛ مثلاً وی برای هر یك از اسانید محمد بن یعقوب كلینی كه مجموعا حدود 36 نفر می‏شوند به ترتیب حروف تهجی فصل جداگانه‏ای تنظیم كرده و در آن فصل، هر سندی از اصول كافی و فروع كافی كه راجع به آن احادیث بوده با رعایت حروف تهجی در جمع طبقات اسانید تا معصومین: ایراد فرموده و از مطالعه و دقت در این اسانید نكات و فواید زیر را استفاده كرده است.

1. تعداد روایات راویان و شخصیت آنان: با مطالعه در كلّیه اسانید تعداد روایات و درجه معلومات و اهمیت مقام علمی راوی به دست می‏آید؛ مثلاً وقتی كه همه اسانید روایات را در اصول كافی و فروع كافی از اوّلین كتاب، یعنی كتاب طهارت تا آخرین كتاب را مطالعه كردیم به دست می‏آید كه علی بن ابراهیم چندین روایت نقل كرده است و از این طریق مقام علمی وی از نظر نقل حدیث برای ما روشن می‏شود، و قهرا به وثوق و صحت عمل وی پی می‏بریم.

2. به دست آوردن حذف واسطه: وقتی كه اسانید اصول كافی را از آغاز آن مطالعه كردیم و دیدیم كه معمولاً فلان راوی از فلان استاد بدون واسطه حدیث نقل می‏كند و از راوی دیگر با واسطه، از آن پس اگر در موردی یا مواردی ببینیم همین راوی از استاد دیگری كه اغلب با واسطه حدیث نقل می‏كرد، در این مورد بی‏واسطه حدیث نقل می‏كند، از این جا به احتمال زیاد به دست می‏آید كه این حدیث مرسل است؛ یعنی واسطه‏ای در بین بوده است و مسلم حدیث مرسل با حدیث مسند فرق دارد. حدیث مسند حجت است؛ ولی حدیث مرسل حجّت نیست.

3. تمیز مشتركات: مثلاً وقتی كه اسانید روایات را مورد نظر قرار دادیم و دیدیم معمولاً فلان راوی از حسن بن یحیی حدیث نقل می‏كند سپس در موردی و یا موارد دیگری دیدیم از حسن حدیث نقل كرده است و ندانستیم كه این شخص حسن بن یحیی است و یا حسن بن عیسی، می‏توانیم به قرینه‏ای كه به طور معمول آن راوی از حسن بن یحیی حدیث نقل می‏كند، به دست آوریم كه این مورد همان حسن بن یحیی است نه راوی دیگر.

4. معلوم شدن تحریف و تصحیف: از ترتیب اسانید و پشت سر هم واقع شدن آن‏ها به دست می‏آید كه فلان راوی معمولاً از ابن خبیب یا عاصم بن جمیل حدیث نقل می‏كند. با توجّه به این مطلب وقتی كه در یك موردی ببینیم از ابن حبیب حدیث نقل كرده است، می‏فهمیم كه در رسم‏الخط اشتباهی رخ داده است.(15)

5. طبقات روات: از جمله مطالبی كه قابل توجّه و مهم است، به دست آمدن طبقات روات است؛ به این معنا كه از ملاحظه سندهای روایات، اساتید و شاگردان هر یك از روات معلوم می‏شود. و منظور از طبقاتی كه وی اصطلاح كرده و در این امر مبتكر بود، طبقه بندی روات است به ترتیب استاد و شاگردی؛ مثلاً اصحاب پیامبر6 طبقه اوّل و تابعین ـ كه شاگردان آن‏ها بودند ـ طبقه دوم و تابعین و شاگردان آن‏ها طبقه سوم و غالبا این طبقه با دو واسطه از پیامبر حدیث نقل می‏كنند. طبقه چهارم كه شاگردان طبقه سوم می‏باشند اصحاب امام باقر و امام صادق8 هستند كه با سه واسطه حدیث نقل می‏كنند.

طبقه پنجم كه شاگردان طبقه چهارم می‏باشند اصحاب امام كاظم و امام رضا8 هستند؛ مانند علاء بن رزین و حریز بن عبداللّه‏ و عمر بن یزید. طبقه ششم اصحاب طبقه پنجم می‏باشند كه اصحاب امام رضا7 بودند و از این دسته‏اند صاحبان جوامع اوّلیه حدیث، مانند علی بن حكم، ابن ابی عمر، بزنطی، ابن فضال و حسن بن محبوب.

طبقه هفتم كه نیز شاگردان طبقه ششم بودند؛ مانند فضل بن شاذان نیشابوری و حسین بن سعید اهوازی صاحب كتاب ثلثین. طبقه هشتم كه شاگردان طبقه هفتم هستند. طبقه نهم مثل كلینی و ابن ابی عقیل. طبقه دهم صدوق و ابن جنید4 طبقه یازدهم شیخ مفید و طبقه دوازدهم شیخ طوسی و ابن ادریس و به همین نحو روات و محدّثین را بر حسب استاد و شاگردی حساب می‏كنیم. بنابراین، صحابه پیامبر9 تا شیخ طوسی دوازده طبقه می‏شوند و از شیخ طوسی تا شهید ثانی4 دوازده طبقه و از تلامیذ شهید ثانی تا زمان ما هم دوازده طبقه و هر طبقه‏ای منقسم می‏شود به صغار و كبار و ممكن است یك نفر از جهت طول عمر دو طبقه را درك كرده باشد؛ مثل حمّاد بن عیسی و حمّاد بن عثمان كه از طبقه پنجم هستند؛ ولی طبقه ششم را هم درك كرده‏اند. بنابراین، در اسانید روایات از سایر امامان هم باید دقت شود تا طبقات آن‏ها را به دست آورد و با رعایت طبقات می‏توان اسانید محذوفه را هم پیدا كرد. و به همین ترتیب طبقه‏بندی فرمود تا سرانجام خود را در طبقه 36 قرار داد. این راه ابتكاری كه شرح داده شد برای شناسایی مقام راویان احادیث و فوایدی كه ذكر شد بسیار مهم و پرارزش است.(16)

آیة‏اللّه‏ بروجردی و فلسفه و حكمت

مرحوم آیة‏اللّه‏ بروجردی علاوه بر این كه در علوم نقلی مانند فقه، اصول، درایه و رجال صاحب نظر و دارای سبكی خاص و دارای تحقیقات جدید بود كه به بعضی از آن‏ها اشاره كردیم، در علوم معقول مخصوصا در فلسفه اسلامی نیز متبحّر و صاحب نظر به شمار می‏آمد. وی فلسفه را در حوزه اصفهان از اساتید معروف، مانند فیلسوف بزرگ مرحوم جهان‏گیر خان قشقایی و آخوند ملاّمحمد كاشانی فراگرفته بود؛ ولی هیچ‏گاه تظاهر به دانستن آن نمی‏كرد و این علم را در قم تدریس نكرد.

امام خمینی1 كه خود استادی بزرگ و صاحب‏نظر در فلسفه و معقول بود، در جلسه‏ای كه عدّه‏ای از فضلا بودند فرمود:

آقای بروجردی مخالف معقول نیستند، بلكه در این علم استاد بودند. وقتی كه در بروجرد بودند معقول تدریس می‏كردند، خبر كه به قم رسید چند نفر از فضلای قم به بروجرد رفتند و معقول را نزد ایشان خواندند؛ ولی وقتی خبر به قم رسید یكی از مقدسین نامه‏ای به ایشان نوشت كه با این كارِ شما آینده حوزه قم به خطر می‏افتد، ایشان هم معقول را ترك كردند.(17)

آن چه ما در صدد آنیم مقام علمی ایشان است در فنّ حكمت و فلسفه و به طور كلّی علوم عقلی. و این مطلب واضح است كه وی در معقول هم مانند منقول صاحب‏نظر و استاد بود و اگر گاهی نسبت به فلسفه مخالفت می‏ورزیده براساس مصالح ثانویه بوده است وگرنه هیچ‏گونه مخالفتی با فلسفه نداشت. چگونه می‏توانست با فلسفه مخالف باشد در حالی كه فلسفه در حقیقت، استدلال عقلی و برهانی است و اساس اعتقادات دینی براساس برهان عقلی استوار است و باید جهان‏بینی اسلامی از راه برهان عقلی و فلسفی به اثبات برسد و نمی‏شود از راه نقل خدا و یا وحی و نبوت و معاد و یا سایر عقاید را اثبات كرد. نگارنده خود از یكی از اساتید شنیده است كه می‏گفت: «مرحوم آیة‏اللّه‏ العظمی آقای حاج سید محمد كاظم طباطبائی یزدی صاحب عروة الوثقی به شاگردانشان می‏گفتند: كسانی كه در درس من شركت می‏كنند باید حداقل شوارق الالهام لاهیجی را خوانده باشند وگرنه در درس من شركت نكنند». این مطلب نشان می‏دهد كه دانستن معقول برای یك طلبه لازم است.

به طور كلّی می‏توان گفت: آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1 انسانی متفكر، نوآور و نواندیش در مسائل علمی بود و دارای ابتكار و نظریات خاصّی خصوصا در علم فقه، اصول، حدیث و رجال بود.

………………………………………………………………………

1 . اصول کافی، ج 1، انتشارات اسلامیه تهران، ص 69.

2 . علی دوانی،زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 185.

3 . علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 186.

4 . اعیان الشیعة، ج 6، ص 94.

5 . علی دوانی، زندگانی آیة الله بروجردی، نشر مطهّر، ص 97؛ ، ج 1، ص 15، مقدّمه.

6 . نهایة التقریر، ج 2، چاپ حكمت، قم، ص 3.

7 . آیة‏اللّه‏ حسین شب زنده‏دار برای نگارنده نقل كردند.

8 . ده گفتار، انتشارات صدرا، قم، «مقاله اصل اجتهاد»، ص 90.

9 . علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 164.

10 . علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 165؛ و شنیدن از آیة‏اللّه‏ زنجانی.

11 . البدر الزاهر، ص 10.

12 . البدر الزاهر، ص7 ـ 8.

13 . البدر الزاهر، ص 72.

14 . البدر الزاهر، ص 72 ـ 77.

15 . علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 15 ـ 16.

16 . البدر الزاهر، ص 27؛ ، ج 6، ص 94.

17 . علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیّع آیة الله بروجردی، ص 150، پاورقی.

 

 

 

پاسخی بگذارید