التجا

 

 

 

مرتضی حسینی نجومی

مقاله حاضر، مطالبی است درباره احترام گذاشتن به ساحت مقدس حضرت صاحب الامر(عج).

پرسیده‏اند كه: چرا به هنگام خواندن دعاهای مربوط به حضرت حجّة بن الحسن العسكری(عج) دست را بر سر می‏نهیم؟

پاسخ آن است كه: گر چه برای این امر، دلیل روایی داریم، امّا لازم است پیش از اشاره بدان روایات، مطلبی را به عنوان مقدّمه پاسخ، بیان كنیم. میان حالت‏های گوناگون روحی و نفسی انسان و نیز حركات مختلف بدنی و اعضا و جوارح او، رابطه‏ای وجود دارد كه ناخودآگاه به هنگام بروز برخی از حالت‏ها، ویژگی‏های جسمانی نیز در انسان آشكار می‏گردد؛ نمونه این كه، آدمی در حالت غضب و عصبانیت، گره بر ابروان می‏اندازد و یا در حالت شگفتی و تحیر، دهانش از تعجّب باز و چشمانش بی‏حركت و گشاده می‏گردد. جوشش محبت و علاقه آدمی، در بوسیدن آشكار می‏گردد. اگر شوخی و طنز نباشد، خیلی از انسان‏ها وقتی می‏خواهند به بچه یك‏ساله و یا دوساله غذا بخورانند، دهان خود را نیز ناخودآگاه می‏گشایند. و شگفتا كه آدمی در حال استغاثه و پناه‏جویی، دستان خود را بر سر می‏نهد و كمك می‏جوید و هنگام مصیبت‏های شدید، دست‏ها را با حركت‏های مخصوصی به حركت در می‏آورد و یا به دور هم می‏چرخاند.

حالات خضوع و خشوع انسانی نیز مقتضی برخی حركات جسمانی است، تا خضوع ظاهری همراه خشوع باطنی گردد. از این‏رو، در آداب دعا كردن، دستوراتی از شرع مقدس درباره وضع دست و سر رسیده است.

ابو اسحاق روایتی از امام صادق علیه‏السلام نقل می‏كند كه آن حضرت فرمود:

حالت رغبت در دعا، آن است كه: كف دست‏های خود را به سوی آسمان كنی؛ و حالت رهبت، خوف و فزع، آن است كه: پشت دست‏های خود را به سوی آسمان كنی، مثل آن كه با دست خود، عذاب و شرّ را از خود دور می‏كنی؛ و در حالت تبتّل و انقطاع، یك انگشت خود را حركت می‏دهی؛ و در حالت تضرّع، دو انگشت خود را حركت می‏دهی و شاید اشاره به دو انگشت سبّابه دستان باشد كه با هر دو دست ؛ انسان، راز و نیاز عاشقانه با خداوند داشته باشد؛ و در حال ابتهال و نهایت تضرّع، دستانش را بلند و كشیده بر می‏دارد.1

پس نهایت استغاثه و التجا و پناه‏جویی انسان، آن است كه: از جای برخیزد و دست‏ها را برافرازد و یا بر سر نهد و از پناه و مستغاث خود، یاری جوید، و این دو امر، نسبت به ساحت مقدس حضرت بقیة‏اللّه الأعظم ـ أرواحنا فداه ـ شایسته اجراست؛ چرا كه هم مقتضای حال چنین است و هم اقتدا كردن است به رفتار ائمّه معصومین علیهم‏السلام و سیره مرضیه سلف صالحین.

و امّا در باب برخاستن به هنگام ذكر لقب «قائم» و دست نهادن بر روی سر، از امام صادق علیه‏السلام پرسیده شد: دلیل این كار چیست؟

حضرت فرمود:

چون غیبت آن حضرت طولانی است، لذا هر كس او را بدین لقب ـ كه اشاره‏ای است به دولت او و حسرتی است بر غربتش ـ یاد كند، آن جناب نیز با شدّت لطف بدو نظر افكند، و از عظمت و بزرگ داشت مقام مولا آن است كه: در آن هنگامی كه مولای بزرگوار به او نظر لطف بیندازد، او نیز از جای برخیزد، پس برپا خیزد و طلب كند از خدای جلیل، تعجیل و شتاب در فرج او را.2

و نیز روایت شده است كه امام رضا علیه‏السلام در مجلسشان در خراسان، به هنگام ذكر لفظ «قائم» از جای برخاست و دست مباركش را بر سر شریف خود گذاشت و فرمود: «اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ».

عالم بزرگوار مرحوم محدّث نوری قدس‏سره در كتاب شریف نجم الثاقب مطالبی در این زمینه دارد كه عین عبارت ایشان را در این جا نقل می‏كنیم:

برخاستن از برای تعظیم شنیدن اسم مبارك آن حضرت، خصوص اگر به اسم مبارك «قائم» علیه‏السلام باشد، چنان چه سیره تمام اصناف امامیه ـ كثّرهم اللّه تعالی ـ بر آن مستقر شده

………………………………………………………………………………

1 . تنزیه الخاطر (به نقل از: الزام الناصب، چاپ مطبعة النعمان، نجف اشرف، ص 271).

2 . ملاّصالح مازندرانی، شرح اصول كافی، ج10، ص217، ح1.

در جمیع بلاد، از عرب و عجم و ترك و هند و دیلم، و این خود كاشف باشد از وجود مأخذ و اصلی برای این عمل، اگر چه تاكنون به نظر نرسیده، ولكن چند نفر از علما و اهل اطلاع، مسموع كه ایشان دیدند خبری در این باب بعضی از علما نقل كرده كه این مطلب را سؤال كردند از عالم متبحّر جلیل سید عبداللّه، سبط محدّث جزایری و آن مرحوم، در بعضی از تصانیف خود جواب دادند كه خبری دیدند كه مضمون آن این است كه روزی در مجلس حضرت صادق علیه‏السلام اسم مبارك آن جناب برده شد، پس حضرت به جهت تعظیم و احترام آن برخاست. و در اهل سنّت این عادت مرسوم است برای اسم مبارك حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله .

سید احمد مفتی شافعی مكّی معاصر در سیره خود می‏گوید:

عادت مردم بر این جاری شده كه هر گاه وصف آن جناب صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را می‏شنوند، به جهت تعظیم آن حضرت بر می‏خیزند و این برخاستن، امری نیكوست؛ چرا كه بسیاری از علمای امت كه به ایشان باید اقتدا نمود، این كار را انجام داده‏اند به جهت تعظیم پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله .

حلبی از علمای اهل سنّت در سیره گفته:

بعضی حكایت كرده‏اند كه در عصر امام سُبكی، جمعی از علمای آن زمان در نزدش گرد آمدند و قصیده‏خوانی، كلام صرصری را در مدح آن جناب صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قرائت كرد:

قَلیلٌ لِمَدْحِ الْمُصْطَفی الخَطُّ بِالذَّهَبِ    عَلی وَرَقٍ مِنْ خَطِّ أحْسَنَ مَنْ كَتَبَ

وَ أنْ تَنْهَضَ الأشْرافُ عِنْدَ سَماعِهِ    قِیاما صُفُوفا أوْجَثِیا عَلَی الرُّكَبْ

پس در آن حال، امام سُبكی برخاست و همه كسانی كه در مجلس بودند نیز برخاستند و وجد عظیمی در مجلس برپا شد.

و امّا مطلبی كه باید درباره كتاب تنزیه الخاطر بگویم آن است كه: گرچه مرحوم حائری در الزام الناصب از آن نقل می‏كند و نیز اغلب متأخرین نظیر صاحب مكیال المكارم، منتهی الآمال و پیوند معنوی، كلام مرحوم محدّث نوری قدس‏سره را از آن كتاب نقل كرده‏اند، ولی واقعیت آن است كه نگارنده تاكنون نتوانست شناسایی نسبت به مؤلّف و اصل كتاب پیدا نماید و حتی با مراجعه‏اش به ذریعه و معجم ما كتب عن الرسول و اهلبیت علیهم‏السلام نیز این مطلب حاصل نشد.

و آن حدیثی كه می‏گوید: امام صادق علیه‏السلام به هنگام ذكر نام مبارك امام عصر(عج)، دست مبارك خود را بر روی سر قرار داد و برای فرج آن بزرگوار دعا فرمود، نگارنده خود یقین دارد كه آن را در نیمه دوم صفحه، سمت چپ كتابی دیده است و یقین دارم كه دوست علاّمه بزرگوار ما مرحوم سید عبدالرّزاق مُقرّم نجفی ـ كه كتاب‏های زیادی دارد ـ در یكی از آن كتاب‏ها آن حدیث را پیدا و نقل نموده بودند و خیال می‏كنم كه آن كتاب، مختصر و به نام ولادة القائم بود.

در روایت است كه: چون دعبل رحمه‏الله قصیده خود را نزد حضرت رضا علیه‏السلام خواند و به ذكر حضرت حجّت(عج) رسید، حضرت رضا علیه‏السلام دست خود را بر سر نهاد و برای تواضع برخاست و استوار ایستاد و برای فرج آن حضرت دعا كرد.1

صاحب الذریعه می‏گوید:

حدیث مذكور (برخاستن امام رضا علیه‏السلام به هنگام شنیدن لفظ قائم) را صاحب كتاب الدمعة السّاكبه از كتاب مشكوة الأنوار شیخ محمد بن عبدالجبّار بحرانی نقل كرده است.

همو می‏گوید:

حدیث مذكور، در كتاب مُؤَحِّجُ الأحزانِ شیخ عبدالرضا بن محمد اوالی بحرانی نیز آمده است.2

مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس‏سره در كتاب منتهی الآمال در بیان وظیفه بندگان نسبت به حضرت امام عصر ـ أرواحنا فداه ـ در زمان غیبت، پس از نقل كلام محدّث نوری در نجم الثاقب می‏گوید:

عالم محدّث جلیل و فاضل ماهر متبحّر نبیل سیدنا الأجل آقا سید حسن موسوی كاظمی ـ أدامَ اللّهُ بَقاءَهُ ـ در تكمله امل الآمل مطلبی دارد كه خلاصه‏اش این است: «یكی از علمای امامیه (عبدالرضا بن محمد) كه از اولاد متوكل است كتابی دارد در وفات حضرت امام رضا علیه‏السلام به نام تأجیج نیران الأحزان فی وفات سلطان خراسان3 و در این كتاب روایت مذكور نیز آمده كه دعبل خزاعی وقتی قصیده تائیه خود را در نزد امام رضا علیه‏السلام انشاد می‏كرد، چون رسید به این بیت:

خُرُوجُ إمامٍ لامُحالَةَ خارِجٌ    یقُومُ عَلَی اسْمِ‏اللّهِ بِالْبَرَكاتِ

حضرت امام رضا علیه‏السلام برخاست و بر روی پاهای مبارك خود ایستاد و سرنازنین خود را خم كرد به سوی زمین پس از آن كه دست راست خود را بر سر گذاشته بود و گفت: «اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَمَخْرَجَهُ وَانْصُرْنا به نَصْرا عَزیزا».

………………………………………………………………………………………….

1 . شیخ محمد بن عبدالجبّار بحرانی، مشكاة‏الأنوار (به نقل از: میرزا علی اكبر صدرالاسلام، پیوند معنوی با ساحت قدس مهدی(عج)).

2 . ذریعه، ج21، ص54، شماره 3923.

3 . راجع به كتاب تأجیج نیران الأحزان و تحقیق در نام اصلی كتاب، ر.ك: ذریعه، ج3، ص209.

البته همان‏گونه كه به عرض رسید، سیره مستمره شیعه و علمای اعلام و علاقه‏مندان به ساحت مقدس حضرت بقیة اللّه الأعظم، این بود كه هرگاه لقب «قائم» را می‏شنیدند، به احترام بر می‏خاستند و دست بر سر می‏نهادند و دعا می‏كردند.

صاحب كتاب مكیال المكارم می‏گوید:

به مقتضای تسامح در ادلّه سنن، كه در نزد علما ثابت است، همین مقدار جهت حكم با استحباب قیام، كافی است، بلكه گه‏گاه اگر بلند نشدن در مجلسی كه همه برخاستند و بلند نشدن كسی مایه انتزاع بی‏حرمتی و هتك حرمت آن جناب باشد، قیام، واجب است.

در هر صورت، حرف ایشان هم خوب، و همین نظر و كلام در مورد دست بر سر گذاردن نیز جاری است.

 

 

 

پاسخی بگذارید