مرتضی حسینی نجومی
سیده نسای عالمین صدیقه كبری فاطمه زهرا ـ صلوات اللّه علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها ـ را مقام والاتر و بالاتر از آن است كه به مقالی در جلالت شأن او به شایستگی و بایستگی بتوان سخن گفت؛ امّا باز هم به مباركی ولادت با سعادت آن بانوی مطهّر و میمنت هم نامی با او ذكر جمیلی از بانوان فاضله و عالمهای كه همگی از اعلام فضل و كمال و ستّ المشایخ ارباب تألیف و تصنیف و عبادت و قداست بودهاند مینماییم، باشد كه حقی از روز زن را هم ادا نموده باشیم .
در بعضی از كتب تراجم در باب ترجمه فاطمه امالحسن ستّ المشایخ فرمودهاند كه:
او از فواطم عشر بوده است. فاطمههای ده گانهای كه علمای بزرگوار ما و ارباب تراجم تصریح به فضل، علم، قداست و تقوای آنان فرمودهاند، ولی ظاهرا تعبیر به فواطم عشر از باب تغلیب بوده؛ چه بعضی از آنان مسمّاة به فاطمه نبودهاند؛ چون حمیده دختر مولا محمد شریف روی دشتی، مادر عالمه و بزرگوار فاطمه، حفیده مولا محمد شریف روی دشتی كه او نیز چون مادر خود از اعلام النسا و افاضل ربّات الخدور بوده است. علاّمه متتبّع خبیر مرحوم میرزا عبداللّه افندی صاحب ریاض العلماء فصلی به نام «فصل فی أسماء النساء من العلماء الإمامیه سواء كانت مشتهرة بالإسم أو بالكنیة» دارد كه جمعی از آنان را در آن جا ذكر فرموده است.1
ما در اینجا برآنیم تراجم مختصری از این بانوان محترمه را تقدیم محضر ارباب فضل میكنیم.
………………………………………………………………………………………….
1 . ریاض العلماء، چاپ قم، ج 5، ص 403.
1. فاطمه، دختر ناصر صغیر و مادر سید مرتضی علم الهُدی
سیده، جلیله و فاضله عصر خود دختر سید اجلّ اكمل ابی محمد حسین ناصر صغیر بن احمد بن ابی محمد حسن بن علی بن حسین بن علی بن عمر بن زین العابدین علی بن الحسین علیهالسلام . در این شجره مباركه، اختلافاتی است كه مجال ذكرش نیست. این مخدّره محترمه، والده معظّمه دو سید بزرگوار علی بن الحسین علم الهُدی و محمد بن الحسین شریف رضی میباشد و شیخ مفید رحمهالله بسیار آن مخدّره را احترام میگذاشت و هرگاه بر او وارد میشد به تمام قامت از پیش پای او بلند میشد و ظاهرا كتاب احكام النساء خود را به حمیت ایشان تألیف كرده و در اوّل آن عبارتی دارد كه ترجمهاش چنین است:
من بنده چنین دانستم كه این سیده جلیله و فاضله را ـ كه خداوند عزتش را مستدام بدارد ـ رغبتی است به تألیف كتابی كه جمیع احكامی كه مكلفین همه به آن محتاجند و به خصوص احكامی كه جماعت بانوان را به آنها احتیاج است.
علاّمه شهیر سید علیخان در كتاب الدّرجات الرّفیعه خوابی را از مفید درباره این مخدّره نقل میفرماید كه ظاهرا مصدر نقل ایشان هم كلام سید فخّار بن معدّ بوده باشد كه شیخ اجلّ كاظمی در مقابس الانوار از ایشان نقل میكند كه مفید رحمهالله در عالم خواب حضرت زهرا علیهاالسلام را دید كه به مسجد او در كرخ وارد شد و با او بود فرزندانش حسین و حسن و آنان را به شیخ سپرد. و فرمود:
«اینان را فقه بیاموز».
شیخ با شگفتی از خواب بیدار گشت تا با بلند شدن آفتاب، فاطمه دختر ابی محمد حسن ناصر صغیر با دو فرزندش علی و محمد مرتضی و رضی و جمعی از كنیزان بر او وارد شد و فرمود:
ای شیخ! دو فرزندان خود را به محضر تو آوردهام تا آنان را فقه بیاموزی، مفید گریان خواب خود را بر آن مخدّره حكایت فرمود.1
این مخدّره محترمه در ذی الحجّه سال 385 هجری قمری به رحمت ایزدی پیوست و پسرش اشعر شعرای طالبیین شریف رضی او را به قصیدهای بسیار بلند پایه در 68 بیت مرثیه گفته است.2 آن قصیده رائعه عصماء بدین شعر آغاز میگردد.
………………………………………………………………………………………….
1. الدّرجات الرّفیعه، چاپ نجف، ص 459.
2. دیوان شریف رضی، چاپ بیروت، ج 1، ص 26.
أبْكیكِ لَوْنَقَعَ الغَلیلَ بُكائی وَ أقْولُ لَوْ ذَهَبَ المَقالُ بِدائی
حقّا كه این قصیده در رثاء مقامی بسیار بالا دارد و سید با كلماتی بسیار بلند پایه مادر مجلّله و محترمه خود را مدح و ثنا و رثاء میگوید و او را «ام النجباء» میخواند و چه زیبا میگوید كه: همه خلایق شاهدند كه او نجیبه است بدان دلیل كه او چنین فرزندان نجبا را زاده است.
شَهِدَ الخَلائِقُ أنَّها لَنَجیبَةٌ بِدَلیلِ مَنْ وَلَدَتْ مِنَ النُّجَباءِ
در آن قصیده مدح پدران مادر را میكند و به تلمیح و اشاره نام پدر او را میبرد. در هر صورت ما ابیاتی از قصیده را در این جا آورده و چون سخن به درازا میكشد ترجمه آن را به ذوق و ادب اهل فضل و كمال وامیگذاریم.
ما كُنتُ اذخَرُ فی فداكِ رَغیبَةً لَوْ كانَ یرْجِعُ مَیتٌ بِفِداءِ
لَوْ كانَ یدْفَعُ ذَا الحِمامُ بِقُوَّةٍ لَتَكَدَّسَتْ عُصَبٌ وَراءَ لِوائی
فارَقْتُ فیكِ تَماسُكی وَ تَجَمُّلی وَ نَسیتُ فیكِ تَعَزُّزی وَ إبائی
وَ صَنَعْتُ ما ثَلَمَ الوَقارَ صَنیعُهُ مِمّا عَرانی مِنْ جَوَی البُرَحاءِ
قَدْ كُنْتُ آمُلُ أنْ أكُوَن لَكِ الفدا مِمّا ألَمَّ، فَكُنْتِ أَنْتِ فِدائی
وَ تَفرُّقُ البُعَداءِ بَعْدَ مَوَدَّةٍ صَعْبٌ، فَكَیفَ تَفَرُّقُ القُرَباءِ
أَنْضَیتِ عَیشَكِ عِفَّةً وَ زَهادَةً وَ طُرِحْتِ مُثْقَلَةً مِنَ الأَعْباءِ
بِصِیامِ یوْمِ القَیظِ تَلْهَبُ شَمْسُهُ وَ قِیامِ طُولِ اللَّیلَةِ اللَّیلاءِ
لَوْ كانَ مِثْلَكِ كُلُّ أُمٍّ بَرَّةٍ غَنِی البَنُونَ بِها عَنِ الأباءِ
كَیفَ السُّلُوُّ وَ كُلُّ مَوْقِعِ لَحْظَةٍ أَثَرٌ لِفَضْلِكِ خالِدٌ بِإزائی
فَعَلاتُ مَعْرُوفٍ ثُقِرُّ نَواظِری فَتَكُونُ أجْلَبَ جالبٍ لِبُكائی
ماماتَ مَنْ نَزَعَ البَقاءَ وَ ذِكْرُهُ بِالصّالِحاتِ یعَدُّ فِی الأَحْیاءِ
فَبِأی كَفٍّ اَسْتَجِنُّ وَ اَتَّقی صَرْفَ النَّوائِبِ أمْ بِأی دُعاءِ
وَ مَنِ المُمَوِّلُ لی إذا ضاقَتْ یدی وَ مَنِ المُعلِّلُ لی مِنَ الأَدْواءِ
وَ مَنِ الذّی إنْ ساوَرَثْنی نَكْبَةٌ كانَ المُوَقّی لی مِنَ الأَسْواءِ
شَهِدَ الْخَلائِقُ أنَّهَا لَنَجیبَةٌ بِدَلیلِ مَنْ وَلَدَتْ مِنَ النُّجَبآءِ
فی كُلِّ مُظْلِمِ أزْمَةٍ أوْ ضیقَةٍ یبْدُو لَها أثَرُ الیدِ البَیضآءِ
ذَخَرَتْ لَنَا الذِّكْرَ الجَمیلَ إذَا انْقَضی ما یدْخَرُ الأباءُ لِلاْءَبْنآءِ
قَدْ كُنْتُ آمُلُ أنْ یكونَ أمامَها یوْمی وَ تُشْفِقُ أنْ تَكُونَ وَرآئی
كمْ آمِرٍ لی بِالتَّصَبُرِ هاجَ لی داءً وَ قَدَّرَ أنَّ ذاكَ دَوآئی
آباؤكِ الغرُّ الّذینَ تَفَجَّرَتْ بِهِمُ ینابیعٌ مِنَ النَّعْمآءِ
مِنْ ناصِرٍ لِلْحَقِّ أوْ داعٍ إلی سُبُلِ الهُدی أوْ كاشِفِ الغَمّآءِ
مِنْ كُلِّ مُستَبِقِ الیدَینِ إلی النّدی وَ مُسَدِّدِ الأَقْوالِ وَ الأرآءِ
دَرَجُوا عَلی أثَرِ القُرُونِ وَ خَلَّفُوا طُرُقا مُعَبَّدَةً مِنَ العَلْیآءِ
مَعْرُوفُكِ السّامی أنیسُكِ كُلَّما وَرَدَ الظّلامُ بِوَحْشَةِ الغَبْراءِ
وَ ضِیاءُ ماقَدَّمْتِهِ مِنْ صالِحٍ لَكِ فِی الدُّجی بَدَلٌ مِنَ الأَضْواءِ
إنَّ الَّذی أرْضاهُ فِعْلُكِ لایزَلْ تُرْضیكِ رَحْمَتُهُ صَباحَ مَساءِ
جای شگفتی است كه سید مرتضی را با آن دیوان شعر مفصّلی كه در سه جلد به چاپ رسیده است مرثیهای در رحلت این مخدّره نیست. با آن كه خواهر خود را مرثیه گفته است.1 همانگونه كه شریف اجلّ سید رضی خواهر خود را نیز مرثیه گفته است و شاید همان خواهر باشد كه سید مرتضی نیز او را مرثیه گفته باشد.2
2. فاطمه، دختر سید مرتضی علم الهُدی
در ریاض العلماء است3 كه او فاضله جلیله بوده است و روایت میكند از عموی گرامی خود شریفِ بزرگوارِ اجلّ سید رضی، كتاب شرح نهج البلاغه را، و از او روایت میكند نهج البلاغه را شیخ عَبدالرَّحیم بَغدادی معروف به ابن الإخْوَة، و شیخ اجلّ بزرگوار قطب الدّین سعید بن هبةاللّهِ راوندی نهج البلاغه را از طریق عامّه از همین ابن الإخْوَة نقل میكند.4 بنا بر آن چه كه خود قطب راوندی در آخر شرح خود بر نهج البلاغه فرموده است. در ریاحین الشّریعه هم همین مقدار را از ریاض العلماء نقل نموده است.5 ظاهرا این مخدّره را خواهرانی نیز بوده است كه در حیات عموی گرامیشان سید رضی از دنیا رفتهاند؛ زیرا سید رضیاللهعنه آنان را در دیوان خود مرثیه گفته است. در دیوان خود برادر خود علم الهدی را در مرگ دختری از او بدین
………………………………………………………………………………………….
1. دیوان شریف مرتضی، چاپ مصر، ج 3، ص 186؛ ج 2، ص 309.
2. دیوان شریف رضی، ج 1، ص 159.
3. ریاض العلماء، ج 5، ص 409.
4. فوائد الرّضویه، ج 2، ص 651.
5. ریاحین الشّریعه، ج 4، ص 223.
قصیده:
لا لَوْمَ لِلدَّهْرِ وَ لا عِتابا تَغابَ إنَّ الجَلْدَ مَنْ ثَغابی
تعزیت میگوید.1 همین طور برادر خود علم الهُدی را به مرگ دختری تازه مولود نیز مرثیه گفته است.2
و امّا فاطمه شریفه، دختر سید بزرگوار علم الهُدی ظاهرا سالهای طولانی بعد از عموی شریف اجلّ خود، سید رضی و مرتضی والد معظّمش از دنیا رفته است. عالم بزرگوار سعید ثقه ابوالحسن سعید بن هبةاللّه بن الحسن شارح نهج البلاغه در آخر كتاب شرح نهج خود در ضمن بیان طرق خودش به روایت نهج البلاغه چنین میگوید: خبر داد ما را نیز شیخ عبدالرّحیم بغدادی معروف به ابن الإخْوَة از سیده نقیه دختر مرتضی از عموی خود رضی. شیخ جمال الدّین ابوالفضل عبدالرّحیم بن احمد بن محمد بن ابراهیم بن خالد شیبانی معروف به ابن الإخْوَة در سیزدهم شعبان سال 548 هجری قمری؛ یعنی 142 سال بعد از رحلت شریف اجلّ (406 هجری) از دنیا رفته است.
بنابراین معلوم میشود كه ابن الإخْوَة درس و حضور سید رضی را بلكه حیات او را درك نكرده و به واسطه برادر زادهاش فاطمه شریفه نهج البلاغه را از او روایت میكند و الاّ اگر حیات او را درك كرده بود و با آن همه كثرت مشایخی كه ابن الإخْوَة داشته نهج البلاغه را از خود شریف یا از برادرش علم الهُدی روایت میكرد.
ثانیا، همان گونه كه اشاره كردیم ابن الإخْوَة اگر در بیست سالگی از سیده نقیه، فاطمه نهج البلاغه را شنیده باشد و آن مخدّره هم در حیات رضی از دنیا رفته باشد باید سن ابن الإخْوَه در حین وفات متجاوز از 160 سال باشد كه این گذشته از غرابتش به موجب همین غرابت باید در تواریخ ثبت و همگان به آن اشاره كرده باشند؛ ولی اگر فاطمه طاهره كه نهج البلاغه عموی خود را سماع كرده و در حین وفات عموی گرامیاش (406 هجری) بیست ساله بوده، چون سید تقریبا جوان و در 47 سالگی از دنیا رفته است و بعد از وفات عموی خود به سالهای زیاد؛ یعنی شصت سالِ بعد فوت شده باشد، سن آن مخدّره در حدود هشتاد سال میشود. بنا براین باز هم تا سال وفات ابن الإخْوَة هشتاد سال میگردد كه اگر ابن الإخْوَة صد سال داشته باشد این مطلب درست میشود مخصوصا از آن جهت كه سماع مردان اجنبی از بانویی از
………………………………………………………………………………………….
1. دیوان شریف رضی، چاپ بیروت، ج 1، ص 154.
2. همان، ص 156.
خاندان عفت و عصمت چون بیت علم الهدی در سن جوانی و بیست سالگی آن مخدّرات انجام نمیگرفته است. نتیجه آن كه مراثی شریف رضی از دختران برادر خود قطعا درباره غیر این مخدّره محترمه بوده است.
3. فاطمه شیخه، ام الحسن ملقّبه به ستّ المشایخ
دختر گرامی شیخ بزرگوار فقیه الفقها شهید اوّل محمد بن مكّی بن محمد بن حامد عاملی جزینی در املالآمل است.1 آن مخدّره عالمه، فاضله، فقیهه، صالحه و عابده بوده است و من از مشایخ و اساتید مدح و ثنای او را شنیدم. روایت میكند به اجازه از پدرش و از ابن معیه شیخ پدرش و پدر بزرگوارش همیشه او را تمجید مینمود و زنان را امر و سفارش میفرمود كه به او اقتدا كنند و در احكام خاصّه خود و نماز و امثال آن بدو رجوع نمایند. مرحوم میرزا محمد علی تبریزی معروف به مدرّس در ریحانة الادب2 عبارات اعلام سابقین را بعینها ترجمه نموده چنین میگوید:
ام الحسن فاطمه بنت شهید اوّل عالمهای است فاضله، عابده و صالحه و در كلمات بعضی از اجلّه به زبدة الخواصّ و زینة اهل العلم و الاخلاص و فقیهه و شیخة الشیعه و ست المشایخ موصوف است و از مشایخ بسیاری استماع كرده و از والد ماجد خود و سید بن معیه استاد والدش اجازه روایت داشته است و والدش بسیارش میستوده و زنان را به اقتدا و مراجعه به او در احكام حیض و غیره امر میكرده و لفظ ستّ المشایخ كه لقب مشهور اوست مخفّف سیدة المشایخ است؛ یعنی رئیس روات و نقله آثار. انتهی.
در اغلب كتب تراجم كه ذكر جمیل والد ماجدش آمده است اشاره به فضل و علوّ درجه این بانوی مطهّر و سه برادرش شیخ رضی الدّین ابوطالب محمد و شیخ ضیاء الدّین ابوالقاسم یا ابوالحسن علی و شیخ جمال الدّین ابومنصور حسن نمودهاند. مرحوم شیخ حرّ عاملی در امل الآمل در ضمن ترجمه شیخ رضی الدّین ابوطالب محمد برادر گران قدر این مخدّره محترمه چنین میفرماید:
شهید ثانی در اجازه خود برای شیخ حسین بن عبدالصّمد عاملی آن جا كه سید تاج الدّین بن معیه را ذكر میفرماید چنین میگوید: “من خط این سید بزرگوار را دیدم كه اجازه داده بود
………………………………………………………………………………………….
1 . ج 1، چاپ نجف، ص 193.
2 . چاپ اوّل، ج6، عنوان «ام الحسن فاطمه».
به شیخ شهید شمس الدّین محمد بن مكّی و دو پسرش محمد و علی و خواهرشان ام الحسن فاطمه خوانده شده به ستّ المشایخ”.1
هنگامی كه در نجف اشرف مشرّف بودم شیخ محمد مهدی شمس الدّین حفید شیخ شهید و این مخدّره و نایب رئیس فعلی مجلس شیعی لبنان كه آن وقت طلبهای جوان بود كتابچهای در احوالات شیخ سعید بزرگوار شهید اوّل جدّ اعلای خود به چاپ رساند كه متأسّفانه اكنون در دست بنده نیست، شاید در آن رساله مختصر ترجمه بیشتری از این مخدّره محترمه آورده باشد.
مرحوم محدّث قمی رضیاللهعنه در فوائد الرّضویه2 از تكمله سید حسن صدر بر امل الآمل چنین نقل میفرماید:
شیخه امالحسن ستّ المشایخ دختر شهید اوّل، من صورت سندی كه برای دو برادرش نوشته است دیدهام و دوست دارم كه او را ذكر كنم تا مقام فضل او معلوم شود.
در اعیان الشیعه سند، كاملتر و بهتر نقل شده است3 و ما اصل سند را با حذف صدر و ذیل ترجمه میكنیم:
امّا بعد، پس بخشید سیده فاطمه ام الحسن دو برادرانش ابوطالب و ابوالقاسم علی فرزندان سعید اكرم و فقید اعظم، بزرگ مایه افتخار و یگانه روزگار، چشم بینای زمان و یكتای اوان، زنده كننده مراسم ائمّه طاهرین ـ سلام اللّه علیهم أجمعین ـ آقای ما آفتاب ملت و حق و دین شمس الدّین محمد بن احمد بن حامد بن مكّی قدسسره كه منتسب است به سعد بن معاذ سرور اوس ـ قدّس اللّه أرواحهم ـ همه آن چه را كه مخصوص او بود از ارث پدری در جزین و غیر جزین همه را به هبه شرعیه به رضای خداوند متعال و به امید ثواب جزیل او در مقابل كتاب تهذیب شیخ رحمهالله و كتاب مصباح او و كتاب من لایحضرهالفقیه و كتاب ذكریی پدرشان رحمهالله و قرآن مذهّب معروف به هدیه علی بن مؤید و هر كدام تصرف نمودند و خداوند شاهد بر آنان است و این در روز سوم شهر رمضان المعظّم سال 823 بود و خداوند بر آن چه گوییم وكیل و شاهد است.4 مخفی نماند كه تاریخ این مصالحه وهبه 37 سال بعد از استشهاد والد معظّمشان شیخ شهید است؛ زیرا تاریخ شهادت آن بزرگوار پنجشنبه نهم جمادی الأُولی سال 786 هجری قمری
………………………………………………………………………………………….
1. امل الآمل، ج 1، چاپ نجف، ص 179.
2 . ج2، ص 649.
3. اعیان الشیعه، چاپ جدید، 11 جلدی، ج 8، ص 388.
4 . برای تفصیل بیشتر، ر.ك: اعیان الشیعه، ج 9 ص 389، حرف «فا»ی فاطمه در سایر چاپها.
است.
4. ام علی، زوجه محترمه شهید اوّل
مادر محترمه و معظّمه فاطمه امالحسن ستّالمشایخ سابقة الذكر كه به نقل شیخ حرّ عاملی1 زنی فاضله، فقیهه و عابده بوده و شیخ رحمهالله او را تمجید میكرد و زنان را امر به رجوع به او میفرمود. همین مضمون را هم صاحب ریاضالعلماء از املالآمل نقل فرموده و متأخرین نیز از آن دو بزرگوار پیروی نمودهاند.2در اغلب كتبی كه ترجمه و شرح حال شیخ اجلّ افقه شمس الدّین محمد بن مكّی شیخ شهید را ذكر نمودهاند به جلالت شأن این بانوی محترمه نیز اشاره نمودهاند.
5. شیخه فاطمه، دختر شیخ محمدبن احمد بن عبداللّه بن حازم عكبری
بانویی فاضله، عالمه و فقیهه بوده است. او از مشایخ سید تاج الدّین محمد بن معیه حَسَنی بوده و شیخ شهید بزرگوار از او به توسط سید بن معیه مذكور روایت میكند.3
صاحب ریاض العلماء میگوید كه: ظاهر آن است كه او از امامیه بوده و شیخ عبدالصّمد بن احمد بن عبدالقادر بن ابیالجیش او را اجازه داده است. بنا بر آن چه كه در بعضی مواضع من یافتهام و ظاهر آن است كه او از امامیه بوده است.4 همین مطالب را هم صاحب ریاحینالشریعه5 نیز آورده است.
6. سیده عالمه فاضله، فاطمه
دختر سید جلیل عالم نسّابه تاج الدّین ابوعبداللّه محمد بن جلال الدّین ابیجعفر قاسم بن الحسن معروف به سید محمد بن معیه كه به فرموده شیخ شهید اجلّ، او اعجوبه زمان در همه فضایل و ماثر بوده است.
بانویی محترمه، فاضله، محدّثه و فقیهه بوده است كه ظاهرا فاطمه امالحسن ستّ المشایخ
………………………………………………………………………………………….
1. امل الآمل، ج 1، ص 193.
2. ریاض العلماء، ج 5، ص 404.
3. فوائد الرّضویه، ج 2، ص 650.
4. ریاض العلماء، ج 5، ص 406.
5 . ر.ك: ج 5، ص 23.
دختر شهید از او روایت میكند. بلكه به گفته صاحب روضات الجنّات به احتمال قوی او هم ملقّبه به سیدة المشایخ بوده است.1
این مخدّره محترمه سعیده از پدر بزرگوارش سید تاج الدّین محمد بن معیه روایت میكند.
7. مادر سید بن طاووس
دختر شیخ اجلّ زاهد عالم فقیه و محدّث جلیل ورّام بن ابیفراس و در جلالت شأن این شیخ همان بس كه حفید بزرگوارش سید علی بن طاووس در شأنش میگوید: جدّم ورّام بن ابیفراس ـ قدس اللّه جلّ جلاله ـ از كسانی است كه اقتدا كرده میشود به فعل او.
این مخدّره محترمه نیز از مشایخ اجازات و جلیلات النسا بوده است. در ریاضالعلماء است كه او نیز از اجلّه علما بوده است.2
بعضی از شاگردان شیخ علی كركی در رسالهای كه در ذكر اسامی مشایخ پرداخته است او را نیز جزء مشایخ اجازات شمرده است. به همین مناسبت مرحوم محدّث قمی ـ رضوان اللّه تعالی علیه ـ او را جزء فواطم عشر شمرده است.3
این مخدّره بعد از وفات در غرّی شریف و نجف امیرالمؤمنین به خاك رفته است؛ زیرا فرزند بزرگوارش سیدالسّالكین سیدعلی بن طاووس در كتاب فلاح السّائل در ذكر صفت قبر میفرماید:4
سزاوار است كه قبر به قدر قامتی یا تا شانه بوده باشد.
تا آن جا كه فرماید:
من خود به نفس خودم رفتم و به كسی اشارهای نمودم كه قبری را برای من حفر كند و در جوار جدّم و مولایم علی بن ابی طالب علیهالسلام آن را اختیار كردم و قبر خود را زیر قدمهای پدر و مادرم اختیار كردم؛ چون كه خداوند ـ جلّ جلاله ـ مرا به تواضع و فروتنی برای آنان امر فرموده و به احسان بر آنان سفارش نموده است من هم چنین خواستم كه تا در عالم قبر هستم سرم زیر پای آنان بوده باشد.
پوشیده نماند كه در خیلی از كتب تراجم در نسبت سید بن طاووس و اتصال نسبی آن جناب
………………………………………………………………………………………….
1. روضات الجنّات، چاپ قم، ج 7، ص 25.
2. ج 5، ص 408.
3. فوائد الرّضویه، ج 2، ص 650.
4. فلاح السّائل، چاپ حروفی، ص 73.
به شیخ الطایفه ـ قدّس اللّه نفسه ـ اشتباهات عجیبی رخ داده است تا بدان جا كه خیلیها چنین تصور كردهاند این مخدّره، یعنی والده مطهّره سیده نوه شیخ الطایفه و شیخ ورّام زاهد داماد جناب شیخ بودهاند. همانگونه كه این اشتباهات در مورد ابن ادریس هم واقع شده. در تصحیح این اشتباهات مرحوم علاّمه نوری ـ قدّس اللّه نفسه ـ در خاتمه مستدرك افاداتی دارند كه ما مختصری را از فرمایشات آن بزرگ مرد محقق و متتّبعی كه حقّا در قرون اخیر به نظر حقیر نظیر و مانند نداشته است به ترجمه نقل مینماییم: پوشیده نماند كه از مؤلّفات سید معلوم میشود كه مادر ایشان دختر شیخ زاهد ورّام است و سید از طرف پدر منسوب به شیخ ابو جعفر طوسی است و لذا از شیخ طوسی تعبیر به جدّ مینماید و كیفیت انتساب آن است كه خود سید در اقبال میفرماید: پس از اینهاست آن چه را كه از پدرم روایت میكنم از شیخ فقیه او حسین بن رطبه از دایی پدرم ابوعلی حسن بن محمد از پدرش محمدبن حسن طوسی جدّ پدرم از طرف مادر از شیخ مفید پس روشن شد كه انتساب سید به شیخ از طرف پدرش است كه مادر او، یعنی پدرش دختر شیخ طوسی بوده است نه از طرف مادرش كه دختر شیخ ورّام باشد و این اشتباه از خیلیها كه مادرِ مادر سید، یعنی همسر مرحوم شیخ ورّام زاهد، دختر شیخ طوسی است از چند جهت باطل است: اوّلاً، وفات ورّام در سال 606 و وفات شیخ در سال 460 بوده و بین دو وفات 145 میباشد چگونه میتوان قبول كرد كه او داماد شیخ و دختر شیخ را گرفته باشد حتّی اگر فرض كنیم كه این دختر شیخ را هم بعد از وفات شیخ گرفته باشد. با آن كه گفتهاند: شیخ آن دختر را اجازه داده است. و با نظر به ولادت سید بن طاووس كه در سال 589 بوده است باید دختر این خانم كه مادر سید باشد؛ یعنی نوه شیخ طوسی 129 سال بعد از وفات شیخ زاییده باشد و این هم از غرایبی است كه اگر واقع شده بود همه تواریخ و كتب تراجم متعرّض آن میشدند. و ثانیا، اگر چنین امری میبود خود سید در مؤلّفاتش بدان اشاره میكرد. و ثالثا، هیچ كس از ارباب اجازات و صاحبان تراجم این مطلب را ذكر ننموده و حال آن كه اگر شیخ ورّام داماد شیخ بود همگان از باب افتخار یادآور آن میشدند. رابعا، خیلی از این اشتباهات از ناحیه اشتباه شیخ ورّام زاهد به مسعود ورّام یا مسعود بن ورّام است و شیخ زاهد ورّام بن ابی فراس ورّام بن حمدان كه در سال 606 وفات فرموده غیر از مسعود ورّام یا مسعود بن ورّام است كه خیلی متقدّم بر ورّام بن ورّام بن حمدان شیخ زاهد و صاحب كتاب تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام است.
8. فاطمه، دختر معظّمه و محترمه سید السّالكین سید رضیالدّین علی بن طاووس رحمهالله
این علویه شریفه و خواهر متقیه گرامیاش شرف الأشراف بسیار مجلّله و محترمه بودهاند بهگونهای كه والد بزرگوارشان از هر دو در كتاب سعد السعود با تجلیل نام میبرد. علاّمه متتبّع افندی در ریاض العلماء چنین میگوید:
دو دختران سید رضی الدّین علی بن طاوس، آنان نیز فاضله، عالمه، كاتبه و صالحه بودهاند.1
خود ابن طاووس ـ قدّس اللّه تعالی نفسه ـ در كتاب كشف المحجّه خطاب به پسرش محمد چنین میگوید:
و بدان كه من خواهرت شرف الأشراف را كمی قبل از بلوغش احضار كردم و به آن مقدار كه توان تحمّلش را داشت برای او شرح دادم كه چگونه خداوند ـ جلّ جلاله ـ بر او منّتی نهاده كه در خدمت خداوند بوده باشد.
و سید بن طاووس به این دختر و دو پسر خود محمد و علی كتاب امالی شیخ طوسی را اجازه فرموده است و در وصف این دو دختر چنین فرموده است: دو حافظه و دو كاتبه. در ریاحین الشّریعه2 و اعیان الشیعه3 نیز ترجمهای از این مخدّره آمده است.
این بنده را كتابی است بسیار كوچك و بسیار شیرین به نام عرفان هنری انسان كه به راستی خیال میكنم از حیث ذوق و شادابی كم نظیر بوده باشد. نامی از این دو دختر بزرگوار در صفحه 44 آن كتاب بردهام، آن عبارات چنین است:
سید بن طاووس سید العارفین العابدین در كتاب سعد السعود چنین فرموده است كه: مصحف مباركی را وقف بر دختر خود شرف الأشراف كه قرآن را در دوازده سالگی حافظه شد، نمودم. هم چنین قرآن دیگری را بر دختر دیگر خود فاطمه وقف نمودم كه قرآن را حافظه شده و نه سالگی را به پایان نبرده است.4
این بوده است وضع تعلیم و تربیت و عرفان و ادب خانه سید علی بن موسی بن جعفر بن طاووس سیدالعارفین كه اعبد، اتقی و ازهد اهل زمان خود بوده و كتابخانه بسیار گرانقدری را دارا بوده كه فهرستی در بیان كتابهای آن كتاب خانه مرقوم داشته به نام الإبانة عن الكتب الخزانه.
………………………………………………………………………………………….
1. ریاض العلماء، ج 5، ص 408.
2 . ج 5، ص 24.
3 . ر.ك: حرف «فا».
4. سعد السعود، چاپ نجف، ص 26.
9. دختر معظّمه و مكرّمه شیخ علی منشار عاملی
در مجلّد پنجم ریاض العلماء (صفحه 407) ترجمهای از او آمده و عبارات ایشان را محدّث قمی در كتاب فوائد الرّضویه در ضمن جملات خود آورده است و در ذیل ترجمه شیخ بهائی چنین میگوید:
همانا خداوند عالم نعمتهای سنّیه كثیره بر شیخ مرحمت فرموده بود؛ از جمله آن كه روزی فرموده بود: او را زوجه صالحه عالمه فاضله فقیهه محدثه بنت شیخ عالم عامل زین الدّین علی معروف به منشار عاملی كه از فضلای معاصرین سلطان شاه طهماسب بود و كتابخانه بزرگی داشت كه آن كتابها را از هند آورده بود؛ چون كه بیشتر ایام عمر خود را در هند ساكن بوده، و عدد آن كتابها را به چهار هزار گفتهاند و چون اولادش منحصر بود به همان صبیه مرضیه عالمه كه زوجه شیخ بهائی باشد، لاجرم بعد از فوتش تمام آن كتابها به زوجه شیخ رسید و شیخ و زوجهاش هر دو از آن كتابها انتفاع میبردند. و از صاحب ریاض العلماء نقل است كه فرموده: ما شنیدیم از بعض معمّرین ثقات كه ایام حیات آن معظّمه عالمه را درك كرده بودند میگفتند كه: آن مخدّره در فقه و حدیث و مانند آنها درس میفرمود و طایفه نسوان بر او قرائت میكردند.1
و در ریاض العلماء است كه آن مخدّره بعد وفات شیخ نیز زنده بوده است.2 ترجمهای هم از این بانوی محترمه كه مطالب فوق را داراست در ریحانة الادب3 و ریاحین الشّریعه4 به عنوان دختر شیخ علی منشار نیز آمده است. و در بعضی موارد كه ترجمه شیخ علی منشار را ذكر كردهاند اشاره به این دختر فاضله محترمه نیز داشتهاند.
10. فاطمه، دختر فاضله، عالمه و حمیده دخترِ عالمه و فاضله ملاّمحمد شریف بن شمس محمد روی دشتی اصفهانی
روی دشت از توابع اصفهان است. مادر این مخدّره فاضله حمیده، دختر ملاّمحمد شریف از بانوان فاضله عالمه بوده است. شمّهای از ترجمهاش را از ریاض العلماء نقل مینماییم:5 حمیده
………………………………………………………………………………………….
1. فوائد الرّضویه، ج 2، ص 510.
2. ریاض العلماء، ج 5، ص 407.
3 . ر.ك: چاپ اوّل، ج 6، ص 263.
4 . ر.ك: ج 4، ص 225.
5. همان، ج 5، ص 404.
ـ رحمة اللّه علیهاـ فاضله، عالمه، عارفه و آموزگار عصر خود، بینای به علم رجال، پاكیزه كلام، باقی مانده فضلای بزرگوار و پرهیزكار بین مردم بوده است. حواشی و تدقیقاتی بر كتب حدیث مثل استبصار شیخ طوسی و غیر آن دارد كه بر نهایت فهم و دقت و اطلاع او دلالت دارد مخصوصا در احوال رجال، من نسخهای از استبصار را دیدم كه تا آخر كتاب حواشی او بر آن بود و گمان دارم كه نسخه هم به خط او بود. پدرم قدسسره چه بسا كه حواشی او را كه بر كتب حدیث نوشته بود نقل مینمود و تحسین و استحسان میفرمود. نزد ما نسخهای از استبصار بود كه حواشی پر فایده همین حمیده را پدرم تا آخر كتاب خود نوشته بود.
پدرش ملاّ محمد شریف بن محمد روی دشتی اصفهانی عالم صالح رضی مرضی1 از مشایخ علاّمه مجلسی و از تلامذه شیخ بهائی است و حمیده مذكوره نیز از شاگردان پدر خود بوده كه او را ثنا میگفت و به شوخی چنین میگفت كه: حمیده را وابستگی به رجال است؛ یعنی به علم رجال و نیز به شوخی او را علاّمتة میگفت با دو «تا» و میگفت كه یكی برای تأنیث است و دیگری برای مبالغه. و از شگفتیها آن كه او را به خواست مادرش به مردی نادان و احمق از خویشان و هم دهیهایش تزویج كردند و آن طور كه در خاطر دارم این بانو در سال 1087 یا به همان نزدیكیها وفات فرمود.2 در ریاحین الشّریعه3 هم ترجمهای از این مخدّره آمده است.
و امّا فاطمه دختر همین مخدّره محترمه نیز فاضله، عالمه عابده و پرهیزكار بوده است من برای او تألیفی ندانم. او نیز آموزگار زنان زمان خود بوده و شگفتا آن كه این مخدّره را نیز به مردی دهاتی بدتر از بیابانیها تزویج كردند كه در حماقت چون شوهر مادرش بلكه بدتر و دیوانه بود.4
در كتب تراجم در حرف «فا» مثل اعیان الشیعه نام این مخدّره را به عنوان فاطمه بنت حمیده روی دشتی آوردهاند و سبب این نسبت همانا فضل و كمال مادر و جهالت و حماقت و گمنامی پدر بوده است. عصم اللّه تعالی الجمیع عن الزّلات و الهفوات و آخر دعوینا أن الحمدللّه ربّ العالمین.
………………………………………………………………………………………….
1. فوائد الرّضویه، ج 2، ص 541.
2. ریاض العلماء، ج 5، ص 405.
3 . ج 4، ص 185.
4. همان، ج 5، ص 406.