فصل سوم :ویژگی های اخلاقی

 

 

 

سرچشمه فضائل

پر واضح است انسان هایی که به مقامات عالی دینی و مذهبی از جمله رهبری و مرجعیت جهان اسلام و تشیع رسیدند ، علاوه بر امتیازات علمی و ظاهری و حتی قبل از آن در طول زندگی شخصی با خودسازی ، مبارزه با نفس و جهاد اکبر نخست فضائل اخلاقی را در وجود خویش عینیت بخشیدند ، آنگاه مصداق بارز “لا ینال عهدی الظالمین”(1) و “الله اعلم حیث یجعل رسالته”(2)  گشتند ، بعد شایسته رهبری و تصدی هدایت جامعه و مردم شدند . به یقین آیت الله بروجردی یکی از جامع ترین این شخصیت هاست . او در وجود خود بذر فضائل اخلاقی را افشاند و روح خویش را به درختی پربار تبدیل نمود . زهد ، تقوا ، ادب ، دوری از تظاهر ، ترس از خدا ، بی اعتنایی به امور دنیوی ، سخاوت ، سعه صدر ، تلاش ، پشتکار ، نظم و انضباط ، پاکی و صداقت ، قاطعیت و صلابت ، تواضع و … از جمله ویژگی های این مرجع بزرگ بود که هر آن از گوهر وجود او همانند چشمه جوشان بر پهنه گیتی سرازیر شد و تشنگان فضائل انسانی را سیراب ساخت . در اینجا بر قطره هایی از آن اقیانوس فضیلت مرور می کنیم .

توکل بر خدا

او در طول زندگی چه در هنگام اقامت در نجف و چه در بروجرد و قم در امور فردی ، اجتماعی و سیاسی ، توکل عجیبی نسبت به مبدأ هستی داشت . به همین سبب هیچ گاه قدرت اجتماعی افراد و تهدید مقامات دولتی وی را از انجام وظیفه اش باز نمی داشت هر آنچه را که وظیفه الهی تشخیص می داد ، عمل می کرد و خود چنین اظهار می داشت : “…من همیشه توکلم به خداوند عالم بوده است و هیچ گاه امید مساعدت از غیر او نداشته ام و هرگز نیز ، از غیر او مطلبی نخواسته ام و از غیر او واهمه ای نداشته ام . “(3)

تکریم قرآن

یکی دیگر از ویژگی های بارز ایشان این بود که خیلی شدید به کتاب آسمانی قرآن احترام می گذاشت . هنگامی که در مجلسی قرآن تلاوت می شد بی اختیار وضعش تغییر می یافت . در وقت مطالعه کتب ، چون به بخشی می رسید که نویسنده در آن به آیه ای استناد کرده بود ، فوری لحن مطالعه اش عوض می شد . انگار که در عالم دیگری است . یک روز پادشاه عربستان سعودی به ایران آمده و در ضمن ، هدایایی برای آیت الله بروجردی فرستاده بود . ایشان همه را برگرداند و فقط کتاب قرآن و مقداری هم از پرده کعبه را نگه داشتند . علاوه پادشاه از آیت الله درخواست ملاقات در شهر قم کرده بود ، اما معظم له به دلیلی که بعد بدان اشاره خواهد شد ، این پیشنهاد را رد کردند .

هیأتی از طرف پادشاه ، به قم آمده و به حضور آیت الله مشرف شده بود تا قرآن را تقدیم ایشان کند ، آیت الله بروجردی هنگام دریافت قرآن با کهولت سنی که داشتند ، در عین حال با زحمت از جای خود بلند شدند و ایستادند و با احترام و تجلیل خاصی قرآن را تحویل گرفتند ، بعد نشستند و قبل از این که اعضای هیأت صحبت کنند ، قرآن را گشودند و با صدای بلند چند آیه ای از آن را تلاوت کردند ، گویی که در مجلس هیچ کسی به جز قرآن حضور ندارد . سپس آن را بستند و در جای مناسبی گذاشتد ، آنگاه با اعضای هیأت به خوش آمد گویی و تعارف و گفتگو پرداختند .(4)

ایشان نسبت به سایر کتب حدیثی و فقهی و… نیز این چنین بودند . در حضور وی گاهی اتفاق می افتاد که مراجعین طوری می نشستند که رو به ایشان و پشت به کتب قرار می گرفتند . در این هنگام ایشان خیلی نگران و ناراحت می شدند به تکاپو می افتادند و به یک نحوی آنان را از این موضوع آگاه می کردند و جای آنها را تغییر می دادند و می گفتند : “آقا پشت سر شما (بسم الله الرحمن الرحیم) و کتب روایات ، اخبار و فقه است .”(5)

عاشق اهل بیت(ع)

آیت الله بروجردی به حق شیفته و شیدای ائمه اطهار و اهل بیت (ع) بود . معروف است وقتی در بروجرد اقامت داشت به  درد چشم شدیدی مبتلا می شود به طوری که شرکت در مجلس روضه امام حسین (ع) برایش مشکل می گردد ولی با این حال به مجلس می رود تا این شیفتگی و شیدایی را به اثبات برساند و البته در آن مجلس شفا می یابد . ایشان خود این چنین به شرح جریان می پردازد :

“در ایامی که در بروجرد بودم به ناراحتی و درد چشم بسیار شدید مبتلا شدم . این ناراحتی مقارن با روضه ایام عاشورای ما در منزل بود . روز عاشورا این ناراحتی به حدی شدت گرفت که تصمیم گرفتم در مجلس شرکت نکنم ، ولی باز منصرف شدم و دریغم آمد که روز عاشورا ولو به عنوان استشفاء در مجلس روضه حاضر نشوم . (شرکت کردم) وقتی دسته ها به منزل ما آمدند ، من از روی پای یکی از آنان مقداری گل برداشتم و به دیدگان بیمار خود مالیدم .به فاصله کوتاهی ، این ناراحتی رفع شد و من پس از آن به هیچ کسالت چشمی مبتلا نشدم و حتی محتاج عینک نیز نگردیدم … “(6)

یک وقت عده ای از مردم که به زیارت ایشان به منزل آمده بودند ، شخصی از میان آنها بلند شد و با صدای بلند گفت : برای سلامتی امام زمان (ع) و آیت الله بروجردی صلوات . ایشان خیلی ناراحت شدند و گفتند : ” این شخص را از اینجا بیرون کنید ! چرا اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان (ع) قرار می دهد ؟ “(7)

منظورش این بود که مقام،،،، و منزلت ائمه اطهار (ع) خیلی والاتر از این است که نام مبارکشان در کنار اسم دیگران ردیف شود . اگر چه آن فرد خود او باشد . آیت الله بروجردی حتی نسبت به ساحت حضرت معصومه (س) نیز مقام و منزلت عظیمی قائل بود و اجازه نمی داد نسبت به کریمه اهل بیت کم لطفی شود و آن سلاله پاک پیامبر را مافوق انسان های مادی می پنداشت . به همین سبب در آن سالی که پادشاه عربستان به تهران آمده بود ضمن ارسال هدایایی از ایشان درخواست ملاقات کرده بود ، آیت الله بروجردی این پیشنهاد را نپذیرفتند ، در جواب اطرافیان مده بودآگفته بودند : “این شخص اگر به قم بیاید و به زیارت حضرت معصومه (س) نرود ، توهین به آن حضرت خواهد شد و من چنین امری را به هیچ وجه تحمل نمی کنم . “(8)

قناعت و ساده زیستی

او با این که مبالغ هنگفت از وجوه شرعی در اختیار داشت و شهریه طلاب و فضلای قم و نجف را پرداخت می کرد ، اما زندگی شخصی او بسیار ساده و زاهدانه بود . از وجوه شرعی مصرف نمی کرد و هزینه زندگی خود را از درآمد ملک اندکی که در بروجرد داشت ، تأمین می نمود و نان مصرفی خانواده را از گندم و آرد محصول همان زمین تهیه می کرد . یکی از نزدیکان ایشان در این باره نقل می کند : “روزی آیت الله بروجردی از کیفیت پخت نانوای محل ناراحت و گله مند بود ، فرمود : این نانی که برای ما می پزند کیفیتش خوب نیست . گلایه ایشان را به نانوا رساندم ، او گفت : آردی که ایشان در اختیار ما می گذارد ، مرغوب نیست و نان آن بهتر از این در نمی آید ، اگر آقا نان خوب می خواهند من می توانم ، آرد خوب تهیه کرده و از آن برای ایشان نان مرغوب بپزم . به خدمت آیت الله آمدم و حرف های نانوا را عنوان کردم . ایشان وقتی از واقعیت آگاه شدند فرمودند : این آرد مال ملک شخصی خودم است و حاضر نیستم آن را تعویض کنم لذا به همان بسنده می کنم … “(9)

در همین حال اگر طلبه فاضلی به خدمت ایشان می آمد و اظهار می داشت یک دوره کتاب نیاز دارم ، فوری مبلغ آن را هر چقدر بود ، پرداخت می کرد اما وقتی برای خود می خواست کتاب بخرد ، مدتی چک و چانه می زد تا به قیمت ارزان تر بخرد ، چون از درآمد شخصی مصرف می کرد و آن هم محدود بود و کفایت نمی کرد .(10)

به فکر محرومان

در یک سال که قحطی  و گرانی شهر بروجرد و حومه را فرا گرفته بود ، آیت الله از اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانی بروجرد باز می گشت ، زنی همراه یک بچه شیرخوار و چند کودک نوجوان در مقابل او ظاهر می شود . در حالی که اشک از چشمانش جاری بود از وضع گرانی موجود و ناتوانی مالی خود می نالد و چون یک نان با کیفیت خیلی بد را به قیمت گزاف به وی فروخته بودند و اصلا قابل خوردن هم نبود ، از محضر ایشان چاره می طلبد . آیت الله بروجردی در حالی که اشک در گونه هایش حلقه زده بود مبلغی به او کمک کرده و می فرماید : “امیدوارم بتوانم برای عموم فقرا کاری بکنم .”

بعد وقتی به منزل می رسند بسیار متأثر می شوند . سپس همه بزرگان شهر ، تجار و ثروتمندان را به حضور می طلبند و با بیانات جانسوز خویش که از حس دوستی ، عطوفت و به فکر دیگران بودن حکایت داشت ، حاضران به شدت تحت تأثیر و تشویق قرار می دهند به طوری که پس از اندکی یک حرکت اساسی انجام می گیرد و گندمی خریداری می شود و نان با کیفیت مرغوب و ارزان در اختیار فقرا قرار می گیرد . علاوه کارگاه های بافندگی دستی در سطح گسترده ای در مناطق محروم تأسیس می شود و بدین ترتیب خانواده های بسیاری از مستمندان که در معرض فروپاشی و مرگ قرار گرفته بودند ، بهبود می یابند .(11)

در یک سالی که آیت الله بروجردی پا درد شدیدی گرفته بودند ، یکی دو بار به آبگرم محلات رفتند . در یکی از این سفرها ، مردم اطراف و نواحی آگاه شده و به دیدارش شتافتند . از جمله در میان آنها تعدادی از مستمندان  هم آمده بودند و از ایشان توقع کمک و مساعدت داشتند . آیت الله علاوه بر کمک مالی ، دستور داد چند گوسفند ذبح کنند و در بین آن ها تقسیم نمایند .  این کار انجام پذیرفت . در این وقت اطرافیان به اندازه سه سیخ کباب از گوشت نگه می دارند تا برای ناهار ایشان کباب تهیه کنند . وقتی کباب را سر سفره می آورند و آیت الله از موضوع با خبر می شود به ماست و خیار و نان بسنده می کند و می فرماید : “من این کباب را نمی خورم ، این ها را بین فقرا تقسیم کنید که آنان بوی آن را فهمیده  اند .”(12)

بخشش بی نظیر

سخاوت از سیره و سنت پیامبران و امامان معصوم (ع) و اولیای الهی شمرده می شود . آیت الله بروجردی در این وادی به حق ، جزو شخصیت های کم نظیر می باشد . بخشش های این فقیه بزرگ ، به خوبی عظمت روحی و بزرگ منشی او را به تصویر می کشد . در یک مورد املاکی را که از پدر به ارث برده بود ، به دو تقسیم می کند و نصف آن را به فقرا و مستمندان شهر تقدیم می نماید .(13)

در یک مورد دیگر که قسمتی از املاک خویش را فروخته و مبلغ آن را در پاکتی قرار داده بود . از طرفی یک مبلغی هم در پاکت دیگری برای نیازمندی قرار داده بود . در این هنگام خدمتگزار ایشان ، اشتباها پاکت حاوی پول ملک را به آن فرد فقیر می دهد . وقتی آن مرد در خانه خود داخل پاکت را ملاحظه می کند ، می بیند که مبلغ پول بیشتر از مقدار معمول است و متوجه اشتباه می شود و فوری پاکت را به خدمت آیت الله بروجردی می آورد اما معظم له قبول نمی کند و می فرماید : “پول را که داده ایم پس نمی گیریم .” (14)

پوزش از شاگردان

اغلب آدم های ضعیف وقتی به پست و مقامی دست می یابند و یا در یک رشته و علومی صاحب نظر و متخصص می شوند ، چون از نظر معنوی خود را نساخته اند ، بی درنگ دچار کبر و غرور و لغزش و انحراف می گردند و سر از طغیان در می آورند  ، اما انسان های متعالی مانند آن درخت بارداری می مانند که هر قدر میوه های زیادی بیاورند به همان اندازه هم سر به پایین فرود می آورند و بیشتر مواظب رفتار و کردار خویش اند تا مبادا لغزشی از آنها سر بزند و اگر هم خطایی مرتکب شدند فوری درصدد جبران آن بر می آیند و پوزش می طلبند .

یکی ديگر از شاگردان وی می گوید :

 “روزی آیت الله بروجردی هنگام تدریس اصول در مسجد عشقعلی ، یکی از شاگردان  به نام آقا شیخ علی چاپلقی شروع به اشکال کرد . آقا جواب دادند و او دوباره جواب آقا را رد کرد . همین طور بحث ادامه داشت تا اینکه آیت الله چون پیرمرد بودند ناراحت و  عصبانی شدند و نسبت به شیخ علی تندی کردند به طوری که  او خیلی منقلب شد بعد از اتمام درس همه متفرق شدند و من هم به مسجد آمدم . نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا ، خدمتکار آیت الله بروجردی آمد و گفت : آقا از درس برگشته و ما بین در کتابخانه و اندرون ایستاده اند خیلی ناراحت هستند و شما را به حضور خواستند . در این هنگام فوری نماز عشاء را خواندم و خدمت آقا رسیدم ، دیدم با ناراحتی در همانجا ایستاده اند . تا مرا دیدند فرمود : “این چه برخوردی بود که از ما صادر شد ؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم . الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعد بیایم نماز مغرب و عشاء را بخوانم ! “

عرض کردم : ایشان الآن در مسجد شاه زید ، امام جماعت هستند و بعد از نماز صحبت می کنند ؛ لذا دو ـ سه ساعت بعد به منزل می آیند . بنابراین من به ایشان خبر می دهم فردا صبح آقا به منزل شما خواهند آمد . آقا قبول کردند . فردا صبح  من حرم رفتم  . وقتی برگشتم دیدم آقا سوار بر درشکه در جلوی منزل ما منتظر هستند . در خدمتشان به منزل شیخ علی رفتیم . وقتی آیت الله بروجردی  او را دیدند ، فوری خواستند دستشان را ببوسند اما او نگذاشت .

می فرمودند : “از من بگذرید برای این که من از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم …”

او نیز می گفت : “شما سرور مسلمین هستید . برخورد شما باعث افتخار من بود …”

آقا هم مرتب جملات خود را تکرار می کرد  و این برخورد سبب شد که آقا شیخ علی چاپلقی تا آخر عمر مورد عنایت ایشان قرار گرفت .(15)

البته این اتفاق نسبت به سایر شاگردان هم رخ داده بود  که فردای آن روز ، آیت الله بروجردی قبل از آغاز درس در حضور شاگردان از آن شخص عذرخواهی کرده و طلب عفو نموده بودند و این بر خلاف معمول فضای حاکم بر حوزه بود چون استاد نسبت به شاگردان به منزله پدر محسوب می شد و توبیخ و خشونت پدر نسبت به فرزندان گوارا بود .

ادب و احترام به دیگران

یکی دیگر از شاگردان که به منزل ایشان رفت و آمد مستمر داشت نقل می کند که هرگز آیت الله بروجردی را بدون عمامه و قبا ندیدم . هنگام نشستن فقط به صورت  دو زانو می نشست .  با این که از پا درد شدید رنج می برد و آقایان پیشنهاد می کردند هنگام تدریس روی منبر دو زانو ننشینند و پاهای خویش را پایین پله قرار بدهند اما ایشان قبول نمی کردند و با شگفتی می پرسید : “آخه چطور ممکن است این کار را انجام دهم در حالی که آقایان محترم تشریف دارند و نشسته اند ؟”(16)

در همین اواخر که پا درد ایشان شدیدتر شده بود و چاره ای جز این نداشتند که پاهایشان را دراز بکنند ، لذا در اتاق کرسی گذاشته بودند و پاها را زیر آن قرار می دادند تا به مراجعین کم احترامی نکرده باشند ، این کرسی در گرمای تابستان هم در اتاق آقا بود .(17)

موقعیت شناسی

آیت الله بروجردی اگر چه در زندگی فردی بسیار ساده و زاهدانه به سر می کرد و به خصوص در صرف وجوه شرعی نسبت به طلاب و امور دیگر به شدت سختگیر بود ، در عین حال وقتی عزت و عظمت اسلام و مسلمانان به میان می آمد ، هرگز از سرمایه گزاری کلان دریغ نمی کرد بلکه با میل و رغبت هزینه می نمود که این بلند نظری ، دوراندیشی و درک صحیح از موقعیت های زمانی و مکانی حکایت داشت . هنگامی که ایشان تصمیم گرفت در شهر هامبورگ آلمان ، مرکزی برای نشر تعالیم اسلام و تشیع تأسیس کند ، نماینده معظم له زمینی را به این منظور خریداری کرده بود که این زمین در جای مناسب شأن قرار نداشت . وقتی آیت الله بروجردی از موضوع باخبر می شود ، می فرماید : “در جامعه ای که ارزش ها در زیبایی های ظاهری نهفته است به هیچ وجه صلاح نیست ما به ظواهر نپردازیم و در چشم پیروان سایر ادیان و مذاهب حقیر جلوه کنیم . در مملکتی که ساختمان های پیروان ادیان و مذاهب  دیگر به صورت مجلل و زیبا و چشمگیر ساخته می شود ، بنابراین مراکز متعلق به مسلمانان هم باید مجلل و زیبا تأسیس شود و در جای مناسب قرار داشته باشد تا مسلمانان احساس حقارت و خود کم بینی نداشته باشند و در این صورت هر چه هزینه داشته باشد من آن را تأمین خواهم کرد .(18)

و این در حالی بود که در تأسیس مسجد اعظم قم هنگامی که مهندس لرزاده کار تزیین و کاشی کاری داخل مسجد را آغاز کرده و مقداری از آن را هم انجام داده بود ، اما چون آیت الله بروجردی مطلع می کردد ، دستور توقف آن را صادر می کند . بعد آقای مهندس نیز هر چه تلاش می کند و حتی چند نفر از آقایان علما را واسطه و شفیع قرار می دهد نمی تواند موافقت ایشان را بگیرد و کاشی کاری و تزیین مسجد از همان زمان تا امروز به صورت نیمه تمام باقی می ماند (19) ، زیرا ایشان اعتقاد داشتند در شهر قم نیازی به تزیین مساجد نیست ، بنابراین هر چه ساده تر باشد معقول تر است .

خیابان کشی در قم

در زمان شاه ، وقتی احداث خیابان چهار مردان قم آغاز گردید ، بسیاری از علمای شهر مخالف این طرح بودند و مالکیت خصوصی را عنوان می نمودند و می گفتند که مردم راضی به فروش منزل خویش نیستند و دولت حق ندارد به زور آن را تصرف کرده و خیابان احداث بکند ، از این رو وقتی کار ساختمان سازی آن به پایان رسید ، به تصور این که خیابان غصبی است از آن عبور نمی کردند و به رفت و آمد از کوچه پس کوچه های تنگ و باریک بسنده می کردند . در این میان آیت الله بروجردی از جمله فقهای نادری بود که این پروژه را به صلاح عموم مردم تشخیص می داد و از آن حمایت می کرد و می فرمود : “امروز وضعیت جامعه طوری است که نیاز شدید به خیابان های وسیع است .”

اگر چه برخی از محافل مقدس مآب ، او را دراین مورد به طرفداری از رژیم متهم کردند و انواع تهمت ها را بر وی روا داشتند ، اما ایشان  هرگز از تشخیص خود عقب نشینی نکرد ، بلکه یک روز به صورت پیاده روی از همین خیابان عبور کرد تا عملا به ضرورت آن تأکید کند و به همه بفهماند که مصالح عمومی جامعه بر مصالح فردی و مالکیت خصوصی مقدم است .

…………………………………………………………………………..

[1] – بقره ، 124 .

2- انعام ، 124 .

3- حوزه ، ش 44-43 ،  ص 331 .

4 – چشم چراغ مرجعیت ، ص 133 ، به نقل از آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی .

5 – الگوی زعامت ، ص 176 .

6- چشم و چراغ مرجعیت ، ص 347 ، به نقل از آیت الله سید جواد علوی ، با تصرف در عبارت .

7 – حوزه ، ش 44-43 ، ص 117 .

8- همان ، ص 118 ؛ الگوی زعامت ، ص 176 .

9 – چشم و چراغ مرجعیت ، ص 154 ، به نقل از پدر آیت الله فاضل لکرانی ، با اندکی تلخیص و تصرف .

10- حوزه ، ش 44-43 ، ص 148 .

11 – خاطرات آیت الله بروجردی ، محمد حسین علوی ، ص 51 .

12 – چشم و چراغ مرجعیت ، ص 154 .

13- همان ، ص 263 ، به نقل از آیت الله ناصر مکارم شیرازی .

14 – همان ، ص 264 .

15 – حوزه ، ش 44-43 ، به نقل از آیت الله سید مصطفی خوانساری .

16- همان ، ص 242 ، به نقل از مرحوم حجت الاسلام و المسلمین میرزا حسین نوری همدانی .

17 – الگوی زعامت ، ص 170 ، به نقل از آیت الله العظمی گلپایگانی .

18 – حوزه ، ش 44-43 ، ص 242 ، با کمی تصرف در متن .

19 – همان ، ص 171 ، به نقل از آیت الله شیخ مجتبی عراقی .

 

 

 

پاسخی بگذارید