علت ورود آيت الله بروجردى به ايران
آيت الله موسوى اردبيلى
اساسا آمدن ايشان به ايران در جريان مشروطيت ، روى ضديت با دستگاه بود. آيت الله بروجردى ،حامل نامه آخوند خراسانى ، جهت براندازى نظام فاسد شاهنشاهى بود. در مجموع آيت الله بروجردى از اوضاع دنيا باخبر بود، مى دانست در دنيا چه مى گذرد.
علاوه بر اين ، روشن بينى و خدمات اجتماعى ايشان ، يك ذخيره خداوندى بود براى آن روز حوزه هاى علميه و جامعه اسلامى
برخورد رضاخان با آيت اللهبروجردى
آيت الله خزعلى
با آن همه نفسيات(سجاياى اخلاقى (بالا، هيچ پايبند به مقام نبود، در ديدارى كه رضاخان با ايشان داشت رضاخان شيفته اش مى شود به مباشرش مى گويد:
من تا به حال گفته بودم اگر كسى حاجتى داشت از راه حاج شيخ عبدالكريم بيايد، ولى امروز مى گويم اگر كسى كارى داشت از راه آيت الله بروجردى بيايد.
آيت الله بروجردى نگاهى مى كند و مى فرمايد: اگر من هم كار داشتم از طريق آيت الله حائرى يزدى خواهم آمد.
آنجا رضاخان مى گويد: آن مرد عاقل ، اين مرد كامل است.
تدريس در بروجرد
آيت الله شيخ جعفر صبورى قمى
در بروجرد چند ماهى از محضر آيت الله بروجردى استفاده كردم . البته به بروجرد براى ماندن نرفته بودم ، بلكه حامل نامه اى بودم از آيت الله صدر براى آيت الله بروجردى ، كه در آن زمان ، در بروجرد ساكن بود.
آن وقت كه من به بروجرد رفتم ، ايشان در مدرسه نوربخش آن شهر، مكاسب محرمه تدريس مى كرد.
روزى كه من در جلسه درس ايشان شركت كردم ، سخن درباره آيه شريفه ذيل بود:
يا ايها الذين امنو اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه (1)
مجذوب شدم ، از اين رو چند ماهى در همان مد رسه ماندم و در درس ايشان حاضر شدم كه درس بسيار خوب و قابل استفاده اى بود.
مراسم احياء شب قدر
حجهالاسلام و المسلمين سيد محمد صادق طباطبائى(2)
دائيم آقاى عباس معتمدى نقل مى كردند كه : در رمضان سال 1318 هـ . ش در بروجرد طبق روال معمول و هميشگى كه حضرت آيت الله بروجردى در ماههاى مبارك رمضان ، خصوصا در شبهاى احياء منبر مى رفتند، يكى از شبهاى احياءبود كه مسجد مملو از جمعيت و منتظر ورود آقا بودند كه بعد از مدتى با ذكر صلواتى از طرف مردم ، ديدم كه آقا تشريف آوردند و شخصى بود به نام آقاى سوفى كه در مجالس ، مداحى مى كردند، ايشان شروع به مداحى كردند، به محض ورود آقاى بروجردى اشعارى در مورد علم و علماء خواندند تا اينكه آقا به منبر رسيدند و مردم همه قيام كرده بودند و آيت الله بروجردى روى منبر نشستند و آقاى سوفى داشت مداحى مى كرد تا اينكه به اشعارى در مدح خود آيت الله بروجردى رسيد، كه آقا در اين موقع مانند كسى كه در حال شنيدن مصيبت باشند دست را روى صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحى برخلاف هميشه كه آقا با خطبه اى شروع به صحبت مى كردند، بدون مقدمه و خطبه فرمودند: مگر من به آقايان چه كرده ام كه به من توهين مى كنيد(همهمه اى بين حضار به وجود آمد و متعجب از اين كه چه كسى به ايشان توهين كرده است !آيا در بين راه كسى آقا را اذيت كرده ؟!)آقا با اشاره دست مردم را ساكت كردند و اضافه فرمودند: مطالبى را آقا(مداح ) به من نسبت دادند كه يا من واجدم يا فاقد، اگر فاقد باشم اتصاف شخص به وصفى كه فاقد است عين اهانت است و اگر احيانا واجد باشم بنده هر كس كه باشد بجز ذوات ائمه معصومين عليه السلام در پيشگاه خداوند مقصر است ، شما كجا ديده ايد كه از شخص مقصر تعريف كنند؟ من بعد شاهد چنين مطلبى نباشم
جلسه منقلب شد و بدون هيچ مطلب ديگرى همگى ناله و ضجه مى زدند و گريه مى كردند.
نجات فقراءدر زمان قحطى
آيت الله سيد جلال الدين علوى بروجردى
در روزگارى كه شدت نگرانى و قحطى ، طبقات ضعيف مردم را تحت فشار فوق العاده اى قرار داده بود، رسيدگى ايشان به فقراء و محرومين جامعه ، چه در بروجرد و چه در مناطق اطراف آن و عشاير، صفحه اى درخشان از تاريخ روحانيت در اين صفحات است . به قصه اى در اين مورد توجه كنيد:
در يكى از اين روزهاى سخت ، كه آيت الله از مسجد سلطانى و اقامه نماز جماعت مراجعت مى فرمودند، با منظره اى مواجه مى شوند كه بسيار ايشان را متاثر و ناراحت مى سازد: زنى در حالى كه بچه شير خوارى در بغل دارد و دست چند بچه قد و نيم قد را هم به دست گرفته است و يك شىء سياهرنگ و بدبوئى را كه به نام نان به مردم مى دادند در دست داشت ، جلوى آقا را گرفته و در حالى كه سرشك از ديده خود و اطفال بى جان و بى رمقش بر روى گونه هايشان سرازير بود با زبان ساده ولى موثر مى گويد:
آقا شما جانشين امام هستى ، اين نان را، اين بچه ها چطور بخورند؟ اگر شما به داد ما نرسى پس ما كجا برويم ؟ من بعد از چند ساعت معطلى ، اين نان را به قيمت گران به دست آورده ام ، ولى بچه هايم نمى توانند آن ها را بخورند . آقا در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، بعد از دادن مقدار پولى به آن زن ، فرمودند: اميدوارم بتوانم براى عموم فقراء كارى بكنم
بعد مستقيما به خانه آمدند و در حالى كه بسيار متأثر بودند، همه بزرگان شهر و تجار و متمكنين را به خانه دعوت فرموده و با بيانات دلنشين خود حس رأفت و عطوفت آنها را تحريك و مردم را تشويق به كمك كردن به بيچارگان فرموده ، مى فرمايند:
دوست دارم اين كمك ها اساسى باشد.
در نتيجه سرمايه اى فراهم و گندمى خريدارى و نان ارزان قيمت در اختيار فقراء قرار مى گيرد. اضافه بر آن كارگاه بافندگى دستى خوبى هم تأسيس و بيكاران را هم در آنجا به كار مى گمارند و با اين تدابير و توجه ، جمع كثيرى كه در معرض تلف بودند نجات پيدا كرده و زندگانى آنها هم اداره مى شود.
دفاعاز حركت انقلابى حاج آقا حسين قمى
آيت اللهسيد محمد باقر سلطانى طباطبائى
تابستانى بود كه من به بروجرد رفته بودم . روزى ، سه نفر از روحانيون به بروجرد آمده بودند تا آيت الله بروجردى را به تهران ببرند. مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى در حضرت عبدالعظيم در باغ سراج الملك تقريبا محاصره بودند. ايشان درخواست پنج ماده اى به دولت كرده بودند:
1- آزاد گذاردن زنان در حجاب و رفع ممانعت از حجابدارى
2- لغو اجبار اتحاد شكل
3- عمل به موقوفات
4- منع فروش مشروبات الكلى
5- ؟؟؟
دولت زير بار اين خواسته ها نمى رفت . اين آقايان از قم آمده بودند كه آيت الله بروجردى را براى كمك به آيت الله حاج حسين قمى به تهران ببرند.
آيت الله بروجردى ، با برخى از آقايان بروجردى جلسه اى تشكيل دادند، تا در اين زمينه مشورت كنند. در پايان فرمودند: دو نظر هست:
يكى اينكه خود من راهى تهران شوم و ديگر اينكه تلگراف كنم . بعد فرمود: اگر من به تهران رفتم و كار پيش نرفت ، چه مى شود؟بهتر است پيش از اينكه آخرين شيوه را عمل كنيم ، نخست تلگرافى بزنم و زمينه را بسنجم . ايشان تلگراف زدند و اتفاقا اثر گذاشت . يعنى در هيات دولت گفته بودند كه اگر آيت الله بروجردى به تهران بيايد وضع لرستان به هم خواهد خورد. بهتر است هر چه زودتر موافقت شود، لذا خواسته هاى آيت الله حاج آقا حسين قمى ، موافقت شود، لذا خواسته هاى آيت الله حاج آقا حسين قمى ، موافقت شد و هيات دولت پنج ماده را تصويب كرد.
……………………………………………………………………………….
1- سوره بقره ، آيه 282: اى اهل ايمان چون به قرض و نسيه معامله كنيد، تا زمانى معين سند و نوشته در ميان باشد و بايست نويسنده درستكارى معامله شما را بنويسد.
2-نوه حضرت آيت الله بروجردى