چشم‏ اندازی بر دیدگاه سیاسی آیة‏اللّه‏ بروجردی

 

 

 

محمد محمدی اشتهاردی

پیش‏سخن

نخست باید دانست كه بین اسلام ناب و سیاست صحیح، پیوند ناگسستنی برقرار است، سیاست صحیح به معنای اصلاح امور خلق، اداره كارهای كشور، رعیت‏داری، و مردم‏داری است. سیاست‏مدار كسی است كه در كارهای سیاسی و امور مملكت، بصیر، كارآزموده و كارآمد باشد. سیاست صحیح اسلامی، همان سیاست معقول و فراگیری است كه براساس عدل و احسان و تدابیر هوشمندانه به دور از هرگونه تزویر و انحراف بوده، و در راستای اداره امور مردم در ابعاد گوناگون، با مصلحت‏اندیشی‏های خردمندانه به حل و فصل امور بپردازد. تدوین و اجرای چنین سیاستی مبتنی بر تشكیل حكومت مقتدر اسلامی است، و مسئله امامت و به دنبال آن ولایت فقیه در اسلام بر همین اساس پی‏ریزی شده است. با توجّه به این كه اگر ولایت و امامت نباشد، سایر مفاهیم اسلامی تحقق نمی یابد، و به فرموده امام باقر7:

وَ لَمْ ینادِ بِشَی‏ءٍ كَما نُودِی بِالْوِلایةِ؛(1)

در اسلام، هیچ چیزی مانند ولایت و رهبری، مورد توجه قرار نگرفته است.

و در سخن دیگر، ولایت را برترین مفهوم اسلامی، و كلید و راهنمای سایر مفاهیم دانسته است.(2)

سیره عالمان بیدار و ربّانی همواره بر آن بوده است كه مسئله ناگسستنی پیوند دین و سیاست را به مردم اعلام كنند، و به عكس، استعمارگران و جهان‏خواران و اعوان و اذناب آن‏ها مسئله لائیك و سكولاریزم، و حكومت منهای دین، و جدایی سیاست از دین را مطرح نموده، و با پافشاری عجیب می‏خواهند چنین القا كنند كه دین و سیاست، دو مقوله جدا از هم است و دین عبارت است از: مقداری مسائل اخلاقی و عبادی، كه باید در گوشه كلیساها و مساجد، در انزوا بماند.

حضرت امام خمینی1 پرچم‏دار پیوند دین و سیاست در قرن معاصر در این باره فرمود:

وَاللّه‏ اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفی كرده‏اند.(3)

و در مورد دیگر فرمود:

یك دوره كتاب حدیث كه حدود پنجاه كتاب است، و همه احكام اسلام را در بردارد، سه چهار كتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، و مقداری از احكام مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، سیاست و تدبیر جامعه است.(4)

و نیز در جایی دیگر می‏فرماید:

حكومت در نظر مجتهد، فلسفه عملی تمامی فقه، در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حكومت، نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است… .(5)

آیة‏اللّه‏ بروجردی در عرصه سیاست

پس از این اشاره كوتاه، گاهی این سؤال به ذهن می‏آید كه حضرت آیة‏اللّه‏ العظمی حاج آقا حسین بروجردی1 كه به اقرار همه، مرجع كلّ بود، و از اعاظم مراجع و زعمای جهان تشیع به شمار می‏آمد، پیرامون دین و سیاست، چه نظری داشت؟ و در این راستا چگونه می‏اندیشید و چگونه عمل می‏كرد؟

با توجه به گفتار آنان كه با زندگی و سیره فكری و عملی آیة‏اللّه‏ بروجردی1 رابطه نزدیك داشتند، و با خُلق و خوی او آشنا بودند، و هم‏چنین با توجّه به تاریخ زندگی او در برخورد با حكومت‏های جائر عصر خود، و گفتار و راه‏كارهایش، می‏توان به این نتیجه رسید كه ایشان در امور سیاسی دخالت می‏كرد، و با توجّه به محدودیت‏ها و شرایط زمان و مكان، در حدّ توان خود ـ بلكه گاهی بالاتر از این حد ـ به شئون سیاسی كشور، توجّه و نظارت داشت، و معتقد بود كه: دین خالص، از سیاست صحیح جدا نیست. مسئله ولایت فقیه را از نظر عقل و نقل از اركان قطعی فقه و كلام شیعی می‏دانست، و در مواردی كه برای اسلام و مسلمانان احساس خطر می‏كرد، با موضع‏گیری قاطع وارد صحنه می‏شد، و مخالفت خود را در برابر سلاطین جبّار عصر، رضاخان و پسرش محمدرضا اعلام می‏نمود، و با برخورد قاطع در برابر آنان، تا سرحدّ امكان از طغیان آن‏ها جلوگیری می‏كرد، و با افشاگری خود، روش طاغوتی آنان را محكوم و تخطئه می‏نمود. این امور نشان دهنده آن است كه آیة‏اللّه‏ بروجردی1 در مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی، حساس بود، و هشدارهای جدّی و پرصلابت او، حاكمان سلطه‏گر را یا متوقف می‏ساخت، و یا به عقب نشینی كامل وادار می‏نمود.

نمونه‏های بسیاری از گنجینه سیره زندگی درخشان آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1، نمایانگر این مطلب است و هر كدام حاكی از اندیشه سیاسی و باور ایشان بر عدم جدایی دین از سیاست است. برای شفّاف شدن مسئله، نظر شما را به ذكر چند نمونه، و توضیح كوتاه بعد از ذكر هر نمونه، جلب می‏كنیم:

1. ولایت فقیه از نظر آیة‏اللّه‏ بروجردی

موضوع ولایت فقیه یعنی برقراركردن حاكمیت و حكومت دینی، كه سمبل سیاست اسلامی و ركن ركین اسلام است و هرگز نمی‏توان آن را از سیاست جدا نمود. آیة‏اللّه‏ بروجردی در بحث ولایت فقیه، دارای تجزیه و تحلیل قاطع بود كه با توجّه به آن می‏توان به روشنی اندیشه پیوند و آمیختگی سیاست و دین را از دیدگاه ایشان شناخت. متن گفتار ایشان در این راستا در چهار مقدّمه و یك نتیجه گیری خلاصه شده است:

1. در جامعه اسلامی اموری وجود دارد كه قطعاً از وظایف افراد خارج است؛ زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است و حفظ نظام به آن امور بستگی دارد؛ مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان، و نابالغان، حفظ انتظامات داخلی كشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایر آن.

2. اسلام دینی سیاسی ـ اجتماعی است و احكام آن، تنها در عبادات خلاصه نمی شود؛ بلكه بیش‏تر احكام اسلام در زمینه كشورداری و تنظیم امور جامعه و تأمین افراد آن است؛ مانند حدود، قصاص، دیات و امور مالی كه موجب حفظ دولت اسلامی است.

3. سیاست و كشورداری، و نیز پاسداری از اجتماع انسانی، هیچ گاه در اسلام جدای از امور روحانی و شئون اسلامی نبوده است؛ بلكه زمام این امور را شخص پیامبر9 و علی(ع) خود به دست داشته و اداره می‏كردند، و یا به وسیله نایبان و نمایندگان خود كه به بلاد اسلامی اعزام می‏داشتند، به اجرا می‏گذاشتند.

4. از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است كه: پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم: امت را پس از دوران نبوّت و امامت، بی‏سرپرست و بدون زمام‏دار رها نكرده، حتی برای مسائل فردی و جزئی آنان نیز افرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین می‏كردند.

این شیوه به گواه قطعی تاریخ جزء سیره عملی پیشوایان معصوم: حتی در حال حیات خودشان بوده است، تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت).

با توجّه به این مقدّمات، فقیهان عادل جامع‏الشرایط همان افرادی‏اند كه از سوی امامان معصوم: برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت، تعیین شده‏اند؛ زیرا امامان معصوم: یا برای مردم در عصر غیبت، فرد یا افرادی را منصوب نكرده‏اند كه دیدیم به گواهی عقل و نقل مردود است، و یا افرادی غیر فقیه را منصوب كرده‏اند كه این نیز به حكم عقل باطل می‏باشد و كسی هم آن را نگفته است؛ زیرا عقل حكم می‏كند كه باید كسی كه متخصّص امور دینی و كارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمی برگزیده شود، نه غیر متخصّص. و یا این كه باید بگوییم امامان معصوم: فقها را منصوب كرده‏اند كه در این صورت، مطلوب ثابت می‏شود.(6)

شایان توجّه است كه وقتی آیة‏اللّه‏ بروجردی (در سال‏های 1330ش به بعد) به ساختن مسجد اعظم قم مشغول شدند، در كنار مرقد مطهّر حضرت معصومه3 مقبره‏هایی وجود داشت كه می‏بایست خراب می‏شد تا ضمیمه مسجد گردد، آقای بروجردی دستور تخریب آن مقبره‏ها را صادر كردند. آیة‏اللّه‏ شیخ مرتضی حائری (فرزند ارشد آیة‏اللّه‏ العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری) به محضر آیة‏اللّه‏ بروجردی1 رسید و از ایشان پرسید: شما برای فقیه چه سمتی قائل هستید كه دستور تخریب این مقبره‏ها را داده‏اید؟

آقای بروجردی در پاسخ فرمود: ما فقیه را در قدرت و اختیار تالی تلو (جانشین بسیار نزدیك) امام معصوم(ع)  می‏دانیم.(7)

2. برخورد با رضاخان

آیة‏اللّه‏ بروجردی1 در عصر رضاخان، در موارد متعدد در امور سیاسی دخالت نموده، و به عنوان وظیفه شرعی، به اعمال غیراسلامی رضاخان اعتراض می‏نمود و گاهی برخورد شدید می‏كرد؛ به عنوان نمونه، در ماجرای كشف حجاب كه از سوی رضاخان، اجباری شد، مراجع و علما اعتراض شدید كردند، از جمله مرحوم آیة‏اللّه‏ حاج آقا حسین قمی از مشهد به تهران آمد، و در شهر ری كنار مرقد مطهّر حضرت عبدالعظیم(ع)  در باغ سراج‏الملك با جمعی متحصّن شد و سپس این تحصّن به محاصره دژخیمان رضاخانی درآمد، آیة‏اللّه‏ قمی خواسته‏هایی داشت كه از جمله آن‏ها لغو كشف حجاب اجباری بود. چند نفر از علمای قم به بروجرد سفر كرده، و از آیة‏اللّه‏ بروجردی خواستند تا برای كمك به متحصّنان به تهران سفر كند.

آیة‏اللّه‏ بروجردی تصمیم گرفت نخست به وسیله تلگراف، اعتراض خود را به دولت وقت اعلام دارد، اتفاقاً این تلگراف اثر گذاشت، و در هیئت دولت چنین گفته شد:

اگر آیة‏اللّه‏ بروجردی به تهران بیاید، امنیت لرستان به هم می‏خورد، بهتر است در مورد خواسته‏های آیة‏اللّه‏ حاج آقا حسین قمی هر چه زودتر موافقت شود.(8)

نمونه دیگر این كه، آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1 در قم در یكی از جلسات كه علمای برجسته نیز حضور داشتند، ماجرای كشف حجاب رضاخانی را به زبان آورد و در حالی كه سخت ناراحت و پریشان بود، فرمود:

آن زمان كه كشف حجاب شد، من تصمیم گرفتم قیام كنم تا در این راه كشته شده و به مقام شهادت نایل شوم؛ ولی اصحاب مانع شدند و گفتند: وجود شما برای اسلام مهم است، و با این حرف نگذاشتند قیام كنم، اینك متأسفّم كه چرا قیام نكردم.

در آن جلسه بعضی برای آرامش خاطر آقای بروجردی سخن گفتند؛ ولی آقا هم‏چنان ناآرام بود، تا این كه سید محمدرضا گلپایگانی1 كه در آن جلسه حضور داشت، به آقا گفت:

آیا شما این حدیث را صحیح می‏دانید كه امام(ع)  فرمود: «مِدادُ الْعُلَماءِ أفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُهداءِ؛ مركّب قلم علما (در میزان عمل در قیامت) برتر از خون‏های شهیدان است؟»

آقای بروجردی فرمود: بله صحیح است.

آقای گلپایگانی فرمود:

شما كتاب جامع احادیث الشیعه را تألیف نموده‏اید، بنابراین به اجر بالاتر از اجر شهادت خواهید رسید.

در این هنگام حال آقای بروجردی1 بهتر شد و فرمودند:

 امید من هم به همین است.(9)

این ماجرا بیانگر آن است كه آقای بروجردی1 برای مبارزه با طاغوت، و جلوگیری از فساد، حاضر بوده قیام كند و تا سرحدّ شهادت به قیام خود ادامه دهد. و نیز دلیل بر آن است كه ایشان با بینش سیاسی قوی، بر اوضاع نظارت می‏كرده، و در عرصه سیاست، حضوری فعّال داشته است.

می‏نویسند: رضاخان از عملكرد آیة‏اللّه‏ بروجردی خیلی عصبانی بود. از ترس قیام مردم لرستان نمی‏توانست كاری كند؛ ولی به دنبال فرصت می‏گشت تا خاطر آن بزرگ‏مرد را برنجاند؛ در یكی از موارد به مأموران دستور داده بود كه آقای بروجردی را هنگام رفتن به عتبات یا بازگشت از آن‏جا حدود بیست دقیقه در گمرك خسروی میان آفتاب نگه دارند و معطّل كنند.(10)

3. برخورد در برابر محمدرضا پهلوی

آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی در برابر سلطنت محمدرضا پهلوی، هرگز با او سازش نكرد؛ بلكه به عنوان نهی از منكر همواره در مقاطع مختلف با او برخورد می‏كرد. به گونه‏ای كه شاه در كارهای خود، همواره آقای بروجردی را سدّ راه خود می‏دانست، و از ترس ایشان، از انجام بسیاری از مفاسد صرف‏نظر می‏كرد؛ به عنوان نمونه، یكی از ماجراها كه نشان دهنده دخالت آقای بروجردی در سیاست است، ماجرای سید علی‏اكبر برقعی است كه در دی ماه سال 1331 شمسی در كنگره جهانی توده‏ای‏ها كه از طرف شوروی سابق در وین برگزار شده بود، شركت نمود، و پس از بازگشت به قم جمعی اطراف او را گرفتند و شعار كمونیستی می‏دادند، جمعی از طلاب و مردم متدین با آن‏ها درگیر شدند، مأموران دولتی برای متفرق ساختن مردم تیراندازی نموده و عده‏ای كشته و زخمی گشتند.

آیة‏اللّه‏ بروجردی هم در برابر برقعی، سخت موضع گرفت، و دولت را مجبور كرد كه او را از قم به یزد تبعید نمود، و هم به دولت اعتراض شدید نمود كه چرا با خشونت و تیراندازی، عده‏ای را زخمی و یا كشته است. به دنبال اعتراض شدید آقای بروجردی، دولت وقت مجبور شد تا رئیس شهربانی قم و فرماندار و دادستان و مسبّبان دیگر واقعه را از قم اخراج نمایند.(11)

مورد دیگر ماجرای فداییان اسلام است كه در این ماجرا آیة‏اللّه‏ سید ابوالقاسم كاشانی (وفات یافته سال 1340 ش) از سوی رژیم پهلوی دست‏گیر شد، و اقرار كرد كه فداییان اسلام به دستور من «رزم‏آرا» نخست وزیر وقت را كشته‏اند. رژیم می‏خواست آیة‏اللّه‏ كاشانی را محاكمه كند، آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1 براساس این كه حكم فقیه عادل را نافذ می‏دانست، دخالت نموده و از محاكمه ایشان جلوگیری نمود. در دادگاه فرمایشی شاه گفته بودند كه: محاكمه می‏كنیم؛ ولی مجازات نمی‏كنیم. باز هم آیة‏اللّه‏ بروجردی راضی نشده بودند. روی همین اقدام، هنگامی كه آیة‏اللّه‏ كاشانی آزاد شد، در ضمن تلگرافی به آیة‏اللّه‏ بروجردی، از ایشان تشكر نمود.(12)

در ورق دیگر تاریخ می‏خوانیم: عكس‏هایی توسط دانشجویان به دست آیة‏اللّه‏ بروجردی1 رسیده بود كه نشان می‏داد شاه و همسرش در اروپا با زنان و مردان خارجی در استخر با وضع زننده‏ای شنا می‏كنند، آقای بروجردی بسیار ناراحت شد به طوری كه از شاه قهر كرد. شاه در یكی از سفرها به قم آمد و وارد حرم شد، به امید آن كه در آن‏جا با آقای بروجردی ملاقات كند. به تولیت می‏گوید:

 آقا در حرم هستند؟

تولیت می‏گوید:

 نه، همین امروز به خارج شهر رفته‏اند.

شاه در برابر قهر آقای بروجردی، سرافكنده شده، بی‏آن‏كه به زیارت مرقد حضرت معصومه(س) برود، یا زیارت را تمام كند، از درِ دیگر حرم، خارج شد و رفت كه رفت و دیگر تا آخر عمر نتوانست با آقای بروجردی تماس داشته باشد.(13)

مورد دیگر این كه، شاه می‏خواست با یك دختر ایتالیایی مسیحی ازدواج كند، درباریان می‏خواستند فتوای جواز چنین ازدواجی را از آیة‏اللّه‏ بروجردی بگیرند، ایشان با این كه برخلاف قول مشهور علما، ازدواج دایم با اهل كتاب را جایز می‏دانست، در پاسخ استفتای آن‏ها چنین نوشت:

مشهور بین اعاظم فقهای امامیه، حرمت ازدواج دایم با كتابیه (زن مسیحی، یهودی یا مجوسی) است.(14)

به این ترتیب آن مرجع بزرگ كه ازدواج رئیس كشور اسلامی را با یك زن غیرمسلمان، به صلاح جامعه اسلامی نمی‏دانست، و به پی‏آمدهای شوم آن توجه داشت، به گونه‏ای پاسخ داد تا طاغوتیان از فتوای او سوء استفاده نكنند، و مصالح جامعه اسلامی را به خطر نیندازند.

در ماجرای نفوذ عجیب بهائیان كه دست‏های استعمار به خصوص آمریكا به آن دامن می‏زد، به گونه‏ای كه با ورود دكتر ایادی بهائی به عنوان دكتر مخصوص شاه به دربار، و نفوذ سریع و گسترده بهائیان در رأس مملكت، آیة‏اللّه‏ بروجردی1 احساس خطر شدید كرد. او با آن دید وسیع و ژرف خود می‏دید كه استكبار جهانی به سركردگی آمریكا می‏خواهد به وسیله بابیان و بهائیان، رگ و ریشه كشور اسلامی را به دست گیرد، در این مورد اقدام و قیام جدّی كرد، و به خطیب توانا آقای محمدتقی فلسفی1 و سایر وعّاظ و علما دستور داد به افشاگری بپردازند، آقای بروجردی در مصاحبه‏ای در روزنامه كیهان، نظریات خود را در سه ماده زیر ابراز نمود:

1. باید نظم و آرامش در سراسر كشور برقرار شود؛

2. باید حظیرة القدس (معبد بهائیان) را ویران نمود، و ساختمان جدید در تصرّف انجمن خیریه باشد؛

3. باید كلّیه بهائیان از ادارات دولتی و بنگاه‏های ملی، هرچه زودتر طرد شوند، و دولت از مجلسین (مجلس شورای ملی و سنا) بخواهد كه طرحی از مجلس بگذرانند كه تمام بهائیان از كشور خارج شوند.(15)

اقدامات و اعتراضات شدید آیة‏اللّه‏ بروجردی، موجب جنب‏وجوش گسترده‏ای در كشور، به خصوص در سطح بالا شد. كار به جایی رسید كه دولت وقت ناگزیر شد به عنوان این كه فرقه ضالّه بهائیت، امنیت كشور را به خطر انداخته‏اند، برای آرام كردن مردم، حظیرة القدس را اشغال كند، و اسناد و مدارك آن‏ها را ضبط نموده و غیرقانونی بودن آن‏ها را اعلام نماید. بر همین اساس فرمانداری نظامی تهران، برای پایان دادن غائله، به تخریب گنبد حظیرة القدس پرداخت.

البته بعدها در روند جلوگیری از نفوذ بهائیان، وقفه‏ای حاصل شد، آیة‏اللّه‏ بروجردی از این وقفه بسیار ناراحت گردید، و در فرصت‏های مختلف اعتراض و نارضایتی شدید خود را از رژیم شاه ابراز می‏نمود.(16)

از گفتنی‏های در این زمینه این كه: در اطراف یزد، یك نفر بهائی به دست یك مسلمان كشته شد، دادگاهِ رژیم، آن مسلمان را به اعدام محكوم و تصمیم گرفت كه حكم را در روز نیمه شعبان در یزد اجرا كند. روز چهاردهم شعبان این خبر به آقای بروجردی رسید، ایشان بسیار ناراحت شدند. یكی از علما از علت ناراحتی او پرسید، در پاسخ فرمود:

مگر نمی‏دانی آبروی اسلام در خطر است، امروز به ما چنین خبری رسیده است كه مسلمانی را می‏خواهند به جرم كشتن یك نفر بهائی، [روز] نیمه شعبان در شهر یزد اعدام كنند!

سرانجام آقای بروجردی افرادی به دربار فرستاد، اقدامی هشدار دهنده نمود، و در نتیجه اعدام آن فرد مسلمان به تأخیر افتاد، و سپس اقدام‏های دیگر آقای بروجردی، باعث شد كه آن مسلمان به طور كلّی تبرئه گردید.(17)

آیة‏اللّه‏ بروجردی1 غائله بهائیان را كه در رأس مسائل سیاسی روز بود، به طور جدّی دنبال می‏كرد، و در این مسیر به نتایجی رسید؛ ولی آن‏گونه كه می‏خواست انجام نشد. از این رو، نارضایتی و اعتراض شدید، بلكه تنفّر خود را به دستگاه حاكمه و رژیم شاه ابراز داشت، تا آن جا كه شاه، تیمسار بختیار ـ كه سپهبد معروف رژیم بود و در آن وقت رئیس فرمانداری نظامی تهران به شمار می‏آمد ـ را در روز عید غدیر به محضر آیة‏اللّه‏ بروجردی فرستاد، تا به آقا این پیام را برساند كه:

نمی‏توان جلوِ بهائی‏ها را گرفت؛ زیرا قوانین و الزامات بین‏المللی به ما فشار می‏آورند كه به آن‏ها كار نداشته باشید… .

وقتی كه بختیار وارد مجلس شد، در كنار آیة‏اللّه‏ بروجردی، روی پله كوچكی نشست و كلاهش را برداشت و دست ایشان را بوسید، آقای بروجردی تا او را دید، ناراحت شد و رویش را از او برگردانید، بختیار كمی عقب رفت تا جایی بیابد و بنشیند، آقای بروجردی به پشت سر نگاه كرد، او را دید با عصبانیت و تندی فرمود: بنشین زمین! بختیار نیز بی‏درنگ نشست.(17)

این عكس‏العمل آقای بروجردی در تحقیر بختیار، یك نوع اظهار بیزاری از رژیم شاه و هشداری به آن رژیم بود، كه دین را ملعبه استعمارگران و هوس‏های نفسانی قرار ندهد.

نمونه دیگر از اندیشه سیاسی آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1 و دخالت او در سیاست این كه گاهی بعضی از سران رژیم شاه، برای مذاكره درباره پاره‏ای از امور، به محضر آیة‏اللّه‏ بروجردی می‏آمدند، حضرت آیة‏اللّه‏ بروجردی در امور مهم سیاسی با امام خمینی1 مشورت و تبادل نظر می‏كرد، گاهی نیز از ایشان دعوت به عمل می‏آورد تا به طور مستقیم از جانب ایشان با نماینده دولت مذاكره نمایند. در یكی از موارد رژیم می‏خواست یكی از مواد قانون اساسی را تغییر دهد، برای جلب موافقت آیة‏اللّه‏ بروجردی1 دكتر منوچهر اقبال(19) را به محضر ایشان فرستاد. آیة‏اللّه‏ بروجردی از امام خمینی خواست تا با دكتر اقبال گفت‏وگو كند. امام خمینی با دكتر اقبال به گفت‏وگو نشست و سرانجام با لحنی قاطع فرمود:

ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی را نمی‏دهیم؛ زیرا این گونه تغییر، افتتاحیه‏ای جهت دست‏برد اساسی به قوانین موضوعه این كشور خواهد شد، و به دولت فرصت خواهد داد كه هر وقت هرطور كه سیاست و منافع او اقتضا كند، در قانون اساسی دست ببرد… .

امام به نمایندگی از آیة‏اللّه‏ بروجردی1 به این صورت توطئه رژیم را از دست‏برد به قانون اساسی، خنثی نمود.(20)

4. موضع‏گیری شدید آقای بروجردی در برابر انقلاب سفید شاه

سال‏های آخر عمر آیة‏اللّه‏ بروجردی بود، شاه طبق دستور اربابش آمریكا می‏خواست لوایح ششگانه، از جمله اصلاحات ارضی را به تصویب مجلس برساند كه بعدها به عنوان انقلاب سفید شاه و مردم، از آن یاد شد. شاه افراد مختلفی را برای كسب موافقت آیة‏اللّه‏ بروجردی1 به محضر ایشان می‏فرستاد؛ ولی آقای بروجردی با كمال صلابت و قاطعیت درخواست شاه را رد می‏كرد.

آیة‏اللّه‏ جعفری همدانی در این باره می‏نویسد:

روزی شاه، قائم مقام رشتی و صدرالاشراف را نزد آیة‏اللّه‏ بروجردی فرستاد، آن‏ها نزد آقاآمدند، ضمن توضیح لوایح ششگانه، از قول شاه به آقای بروجردی گفتند: دخالت در این امور در شأن شما نیست، بهتر است در این ماجرا وارد نشوید. آقای بروجردی در پاسخ فرمود: به شاه بگویید كاری نكنید كه عصایم را بردارم، و عمامه‏ام را بر سر بگذارم و تاج و تختت را ویران كنم.(21)

آیة‏اللّه‏ سید حسین بُدَلا در ضمن مصاحبه‏ای گوید:

… شاه برای آیة‏اللّه‏ بروجردی1 نامه‏ای به این مضمون نوشته بود؛ اصلاحات ارضی در ممالك اسلامی مانند: تركیه، پاكستان و… انجام گرفته است… مصالح كشور را باید رعایت نمود، ما دستور دادیم كه قانون اصلاحات ارضی، مثل سایر ممالك اسلامی اجرا شود.

آیة‏اللّه‏ بروجردی در جواب نامه شاه چنین نوشت:

شما می‏گویید قانون اصلاحات در سایر ممالك اسلامی اجرا شده است، آن ممالك اوّل جمهوری شدند، بعد اصلاحات ارضی اجرا شد.(22)

بر همین اساس تا آقای بروجردی در قید حیات بود، شاه نتوانست به اصطلاح انقلاب سفید خود را ارائه دهد و به آن جامه عمل بپوشد، چنان‏كه خود او در مقدّمه كتاب انقلاب سفید به این مضمون می‏نویسد:

ما می‏خواستیم این انقلاب و اصلاحات را قبلاً شروع كنیم؛ ولی یك مقام غیر مسئول مانع سر راه ما بود، این مانع برداشته شد، و اینك آن را اجرا می‏سازیم.

منظور شاه از «مقام غیر مسئول»، حضرت آیة‏اللّه‏ العظمی بروجردی1 بود، كه پس از رحلت ایشان، چندان طول نكشید كه شاه لوایح ششگانه خود را تحت عنوان انقلاب شاه و مردم و انقلاب سفید، ارائه نمود و در اجرای آن پافشاری سرسختی كرد.

این‏ها همه دلیل روشنی است كه حكایت از پویایی اندیشه سیاسی آیة‏اللّه‏ بروجردی1 می‏كند، و بیانگر آن است كه ایشان با موضع‏گیری قاطع، در امور سیاسی دخالت نموده و سدّ راه محكمی بر سر راه طاغوتیان بود. و به گفته یكی از علما و اصحاب نزدیك آیة‏اللّه‏ بروجردی1 در ماجرای تقسیم اراضی، وقتی كه آقای بروجردی باخبر شد كه شاه می‏خواهد چنین برنامه‏ای را پیاده كند، فرمود:

اگر این‏ها می‏خواهند این كار را انجام دهند، گذرنامه مرا آماده كنند تا من از این كشور بیرون بروم.(23)

این هشدارهای آقای بروجردی نشان دهنده دخالت آشكار او در امور اجتماعی و سیاسی، برای حفظ كیان اسلام، از دست‏برد اجانب بود.

نتیجه و جمع‏بندی

از مطالب و نمونه‏های فوق كه اندكی از ده‏ها نمونه دیگر از دخالت فكری و عملی آیة‏اللّه‏ بروجردی1 در امور سیاسی و شئون اجتماعی است، چنین نتیجه می‏گیریم كه آن مرجع كلّ نیز سیاست صحیح را از اسلام ناب، هرگز جدا نمی‏دانست، و مسائل سیاسی را با فكری باز و پویا دنبال می‏نمود، و با توجّه به شرایط زمان و مكان، و مقایسه دو قانون اهم و مهم، در فكر و عمل، خط بطلان بر تز جدایی دین از سیاست كشید و با اقدامات مهم سیاسی، بسیاری از مشكلات دینی و اجتماعی مردم را حل و فصل نمود. ملاقات‏ها و حمایت‏های ایشان از آیة‏اللّه‏ سید ابوالقاسم كاشانی كه در آن عصر، رادمرد بزرگ سیاسی دینی، و سمبل سیاست اسلامی بود، نیز دلیل روشن دیگری بر صحّه گذاشتن به مشروعیت و لزوم كارهای سیاسی و دخالت در سیاست برای دفاع از دین است.

…………………………………………………………………….

1 . محمد بن یعقوب كلینی، اصول کافی، ج2، ص18.

2 . محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص 67.

3 .صحیفه نور ، ج11، ص 65 (سخنرانی امام1 در تاریخ 21/1/1343 ش در مسجد اعظم قم).

4 . صحیفه نور، ج21، ص 98.

5 . کیهان، 8/3/72.

6 .البدر الزاهر ، تقریرات درس آیة‏اللّه‏ بروجردی، ص 50 – 58 .

7 . مجلّه حوزه، ش27، سال 1367 (مصاحبه حضرت آیة‏اللّه‏ حسین نوری).

8 . مجلّه حوزه، ش 43 ـ 44، ص 54 (به نقل از: مرحوم آیة‏اللّه‏ سید محمد باقر سلطانی).

9 . الگوی زعامت، ص110 (به نقل از: آیة‏اللّه‏ شبیری زنجانی) با اقتباس.

10 .زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع،آیت الله بروجردی ، ص 409.

11 . محمد رازی، آثار الحجّه، ج 2، ص 31، با اقتباس.

12 . نقل از: اصحاب آیة‏اللّه‏ بروجردی.

13 . علی دوانی، زندگانی زعیم عالم تشیّع، آیة الله بروجردی، ص410 – 411، با اقتباس.

14 . به نقل از: آیة‏اللّه‏ لطف‏اللّه‏ صافی «مدّ ظلّه».

15 .کیهان ، 20/2/1334، ش 3575.

16 . علی دوانی، زندگانی زعیم عالم تشیّع، آیة الله بروجردی، ص355 ـ 361، با اقتباس.

17 . مجلّه حوزه ، ش 43 ـ 44، ص142، با اقتباس.

18 . خاطرات فلسفی ، ص200 ـ 201، با اقتباس.

19 . دكتر اقبال از افراد مقرّب و مورد اعتماد شاه بود، در سال 1336 شمسی به نخست وزیری رسید، و در سال 42 مدیر عامل شركت ملی نفت گردید و تا پایان عمر (1356) در همین سمت باقی بود.

20 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، ص102.

21 . مجلّه حوزه ، ش 43 ـ 44، ص49.

22 .همان ، ص 101 ـ 102، با اقتباس.

23 . نقل از: آیة‏اللّه‏ شیخ مجتبی اراكی.

 

 

 

پاسخی بگذارید