کتاب خاندان آیت الله بروجردی

 

 

 

نویسنده در کتاب «شرح زندگانی آیت­الله بروجردی» در این باره شرح و تفصیل داده­ام. اجمال آن این است که مرحوم آیت­الله بروجردی وقتی بنده را برای تشویق تألیف کتابم «شرح زندگانی استاد کل وحید بهبهانی» خواستند، ضمن بیاناتی فرمودند: «وقتی در بروجرد بودم کتابی درباره جدم مرحوم سید محمد طباطبائی و نحوه ارتباط او با خاندان علامه مجلسی و ملا محمد صالح مازندرانی و اولاد و احفاد او تا زمان خودم

صفحه / 54

 نوشتم ولی در نقل و انتقالات به قم نمی­دانم چه شد که گم شد، و از این که آنچه نوشته بودند گم شده، بسیار ناراحت بودند، زیرا دیگر فرصت آن را نداشتند تا بار دیگر آنها را از نو بنویسند.

در سال 1350 شمسی که به تهران آمدم روزی آقای سید اسماعیل علوی طباطبائی از بستگان آیت­الله فقید(1)، کتاب را که توسط ایشان چاپ و منتشر شده بود به دستم دادند. در عین خوشحالی گفتم: عجب! آیت­الله فقید به من­ فرمودند: این کتاب در نقل و انتقال به قم گم شده، چطور پیدا شده و نزد چه کسی بوده است؟ آقای علوی گفتند در کتاب هست،  می­خوانید.

وقتی به خانه آمدم و کتاب را بررسی کردم دیدم دو قسمت است: قسمت اول عربی و همان رساله آیت­الله فقید در شرح حال مرحوم سید محمد طباطبائی جد پنجم خود است، و با خط نسخ همراه شجره فامیلی که توسط آیت الله فقید تهیه و تنظیم شده، جمعاً در 65 صفحه نوشته، و قسمت دوم شرح حال آیت­الله فقید به خط نستعلیق در 28 صفحه همراه شجره دیگری که خود آقای علوی نگاشته و تنظیم کرده­اند، و افرادی را که پس از آیت­الله فقید در فامیل پیدا شده­اند، نیز یادداشت نموده­اند.

صفحه / 55

کتاب بدین گونه بخط محمود اشرفی تبریزی در سال 1349 شمسی، یعنی ده سال بعد از رحلت آیت­الله فقید، چاپ شده است.

آقای سید اسماعیل علوی، راجع به این کتاب که چگونه بدست ایشان رسیده  می­نویسند: «در سال1367 هـ .ق (حضرت آیت­الله) فرمودند: «در ایام توقف نجف اشرف برای حفظ انساب سلسله از ضیاع و روشن کردن انتسابات این سلسله با خانواده­های معظم علم و شیعه، مسوده­هائی تهیه نموده­ام.» استدعا گردید جزوه را عنایت تا تطبیق با شجره ترسیمی شود، اجابت و سپس از ایشان تقاضا گردید اجازه طبع و نشر جزوه مرقومه را فرمایند، فرمودند: مطالعه و مرور مجددی لازم است و بعد طبع گردد.

زعامت مطلقه و گرفتاری­های فوق­العاده روزانه و مباحثات و مطالعات و کارهای اهم موجب بود هر وقت تقاضا  می­شد احاله به بعد  می­فرمودند تا داعی حق را لبیک گفتند و به رحمت ایزدی واصل، و چون این حقیر شدت علاقه معظم له را نسبت به این جزوه در حفظ انساب و انتسابات سلسله آگاه، و از طرفی خواهان اظهار ارادتی به روح مقدس ایشان بودم، تا خدمت ناچیزی به حفظ آثار ایشان نموده باشم، از فرزند گرامشان حجة الاسلام الحاج السید محمد حسن احمدی الطباطبائی زید عزه تقاضا تا جزوه اعطاء و اقدام به طبع گردد.

معظم له اجابت و جزوه را عنایت، پس از مرور و مطالعه معلوم گردید که آیت­الله فقید قدس سره در سال آخر عمر شریف تجدید نظر فرموده و حک و اصلاحاتی بخط شریف که اواخر به واسطه ارتعاش دست راست، با دست چپ  می­نوشتند نموده، اوراق مسوده که بخط معظم له بود تنظیم و تنسیخ و پس از اتمام به نظر رسید، مجملی از احوالات حضرتشان درج

صفحه / 56

 نمایم، با توجه به این که شرح زندگانی معظم له از طرف اساتید و دانشمندان در حیات و بعد از فوت در کتب و مجلات متعدده به وجه احسن و اوفی نوشته و درج و منتشر گردید، و مجمل نوشته شمعی در مقابل نیر اعظم و قطره­ای در کرانه دریا خواهد بود.(2)

ما در این باره هر چه فکر کردیم نتوانستیم پی ببریم که چطور  می­توان  میان این نوشته و سخن آیت­الله فقید به خود را جمع کنیم؟ زیرا سخن آیت­الله فقید به این جانب در سال 1377 شمسی، یعنی سه سال قبل از رحلت آن مرحوم بود و این سخن آقای علوی مربوط به 16 سال قبل از وفات آن مرحوم بوده است.

بعلاوه نویسنده از مرحوم آقا سید محمد حسن نشنیده بود که رساله پیدا شده، و نزد آیت­الله فقید است یا پس از فوت آیت­الله در تملک ایشان است.

احتمال دارد آن موقع که آیت­الله فقید به نویسنده فرموده­اند از رساله اطلاعی نداشته­اند که کجاست. شاید آن را کسی گرفته بود و ایشان تصور کرده­اند گم شده، که بسیار بعید است، چون هوش و حافظه آیت­الله فقید بسیار زیاد و قوی بود.

احتمال دارد رساله نزد یکی از فامیل بوده و بعدها به آیت­الله فقید مسترد داشته و در آخر آقای علوی از مرحوم آقا محمد حسن گرفته­اند….

به هر حال که بوده، چون اصل کتاب به دست آمده  و آقای علوی دیده­اند که آیت­الله فقید در آخر عمر خود آن را بازدید کرده­اند و ایشان از روی نسخه اصل استنساخ نموده­اند، همین برای ما کافی است.

صفحه / 57

ضمنا آقای علوی نوشته­اند آیت­الله فقید فرمودند: «رساله را در نجف به صورت مسوده­هائی تهیه نموده­ام.» ولی آیت­الله فقید در همین کتاب از کسانی نام  می­برد که پیداست آن را در بروجرد نگاشته­اند.

مثلاً از آیت­الله آقای سید محمد باقر طباطبائی (سلطانی) نام  می­برند و  می­فرمایند هم اکنون در قم مشغول تحصیل است. از آیت­الله سلطانی سئوال نمودم، فرمودند: من در ربیع الثانی سال 1348 هـ .ق به قم آمدم. آن موقع 28 سال بود که آیت­الله فقید از نجف اشرف مراجعت کرده بودند.

نیز از خواهرزادگان خود حجج اسلام آقا سید شمس الدین و آقا سید جعفر احمدی طباطبائی نام  می­برند، که پیداست آن موقع در بروجرد بوده­اند. و از همه مهمتر از 4 فرزند خود نام  می­برند که همگی در بروجرد متولد شده­اند و آخرین آنها مرحوم آقا سید احمد بوده، طبق نوشته آقای علوی، در سال 1355 هـ .ق در بروجرد متولد شده است.

نیز در کتاب، تاریخ­های 1340 و 1350 هـ .ق هست که مربوط به ایام اقامت ایشان در بروجرد است. دیگر این که از مادرشان «بیگم» نام  می­برند و  می­نویسند در سال 1323 هـ .ق در نجف، وقتی که من در آنجا اقامت داشتم، وفات یافت.»

و نیز می­نویسند: «یکی از اعقاب علامه بحر العلوم، تعداد اولاد او را از نجف برای من نوشته است» که خود روشن­ترین دلیل است.

 این نوشته گویا از آقا سید محمد صادق بحرالعلوم، چند سال قبل از انتقال آیت­الله فقید از بروجرد به قم، مثلاً بعد از شهریور 1320شمسی بوده است.

صفحه / 58

البته ممکن است آیت­الله فقید در نجف اشرف مسوده­هائی داشته­اند، و بعد در بروجرد آن را تکمیل کرده­اند، و آقای سید اسماعیل علوی توجه به قسمت اخیر نداشته­اند.

تذکری لازم

مرحوم آیت­الله بروجردی در پایان «فصل دوم» این کتاب  می­نویسند: «شیخ محدث خبیر نوری نقل کرده که جد ما سید محمد دختری داشته که همسر وحید بهبهانی بوده است» و در اثنای »فصل سوم» به نقل از محدث نوری مجدداً  می­نویسند: «وی گفته است سید محمد یک دختر داشته که همسر استاد اکبر علامه بهبهانی طاب ثراه بوده و او مادر آقا محمد علی است» و در اوائل «فصل چهارم»  می­نویسند: «سید محمد مذکور چهار پسر داشته است: سید علی و سید رضی و سید مرتضی و سید رضا. محدث نوری در «فیض القدسی» نوشته است که سید محمد یک دختر هم داشته که وحید بهبهانی او را به همسری گرفت، و او مادر آقا محمد علی صاحب مقامع است، من این را از غیر محدث نوری در جائی نیافته­ام.»

این نقل محدث نوری، از آقا احمد بهبهانی (کرمانشاهی) نوه استاد کل وحید بهبهانی بوده است، حال آن که قبل از وی میرزا حیدر علی مجلسی نواده علامه محمد تقی مجلسی اول متوفای 1214 که رساله انساب خود در انساب خاندان مجلسی را در سال 1294 نوشته است،  می­نویسد: «و میان مجتهد الزمانی (وحید بهبهانی) و مرحوم سید محمد، جد فاضل  میر سید محمد مهدی (علامه بحرالعلوم) مواصلت هست، و در

صفحه / 59

 این  میان اولاد بهم رسیده است.»(3) آقا احمد که خود شاگرد علامه بحر العلوم و و نواده این بانو یعنی دختر سید محمد طباطبائی عمه جد سوم آیت­الله بروجردی است، ضمن شرح حال جدش وحید بهبهانی می­نویسد: «فرزند ارجمند میر ابوطالب مرحوم علامه وحید  میر سید حسن، و یک صبیه است که در حباله مرحمت و غفران مآب وحید الزمان  سید محمد بروجردی طباطبائی بود، و از او مخلف شد جنت آرامگاه سید مرتضی، و یک صبیه… و صبیه در حباله جد این فقیر (وحید بهبهانی) بود، و از او مخلف شد والد این حقیر.» (4)

و در جای دیگر یعنی شرح حال جدش وحید بهبهانی  می­نویسد: «در بدو امر صبیه مرضیه مرحوم عمدة الفضلاء آقا سید محمد بروجردی المشار الی بعض القابه را که عمه مکرمه سید المجتهدین جناب استادی سید محمد مهدی سابق الذکر بود، در حباله خود درآورده بودند، و والد ماجد این فقیر: قدوة المجتهدین آقا محمد علی طاب ثراه از آن مرحوم مخلف شدند، و آن مرحومه در کربلای معلی به رحمت ایزدی پیوست.»

…………………………………………………………………………………………….

[1] – ایشان را وقتی رئیس ثبت ملایر بودند، برای نخستین بار دیدم، سپس که بازنشسته شدند در عصر مرجعیت آیت الله فقید به قم آمدند و ساکن شدند. مردی متدین و بزرگوار بودند.

2- همان رساله، قسمت دوم، ص 3.

3- انساب خاندان علامه مجلسی، به پیوست مرآت الاحوال جهان نما، ص 270.

4 – مرآت الاحوال جهان نما، بخش یکم، با تحقیق نویسنده، انتشارات ا میر کبیر، ص 140.

 

 

 

 

پاسخی بگذارید