حال عبادت و ابتهال آن بزرگ‏ مرد

 

 

 

مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی ـ أعلی اللّه مقامه ـ در مراحل عالی بندگی خدای تعالی بوده‏اند. او در مقام عبادت و ذكر اللّه از مادیات بریده می‏شد و غرق در دریای عظمت و جلال الهی می‏گردید. آن‏چه كه به خاطر ما می‏آید نماز ایشان در مسجد اعظم است كه با حال و كیفیتی مخصوص انجام می‏شد و بسیاری از جوانان از همراهی با ایشان احساس عجز و خستگی می‏كردند.یكی از علمای محترم برای بنده نقل می‏كردند كه: كیفیت نماز آن بزرگوار در خانه و در اتاق خصوصی و به صورت فرادا بالاتر از نماز جماعتشان است و بیش‏تر طولانی می‏شود و ما صدای زمزمه ایشان را از داخل اتاق می‏شنویم.

یكی از آقایان علمای مقیم مشهد مقدس داستانی از دوران طلبگی خود در قم و تماشای مرحوم آقای بروجردی در حال خواندن نماز میت ذكر كردند. ایشان گفتند:

پدر شهید بزرگوار آقای قدوسی مرحوم آقای حاج شیخ احمد قدوسی نهاوندی ـ رضوان اللّه علیهما ـ از دنیا رفته بودند. جنازه وی تشییع شد تا آن را در جلو صحن بزرگ ـ مكانی كه غالباً در آن جا بر جنازه بزرگان و علما نماز می‏خوانند ـ گذاشتند من با این كه از دیر زمان عادت به تماشا نداشتم و هوای نگاه كردن و دیدن صحنه‏ها در سرم نبود، آن روز خواستم منظره نماز خواندن ایشان [مرحوم آیة‏اللّه‏ بروجردی] را بر جنازه ببینم. از این رو وقتی جلو رفتم و مشغول تماشا شدم، دیدم اوّلاً، رنگ ایشان به هنگام برگزاری نماز میت، متغیر و زرد شد و ثانیاً، صدای ایشان كه با ارتعاش خاصّی به گفتن اللّه اكبر بلند شد گویا دل مرا از جا كند به‏گونه‏ای كه دیگر نماندم و به خانه رفتم و تا مدتی حالم از عظمت همان یك اللّه اكبر ایشان منقلب بود.

اظهار تأسّف آن بزرگوار

مرحوم آیة‏اللّه العظمی آقای گلپایگانی ـ رضوان اللّه علیه ـ نقل كردند:

مرحوم آیة‏اللّه العظمی آقای بروجردی بسیار اظهار تأسّف می‏كردند؛ به سبب این‏كه با فراهم شدن زمینه شهادت، این فیض بزرگ را درك نكردند و به مقام شهادت، نایل نشدند.

فرموده بودند: “در نجف كه بودم علمای بزرگ نجف با من گفت‏وگو كردند و بنابراین شد كه من به ایران بیایم و از این‏جا به مبارزه با پهلوی برخیزم و آن آقایان هم از عراق، همكاری كنند تا بشود اقدامی كرد و جلو آن فسادها را گرفت و من در این باره به قرآن كریم تفأل زدم، آیه‏ای آمد كه از آن استفاده كردم كه این راه، راه شهادت است و من به شهادت خواهم رسید، بالأخره حركت كرده و بر اساس همان مبنا رو به ایران آوردم.

امّا متأسّفانه جریان به اطلاع حكومت ایران رسید و به مجرّد ورودم در مرز، مرا گرفتند و ماه‏ها تحت نظر بودم”.

به هر حال ایشان تا اواخر عمرشان تأسّف می‏خوردند كه چرا از این فیض بزرگ محروم گردیده‏اند.

مرحوم آقای گلپایگانی فرمودند:

یك روز كه ایشان اظهار تأسّف می‏كردند، من گفتم: لابد خداوند متعال، شما را برای احیای آثار علمای بزرگ سابق و رونق دادن به حوزه علمیه قم و تربیت علما و طلاب، ذخیره فرموده است. ایشان پاسخ دادند: “ممكن است این‏طور باشد”.

یكی از علمای بزرگ نقل كردند كه آن زعیم بزرگ فرمود:

هرگاه به آیه شریفه «یا أیها الذینَ آمنوا مالكم إذا قیلَ لكم انفِروا فی سبیلِ اللّهِ اثّاقلْتُم إلی الأرضِ أرَضیتُمْ بالحیوةِ الدنیا مِنَ الآخِرة …»1 می‏رسم، دچار تأسّف می‏شوم كه چرا از فیض شهادت محروم ماندم.

……………………………………………………………………………….

1 . توبه (9) آیه 38: «ای كسانی كه ایمان آورده‏اید! جهت چیست كه چون به شما امر شود كه برای جهاد در راه خدا خارج شوید، به خاك زمین دل‏بسته و سنگینی می‏كنید؟ آیا به زندگانی (فناپذیر) دنیا به عوض حیات ابدی آخرت راضی شدید». و گویا همین آیه بود كه در مقام تفأل به قرآن به نظرشان آمده بوده و بوی شهادت می‏داده است.

تنفّر از روحیه تملّق‏گویی

از خطرات بسیار عظیمی كه حاكمان و نیز زعما و رهبران دینی را تهدید می‏كند میدان دادن به تملّق گویان و چاپلوسان است. این موضوع هم برای تملّق گوینده خطر دینی دارد و هم برای شخص حاكم یا زعیم دینی و جامعه؛ چه آن كه خود او با گفتن مطالب خلاف، از شخصیت انسانی‏اش می‏كاهد و از مقامات معنوی و قرب به خدا سقوط می‏كند و حاكم و زعیم را هم كم كم بد عادت كرده و متوقّع می‏سازد كه از دیگران نیز انتظار همین‏گونه سخنان خلاف و مدیحه‏سرایی‏های دروغین را داشته باشد و سرانجام منجر به دوری بندگان خدا می‏شود و ضمناً جامعه نیز با خلاف‏گویی و ذلّت و زبونی بار می‏آیند.

مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی با درایت خاص خود اهمیت این موضوع خطرناك را دریافت كرده بودند. از این رو از چنین اشخاصی متنفّر و بیزار بودند و تنفّر خود را هم به شدّت اظهار می‏كردند.

یكی از شعرای معروف عراق اشعاری در مدح حضرت امیرالمومنین علی7 سروده و در پایان آن، چند بیت هم در مدح و ستایش از مرحوم آقای بروجردی اضافه كرده بود و آقا از این موضوع بسیار ناراحت شدند به‏گونه‏ای كه گویا مجلس بیرونی را ترك كرده و به اندرون رفتند.

او خود نقل می‏كرد:

اشعار را در محضر مرحوم آیة‏اللّه بروجردی خواندم، ولی علی‏رغم انتظار من، احساس

كردم كه ایشان سخت ناراحت شدند و من با خود گفتم: ما آمدیم ایشان را شاد كنیم قضیه به عكس شد.

بالأخره بعضی از آقایان اصحاب چنان‏كه خود او می‏گفت وساطت نموده و خدمت آقا عرض می‏كنند: “آقا! صله ایشان را بدهید”. آقا با عصبانیت می‏فرمایند: “این دروغ‏ها چیست كه درباره من گفته است؟”

و سرانجام یكی از بزرگان فرمودند: “من به آقا عرض كردم شما برای اشعاری كه در مدح امیرالمؤمنین گفته است صله بدهید. و ایشان مبلغی را به عنوان صله مرحمت فرمودند”.

روح سماحت و بزرگواری

از مطالبی كه در زندگی مرحوم آیة‏اللّه العظمی آقای بروجردی بسیار قابل توجّه است روح سماحت و بزرگواری آن زعیم بزرگوار است.

او در عین قدرت و توانایی، تملّك نفس نشان داده بی مهری‏های مخالفان خود را با شرح صدر شگفت‏انگیزی نادیده می‏گرفت و از لغزش‏های آنان صرف نظر می‏كرد. و این خود یكی از عوامل بسیار مهم و شدید التأثیر در سامان یافتن ریاست كامل و بلا منازع برای او بود. چنان كه جدّ بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین7 می فرمایند:

آلةُ الریاسةِ سِعَةُ الصَّدر؛(1)

ابزار ریاست انسان شرح صدر و با تحمّل بودن است.

راجع به این موضوع مطالبی از آن زعیم بزرگ دیده شده و یا نقل كرده‏اند بهت‏انگیز است و آدمی را به یاد امامان معصوم و پیشوایان اسلام می‏اندازد. دو نمونه را در این باره اشاره می‏كنیم:

1. بعد از درگذشت مرحوم آیة‏اللّه العظمی اصفهانی ـ أعلی اللّه مقامه ـ نظر بعضی از آقایان به مرحوم آیة‏اللّه العظمی حاج آقا حسین قمی ـ رضوان اللّه علیه ـ بوده است. از جمله یكی از وعّاظ زبردست و مشهور قم در این امر بسیار جدّی بوده‏اند و گویا تعبیرات شدید اللحنی نیز داشته‏اند، ولی بالمآل طولی نمی‏كشد كه آن مرجع بزرگوار از دنیا می‏روند و ریاست تامّه روحانیت برای مرحوم آقای بروجردی پیش می‏آید و آن خطیب محترم به طور طبیعی در شرایط نامناسبی قرار می‏گیرند و چه بساكه اصحاب و یاران و دل‏دادگان زعیم بزرگ به او اعتنایی نمی‏كنند. در این بین، یكی از اعاظم آن عصر نزد مرحوم آیة‏اللّه العظمی آقای بروجردی

……………………………………………………………………

1 .نهج البلاغه ، فیض الاسلام، كلمه 167.

می‏روند و برای رفع اختلاف و حفظ موقعیت یك واعظِ مشهور به آقا می‏گویند: اجازه بفرمایید كه فلانی بیاید و منزل شما منبر برود.

ایشان در پاسخ ـ بدون یادآوری مطالب گذشته ـ می‏فرمایند: «بیایند منبر بروند، منزل خودشان است!!» ناگفته نماند كه آن خطیب محترم بعدها خدمات شایانی به حوزه كرد و به دستور مبارك آقا مسافرت‏های تبلیغی بسیاری نمود.

2. یكی از اعاظم معاصر گفتند:

روزی درخدمت آن بزرگوار بودیم، ایشان نامه‏ای را باز كردند و مطالعه كردند و سر تكان داده و تبسم كردند و فرمودند: “آقا خیال می‏كند من این‏ها را نمی‏دانم كه برایم می‏نویسد.” عرض كردیم: آقا! چه جریانی است؟ فرمودند: “این آقا از فلان شهر می‏نویسد: فلانی (یكی از علمای آن شهر) با شما مخالفت دارد و اذهان مردم را از شما منصرف می‏كند.”

بعد زعیم بزرگ فرمودند:

من خود این را می‏دانم؛ ولی وجود آن آقا در آن شهر مفید است و من به یكی از تجّار آن شهر دستور داده‏ام كه هر ماه مبلغی را به او بدهد و كمك بكند و نگوید كه از طرف من می‏باشد!!

اكنون می‏سزد كه مدتی در این دو قضیه تأمّل كرده و بیندیشیم راستی این چه روحیه‏ای است و چه قدر علوّ نفس و رفعت فكر و اندیشه لازم است كه انسان بتواند با مخالف خود چنین برخورد خردمندانه‏ای داشته باشد.

شیعه سرافراز است كه گذشته از امامان معصوم و شخص شخیص رسول اللّه و صدیقه طاهره: چنین رجالی در مقام زعامت و رهبری قرار گرفته‏اند؛ مردانی كه سماحت و بزرگواری و دید وسیع و عالی آنان به وصف نمی‏آید و به حق كه افتخار آفرینند و موجب سرافرازی و سربلندی جهان تشیع می‏باشند.

این‏ها مطالبی است كه از حالات پیامبر بزرگوار اسلام و خاندان پاك آن حضرت سراغ داریم؛ ولی در حالات دیگران نه، جز آنانی كه قدم جای پای مبارك اهل بیت عصمت و طهارت: گذاشته و چشم خود را از آن‏ها فرو نبسته و به جای دیگر متوجّه نساخته باشد.

مانند این مرد بزرگ الهی وخدا جو وخود یافته كه نایب امامان و ادامه دهنده راه رشد و سعادت و منویات آنان بود.

دیدن چنین منظره جالبی از یك انسان بزرگ و بی‏نظیر به اندازه صدها و هزارها جلسه درس اخلاق و تألیف ده‏ها كتاب اخلاقی و عرفانی مؤثر خواهد بود و می‏تواند بیننده و یا شنونده را منقلب و متحول سازد و برای همیشه در اعماق جانش نفوذ داشته باشد. این‏گونه نكات مهیج وتكان دهنده می‏تواند درتاریخ بماند و تاریخ ساز باشد و نسل‏های آینده را بسازد و به سوی خدای تبارك و تعالی سوق دهد وگرنه گفتارها زیاد و سخن‏ها فراوان و نوشته‏ها بی حساب و كتاب، ولی بازدهی چه مقدار؟ تاثیر پذیری چه اندازه؟ تغییر و تحول شایسته و لازم كجا؟

جود و سخاوت كم‏مانند

از مكرمت‏های عالی و انسانی مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی كثرت جود و احسان آن بزرگوار است. مطلبی كه بارها از ایشان مشاهده شده این است كه برای كمك به نیازمندان دست در جیب مبارك برده و هرچه كه به دستشان می‏آمده بیرون می‏آورد و می‏بخشیدند.

این طرز عمل از كسی امكان‏پذیر است كه مال و ثروت در نظر او ارزش و بهایی نداشته باشد و دنیا را به كلّی فاقد اعتبار بداند و آن بزرگوار جدّاً این چنین بوده است. تاكنون نشنیده‏ایم كه كسی روی حاجت و نیاز به ایشان آورده باشد و از عطا و كرم آن بزرگوار محروم گردیده باشد.

بالاتر آن‏كه او نیاز به درخواست نداشته كه اگر خود حس می‏كرده است كه شخصی نیازمند است و گرفتاری دارد به سرعت در رفع حاجت او كوشش می‏كرد و نیازمندی‏های او را مرتفع می‏ساخت و حتی در مواردی قرض اشخاص را ادا فرموده است. علمایی كه از بلاد عرب و ممالك خارج از عراق، سوریه و لبنان بر او وارد شده‏اند، همه او را به جود و سخای فوق‏العاده و احسان و انعام فراوان ستوده‏اند.

همه آن چه را ذكركردیم مقرون به حفظ وجاهت و پاس‏داشتن آبرو و وجهه اجتماعی اشخاص بوده است. گاهی از زیر عبا و به صورت نامحسوس و نامرئی وجه و مبلغ قابل توجّهی به اشخاص می‏دادند و در مورد بعضی كسی را به درخانه آنان فرستاده و مبلغ لازم را به او رسانده‏اند.

زهد و پارسایی

از مزایای مسلّم و غیر قابل انكار مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی كه در حدّ بالایی تجسّم و تبلور داشت، زهد آن مرد بزرگ است.

رسیدن به آن مقامات عالی علمی و درك مدارج كمال و معرفت رهین زهد اوست؛ یعنی نپرداختن به خورد و خوراك و شهوات جسمانی؛ چه آن كه دل بستن به این امور، مانع رسیدن انسان به كمالات است.

ولی آن چه كه مهم است این كه ایشان زمانی به مقام زهد دست یافت كه ریاست تامّه و زعامت عامّه امت اسلام را به عهده داشت. زمانی كه او در رأس حوزه علمیه قم و همه حوزه‏های جهان شیعه قرار داشت و برای احدی كم‏ترین تردیدی در مقامات بسیار برجسته علمی وعملی و قابلیت‏های ذاتی و سموّ روح و مدیریت و مدبّریت او نبود، همان زمان كه حُكّام و عُمّالان آن‏ها كسب اجازه می كردند كه به محضر شریفش بیایند و اگر معظّم‏له آنان را برای چند لحظه می‏پذیرفت به خود می‏بالیدند. آری، در همان زمان، زهد و پارسایی كامل از خود نشان داد و در سطح بسیار عادی مانند مردمان معمولی زندگی كرد، لباس او از بافته‏های وطنی و ایرانی و غذای او مانند غذای خانواده‏های متوسط یا معمولی‏تر از متوسط بود و این مطلب تقریباً از مسلّمات است كه طعام منزل ایشان بدون داشتن مهمان، هیچ‏گونه تشریفات و تجمّلاتی نداشته است، علاوه كه مخارج شخصی آن بزرگوار از بقایای ملكی كه در بروجرد داشته‏اند تأمین می‏شده است. مسئله زهد به شكل عالی و به بهترین وجه آن، در زندگی آن زعیم بلند پایه تجسّم داشت كه با آن همه امكانات و عظمت و جلال و توجّه فوق العاده مسلمانان از اقطار جهان، ایشان روش زاهدانه خود را عوض نكرده و هم‏چنان مانند فردی از اوساط ناس، زندگی می‏كردند.

زندگی خصوصی مرحوم آیة‏اللّه العظمی آقای بروجردی ـ أعلی اللّه مقامه ـ الگویی عالی برای همه مردم مسلمان به ویژه برای علمای اعلام و فقها و روحانیت شیعه است. دنبال سیره آن بزرگوار رفتن و ادامه روش ریاست‏مداری زاهدانه او موجب آبرومندی انسان در نزد صاحب شریعت است.

حالت مكاشفه آن بزرگ‏مرد

مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی در مقامات عرفان و عمل و سلوك إلی اللّه و تهذیب نفس قدم صدق و سابقه درخشان وعهد معهودی داشته‏اند.

و از این‏رو هیچ بُعدی ندارد كه دریچه‏هایی از جهان عالم غیب بر روی آن انسان فرهیخته ممتاز باز شود و در این عالمِ مادّه، چشم بصیرت و دید عناصر روحانی و معنوی پیدا كنند و یا احیاناً نداهای بیدار كننده و توجّه دهنده‏ای ازعالم غیب در گوششان ایجاد گردد و الهامات خاصّه به ایشان بنماید.

چنان كه یكی از تلامذه در گذشته ایشان ـ رضوان اللّه علیه ـ كه شربت شهادت نوشید، گفته است:

من خود از ایشان شنیدم كه می‏فرمود: “گاهی صدایی می‏شنیدم راهنمایی‏ام می‏كرد كه قائلش را نمی‏دیدم و این صداها زیاد تكرار می‏شد تا آن اواخر هم بود.”(1)

و یكی دیگر از تلامذه بزرگ ایشان كه جزء اعلام و از مراجع مشهور عصر می‏باشند نقل كردند كه آن بزرگوار فرمود:

در دوران توقفم در بروجرد مدتی بعد از ظهرها موقع خواب كتاب مثنوی را مطالعه می‏كردم، روزی در همین حالت كه آن كتاب را نگاه و مطالعه می‏كردم چه قدر گذشت نمی‏دانم، ناگهان در حالتی كه قطعاً در خواب نبودم صدایی به گوشم رسید كه كسی این عبارت را گفت: “راه را گم كرده است!” چون این صدا را شنیدم سراسیمه برخاستم ببینم گوینده كیست؟ ولی هر چه تفحّص كردم دیدم كسی از اهل منزل نبوده و همه درخوابند و به یقین بر من ثابت شد كه آن هاتف غیبی بوده است و این كلام چنان اثر عمیقی روی من گذاشت كه مرا تكان داد و همان جا آن كتاب را بسته و به كنار گذاشتم و یك سره توجّه به بیانات خاندان نبوّت و رسالت كردم.

و چنین به نظرم می‏آید كه آن شخصیت محترم علمی نقل كردند كه آقا فرمود:

آن را كناری گذاشتم و دست بردم كتاب دیگری را برداشتم كه مطالعه كنم اتّفاقاً آن كتاب، كتاب عدّة الدّاعی ابن فهد حلّی ـ أعلی اللّه مقامه الشریف ـ بود كه از علمای بنام و عارف واقعی باللّه و سالك حقیقی در طریق إلی اللّه بوده است.

آری، قرآن كریم می فرماید:

إنّ الّذین اتّقَوا إذا مَسَّهُم طائِفٌ مِن الشیطانِ تَذكّروا فإذاهُم مُبصِرونَ؛(2)

و تحقیقاً آنانی كه تقوا پیشه كردند چون از شیطان، خیال و وسوسه‏ای به دل فرا برسد همان‏دم متذكر گردیده و خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا كنند.

بنابراین چه بُعدی دارد كه آن انسان عظیم القدری كه تقوا و پرهیزگاری جزء مزاج جانش شده و تمام وجودش در استخدام معبود حقیقی و پروردگار جهانیان در آمده بوده در جایی كه می‏خواهد به قدر یك میلی‏متر مثلاً یا كم‏تر از راه صحیح و صواب متمایل به راه دیگر شود او را از عالم بالا تنبّه دهند و بصیرت كامل از زیر اندك حجاب زیغ به در آید و واقعیات را ببیند و بشنود.

…………………………………………………………………………………………

1 .یادنامه شهید قدوسی ، ص207.

2 . اعراف (7) آیه 201.

 

 

 

پاسخی بگذارید