محمد رضا حكیمی
در این مقاله میخواهیم مطالب و اصول مهمی را زیر عنوان «محورهای عدالت» مطرح سازیم. در تعالیم اسلامی، از اصلها و محورهای بسیاری به عدالت و وجوب اجرای آن میرسیم. در اینجا به ذكر 52 محور میپردازیم، و درباره هر یك ـ نیز باختصار ـ شرحی میآوریم:
محور نخست: توحید (عدل در اعتقاد توحیدی)
معتقدان به توحید راستین، یعنی وجود ازلی و ابدی خدای یگانه، خداوند را عادل نیز میدانند. مبنای عقیده به عدل در صفات الهی، آیات قرآن و احادیث و حكم عقل است، بویژه تعقّل خالص وَحْیانی. فرقه هایی دیگر از مسلمانان كه به «عدل» قائلند آن را از شیعه گرفتهاند، و شیعه از قرآن و ائمه اهلبیت: گرفته و بدان ـ به صورت یك اصل ـ معتقد است. اشاره كردیم كه حكم عقل نیز جز همین نیست.
و روشن است كه خدایی و آفرینندهای كه خود عادل است عدل را دوست دارد و لازم میشمارد، و از ظلم بیزار است، و بجز عدالت و اجرای آن به چیزی راضی نیست. از اینرو هم بنیاد «تكوین» و هم بنیاد «تشریع» ـ هر دو ـ بر «عدل» نهاده است.
أـ عدل در تكوین
جهان آفرینش و نظام كائنات مبتنی بر عدل است، یعنی هیچكدام از نهادهها و خلقتهای الهی ـ در اصل خویش ـ بیرون از قانون عدل نیست؛ چنانكه امام علی بن ابیطالب7 میفرماید:
«العَدلُ أَساسٌ بهِ قَوامُ العالَم»(2)
ـ عدل شالودهای است كه جهان هستی بر آن استوار است.
آیات و روایات در این باره بسیار است؛ و مطلب روشن است. بنابراین باید در اجتماعات بشری نیز عدالت حاكم باشد، تا رضای خداوند حاصل گردد، و سعادت انسانها تأمین شود، و تا نظامهای خاصّ اجتماعی با نظامهای عامّ تكوینی هماهنگ باشند و تضادّی وجود نداشته باشد.
ب ـ عدل در تشریع
بنابر آنچه گفته شد، نظامهای دینی و تشریعی الهی نیز ـ در اصل تحریف نایافته خویش ـ جز بر شالوده عدالت و اجرای آن استوار نتوانند بود؛ و چنین نیز هست. محورهای دوّم و سوّم را ملاحظه كنید.
محور دوّم: نبوّت عامّه (بعثت پیامبران)
در همه شرایع الهی، عدالت اصلی بنیادین است، تا جایی كه قرآن كریم ـ بصراحت ـ یاد كرده است كه اصلیترین هدف اجتماعی از تشریعات الهی و آمدن پیامبران به میان مردمان و تبلیغ دینهای آسمانی، اجرای عدالت و زندگی كردن مردمان بر شالوده عدل و داد بوده است (لِیقُومَ النّاسُ بالقِسط).
بنابراین باید شالوده زندگی انسانها همه ـ حتّی هر فرد، هر گروه، هر قوم، در هر جای جهان ـ جز بر میزان عدالت نباشد، و چرخ زندگی جز بر محور عدل نچرخد. هر جا ظلم باشد، آن زندگی ضدّ الهی است، یعنی ضدّ رضای خدای متعال و هدف عالی پیامبران است، اگر چه ظلمی اندك. و حاكم ظالم نخستین كسی است كه پا به جهنّم میگذارد(3)
محور سوّم: نبوّت خاصّه (بعثت حضرت محمّد(ص))
در دین اسلام كه قطعیترین و جامعترین شریعتهای الهی است، و پس از نزول قرآن كریم و نسخ شدن دیگر ادیان، تنها دین حق ـ تا قیام قیامت ـ همین دین است، عدالت و اجرای آن از چند مسئله اصلی و بنیادین است، یعنی بجز هدف اجتماعی بعثت پیامبران ـ بطور كلّی ـ كه اجرای عدالت است، و از اینرو باید در دین اسلام نیز ـ كه خاتم آنهاست ـ این اصل (اجرای عدالت در جامعه بشری)، هدفی اصلی باشد، در خود اسلام (در آیات و احادیث بسیار و سیره عملی پیامبر اكرم9 و ائمّه طاهرین:) نیز، اجرای عدالت بصورت اصلی بنیادین و بدلناپذیر مطرح گشته است و مورد تأكید بسیار قرار گرفته است(4).
قرآن كریم میفرماید: «إنّ اللّهَ یأْمُرُ بالعَدل(5) … – خداوند اجرای عدالت را واجب كرده است». و امام باقر7 درباره روش عملی پیامبر اكرم9 میفرماید:
«أَبْطَلَ ما كانَ فی الجاهلیة، و اسْتَقْبَلَ النّاسَ بالعَدل. و كذلكَ القائم7، إذا قامَ یبْطِلُ ما فی الهُدْنَة ِ مِمّا كانَ فی أَیدی النّاس، و یسْتَقْبِلُ بِهِمُ العَدلَ»(6).
ـ پیامبر9 رسوم جاهلیت را از میان برد، و در برخورد با مردم از عدالت آغاز كرد. قائم (آلمحمّد9) نیز هنگامی كه ظاهر گردد هر چه (مالكیتها و مقرّرات ظالمانه و تبعیضها و تفاوتها) كه از پیش بوده است باطل اعلام میدارد، و در برخورد با مردم از عدالت آغاز میكند (و عدالت را از آغاز كار و درباره همه به اجرا در میآورد).
توضیح
راوی این حدیث، محدّث معروف، محمّد بن مسلم ثقفی است. این عالم بزرگ میگوید: «از امام باقر7 پرسیدم: روش عملی رسول خدا چگونه بود؟ امام باقر7 پاسخ داد كه: رسوم جاهلیت را…».
از این حدیث با همه اختصاری كه دارد، اصولی بدست میآید سازنده فرد و جامعه، اصولی كه از مهمترین شالودههای جامعه سازی قرآنی است:
1 ـ قدرت دینی باید كار را از اجرای عدالت آغاز كند، و با همه مردم به میزان عدل رفتار نماید، و هیچ عاملی و موقعیتی موجب تفاوت و امتیاز، و ـ به تعبیر نهج البلاغه و دیگر احادیث: ـ «استئثار – ویژه خواهی و خاصّه بخشی» نگردد.
2 ـ قائم آلمحمّد9 كه حكومت دینی تشكیل میدهد، از آغاز به اجرای عدالت میپردازد (یسْتَقْبِلُ بِهِمُ العَدل).
3 ـ در حكومت راستین قرآنی، اموال توانگران و متكاثران ـ كه گمان میكردند مِلك طِلْق ایشان است ـ گرفته میشود، و مقرّرات ظالمانه و قضاوتهای نادرست لغو و باطل اعلام میگردد.
آری، موضعگیری حكومت دینی از این دست است. پس بسادگی نمیتوان هر چگونگی و هر برخوردی با جامعه و ملّت و اموال و امكانات و فرصتها و «پُست»ها را اسلامی نامید، و ریشه اسلام و اعتقادات مردم را متزلزل كرد. هر جا توفیقی نصیب نگشت، اقرار به آن خدا پسندانهتر است، تا اینكه كسانی جری شوند و دین خدا را ناقص بشمارند، یا به آخرت تبعید كنند، و كارآیی دنیایی آن را در تربیت (فردسازی) و سیاست (جامعهپردازی) نفی نمایند. اگر سیاست از مكتب و مردمی گرفته شود تربیت هم گرفته خواهد شد. و این امر هم بدیهی است و هم تجربه شده، پس باید به اجرای عدالت پرداخت، در حق عموم، كه به فرموده امام علی بن ابیطالب7: «العدلُ سائِسٌ عامٌّ(7) – سیاستی كه قدرت اداره عموم مردم (و راضی نگاهداشتن همه قشرها) را داشته باشد عدالت است» (نیز – محور بیست و دوّم و محور بیست و سوّم و…).
محور چهارم: معاد
اعتقاد به «معاد جسمانی» و بازگشت به زندگی مجدّد در بدن ـ پس از مرگ و دوره زندگی برزخی ـ از اركان اصلی ادیان الهی است. در دین اسلام جریانهای مربوط به معاد انسانی و حیات رستاخیزی كه دنباله همین حیات است ـ به صورت دقیق ـ مطرح گشته، و روز قیامت روز جزا (رسیدن هر كسی به سزای خویش) نامیده شده است. آیات و روایات معادی بر این امر تأكید دارند كه هر ظلمی كیفری سخت و سختتر دارد، و از هیچ ظلمی و ستمی بسادگی نمیگذرند، بویژه ظلم خلق به یكدیگر… .
از اینرو در تعالیم اسلامی و در كتابهای فقهی، مطالب و احكامی مهم درباره ریز و درشت حقوق انسانها، بلكه حقوق حیوانات نیز مطرح گشته است و رعایت برخی از آنها واجب شمرده شده است. و بطور كلّی آزار حیوانات از نظر شرعی حرام است و غذا دادن و جای مناسب تهیه كردن ـ در زمستان و تابستان ـ برای حیوانی كه متعلّق به انسان است و با انسان زندگی میكند واجب است (نیز – محور چهل و سوّم).
بنابراین، اعتقاد به معاد، محور بزرگ و ژرفی است برای رسیدن به ضرورت رعایت عدالت و اجرای آن، در همه شئون زندگی، و بوسیله همه كس و هر مقام، برای همه كس و هر مقام، حتی برای دیگر مخلوقات خدا؛ آری، به تعبیر حافظ: «هر عمل اجری و هر كرده جزائی دارد».
در قرآن كریم هم بصراحت آمده است كه به اندازه دانه خردلی از كارهای انسان فراموش نمیشود(8).
محور پنجم: عقل
امام امیر المؤمنین علی بن ابیطالب7 میفرماید:
«مِن علاماتِ العَقل، العَمَلُ بِسُنّة ِ العَدل»(9).
ـ عدالت را اجرا كردن دلیل عاقل بودن است.
در حدیثی دیگر، هنگامی كه به آن امام بزرگ میگویند: «صِفْ لَنَا العاقِل – به ما بگو آدم عاقل كیست؟» میفرماید:
«هُوَ الَّذی یضَعُ الشّی ءَ مواضِعَه»(10).
ـ آدم عاقل كسی است كه هر چیزی را در جای مناسب خود مینهد.
و در تعریف «عدل» میفرماید:
«العَدلُ یضَعُ الأُمورَ مَواضِعَها»(11).
ـ عدالت چیزها را در جای مناسب خود قرار میدهد.
از این سخنان استفاده میشود كه پس انسان عاقل كه از خرد بهرهمند است كسی است كه به اجرای عدالت بیندیشد و آن را اجرا كند.
در حدیث معتبر و معروف «جنود عقل و جنود جهل – سپاهیان فعّال عقل و سپاهیان فعّال جهل» ـ كه هم از امام صادق(ع) 5 و هم از امام كاظم(ع) (12) روایت شده است ـ عدالت از سپاهیان عقل و ستم كردن از سپاهیان جهل شمرده شده است (العدلُ و ضدُّه الجَور).
حدّ میانه و اعتدال (عدالت)، حدّ طبیعی و سالم امور است، بویژه امور مالی و اقتصادی و معیشتی. و عقل از عوامل كشف واقعیات موجود در جهان تكوین است و پی بردن به سُنّتها و قانونهای تكاملی حاكم بر جهان (1)، و بر جامعه (2)، و بر هویت تكوینی انسان (3)، و بهرهگیری از آنها در مسیر رشد و تكامل فرد و جامعه (4)؛ و همین است كه امام علی(ع) میفرماید: «از نشانههای عقل، عمل به آیین عدالت است». از سوی دیگر جهل، منشأ افراط و تفریط و از میان بردن اعتدال و توازن، در حیات مادّی فرد و جامعه است، كه «لایرَی الجاهلُ إِلاّ مُفْرِطا أَو مُفَرِّطا(13) – جاهل را جز در حال افراط یا تفریط ننگرند».
و از اینجا است كه به این امر مهم در حیات تكاملی انسان پی میبریم، كه علم و تخصّصهای اقتصادی، در جوامع سرمایهداری، از عقل فاصله گرفته و تسلیم عوامل جهل گشته است، زیرا كاری به عدالت و اجرای آن ندارد.
محور ششم: قرآن
نیازی نیست كه بگوییم قرآن كریم، بزرگترین كتاب فراخوان به وجوب اجرای عدالت است؛ كتابی كه هدف بعثت پیامبران را ایجاد زندگی عادلانه در میان مردمان شمرده است؛ كتابی كه خود را هدایتگر اهل تقوی خوانده و نزدیكترین راه رسیدن به تقوی را اجرای عدالت دانسته است (اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقوی)، كتابی كه امام علی بن ابیطالب(ع) آن را اینگونه معرّفی میكند:
«هُوَ النّاطِقُ بِسُنَّةِ العَدل(14)…ریاضُ العَدلِ و غُدْرانُه(15)…»
ـ این قرآن است كه از آیین عدالت سخن میگوید…قرآن بوستانهای خرّم و تالابهای عدالت است.
بنابراین، باید معتقدان به قرآن، كوشندهترین و مقاومترین مجریان عدالت و قسط باشند، و به تعبیر خود قرآن: «قَوّامینَ بِالقِسط».(16)و اگر بخواهند قرآن را زنده كنند، باید بر عمل به قرآن (و در رأس همه ـ پس از نماز ـ اجرای عدالت و قسط)، همگان متّفق و همداستان شوند، چنانكه امام علی بن ابیطالب میفرماید: «…احْیاؤُهُ الاجتماعُ علَیه»،(17) قرآن هنگامی در میان جامعه زنده و فعّال است كه همگان به آن عمل كنند، و همه احكام و سفارشهای آن را مورد نظر قرار دهند، هم عقاید و معارفشان ـ از مبدأ تا معاد – عقاید و معارف خالص قرآنی باشد، و هم اعمالشان از قضاوت تا اقتصاد و معیشت، منطبق با موازین قرآنی.
محور هفتم: غدیر
فلسفه غدیر، فلسفه امامت است، و فلسفه امامتْ عدالت. پیامبر اكرم9 بارها یادآوری كرده است كه چرا علی(ع) را وصی و جانشین خود قرار میدهد، و چرا علی7 شایسته چنین منزلتی بزرگ میباشد، از جمله اینكه علی(ع) ، بیشتر از همه به اجرای عدالت پایبند است و در میان مردمان ـ از همه دقیقتر ـ به عدالت رفتار میكند (أَعْدَلُكُم فی الرَّعیة)(18)
بنابراین، فلسفه نزول «آیات غدیر»، و حكمت آن مراسم خاص و عظیم كه پیامبر اكرم9، در آن سرزمین تفتیده، و در دل صحرای سوزان غدیر، و در حضور بیش از صد هزار تن(19) از مسلمانان برگزار نمود، و همه حاضران را مأمور ابلاغ محتوای غدیر به دیگر مسلمانان در سرزمینها و آبادیها كرد، و علی(ع) را چونان دنباله وجودی خویش (مَن كُنتُ مَولاهُ فهذا علی مَولاه) معرّفی فرمود، همه در جهت تداوم تزكیه و تعلیم قرآنی بود. ساختن و پرداختن انسانها بر طبق موازین قرآنی، بصورتی دقیق و منطبق، اصل رسالت محمّدی است، و ادامه آن كار هر كس نیست، تا اینكه چند تن بتوانند كسی را در این مقام قرار دهند. این كس باید بوسیله وحی آسمانی و نصّ محمّدی معین شود… پس جامعه تنها هنگامی پیرو قرآن و آورنده قرآن است كه در آن عدالت اجرا گردد.
این است كه غدیر، خود محوری بزرگ از محورهای ضرورت اجرای عدالت است. و غدیر ـ پس از ختم نبوّت ـ نقطه انتقال رسالت انبیایی به امامت اوصیایی است، یعنی تأسیس رسمی حكومت عدل. و «جامعه غدیری»، جامعه قرآنی است، یعنی جامعهای كه دو نشانه لاینفك دارد: نماز ـ عدالت.
محور هشتم: خُطبِ فاطمیه
پس از درگذشت پیامبر اكرم(ص)، تلاشهایی سابقه دار به عمل آمد تا با تشكیل سقیفه ـ هر چند با شماری اندك از صحابه، و درگیریها و زد و خوردهایی شدید(20) ـ پیام اجتماع بیمانند غدیر، در صحنه حیات سیاسی و اجتماعی و تربیتی مسلمین عملی نشود، و محتوای آن آیات و احادیث تحقّق نیابد.
در این اوضاع و احوال كه پیش آمد، تنها كسی كه یادگار جسمی و روحی پیامبر اكرم9 در میان اُمّت بود، دخت گرامی پیامبر، بانوی عظمی، صدّیقه كبری، حضرت فاطمه زهرا(س) بود. و این بانوی بزرگ، علاوه بر ویژگی انتساب یاد شده، عصمت كبرای الهی، و ولیة اللّه بود؛ و در تحقّق به تعین قرآنی، و تألُّهِ محمّدی، و تَجوهُرِ لیلةُ القدری، و تجسُّم تكلیف گرایی، و حماسه بانی، و رسالت گزاری ـ در تیره زار غروب آفتاب نبوّت و انقطاع وحی و پوشانیدن فروغ غدیر و امامت ـ تنها شخصیتی بود كه میتوانست در برابر حوادث توفنده تا اندازهای مقاومت كند و سخن بگوید، و امّت را بیم و انذار دهد. او امتداد نَفَس محمّد9، و تبلور عصمت، و تداوم ابلاغ و ستیغِ اشراف بر اُمّت پدر بود.
بنابر آنچه گفته شد ـ و تاریخ گواه آن است ـ تكلیف شرعی ایشان بود كه فلسفههای آیات و عقاید و احكام دین را ـ اگر چه در حسّاسترین فرصتهای طوفانی و گذرا و خطیر ـ به اُمّت پدر یادآوری كند، و سنگر امامت قرآنی ِ غدیر و عدالت محمّدی را بی یاور نگذارد، و رسالت «یا أَیهَا الرّسولُ بَلِّغْ ما أُنزِلَ الیكَ»(21) را تجدید نماید، و فریاد «مَن كُنتُ مَولاه فهذا علی مولاه» را ـ از نو ـ در پهنههای زندگی مسلمانان ـ از مسجد پیامبر ـ طنین افكن سازد.
و چون لب به سخن گشود، و واژههای آتشینِ آتشفشان ابلاغ سوزان را، در فضای مدینه بدون پیامبر9، شعله ور ساخت، روشن گشت كه چگونه فهرست حقایق قرآنی را، در ارتباط با انسان و هدایت، و جامعه و عدالت، در واژگانیی به صلابت قلّهساران، و به گستردگی افقها، و به تلاطم اقیانوسها، و به طنین تُندَرها، و به هیمنه حماسهها، بیان كرده است… .
بانوی بزرگ، در سخنان خویش، غدیر را فریاد كرد، و تا به امروز زنده نگاه داشت، و از غلبه همه جانبه سقیفه مانع گشت، و فروغ غدیر را ـ كه میرفت تا پوشانیده شود ـ در كنار جریان سقیفه جاودانه ساخت…و شگفتا كه او اُمّت را از آن بیم داد، كه چون به «امامت عدل» پشت كنند، به استبداد ظالمان و شمشیر جبّاران ـ در همه تاریخ اسلام ـ دچار گردند…و گشتند…خُطَبِ فاطمیه، توفندهترین منشورِ فراخوان به اجرای عدل مطلق است.
محور نهم: نهج البلاغه
آیا لازم است بگوییم كه «نهج البلاغه» كتاب عدالت است؟ و هر كس دم از نهجالبلاغه میزند باید اجرای عدالت را واجب بداند؟ آیا این نهج البلاغه نیست كه میگوید: «كُونا لِلظّالِم خَصْما و لِلمظلومِ عَونا(22) – همیشه دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید»؟ و آیا این نهج البلاغه نیست كه یك متفكّر و نویسنده بزرگ مسیحی، در نیمه قرن بیستم (پس از آمدن و رفتن آن همه مكتبها و مسلكهای حقوقی و اجتماعی، و مصلحان بزرگ، و بروز انقلابهای كبیر)، تنها و تنها صاحب آن را، «فریاد عدالت انسانی» میخواند؟
اگر عدالت، نهجالبلاغه را نمیداشت مظلومترین مظلومان روزگار بود. و اگر نهجالبلاغه عدالت را معنی نكرده بود، آیات قسط و عدل قرآنی تا ابد بی تفسیر میماند. بیخود نیست كه پیامبر اكرم9، در حدیث متواتر غدیر، به هنگام معرّفی تاریخی و مشهور امام علی بن ابیطالب(ع) ، درباره او ـ از جمله ـ فرمود:
«…وَلَنْ یفَسِّرَ ذلكَ لَكُم، إِلاّ مَن أَنَا آخِذٌ بِیدِهِ و شائِلٌ بعَضُدِه…»(23)
ـ هرگز كسی قرآن را برای شما تفسیر نتواند كرد (و حق تبیین قرآن را ادا نخواهد نمود)، مگر كسی كه من اكنون دست او را گرفتهام و بلند كرده به شما معرّفی میكنم…
آری، آیات «قسط قرآنی» كه میرفت تا از گوشها بیفتد و فراموش گردد، بوسیله «نهج البلاغه» به فریاد بدل شد، و تا افراشتهترین چكادها و رازآلودترین هامونها طنین افكن گشت. شاید ستارگان نیز در كهكشانها این فریاد را شنیده باشند.
محور دهم: قیام حسنی
آنچه در تاریخ زندگانی حضرت امام حسن مجتبی(ع) اهمیت ویژه دارد، قیام آن امام است، چنانكه مورّخان سدههای نخستین اسلامی كه نزدیك به زمان امام مجتبی(ع) بودهاند، و با راویان مطّلع تماس داشتهاند، و از مآخذ بیواسطه یا كم واسطه استفاده میكردهاند، و حقایق تاریخی برای آنان روشنتر بوده است، كتابهایی با نام و عنوان «قیام الحسن» نوشتهاند، از جمله مؤلّف معروف، «هشام بن سائب كلبی» (م: 205ق)، و ابراهیم بن محمّد ثَقَفی (م: 283 ق)، بجز آنچه مورّخان معروف، مانند طبری و ابن اثیر، در این باره آوردهاند.
در اینكه چه شد، و حوادث چگونه جریان یافت، كه «قیام حسنی» به پیروزی نظامی متنهی نگشت، در كتابهای مربوط بطور مستند و مفصّل بحث شده است. معاویة بن ابیسفیان، با روشهای گوناگونی كه شرح آنها در كتابهای تاریخ ـ حتّی تواریخ مهم و معتبر اهل سُنّت ـ آمده است، پیروزی نظامی و یكپارچه سپاه حسنی را ناممكن ساخت. فشارها و زیانهای جانی و مالی سنگینی كه در سه جنگ گذشته شیعه با مخالفان خود (یعنی جنگهای جَمَل و صِفّین و نَهروان) بر موجودیت پیروان اهلبیت: وارد آمده بود نیز سبب گشت تا برای آنان مقاومت در هر شرایطی عملی نباشد. از اینرو به منظور باقی ماندن فرهنگ شناسان شیعه، قیام مسلّحانه شیعه به رهبری امام حسن(ع) پیگیری نشد، و صلحی تحمیلی آن امام را از جنگ بازداشت.
پس از این مقدّمه كوتاه یادآوری میكنم كه فلسفه قیام حسنی نیز مبارزه با نوعی حكومت طاغوتی و بیگانه با عدالت و اجرای عدالت بود، چنانكه در سخنان خود آن امام بزرگ، در این باره اشارات و توضیحاتی آمده است، از جمله اینكه، اگر مردم از من پیروی كرده بودند و با معاویه جنگیده بودند و حكومت دمشق را ساقط كرده بودند، بركات زمین (و مواهب زندگی و امكانات رفاهی) نصیب آنان میگشت.(24) و این سخن نشان میدهد كه فلسفه قیام ـ از جمله ـ مبارزه با تبعیض و ظلم و محرومیت آفرینی در میان قشرها، و بازگرداندن حقوق آنان بوده است.
محور یازدهم: عاشورا
مهمترین سخنرانی عاشورا كه اُسوه آزادگان و امام عدالتخواهان آن را با لحظه لحظه عاشورا برای همیشه تثبیت كرد، درباره عدالت بود،(25) و اینكه حكومت دمشق عدالت را اجرا نمیكند. پیش از واقعه عاشورا نیز، دو تن از بزرگترین شیعیان تاریخ، یعنی حبیب بن مظاهر اسدی و سلیمان بن صُرد خُزاعی، در نامهای به پیشوای خویش امام حسین(ع) نوشته بودند كه شما بیایید تا مشكل اموال را حل كنیم، و عدالت را اجرا نماییم، و دست سرمایه دارانی را كه در سایه حكومت یزیدی بر اموال عمومی ـ به طرق مختلف ـ تسلّط یافتهاند از این اموال كوتاه كنیم و حق حقداران را به آنان بازگردانیم و به كمك محرومان بشتابیم (عبارات به تقریب).
كتاب «قیام جاودانه» را با دقّت بخوانید. این كتاب كمترین دردگزاریی است درباره عاشورا، خودِ عاشورا. سخنی چهل سال پیش درباره «عاشورا» ـ در كتاب «سرود جهشها» ـ گفتهام: «باید عاشورایی باز برای عاشورا گرفت». این سخن یعنی، بجز اینكه امام حسین(ع) در عاشورا شهید شده است، عاشورا نیز در تاریخ شهید شده و پیام اصلی عاشورا (عدالت) فراموش گشته است؛ پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است، و بر هر شهیدی نوحهای واجب.
در میان همه روزهای تاریخ بشر كه خورشید بر این كره خاكی تابیده است و انسانها به تكاپوهای مختلف پرداخته و روزها را گذراندهاند، تنها چهار روز است كه به «بلوغ» خویش رسیده است، و خورشید در آن روزها به تعالی در تابشی بالغ دست یافته است: روز بعثت، روز غدیر، روز عاشورا، و روز ظهور مهدی آخر الزّمان.
شب عاشورا، شبی است كه انسان با رَفرَفِ معراج نماز به دیدار خدا رفت. و روز عاشورا، روزی است كه خدا به بازدید انسان آمد. در روز عاشورا، توحید و عدل، با پاكترین خونها فریاد شد. و عاشورا یكی از بزرگترین محورهای عدالت گشت.
محور دوازدهم: صحیفه سجّادیه
در سخنی از حضرت امام حسین(ع) نقل شده است كه فرمود: «چنان مینگرم كه گرگهای بیابانها بدنم را قطعه قطعه میكنند». این گرگهای خونخوار كه همان بنی اُمیه و لشكر بنی اُمیه بودند، و كردند در عاشورا آنچه كردند، از آن پس نیز میكوشیدند تا خورشید عاشورا را با ابرهایی تیره (تبلیغهای كاذب و سر نیزههای غالب، و تطمیع برخی كسان با اموال بیت المال) بپوشانند. مگر قاضی آنان حكم نداد كه حسین از دین جدّش خارج شده و خونش هدر است. و همین خون مقدّس كه آنان آن را هدر اعلام كرده بودند، برای آن ستمگران مشكل آفریده بود و حكومت سفّاك آنان را رو به سقوط میبرد. و آنان میخواستند این خون از حرارت و حركت باز ایستد، و به ویرانگری حكومت ظالمان و ساختن جامعه قسط قرآنی موفق نشود؛ و این تلاطم بزرگ خورشیدی همواره پوشیده بماند. و از اینجا رسالت عاشورا بر عهده پیامرسانان عاشورا قرار گرفت، كه در دو حركت به ادای این رسالت پرداختند:
1 ـ حركت كوتاه مدّت، كه بوسیله كاروان اسیران انجام یافت، با سخنرانیهای آتشین «بانوی قهرمان كربلا»، و برآوردن فریاد عدالت در دربار یزیدی (أَمِنَ العدلَ یابْنَ الطُّلَقاء!…؟)، و سپس خطبه امام سجّاد(ع) ، در مسجد دمشق… .
2 ـ حركت دراز مدّت، كه پیامرسان عاشورا آن را انجام داد؛ پیامرسانی كه ـ چونان كه فرزدق در قصیده جاودان خویش یاد كرده است – عظمتهای اسلام در او مجسّم بود، و هرگاه در میان اُمّت ظاهر میگشت مانند كعبه مورد احترام قرار میگرفت، و حَجَرُالاَسود از شوق استلام او سرشار میشد. آری، عاشورای جاودان باید با یك كتاب جاودان پیامرسانی میشد، با «صحیفه سجّادیه»، تا رسالت آن خون خدایی اعلام گردد، و ابعاد این رسالت تشریح شود، و به گوش نسلها و عصرها و زمانها و زمینها برسد.
محور سیزدهم: ملاك تولّی (تولاّ)
همه مذهبها و مكتبها و كتابها و منشورهای آنها، و سخنان بنیادگزاران آنها موجود است. از این سو نیز ـ بجز قرآن كریم و سُنّت نبوی ـ تعالیم ائمّه طاهرین: نیز موجود و در دسترس است. اكنون یك مقایسه مطّلعانه كافی است تا نشان دهد كه از مهمترین اصول بنیادین مذهب تشیع (یعنی مذهب پیرو قرآن و سُنّت نبوی و ائمّه اهلبیت: ـ بنابر سفارش قاطع خود پیامبر اكرم(ص))، عدالت است و اجرای عدالت:
ـ قرآن كریم میفرماید: «إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بالعَدل(26) … -خداوند بحتم اجرای عدالت را واجب كرده است…».
ـ پیامبر اكرم(ص) میفرماید: «عَدلُ ساعةٍ خیرٌ مِن عبادةِ سَبعینَ سَنَةً(27)… – یك ساعت اجرای عدالت بهتر است از هفتاد سال عبادت…».
ـ غدیر، یعنی حاكمیت عدالت.
ـ خُطبِ فاطمیه، یعنی تفسیر قرآنی عدالت.
ـ نهج البلاغه، یعنی فریاد عدالت انسانی.
ـ قیام حسنی و سپس صلح تحمیلی، یعنی پاسداری از ریشههای مكتب عدالت و حفظ جان فریادگران راستین عدالت.
ـ عاشورا، یعنی خورشید خونفشان عدالت.
ـ صحیفه سجّادیه، یعنی حماسه جاودان انسان عادل.
ـ تعریف امام صادق(ع) از عدالت،(28) یعنی اوج بلوغ انسان در اجرای عدل و قسط.
و اكنون دقّت كنید در این سخن امام باقر(ع) ، در این حدیث عظیم، نمودار اِشراف بر آفاق تربیت:
«فی شرحِ قولِه تعالی: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا، استَجیبُوا لِلّهِ و للرَّسول، اذا دَعاكُم لِما یحییكُم»، یقول: «ولایةُ علی بنِ أبی طالب7، فإنَّ اتّباعَكُم إیاهُ و ولایتَه، أَجْمَعُ لأَمْرِكُم، و أَبْقی للعَدلِ فیكُم»(29).
ـ امام باقر(ع) در شرح این آیه: «یا أَیها الَّذین آمَنُوا… – ای مؤمنان! چون خدا و پیامبر شما را به آیینی فرا خوانند كه سرچشمه زندگی است، بپذیرید!» فرمود: «این آیین (كه سرچشمه زندگی سعادتمندانه است) ولایت علی بن ابیطالب7 است، زیرا پیروی شما از علی و قبول امامت او (و رفتن به راه او)، به كار شما بهتر سامان میدهد، و اجرای عدالت را در میان شما پایدارتر (و همیشگی) میسازد.
پس ملاك توّلی (یعنی: تداوم تشیع راستین) و پیروی واقعی از امام علی و امامان دیگر، در همه اعصار (تا ظهور عدالت كلّی)، و همچنین فلسفه امامت حقّه، و رمز راستین ولایت داشتن و ولایتی بودن، اجرای عدالت است و اجرای عدالت.
محور چهاردهم: عقیده به ظهور
آیا ظهور حضرت حجّت بن الحسن المهدی «عج»، چیزی جز ظهور عدل آفاقی و انفُسی است؟ و آیا انتظار، جز «مذهب اعتراض» به همه ستمها و ستمگریهاست؟ و آیا اعتقاد به ظهور، جز اعتقاد به عدالت و اجرای آن است. پس در حاكمیت معتقدان به امام زمان و منتظران ظهور نیر اعظم، باید عدالت اجرا شود، تا هم دلیل صدق اعتقاد باشد، و هم سنخیتی بهم رسد، تا به هنگام ظهور امامی كه دقیقترین مراحل عدالت را اجرا میكند، با روش او و عملكرد او مشكلی پیدا نكنند.
اینجانب، چهل سال پیش، در رساله «خورشید مغرب» نوشتم: «خلقی كه در انتظار ظهور مصلح بسر میبرد، باید خودْ صالح باشد». چرا؟ برای ایجاد سنخیت، زیرا بدون سنخیت نمیتوان مدّعی انتظار بود، و نه به هنگام ظهور میتوان به یاری آن امام منتظَر(ع) شتافت، و در اجرای عدالت به او كمك كرد.
محور پانزدهم: جهانی بودن اسلام
قرآن كریم، دین اسلام را دینی برای همه انسانها معرّفی كرده، و پیامبر اسلام را مبعوث بر همه انسانها شمرده است:
«و ما أَرسَلْناكَ الاّ كافَّةً للناس، بشیرا و نَذیرا، وَلكنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لایعْلَمُون»(30).
ـ ما تو را به پیامبری نفرستادیم مگر برای همه مردمان، تا مژده دهنده باشی (به مؤمنان) و بیم دهنده (به كافران)، لیكن بیشتر مردم این (حقیقت الهی و جاودان) را نمیدانند.
همچنین قرآن كریم، دین اسلام را دین جهانگیر معرّفی نموده است كه باید بر همه جهان حاكم گردد:
«هُوَ الّذی أَرْسَلَ رَسولَهُ بالهُدی و دینِ الحَقّ، لِیظْهِرَهُ علَی الدّینِ كُلِّه، و لَو كَرِهَ المُشركُون».
ـ او، خداوندی است كه پیامبر خویش را ـ با آیین هدایت و دین بر حق ـ فرستاد، تا این دین را بر همه دینها پیروز گرداند، هر چند مشركان (و دین ناباوران) چنین چیزی را خوش نداشته باشند.
این آیه كریمه، در سه سوره از سورههای قرآن كریم تكرار شده است(31).و بصراحت میفرماید كه تنها دین ِ حق و بر حق، دین اسلام است، و همین دین است كه باید جهانگیر شود، و خواهد شد چون خداوند چنین اراده كرده است. و كسانی هم هستند كه این مطلب را نمیپذیرند و نمیخواهند. و اینكه دین اسلامْ آیین هدایت است، و تنها دین بر حق است و برای همه انسانهاست، و جهانی و جهانگیر است، همه از آن رو است كه این دین ـ كه خاتم ادیان الهی است ـ بر دو ركن «توحید» و «عدل» استوار است، یعنی دو امر عام و فطری.
در زمان ظهور نیز سخن از اجرای عدالت است در همه زوایای جهان؛ حتّی در احادیث ظهور رسیده است كه عدالت در زمان حكومت مهدی(ع) ، مانند هوا كه به همه جا وارد میشود، به همه زوایای زندگی انسانها وارد میشود،(32) و ذرّهای ظلم باقی نمیماند ـ چنانكه در محور پیش نیز اشاره شد.
محور شانزدهم: پیام خاصّ امام عصر(ع)
علی بن مهزیار اهوازی، از بزرگان شیعه است، و از محدّثان مورد وثوق، و خدمتگزاری بس كوشا در راه نشر فرهنگ تشیع و معارف اهلبیت:. وی چند تن از امامان (از جمله حضرت امام جواد(ع) و حضرت امام هادی(ع)) را درك كرده، و از بعضی از ائمّه: وكالت داشته است، و مورد ستایشی و تقدیری بلند از سوی حضرت امام جواد7 قرار گرفته است. او بیش از 30 كتاب نوشته است. عالمی بزرگ و استوانهای سترگ چونان شیخ مفید (م: 413ق)، از كتابهای او استفاده و نقل كرده است(33).
این عالم بزرگ شیعی پیشین، و معرفت شناس فرهنگ گستر، در تشرّفی كه به حضور حضرت حجّت بن الحسن المهدی، امام عصر ـ عَجَّلَ اللّهُ تعالی فَرَجَه الشّریف ـ میرسد، اظهار دلتنگی میكند و ابراز میدارد كه كسی نیافتم كه مرا به حضور شما رهنمون گردد، حضرت میفرمایند:
«…لا، ولكِنَّكُم كَثَّرْتُمُ الأَموال، و تَحَیرْتُم عَلَی ضُعفاءِ المؤمنین، و قَطَعْتُمُ الرَّحِمَ الّذی بَینكُم، فَأَی عُذرٍلَكُم؟!»(34).
ـ … نه (موضوع، نبودن رهنمون نیست)، بلكه شما ثروتهای كلان اندوختید(35)، و مؤمنان (و خانوادههای) ضعیف (و كم درآمد، مستمند) را بی پناه و سرگردان گذاشتید، و قطع رحم (دینی و اجتماعی) كردید، در این صورت، چه عذری میتوانید داشته باشید؟
با توجّه به این محور، آیا درباره عدالت اجتماعی و قضایی و اقتصادی و معیشتی و ضروت اجرای آن چگونه میاندیشید؟ آیا این جمله مقدّس و بیم دهنده: «فَأَی عُذرٍلَكُم -چه عذری میتوانید داشته باشید؟»، نباید همواره در گوش حاكمیتهای اسلامی و مدیران اجرایی و توانگران مسلمان و سردمداران اقتصاد و سرمایه و بازار و سازندگی و عمران…طنین افكن باشد، و آنان را برای اجرای عدالت نگران و بیتاب سازد، و در راه تحقّق بخشی به قسط و عدل پیوسته به پا دارد؟!
محور هفدهم: وظیفه عالمان راستین
امام علی بن ابیطالب(ع) ، وظیفه عالمان راستین را در «نهج البلاغه» ـ بصراحت ـ یاد كرده است:
«وما أَخَذَاللّهُ علی العلماء، أَنْ لایقارُّوا علی كِظَّةِ ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلومٍ»(36)
ـ خداوند از عالمان (بوسیله علمشان)، پیمان گرفته است كه نه پرخوری ظالم(37) را تحمّل كنند، و نه گرسنگی مظلوم را(38).
در احادیث در این باره مطالب مهمّی آمده است. سخنان امام حسین(ع) نیز ـ كه در كتاب معتبر «تُحفُالعقول» نقل شده است ـ در این باره اهمیتی بسزا دارد، كه نمیتوان از آن چشم پوشید و خود را مسئول ندانست.
در نامه معروف سید جمالُ الدّین اسدآبادی، خطاب به حضرت میرزای شیرازی بزرگ نیز چنین آمده است:
«….وَ وَضَعَ لكَ أَریكَةَ الرّیاسةِ العامّةِ علَی الأَفئِدةِ و النُّهی، إِقامةً لدِعامِة العدل، و إِنارةً لمَحَجَّةِ الهُدی…»
ـ این مرجعیت عام كه خداوند به شما داده و دلها را مسخّرتان كرده است، برای آن است كه ستون عدالت را بر پای دارید، و راه روشن هدایت الهی را، هر چه بیشتر، نشان دهید.و از این سخن حكیمانه ـ و سراسر تعهّد و رسالت و احساس مسئولیت ـ بخوبی استفاده میشود كه راه روشن هدایت حقّه الهی، همان اجرای عدالت عام است. و چنین است. و این مضمون همان «العدلُ حیاةُ الأَحكام»است كه بارها نقل كردهام. راه هدایت جامعه – بویژه جوانان ـ و تداوم این هدایت در آنان، هم از نظر اعتقاد و اعتماد، و هم از نظر عمل و اقدام، اجرای عدالت است.
در این نامه سراسر حماسه و شعور و بیداری و بیدارگری…درباره دین و حفظ آن در جامعه نكته هایی مهم آمده است؛ از اینرو چند سطر دیگر از آن را ـ كه مورد ابتلای این ایام نیز هست ـ میآورم:
«إِنَّ الأُمَّةَ الإِیرانیة، بِمادَهِمَها مِن عَراقیلِ الحوادثِ الّتی آذَ نَتْ باستیلاءِ الضّلالِ علی بیتِ الدّین، و تطاوُلِ الأَجانبِ علی حقوقِ المسلمین، و وُجومِ الحُجّةِ الحقّ (إیاكَ أَعْنی) عنِ القیامِ بناصرِها ـ و هو حاملُ الأَمانةِ و المسؤول عنها یومَ القیامة ـ قد طارَتْ نفوسُها شُعاعا، و طاشَتْ عقولُها، و تاهَتْ أَفكارُها، و وَقَفَتْ موقفَ الحیرة و هی بینَ إِنكارٍ و إِذْعان، و جُحودٍ و إِیقان، لاتَهْتَدی سَبیلاً… و أَخَذَ القُنوطُ بِمَجامعِ قلوبِها، و سَدَّدَ دُونَ أَبوابِ رَجائَها، و كادَتْ تَختارُ ـ یأْسا منها ـ الضّلالةَ علی الهدی، و تُعْرِضَ عن مَحَجّةِ الحَقّ و تَتَّبعَ الهَوی…»(39)
ـ ملت ایران، اكنون در زندگی، دچار حوادثی بازدارنده گشته است، كه در نتیجه آنها دین نابود خواهد گشت، و بیگانگان بر حقوق مسلمانان استیلا خواهند یافت. در این اوضاع، لب فرو بستن مرجع بر حق (مقصودم شمایید!)، كه حامل امانت حفظ دین است و در روز قیامت در برابر خدا مسئول است، باعث شده است تا دلها از هم جدا شوند، و افكار سرگردان و حیران گردند، برخی در صدد انكار دین برآیند و برخی مؤمن بمانند، برخی به بیاعتقادی گرایند و برخی دیگر ایمان خود را پاس دارند، امّا راه نجاتی (برای مشكلات) نیابند…و اندك اندك سرخورده گردند و (از توان اصلاحی قدرتهای دینی) ناامید شوند، و به دلیل یأس و سرخوردگی، گمراهی (و كنار گذاشتن دین) را بر هدایت دینی ترجیح دهند، و از راه روشن حق چشم بربندند، و در پی هواهای نفسانی روان گردند… .
محور هجدهم: رفع تبعیض (افراط و تفریط اقتصادی و معیشتی)
مشكل بزرگ، در جامعههای بشری و محیطهای زیست انسانی، تكاثر و اِتراف است، یعنی: ثروت اندوزی و اشرافیگری، كه ثروتهای كلان در نزد گروهی گرد آید، و زندگیهای شادخورانه شروع شود، و اقتصادی ناسالم بر جامعه حاكم گردد، و قشرهایی بسیار، در خطّ فقر و زیر فقر، با انواع محرومیت و كمبودداری بسر برند و كسی به حال آنان توجّه نكند و به داد آنان نرسد، و برای رفع محرومیتهای گوناگون از آنان ـ بصورتی درست و عملی ـ برنامهریزی نشود.
از اینجاست كه نقش اصلی اجرای عدالت، در جهانبینی اسلامی و جامعهسازی قرآنی مشخّص و آشكار میگردد. این نقش اصلی، پاكسازی جامعه از افراط و تفریط اقتصادی و معیشتی است، از راه ایجاد نظامی عادلانه، و روابط اقتصادی سالم و «قوامی»،(40) و قوانین مالیی صحیح كه ماهیتی تعدیلی داشته باشد، و جهتگیری اصلی آن قوانین، تكاثر زدایی و سرشكن كردن پیوسته مال و ثروت و امكانات معیشتی در جامعه باشد. در قلمرو چنین نظامی و قوانینی ـ با اجرای قاطع ـ فاصلههای معیشتی بسیار اندك میشود، و زمینه برای فقر و محرومیت عمومی بوجود نمیآید.
محور نوزدهم: انقلاب
مردم باید ـ در هر اجتماع ـ زندگی كنند و به رشد خود برسند، و این همه جز با همكاری همه مردم با هم، و مردم با حاكمیت و حاكمیت با مردم میسّر نخواهد گشت. پس در حكومتهای ظالم، كه همكاری با آنها حرام است، و عملی ضدّ رشد است، باید با آنان مبارزه كرد، و در جهت براندازی به تلاش برخاست، و انقلاب كرد، تا موانع رشد اجتماعی برطرف گردد، و مقتضیات رشد اجتماعی فراهم شود.
و آیا كسی هست كه نداند، ستون فقرات انقلاب، اجرای عدالت است؟ بویژه انقلاب اسلامی، آنهم اسلام شیعی، یعنی پیرو قرآن كریم و سنّت نبوی به تفسیر اوصیائی، كه تفسیر دقیق و درست و بیخدشه كتاب و سنّت است. آری، اجرای عدالت ستون فقرات انقلاب است. و همانگونه كه تا ستون فقراتی نباشد شیء نیازمند به ستون فقرات محقّق نخواهد گشت، تا اجرای عدالت نباشد، انقلاب محقّق نخواهد گشت.
بنابر آنچه گفته شد بخوبی روشن میگردد كه در انقلابهای واقعی ـ و عملكردهای انقلابی به معنای راستین واژه ـ جای هیچگونه تأخیر و مهلتی نیز نیست. در انقلابی كه در زمان خلیفه سوّم در مدینه واقع شد، ایشان از علی(ع) خواست كه از مردم مهلت بگیرد تا خلیفه كارها را سامان دهد و عدالت را اجرا كند. علی(ع) ـ كه در این حركت مردمی جانب خلیفه را نیز فرو نمیگذاشت – در این مورد فرمود: «انقلاب و مهلت؟! – ما كانَ بالمدینةِ فَلا أَجَلَ فیه…»(41).
محور بیستم: تداوم انقلاب
در محور پیش سخن از انقلاب گفتیم، آیا تداوم انقلاب چه؟ انقلاب اگر تداوم نیابد، به نفی خود كمك كرده است، بلكه ممكن است جریانهایی رخ نماید بدتر از گذشته…پس باید به تداوم انقلاب ـ همچون خود انقلاب ـ نیز اندیشید، و بر آن استوار بود.
در اینجا، از باب «اِحیای امر آل محمّد(ع)»، و نشر تعالیم مغفول و مظلومِ اهلبیت: ـ انبازان قرآن كریم ـ حدیثی بس عظیم، و سخنی تندر آسا، و تربیتی به شكوهمندی سپیدههای خروش آفرین نقل میكنم، حدیثی كه خون حیات در رگ انسان محروم و مظلوم میافشاند، و جانهای مرده را زنده میكند و به زندگی امیدوار میسازد، حدیثی كه باید سرلوحه حماسههای سترگ با آن مزین گردد. بیداری آفرین عرصه صیرورتهای بزرگ فردی و اجتماعی، حضرت امام جعفر صادق(ع) میفرماید:
«تَمَنَّوُا الفِتنَة، ففیها هلاكُ الجَبابِرة، و طهارةُ الأرضِ مِنَ الفَسَقَة…»(42)
ـ در آرزوی انقلاب باشید، زیرا انقلاب، جبّاران رانابود میكند، و زمین را از لوث وجود فاسدان پاك میسازد.
پس انقلاب، به نصّ سخن امام معصوم(ع) ، آن است كه جبّاران و ظالمان را (از هرگونه: سیاسی، اقتصادی، قضایی)، نابود و ساقط كند، و سیره و روش و عملكرد آنان را (كه اصل مشكل و مشكل اصلی جامعه هاست)، براندازد، و عدالت را اجرا كند و پایدار سازد، و فاسدان را كه حریم حقوق مختلف جامعه را میشكنند از میان بردارد. و روشن است كه این چگونگی ـ بصورت كامل و ثمر بخش ـ با تداوم انقلاب پدید میآید، نه فقط با اصل انقلاب.
محور بیست و یكم: مشروعیت حاكمیت
امام صادق7 میفرماید: «تنها در صورتی حاكمیت مشروعیت دارد، و همكاری با آن و تأیید آن جایز است كه عادل باشد و عدالت را در همه چیز اجرا كند»(43).
محور بیست و دوم: ملاك اولوالامر بودن
امام علی بن ابیطالب(ع) میفرماید:
«لا یصلَحُ الحكمُ، ولاَالحدودُ و لاَالجُمعةُ، إِلاّ بإِمامٍ عادلٍ»(44)
ـ كار حكومت، و اجرای حدود، و اقامه نماز جمعه، به سامان نمیرسد (و مورد قبول و اعتماد همه قرار نمیگیرد)، مگر اینكه پیشوایی عادل در رأس قرار داشته باشد.
معنای صریح این حدیث این است كه جامعه قرآنی ـ یعنی «جامعه قائم بالقسط» ـ تحقّق نمییابد، مگر در سایه «نظام عامل بالعدل».
در این جا به این حدیث بسیار مهم (و مشتمل بر ارشادهای كلیدی، در فلسفه توحیدی و فلسفه سیاسی) نیز توجّه كنید:
امام صادق7 میفرماید:
«قالَ أَمیرُالمؤمنین(ع): اِعْرَفُوااللّهَبِاللّه، والرَّسولَ بالرِّسالة، و أُولی الأمرِ بِالأمرِ بالمعروف والعدلِ و الإِحسان».(45)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: خدا را به خود خدا بشناسید، و پیامبر را به ادای رسالت (و تحمّل مشقّتهای آن)، و اولوالامر را به امر به معروف، و اجرای عدالت، و نشر احسان.
این است ملاك … پس حاكمیت اسلامی در عصر غیبت ـ در صورت صحیح خود ـ نیابتی است از امام معصوم7 و عمل به سیره معصوم در حاكمیت و اجرای عدالت. از این رو باید احادیث بسیاری كه درباره شكل حاكمیت اسلامی و امامت قرآنی آمده است ـ همیشه ـ ملاك تشخیص درست از نادرست در حاكمیتهای اسلامی قرار بگیرد، تا انحرافی در اعتقادات مردم بهم نرسد، و برای مخالفان حضور دین در جامعه، یا ناآگاهان از حقایق احكام دین، یا منكران توانایی دین بر اداره صحیح جامعه، دستاویزی پیدا نشود.
محور بیست و سوم: بقای حاكمیت
در اینكه بقای حاكمیت در گرو اجرای عدالت است هیچ شكّی نیست. امام علی بن ابی طالب7 میفرماید:
«ما حُصِّنَ الدُّوَلُ بمثلِ العَدل».(46)
ـ هیچ دژی به اندازه اجرای عدالت، حاكمیت را پاسداری نمیكند (و از سقوط و تهاجم محفوظ نمیدارد).
آری، حاكمیت ـ در معنای صحیح خود ـ یعنی اداره سالم امور مختلف جامعه، در جهت رشد افراد، و شكوفایی اجتماع، و حفظ كرامت انسانی، با بقای قداست ارزشها. در صورتی كه عدالت اجرا نشود، چنین حاكمیتی تحقّق نمییابد، و آنچه هست اعمال قدرت است و ظلم و تحمیل، هر چند بصورتهایی پوشیده، یا با توجیهایی ظاهرُ الصّلاح.
امام علی(ع) به كارگزار خود در بصره مینویسد: «مردم را با اجرای عدالت و نشر احسان، به حاكمیت دلبسته گردان، و به هیچ روی در دل آنها ترس مینداز».(47)
محور بیست و چهارم: عزّت ملّت
روشن است كه ملتّی كه همه یا قشرهایی از آن مورد ستم قرار بگیرند، ونظام حاكم به اجرای عدالت نپردازد، و تبعیض روا دارد، آن ملّت نه تنها به عزّت نخواهد رسید، بلكه همواره در حال ذلّت (و تو سری خوردن و تبعیض دیدن و فرق پذیرفتن) بسر خواهد برد. این است كه امام موسای كاظم(ع) میفرماید:
«طاعةُ وُلاةِ العدلِ، تمامُ العِزّ»(48).
ـ هنگامی ملتّی به عزّت كامل میرسد كه فقط از حاكمان عادل اطاعت كند.
محور بیست وپنجم: احیای احكام دین
بزرگترین آگاه از احكام دین، و واقعیت وجود انسان، و راه زنده ماندن و عملی شدن احكام دین ـ پس از پیامبر اكرم(ص) ـ امام علیبن ابی طالب(ع) است. واوست مرزبان بزرگ احكام خدا و دل سوزترین انسان نسبت به انسانها و سعادت آنها، و داناترین امّت به دین و رموز دین، تا جایی كه عالم معروف و بسیار فاضل اهل سنّت، صاحب آثار مختلف علمی و فلسفی و كلامی و تفسیری، از جمله تفسیر معروف وبزرگ «مفاتیح الغیب» یعنی فخر رازی میگوید:
«مَنِ اتَّخَذَ عَلیا إِماما لِدینِه، فقدِ اسْتَمْسَكَ بالعُروةِ الوُثْقی فی دینِه و نَفسِه»(49).
ـ هر كس علی را امام خود قرار دهد، بیقین در دین خود و برای نجات نفس خویش، به ریسمانی بس محكم (عُروةِالوُثْقی) چنگ زده است.
حال این علی بن ابیطالب7 میفرماید ـ و باید گفت: فریاد میزند:
«اَلعدلُ حیاةُ الأَحكام».
ـ راه زنده ماندن احكام دین اجرای عدالت است.
و اگر كسانی براستی به فكر دین و بقای واقعی ـ نه اسمی ـ آن در جامعه و در میان قشرهای مختلف بویژه جوانان دختر و پسر و دانشگاهی و غیر دانشگاهی باشند، و برای یكپارچگی و وحدت ملّت تلاش كنند، برای آنان همین یك سخن (كه جز از دهان معصوم7 بیرون نمیآید، و عقل غیر معصوم چنین بُردی ندارد كه این راز بزرگ را درك كند، رازی مربوط به طبیعت مجموعه احكام و واقعیت مجموعه انسان)، و همین یك محور كافی است، كه اجرای عدالت را بر همه چیز مقدّم بدارند، و تا عدالت اجرا نشده است به چیز دیگر نیندیشند و نپردازند.
محور بیست و ششم: تقوی
قرآن كریم ـ از آغاز ـ خویش را كتابی معرّفی میكند برای هدایت اهل تقوی، یعنی كسانی از هدایت قرآن برخوردارند و تابع و پیرو قرآنند كه متّقی باشند و تقوی را در زندگی بكار بندند و بارهای بسیار به تقوی توصیه میفرماید: «اِتّقُوااللّه – از (عذاب) خدا بپرهیزید و تقوی پیشه كنید». آنگاه نزدیكترین راه رسیدن به تقوی را اجرای عدالت میشمارد: «اِعْدِلُوا هُو أَقْرَبُ للتَّقوی(50)عدالت را اجرا كنید كه نزدیكترین راه رسیدن به تقوی اجرای عدالت (فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، معیشتی، قضایی و…) است.
همچنین امام سجّاد(ع) ـ در «صحیفه سجّادیه» ـ در مقام دعا عرض میكند:
«وأَلْبِسْنی زینةَ المُتَّقین فی بَسْطِ العدل…»(51).
ـ خداوندا! مرا به زیور اهل تقوی بیارای، یعنی اجرای فراگیر و عمومی عدالت…
پس، اجرای فراگیر عدالت، یعنی اجرای عدالت در حق همه افراد و خانوارهای اجتماع تا دور افتادهترین نقاط، راه رسیدن به تقوی و زیور اهل تقوی است.
محور بیست و هفتم: حفظ دین در قشرهای اجتماع
در احادیث از پیامبر اكرم(ص)، و امام علی بن ابیطالب(ع) ، و امام صادق(ع) رسیده است كه فقر نزدیك به كفر، بلكه خودْ بخشی از كفر و بیدینی یا خروج از دین یا ترك عمل به دین است. پس باید عاملی كه موجب خروج از دین میشود، و خود بخشی از بی ایمانی است، در جامعه اسلامی وجود نداشته باشد. و روشن است كه فقر بدون اجرای عدالت ریشه كن نمیگردد. از اینرو همیشه در نظامهای دینی غیر عادل، زمینه سرخوردگی از دین و مدّعیان عمل به دین و بروز بیایمانی در مراتب مختلف دیده میشود، و گاه گاه این زمینهها ـ بصورتهای مختلف، و در مراحل نخست به شكلی ابتدایی ـ بروز میكند و سرخوردگی از دین و اعمال دینی مشاهده میشود، زیرا مردم انتظار ندارند كه در نظامهای منسوب به دین عدالت اجرا نشود.
اگر وحدت و یكپارچگی خوب است و برای قوام جامعه ضروری است، باید از باطن مردم سرچشمه بگیرد؛ و این چگونگی ـ چنانكه در محور چهلم، از حضرت صدّیقه كبری، فاطمه زهرا3 نقل خواهیم كرد ـ جز از راه اجرای عدالت تحقّق نمیپذیرد. اگر مردم در اقتصاد و معیشت یكپارچه شدند و به نوعی وحدت و هم سطحی ـ كه مطلوب اسلام است ـ رسیدند، در سیاست هم یكپارچه میشوند. در محور سی و دوم یاد میكنیم كه در جامعه ایمانی اتّحاد بر اساس برادری است (انّما المؤمنونَ اخْوَةٌ)؛ و آیا میان زندگی برادران و زندگی برادرانه تا چقدر تفاوت و تبعیض قابل قبول است(52).
پس راه را اشتباه نرویم و انقلاب را تباه نسازیم، برگردیم به اجرای عدالت، تا برسیم به یكپارچگی و وحدت.
محور بیست و هشتم: سازندگی ـ عمران
سازندگی در هر اجتماع، هنگامی به معنای راستین خود سازندگی است كه از ساختن انسانهای اجتماع آغاز شود، یعنی ساختن جسم و روح افراد، و حفظ سلامت اجسام و تعادل ارواح و آرامش روانی در همه و رفع اضطراب از جامعه و زندگی. و اینها همه متوقّف است بر اجرای عدالت در جامعه. تا وضع جسمی و وضع روانی و روحی افراد از نظر امكانات معیشتی و تحصیلی و تأهّلی و تأمین مسكن و آتیه تأمین نباشد نمیتوان از سازندگی دم زد؟ اگر كسی بگوید، باید به سازندگی دست یازید تا بتوان عدالت را اجرا كرد، پاسخ این است كه باید به اجرای عدالت دست یازید تا بتوان به سازندگی پرداخت، وگرنه خود سازندگی زمینهای وسیع برای محو عدالت و شیوع تبعیض خواهد گشت. و از اینجاست كه امام علی بن ابیطالب7 میفرماید:
«لایكُونُ العُمران، حیثُ یجُورُ السُّلطان»(53).
ـ هنگامی كه عدالت اجرا نگردد، سازندگیی وجود ندارد.
سازندگی منهای اجرای عدالت، در جهت زندگی سرمایهداران ِ «مدرن» و مرفَّهان بیدرد تأثیر مثبت دارد، و اغنیا و توانگران دستاندركار را به امیال و آمال خود میرساند، و چرك دستی هم نصیب جمعی از قشرهای محروم میكند. این چگونگی در مكتبهای اقتصادی سرمایهداری غربی و لیبرالیستی و امپریالیستی جایی دارد، لیكن در جامعه قرآنی و انقلاب اسلامی نه، چنانكه هم اكنون سخن امام علی(ع) را در این باره نقل كردیم.
بزرگترین سازندگی با اجرای عدالت شروع میشود، بویژه در یك انقلاب كه همه باید به «سازندگی انقلابی» بیندیشند، و در آغاز به اجرای عدالت ـ كه به فرموده بانوی عظمی، حضرت فاطمه زهرا3: «دلها را آرام و مطمئن میسازد» (محور چهلم) ـ بپردازند، تا همه قشرها از صمیم دل به كار سازندگی كمك كنند، و به نتایج آن – در سطح عموم، نه كسانی و گروهی چند ـ امیدوار باشند.
محور بیست و نهم: تعلیم و تربیت سالم
یكی از متصدّیان شغل تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش)، به نام «حَسّان ِ معلّم»، خدمت امام صادق(ع) رسید و درباره شغل خود سؤالهایی كرد:
«عن حَسّان المُعلّم قال: سأَلتُ أَبا عبداللّه7 عنِ التَّعلیم؟ فقال: «لاتَأْخُذْ علی التَّعلیم أَجْرا». قلتُ: فَالشِّعرُ و الرّسائلُ و ما أَشْبَهَ ذلك أُشارِطُ علَیه؟ قال: «نَعَم! بَعد أَنْ یكونَ الصِّبْیانُ عِندَكَ سَواءً فی التّعلیم، لا تُفَضِّلُ بعضَهُم علی بعضٍ»(54).
ـ حسّان معلّم میگوید: از امام صادق(ع) درباره كار آموزش پرسیدم، فرمود: «برای یاد دادن مزد نگیر».(55) گفتم: درباره شعر و ادبیات و آداب نگارش و امثال اینها طبق قرارداد، آموزش میدهم و مزد میگیرم؟ فرمود: «آری (جایز است)، لیكن در صورتی كه با شاگردان همه به شكلی مساوی رفتار كنی، و میان هیچ كدام فرق نگذاری».
این محور اهمیت بسیار دارد، و به ما میگوید كه باید در جامعه قرآنی و جعفری، شرایط آموزش و پرورش برای همه مساوی باشد، و مدارس متفاوت و نور چشمیپرور وجود نداشته باشد و افرادی، متفاوت و طاغوت صفت بار نیابند.
تشكیل مدارس جدا، با برنامههایی قویتر برای تیزهوشان و صاحبان استعدادهای ممتاز امری دیگر است و لازم است، امّا تشكیل مدارس جدا و ممتاز، برای صاحبان زندگیهای ممتاز و متمایز، درست نیست، چنانكه امام صادق7 در این باره هشداری عظیم داده است كه نقل شد.
محور سیام: عدالت در خانواده
به این حدیث نبوی توجه كنید:
«رُوی أَنَّ النّبی9 قالَ لِمَنْ أَعْطی بَعضَ أَولادِهِ شیئا: «أَكُلَّ وُلْدِكَ أَعْطَیتَ مِثْلَه؟». قالَ: لا. قال: «فاتَّقُوااللّه! وَ اعْدِلُوا بینَ أولادِكُم»(56).
ـ روایت كردهاند كه پیامبر اكرم(ص)، به شخصی كه چیزی (هدیهای، تحفهای، سوغاتی) به یكی از فرزندان خود داده بود فرمود: «آیا به همه فرزندانت چنین هدیهای دادهای؟». گفت: نه. پیامبر فرمود: «از (عذاب) خدا بپرهیزید، و در میان فرزندان خود به عدالت رفتار كنید».
بنگرید كه از نظر موازین اسلامی و تعالیم محمّدی، اجرای عدالت تا كجا (تا اختصاص دادن چیزی، هدیهای، دانه میوهای و…به فرزند) مطرح است و بر آن تأكید شده است. در این حدیث عظیم، نكته تربیتی و سازنده دیگری وجود دارد، و آن تعبیر «فَاتَّقُوااللّه تقوی داشته باشید» است، كه پیش از امر كردن به اجرای عدالت میان فرزندان (و اعْدِلُوا…)، تقوی و رعایت تقوای الهی مطرح گشته است، تا رابطه ناگسستنی میان «تقوی» و «عدالت» را برساند، چه عدالت خانوادگی، چه عدالت اجتماعی…
محور سی و یكم: اصلاح اجتماعی
ممكن است كسانی ـ حتی از سردمداران حركات اجتماعی و اقتصادی ـ بگویند: «آقا! در همه جا و همیشه نمیشود انقلابی عمل كرد، و هر وقتی وقت اجرای عدالت نیست. اجرای عدالت مقدّمات لازم دارد. ما باید به «اصلاح جامعه» فكر كنیم و دست به اصلاحات بزنیم» بسیار خوب! ما به سخن شما گوش میدهیم و به «اصلاح جامعه» میاندیشیم و میگوییم، شما بزرگواران كه این سخنان ظاهرُالصّلاح را میگویید، هم مسلمانید و هم شیعه علی7. امام شما ـ و امام همه مصلحان بزرگ تاریخ ـ علی بن ابیطالب7 میفرماید:
«الرّعیةَ لایصلِحُها الاّ العدلُ»(57)
ـ توده را جز اجرای عدالت چیزی اصلاح نمیكند.
نیز میفرماید:
«جَعَلَ اللّهُ سبحانَه، العَدلَ قَواما لِلاْءَنام»(58)
ـ خداوند سبحان، سامانیابی (اصلاح) جامعه انسانی را در گرو اجرای عدالت قرار داده است.
محور سی و دوم: برادری اسلامی
قرآن كریم ـ بصراحت ـ میفرماید:
«إِنَّما المُؤمنُونَ إخْوَةٌ…»
ـ مؤمنان ـ بیقین ـ برادران یكدیگرند…
آیا برادری، در میان مردم و افراد و خانوارها، در چه صورتی تحقق مییابد؟ با اجرای عدالت و رسیدن همه به زندگیهایی متناسب و برخوردار شدن خانوارها همه از حقوق مختلف خویش در زندگی، و رسیدن به كمال و سعادتی كه دین خدا برای آنها خواسته است؟ یا با ترك عدالت، و حضور تفاوتهای فاحش در برخورداری از مواهب زندگی؟ این تبعیضها محرومیت میآورد، و محرومیت مادّی، موجب محرومیت فرهنگی و معنوی میشود. و این چگونگی كجا و «إِنَّما المُؤمنُونَ إِخْوَةٌ» كجا؟
محور سی و سوم: تكاثرزدایی
تكاثر (مالاندوزی و زیادهطلبی و تفاخر به ثروتمندی)، از نظر قرآن كریم و احادیث اسلامی، یك پدیده ضدّارزشی بسیار قوی است، و یكی از عوامل ویرانگر بنیاد دین و انسانیت و رشدهای انسانی و فضیلتهای اخلاقی است. امام صادق7، در حدیث مهم و معروف «جُنود عقل و جُنود جهل»، «تكاثر» را یكی از سپاهیان (عوامل فعّالِ) جهل و جاهلیت میشمارد، كه جامعه را به سوی ارزشهای ضدّ اسلامی دوران جاهلیت سوق میدهند، و از پیروی خرد و دین بازمیدارند.
بنابر آنچه یاد شد، برانداختن عامل جاهلیتْ آفرین و خردْ تباه كن در هر جامعهای، به حكم عقل و نقل واجب است. و یكی از مؤثّرترین راههای مبارزه با تكاثر ـ تا سرحدّ براندازی آن ـ اجرای عدالت است. فقیهان پیشین در این باره (مبارزه با تكاثر و ثروت بسیار)، راههایی اندیشیدهاند، از جمله گرفتن خمس مكرّر و تأكید بر پرداخت «زكات باطنه»، تا جایی كه برخی آن را واجب دانستهاند(59).
محور سی و چهارم: فقرزدایی
درباره مبارزه اسلام با فقر، گمان نمیكنم نیازی به توضیح و استدلال باشد. آنهمه بدگویی از فقر تا جایی كه آن را دیوار به دیوار كفر (بیدینی، بیاعتقادی) به شمار آورند، و آنهمه مقرّرات مختلف مالی در اسلام ـ از واجب و مستحب ـ همه برای برانداختن ریشه فقر است در جامعه و خاندانها. و اینها همه درباره «فقر» است یعنی كمبود داشتن در زندگی و نیازهای مختلف فردی و خانوادگی، وگرنه ناداری (مسكنت) كه یك آن در اسلام قابل تحمّل نیست. و واجب فوری است كه نیاز «مسكین» (ناداری كه هیچ چیز ندارد) بوسیله بیت المال (اموال دولت اسلامی) و نیز افراد جامعه ـ تا هر اندازه توان دارند ـ برطرف گردد.
رفع انواع فقر و بینوایی در جامعه جز با اجرای عدالت میسّر نیست. باید كسانی كه از بیعدالتیهای مرئی و نامرئی قضائی و اقتصادی و معیشتی و فرهنگی…بهرهمند میشوند ـ اگر چه به نامهایی ظاهر دار ـ سركوب شوند و به اجرای عدالت تن در دهند. باید ـ چنانكه امام علی بن ابیطالب7 فرموده است ـ حاكمیت اسلامی، قدرت و ثروت تكاثری و زندگیهای اِترافی (اشرافی و اسرافی) را از میان ببرد، و گردنكشان را در جای خود بنشاند و حقوق محرومان را از آنان بگیرد، و عامل فقر را كه آنانند از ریشه براندازد و به طبقات محروم قوّت قلب دهد تا با كمك حاكمیت، حقوق مختلف و بر باد رفته خویش را بازستانند.
محور سی و پنجم: اصل مساوات
در اسلام، مساوات، یك اصل است، اصل بنیادین. امام صادق(ع) ، در «حدیث قدسی»، میفرماید: «خداوند بزرگ فرموده است: «من ده چیز را بر بندگان خود واجب گردانیدهام…
العاشرة، أَن یكونَ هُوَ و أَخُوهُ فی الدّینِ و الدُّنیا، شَرْعا سَواءً».
ـ دهم، اینكه هر كس با برادر خود (مسلمان دیگر، انسان دیگر)، در دین و دنیا، مثل هم و مساوی با هم باشند.
در این حدیث قدسی، آمدن واژه «دنیا» پس از واژه «دین»، با واو عطف كه دلالت بر «جمع» دارد، چنان میرساند كه باید مردم (و دست كم، مسلمانان)، در شئون زندگی و امكانات رفاهی و برخورداریهای گوناگون تساوی داشته باشند.
محور سی و ششم: امر به معروف و نهی از منكَر
مهمترین آمر به معروف و ناهی از منكَر، پس از پیامبر اكرم9 و امام علی بن ابیطالب(ع) و امام حسن مجتبی7 (كه هر سه تن نیز درباره انجام دادن این دو تكلیف مهم قیام به سیف كردند و دست به شمشیر بردند، و در این راه ـ برای اصلاح بشریت ـ آماده جنگ شدند و جنگ كردند، و همچنین پس از بانوی بزرگ اسلام)، حضرت سیدالشّهداء، امام حسین بن علی(ع) بود، كه او نیز قیام به سیف كرد و در راه امر به معروف كبیر (اجرای عدالت) و نهی از منكر كبیر (ظلم و جور و تعدّی و تبعیض و تفاوت و خاصّهطلبی و ویژه خواهی) دست به شمشیر برد و جنگید، و صحنه عاشورا، به نام ستیغ خونبار دفاع از عدالت و هجوم به ظلم، در تكرارهای فجر و شفق ثبت گردید.
شهید بزرگ عدالتطلبی و آزادیخواهی، در سخنان پر طنین خویش نیز كه در ترغیب به «امر به معروف و نهی از منكر» بیان كرده است، درنیفتادن با ظالمان فسادگستر را مهمترین كوتاهی در ادای وظیفه شمرده است. همچنین تحقّق امر به معروف و نهی از منكر را ـ از جمله ـ در مخالفت با ظلم و ظالم و ردّ حقوق مظلومان دانسته است و در نامهای به مردم كوفه، آنان را برای اینكه حكومتی را كه عدالت را اجرا نكرده و فراگیر نساخته است تأیید كردهاند بسختی نكوهش كرده است(60).
درباره «اهداف عاشورا» و فراموش شدگی این اهداف، كتاب «قیام جاودانه» ـ بدقّت ـ ملاحظه شود.
محور سی و هفتم: تثبیت ارزشها ـ ارزش زندگی
اگر برای «تثبیت ارزشها» و «ارزش زندگی»، در پی بدست آوردن ملاكی عام و كامل باشیم، باید گفت بهترین ملاكْ عدالت است كه بدون آن، ارزشهای دیگر، ارزشهایی عام و كامل نیستند. این چگونگی تا جایی است كه قرآن كریم، از قول لقمان حكیم، اعتقاد به توحید و قبول آن را نیز نوعی «عدالت» میخواند:
«یابُنَی! لاتُشْرِكْ بِاللّه، انَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظیم»(61).
ـ فرزندم! به خدا شرك مَوَرْز، كه شرك ورزیدن ظلمی بزرگ است.
و امام علی بن ابیطالب(ع) تهذیب نفس را نیز از مقوله «عدالت» میداند، و در توصیف بندگانی كه مورد محبت خداوند قرار میگیرند میفرماید:
«قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ العَدل؛ فَكان أَوَّلُ عدلِه، نفی الهَوی عَن نفسِه»(62).
ـ خویش را به رعایت عدالت ملزم میكنند، از اینرو در مرحله نخستِ رعایت عدالت، هوای نفس را كنار مینهند.
با این دیدگاه، بدون در نظر گرفتن عدالت و تأكید بر اجرای آن، ارزشها متزلزلند، و تنها مقیاس در تثبیت آنها، در روابط انسانی و تعاملهای اجتماعی و ارزش هر حاكمیت، اجرای عدالت است. جامعه منهای عدالت، شلوغستانی است بزرگ، و البته ـ هر جامعه ـ دارای نظمی خاص به خویش. و روشن است كه با وجود تزلزل ارزشها نمیتوان نسلها را به ارزشها پایبند ساخت، و از تهاجمهای گوناگون مصونیت داد، و از پذیرش سخنان فاقد ارزشِ پذیرش بازداشت.
سرمایهداران دوران خلیفه سوم نزد علی7 آمدند و گفتند، ما از نظر مالی خدماتی كردهایم، و اكنون باید شغلهای كلیدی و امثال آن را در دست داشته باشیم…یا از اموال عمومی به شكلی وافر و ممتاز بهرهمند شویم؛ علی7 به این مضامین به آنان پاسخ داد: هر كار كردهاید و هر چه دادهاید، اجر شما را خداوند در روز قیامت ـ بصورتی آبرومند ـ خواهد داد، امّا اگر گمان میكنید به خاطر شما انقلاب را ضایع میكنم و طبقات محروم را نادیده گرفته حق آنان را به حلقوم شما میریزم، و تبعیض و تفاوت و بی عدالتی و خاصّ بخشی را تأیید و تثبیت میكنم، كور خواندهاید؛ ما پیرو قرآنیم، و من در قرآن دقّت كردم، قرآن برای هیچ كس امتیازی قائل نشده است، و كسی را بر كسی ترجیح نداده است مگر به تقوی؟ و تقوی كجا و امتیاز خواهی كجا؟(63)
محور سی و هشتم: اهتمام به امور مسلمانان
لزوم توجّه به امور مسلمانان (جامعه اسلامی) و ساماندهی به زندگی مادّی و معنوی آنان، در احادیث معتبر، با بیانهای گوناگون ذكر شده است. حدیث نبوی «مَن أَصْبَحَ؟ لا یهْتَمُّ بأُمورِ المُسلمینَ فلَیسَ بمُسْلِمٍ – كسی كه یك روز از اندیشه مسلمانان و ساماندهی به امور آنان فارغ باشد مسلمان نیست»، بسیار معروف است.
و چه اهتمامی و توجّهی و اندیشدنی، بنیادینتر و جامعتر از اندیشه و تلاش در جهت اقامه قسط و اجرای عدالت، كه همه جوانب زندگی اجتماع را در بر میگیرد، و همه ـ باصطلاح ـ چالهها را پر میكند، و نمیگذارد تا كسی از حق خویش محروم ماند، و انسانی به رشد لازم خود نرسد.
اهتمام (همّت گماری) به امور یك جامعه، كوشش در جهت طرحریزی اصلاحات اجتماعی و به ثمر رساندن جدّی این اصلاحات است. و برای نتیجه دادن اصلاحات، چه عاملی مؤثّرتر از اجرای عدالت میتوان یافت؟
عالم بزرگ، شیخ ابو جعفر محمّد بن یعقوب كلینی، بابی مستقل برای این موضوع مهم، در كتاب «اصول كافی» گشوده و احادیث جهت دهندهای ـ با اسناد خویش ـ نقل كرده است: جلد دوم، ص 163 ـ 165.
محور سی و نهم: مبارزه با جهل
در جامعههایی كه عدالت در آنها اجرا نشود، تودهها ـ بطور كلی، یا بوضعی مناسب ـ به حقوق مختلف خویش نمیرسند، از جمله حقوق فرهنگی و تربیتی، و برخورداری از امكانات مراحل آموزش و پرورش و تحصیلات عالیه؛ و همچنین سفر و استراحت و حتّی عبادت.
بدین سان در این جامعهها كه امكان با سواد شدن و كتاب خریدن، و فرصت كتاب خواندن برای بسیاری فراهم نیست، بیسوادی و جهل (كه اعم از بیسوادی) است نه تنها از میان نمیرود بلكه بیداد میكند. و نیروهای فعّال جهل (ـ به تعبیر حدیث: «جُنود جهل»)، ریشه هر گونه رشد و تعالیی را از زمین وجود انسانها و پهنه زندگی آنها بر میآورند. بدینگونه برای مبارزه با جهل و عقب افتادگی فرهنگی و معلوماتی و تربیتی، كه ویرانگر همه ارزشهای متعالی هستند، راهی جز اجرای عدالت وجود ندارد.
محور چهلم: همدلی تودهها
قوام راستین جامعه در گرو یكپارچگی و وحدت همه قشرهاست. و این هدف تحقّق نخواهد یافت جز از راه همدلی، یعنی یكی و یگانه بودن دلهای مردم. و همدلی در میان مردم هیچ جامعهای بوجود نمیآید مگر هنگامی كه دلها همه به آرامش دست یابند و آرامش داشته باشند. و دلها به آرامش دست نمییابند مگر به هنگام وجود آرمانهای مشترك در جامعه كه به سود همه افراد و قشرها باشد، یعنی همه به حقوق حقّه و نیازها و خواستههای لازم خویش برسند. و كسانی حقوق آنان را چپاول نكنند، و ارزاق آنان را ـ به تعبیر امام حسن عسكری(64)ـ ندزدند.
و آیا این چگونگی بسیار مهم و انسان ساز و جامعه پرداز، یعنی رسیدن همگان در همه سطوح به طمأنینه قلبی و آرامش اجتماعی، جز با اجرای عدالت كه حقوق همه را تأمین كند، شدنی خواهد بود؟ نه، و هرگز نه!
از اینرو در سخنان مهمی كه از حلقوم مشتركِ «قرآن ـ غدیر»، فریاد شده است، یعنی «خُطب فاطمیه» چنین آمده است:
«…والعدلَ تسكینا للقُلوب…»(65)ـ خداوندْ عدل (اجرای عدالت) را برای آرامش دهی به دلها مقرّر داشت.
در برخی از روایات، به جای «تسكینا – آرامش دهی»، «تنسیقا(66)- هماهنگ سازی» آمده است، كه هر دو یك منظور را میرساند: اتّحاد و یكپارچگی، و در یك صف قرار گرفتهاند.
و روشن است كه در صورتی كه عدالت اجرا نگردد، چگونه عكس وضعیت مطلوب یاد شده پیش میآید، و اضطرابها، تشنّجها، و اختلافهای اجتماعی و سیاسی و گروهی و جناحی، سامان جامعه را بهم میریزد، و دلها را از هم جدا میكند، و عزمها را میپراكند.
محور چهل و یكم: داد و ستد اسلامی
در عهدنامه مالك اَشتر نخعی، كه امام علی بن ابیطالب(ع) آن را به عنوان آیین نامه حكومت اسلامی مصر نوشته است، وضعیت داد و ستد و معاملات در بازار اسلامی تعریف شده و چنین آمده است:
«…وَلْیكُنِ البَیعُ بیعا سَمْحا، بِموازینِ عدلٍ، و أَسْعارٍ لا تُجْحِفُ بالفَریقَین…»(67).
ـ باید فروش كالاها، با سهل گیری انجام پذیرد، و مطابق معیارهای عادلانه باشد، و نرخها مستلزم هیچگونه ظلمی و اجحافی ـ به فروشنده و خریدار ـ نباشد.
محور چهل و دوّم: نیازهای عمومی جامعه انسانی
امام صادق(ع) میفرماید:
«ثَلاثَةُ أَشیاءَ یحْتاجُ النّاسُ طُرّا إِلَیها: الأَمن، والعَدل، و الخِصْب»(68)
ـ جامعه، سراسر، به سه چیز نیاز دارد: امنیت، عدالت و فراوانی.
پس بدون اجرای عدالت، یكی از سه نیاز اصلی جامعه (كه بدون آنها كار هیچ اجتماعی و مردمی به سامان نمیرسد) بر جای میماند. و با بر جای ماندن نیاز، زمینه رشد انسانها فراهم نمیگردد. و اگر دقّت شود میبینیم كه آن دو نیاز دیگر (امنیت و فراوانی) نیز در گرو اجرای عدالت است.
محور چهل و سوّم: رعایت حقوق حیوانات
در شریعت اسلام احكام بسیاری درباره حیوانات و حقوق آنها ـ بلكه نباتات و درختان ـ رسیده است، و در موارد مناسب در كتابهای فقهی شرح آنها آمده است. در جامعههایی كه عدالت اجرا نشود، حقوق انسانها پایمال میشود تا چه رسد به حقوق حیوانات.
بنابراین، همین توجّه ویژه شریعت و فقاهت اسلامی به حقوق حیوانات ـ كه در مواردی چند رعایت آنها و عمل به آنها واجب شرعی است ـ خود یكی از محورهایی است كه ضرورت اجرای عدالت را در جامعه اسلامی ـ چه درباره انسان و چه درباره حیوان ـ قطعی میسازد، چنانكه امام علی بن ابیطالب(ع) دستور داده بود بادامهایی كه به عنوان زكات از مردم میگیرند و برای بیت المال میفرستند با عدالت رفتار شود(69).
همچنین در خطبهای كه آن امام بزرگ عدالت، در آغاز خلافت خویش خواند و سخنرانیی كه كرد، انسانها را حتّی نسبت به زمینها (كشتزارها، باغها، آبادیها و…) و چهارپایان مسئول شمرد:
«…بادِرُوا أَمرَ العامَّة، و خاصَّةَ أَحَدِكُم و هُو المَوت…اِتَّقُوااللّهَ فی عبادِه و بَلادَه، فإِنَّكُم مسؤُولونَ حتّی عنِ البِقاعِ و البَهائم، و أَطیعُوااللّهَ و لاتَعْصُوه، و إِذا رَأَیتُمُ الخَیرَ فَخُذُوا بِه، و إِذا رَأَیتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنه»(70).
ـ كار مردمان را با سرعتْ سامان دهید، و به فكر مردن خود باشید…در رفتار با بندگان خدا و درباره سرزمینهای او، تقوی را رعایت كنید، زیرا شما حتّی درباره زمینها و چهارپایان مسئولید (و مورد مؤاخذه قرار میگیرید). خدا را اطاعت كنید و معصیت خدا مكنید. هرگاه كار خیری دیدید انجام دهید، و هرگاه كار بدی دیدید از آن دوری كنید.
محور چهل و چهارم: سلامت جسمی جامعه
نشاط داشتن و فعّال بودن جامعه، با تمام توان و استعداد، وابسته به اموری چند است، از جمله، سلامت و قدرت جسمی افراد اجتماع. در واقع جامعه مانند یك بنا و ساختمان است. به هر اندازه كه تك تك مصالحی كه در ساختن یك ساختمان بكار میرود سالم و پرمقاوت و مفید باشد آن ساختمان پر مقاومت و محكم و پایدار و مفید خواهد بود. افراد جامعه، مصالح گوناگون ساختمانی جامعهاند. از اینرو باید از نظر جسمی و قدرت و سلامت جسم قوی و تندرست باشند.و این چگونگی متوقّف است بر تغذیه سالم، بهداشت مناسب، فرهنگ بالا و فرصت كافی برای استراحت و تفریح.
و روشن است كه این وضعیت مطلوب، كه هر فردی بتواند تندرست و نیرومند باشد و تندرستی و نیرومندی خویش را نگاه دارد، و از آنچه برای این كیفیت لازم است برخوردار باشد، تنها با اجرای عدالت ممكن است و بس. این است كه امام علی بن ابیطالب(ع) میفرماید:
«العدلُ حیاةٌ»(71).
ـ عدالت یعنی زندگی.
و این است كه پیامبران: كه آمدند تا جامعههایی سالم بسازند، پس از دعوت به توحید و ایمان به خدای یگانه (أَن ِاعْبُدُوااللّه…)، عدالت اقتصادی و سلامت روابط معیشتی (و أَوفُوا الكیلَ و المیزان) را مطرح كردند.
محور چهل و پنجم: سلامت روانی جامعه
آنچه اهمیت آن برای نشاط داشتن و فعّال بودن جامعه و تولید آثار متقن و مفید و عرضه كار خوب و سالم، از سلامت و قدرت جسمی نیز بیشتر است، سلامت روحی و تعادل روانی افراد است.(72)افراد هر جامعه باید از عوامل برهم زننده تعادل روانی (اضطراب، ناكامی، تعارض…)، مصونیت داشته باشند، تا بتوانند هر كدام در جای خود و در شغل و كار خویش، منشأ اثری مفید و كارآ باشند. و روشن است كه همه این امور، در جامعههایی كه عدالت، بر آنها حاكم باشد تحقّق خواهد یافت. رابطه عدالت (همه شعبههای آن: سیاسی، قضایی، اجتماعی، اقتصادی و معیشتی)، با حضور تعادل روانی در افراد امری بدیهی است.
پیامبران و معصومان:، بیشتر از همه، انسان را میشناختند و عوامل صلاح و فساد او را ـ هم در امور مربوط به جسم و هم در امور مربوط به روح ـ بهتر میدانستند، از اینرو بر حضور عدل و قسط در جامعهها تأكیدی بنیادین داشتند.
محور چهل و ششم: تقویت نیروی خرد در اجتماع
جامعه باید خردمند باشد، و از نیروی خردی قوی و فعّال برخوردار باشد. قرآن كریم و احادیث بر اهمیت عقل و خرد و استفاده از آن تأكید بسیار كردهاند، بویژه كه آنچه مورد تأكید قرآن و حدیث است، تعقّل فطری است كه مرتبهای بسیار بالاتر و صافیتر از تعقّلهای نظری و فلسفی است. و تنها از راه تعقّل فطری میتوان به «تعقّل وَحْیانی» رسید كه تعقّل در مدار تعلّم از «كلام نور» است.
و به سخنی فشرده: اجتماع نیاز به عقلانیتی قوی و سالم دارد، و از اینرو باید عدالت اجرا گردد تا همه بتوانند دارای بدنی سالم باشند كه عقل سالم در بدن سالم است. از سوی دیگر خود همین عقلانیت و خردمندی است كه جامعه را به اجرای عدالت وا می دارد. مجریان عدالت خردمندانند، و واگذارندگان عدالتْ غافلان (- محور پنجم).
محور چهل و هفتم: رعایت سلامت نسلهای آینده
بیقین رعایت سلامت و نشاط جسمی و روحی نسلهای آینده هر اجتماع، و انتقال سلامتی و نشاط به آنان، یك وظیفه قطعی است. بنابراین باید نسلهای كنونی از سلامت جسمی و نشاط روحی و تعادلهای روانی تا آنجا برخوردار باشند كه این خصوصیات مثبت و لازم به نسلهای بعد نیز منتقل گردد، و همواره هر نسلی نسل دیگری سالم و با نشاط از خود به یادگار بگذارد.
از اینرو باید عدالت اجرا گردد، تا سوء تغذیه، ناتندرستی، عدم تعادل روانی، تشنّج روحی و اضطرابهای گوناگون در نسل موجود راه نیابد؛ و از عقبافتادگی فكری و فرهنگی و كمتوانی در ارزشگرایی مصون ماند، و كلیت استعداد اجتماع به شكوفایی برسد، و بیماریهایی و اعتیادهایی ـ به دلیل فقر و كمبود و ظلمهای معیشتی یا ضعف اراده ـ نسلهای موجود را تباه نسازد، و نیروهای عقلی و جسمی آنان را به هدر ندهد، تا بتوان در آینده همواره اجتماعی سرزنده و نسلهایی سالم و نیرومند و با نشاط و فعّال داشت. این محور نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است، و ضرورت اجرای عدالت را قطعی میسازد.
محور چهل و هشتم: تحكیم نظام دفاعی
پیامبر اكرم(ص)، میفرماید:
«مَن عَمَّ عَدلُه، نُصِرَ علی عَدوِّه»(73).
ـ هر كس عدالت را درباره همه اجرا كند (و حقوق همه رابه آنان برساند)، بر دشمن خویش پیروز خواهد گشت.
امام علی(ع) میفرماید:
«بالسّیرةِ العادلةِ یقْهَرُ المُناوی»(74).
ـ اگر برنامه حكومتْ اجرای عدالت باشد، دشمنان مقهور میگردند.
نیز امام علی7 میفرماید:
«مَن عَدَلَ فی سُلطانِه، و بَذَلَ إِحسانَه، أَعْلَی اللّهُ شأْنَه، و أَعزَّ أَعوانَه»(75)
ـ هر كس در حكومت خویش عدالت را اجرا كند، و مردم را از احسان (و برخورداریهای هماهنگ) بهرهمند سازد، خداوند موقعیت او را (در جامعه و در جهان) بالا میبرد، و یاوران او را نیرومند و غالب میگرداند.
و اینها همه به حكم عقل و تجربه نیز ثابت است. در احادیث دیگر ـ از جمله عهدنامه مالك اَشتر و صحیفه سجّادیه ـ در این باره مطالبی مهم آمده است.
محور چهل و نهم: اقتدار حاكمیت و اعتماد مردم به آن
امام ابوالحسن علی بن موسی الرّضا(ع) میفرماید:
«اذا جارَ السُّلْطان، هانَتِ الدّولة»(76).
ـ هنگامی كه حاكمیتها ستم كنند، اركان حكومتشان سست میگردد.
و امام علی بن ابیطالب(ع) ، در عهدنامه چنین میفرماید:
«…وَ الثَّقَةَ مِنهُم، بِما عَوَّدْتَهُم مِن عَدْلكَ علَیهم…»(77).
ـ … هنگامی میتوانی به اعتماد مردم به حكومت تكیه كنی، كه آنان را از اجرای عدالت خاطر جمع ساخته باشی… .
محور پنجاهم: نهی از ظلم به دشمن
در قرآن كریم ـ بصراحت ـ از ظلم كردن به دشمن نیز منع شده است:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا، كُونُوا قَوّامینَ للّه، شُهَداءَ بِالقِسط، و لایجْرِمَنَّكُم شَنَآنُ قومٍ علی أَنْ لاتَعْدِلُوا، اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقوی، وَ اتَّقُوا اللّه، انَّ اللّهَ خبیرٌ بِما تَعْمَلُون * وَعَدَاللّهُ الَّذین آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحات، لَهُم مغفرةٌ و أَجْرٌ عظیم»(78)
ـ ای مردم مؤمن! برای خدا، همواره قائم به حق باشید و گواه به عدل؛ و مبادا دشمنی با مردمی، شما را وا دارد تا درباره آنان عادلانه رفتار نكنید، عادلانه رفتار كنید كه نزدیكترین راه رسیدن به تقوی اجرای عدالت است؛ از (كیفر) خدای بپرهیزید، كه خداوند از هر كاری كه میكنید خوب آگاه است * خداوند، كسانی را كه مؤمن شدند و اعمال صالح انجام دادند نوید داده است، نوید به آمرزش و پاداشی بس گران.
از این آیه بخوبی فهمیده میشود، كه:
ـ راه رسیدن به تقوی اجرای عدالت است (- محور بیست و ششم)؛
ـ و دیگر اینكه اجرای عدالت از اعمال صالحهای است كه خداوند بر آن وعده مغفرت و اجر عظیم داده است؛
ـ و موضوع شاخص، اینكه با دشمن نیز نباید بی عدالتی كرد و ستم روا داشت.
شیخ طبرسی، در تفسیر آیه مذكور میگوید: «اِعْمَلُوا بالعدلِ أَیهَا المؤمنون، فی أَولیائِكُم و أَعْدائِكم(79) – (معنای آیه این است كه) ای مؤمنان، با دوست و دشمن عادلانه رفتار كنید».
امام امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب7 میفرماید:
«اِعْدِل فی العَدوِّ وَ الصَّدیق»(80).
ـ با دشمن و دوست به عدالت رفتار كن.
و امام صادق(ع) ، درباره انسان مؤمن و اوصاف او میفرماید:
«…لا یظْلِمُ الأَعداء»(81).
ـ مؤمن به دشمنان خویش نیز ظلم نمیكند.
محور پنجاه و یكم: سرقت اموال بینوایان
در احادیثی متعدّد و معتبر رسیده است كه فقر و بیچارگی و گرسنگی و برهنگی ِ كمبودداران و بیچارگان و له شدگان جامعه، معلول گناه و ستم توانگران است. همچنین از امام حسن عسكری(ع) روایت شده است كه فرمود:
«أَغنیاؤُهُم یسْرِقُونَ زادَ الفُقراء»(82).
ـ توانگران آنان، زاد زندگی (و همه گونه امكانات رفاهی) فقیران و مستمندان را میدزدند (و آنان را از رسیدن به حقوق مسلّم خویش محروم میسازند).
برخی از متخصّصان جهانی، در مسائل مربوط به فقر و سوء تغذیه و اقتصاد معیشت گفتهاند:
گرسنگی در جهانْ مربوط به كمبود مواد غذایی نیست، بلكه معلول برنامه ریزی ناصحیح است، و مصرف افزون گروههایی اندك و اتلاف اموال و كالاها بوسیله آنان.
و این همان سخنی است كه پانزده قرن پیش، پیامبر اكرم(ص) و ائمّه طاهرین: گفتهاند، بجز آیات صریح قرآن كریم كه میفرماید: ما روزی همه را مقرّر داشتهایم، و خداوند به كسی ستم نكرده است، بلكه این مردم (توانگران) اند كه به دیگران ستم میكنند.
محور پنجاه و دوّم: عدل به جای شمشیر
در این محور از منشوری مشعشع سخن میگوییم، كه میبایست چونان خورشید بر آفاق بشریت میدرخشید، اما با كدام تبلیغ مناسب در سطح جهانی، و كدام عمل موافق در كشورهای اسلامی. بنگرید به این منشور مشعشع، منشور عظیم، منشور خورشید سان:
«اِجْعَلِ الدّینَ كَهْفَك، وَ العدلَ سَیفَك، تَنْجُ مِن كُلِّ سوء، و تَظْهَرْ علی كُلِّ عدوّ»(83)
ـ دین را پناهگاه خود ساز(84)، و عدالت را به جای شمشیر به كار بر، تا از هر گونه پیشامد بدی (مخالفت، دو دستگی و…در جامعه) آسوده شوی، و بر هر گونه دشمنی پیروز آیی.
این فراز از منشور علوی مذكور، یعنی «اِجْعَلِ العدلَ سَیفَك»، اجرای عدالت را به جای شمشیر (و به قدرت متوسّل شدن) قرار بده نه شمشیر (و توسّل به قدرت و سركوب) را به جای اجرای عدالت، از افتخار آمیزترین سخنانی است كه در تاریخ بشر گفته شده است، كه باید بر تارك خورشید نوشته شود، و بر آفاق بشریت بتابد.
مكتبی كه پیشوایان آن چنین میاندیشند و چنین دستور میدهند، نمیتوان معین كرد كه تا چه اندازه به انسان و كرامت انسان معتقدند، و به مسئله رشد انسانی از چه دیدگاهی والا مینگرند.
در واقع، عدل را شمشیر خود قرار ده، یك شعار انسانی بزرگ و كامل است و شمشیر به جای عدالت و توسّل به قدرت برای آرام نگاه داشتن مردم و قشرهای محروم از عدالت، یك شعار حیوانی و از نوع حكومت جنگل است.
ممكن است برخی از محورهای ذكر شده را در برخی ادغام كرد، لیكن محورهای عدالت بیش از اینهاست، و همه را به «اجرای عدالت» در همه شعب آن ملزم میدارد. من در این ایام و در این نوشتارها ـ كه دیگر با تنگ شدن فرصتها و ضرورت شِتاب در كار ـ همراه است باختصار كوشیدم و از ذكر محورهایی دیگر چشم پوشیدم. مثلاً محوری بسیار مهم، مانند كسب محبّت خداوند، چنانكه در قرآن كریم آمده است:
«لا ینْها كُمُ اللّهُ عنِ الَّذینَ لَم یقاتِلُوكُم فی الدّین، و لَم یخْرِجُوكُم مِن دِیارِكُم، أَنْ تَبَرُّوهُم و تُقْسِطُوا اِلَیهِم، اِنَّ اللّهَ یحِبُّ المُقْسطین»(85)
ـ خداوند درباره كسانی كه با شما برای مبارزه با دین نجنگیدهاند، و از خانه و كاشانهتان آواره نكردهاند، از آن نهی نمیكند كه به آنان نیكی كنید و با عدالت با آنان رفتار نمایید، بیقین خدا برپادارندگان قسط (عدالتگران) را دوست میدارد.»
و چه از این بالاتر كه انسانها كاری كنند كه خداوند آنان را دوست بدارد. و چه چیز ـ در سراسرجهانهای هستی ـ از این مهمتر و با ارزشتر كه خداوند ـ با آن عظمت ـ آدم خاكی را دوست بدارد؟
یا محور مهم دیگری، مانند رعایت حقوق گوناگون اقلیتها، كه ایجاب میكند عدالت با دقّت اجرا گردد، تا آن حقوق نیز رعایت شود. و در پایان معرّفی محورهای عدالت، باید یادآور شویم، كه اگر ما به «اجرای عدالت» بیندیشیم، و در راه آن با همه توان بكوشیم، نصر خدایی بر ما فرود میآید، و ولی زمان7 از ما راضی میشود، و اقتداری عمیق و پایدار و شكوهمند، و یكپارچگی و وحدتی راستین نصیب ما میگردد و هر یك از افراد ملّت ما سرشار از ایمان، صلابت و حماسه میشوند، و احساس رسالتی سنگینتر و بزرگتر میكنند؛ در آن وضع، ما میتوانیم ـ چنانكه وظیفه داریم ـ درباره اجرای عدالت در حقّ دیگر ملّتهای مظلوم مسلمان (در فلسطین، مصر، لبنان، الجزایر، جامو (جَمّو) و كشمیر، افغانستان، بوسنی و هرزگوین و…)، اقدام كنیم، و آن مظلومان بین المللی را نجات دهیم، و سپس ـ در حدّ امكان ـ به یاری دیگر مظلومان جهان و ستمدیدگان آفاق ـ كه به نام تمدّن و بشریت و آزادی، پایمال گشتهاند ـ بشتابیم. و ما ذلكَ علَیاللّهِ بعزیز.
…………………………………………………………………….
1 مقاله حاضر، در این مركز ویرایش نشده است.
2 . بحارالأنوار، ج 78، ص 83، از كتاب ؛ ، ج 6، ص 331.
3 . الحیاة، ج 6، ص 352.
4 . جلد ششم الحیاة .
5 . سوره نحل (16) 90.
6 . التهذیب، شیخ طوسی، ج 6، ص 154؛ الحیاة ، ج 6، ص 359.
7 . نهج البلاغه، ص 1290؛ ، جزء 3، ص 258.
8 . سوره انبیا (21) 47، سوره لقمان (21) 16.
9 . غرر الحکم، ص 306 (چاپ نجف، مطبعةُ النُّعمان).
10 . نهج البلاغة، ص 1191؛ ، جزء 3، ص 205.
11 . نهج البلاغة، ص 1290؛ ، جزء 3، ص 258.
12 . اصول کافی، ج 1، ص 21 ـ 22.
13 . تحف العقول، ص 296.
14 . نهج البلاغة، ص 1116، ، جزء 3، ص 165، به لفظ «لاتَری…».
15 . غرر الحکم، ص 330.
16 . نهج البلاغة، ص 641، ، جزء 2، ص 203.
17 . نهج البلاغة، ص 392؛ ، جزء 2، ص 12.
18 . المناقب، تألیف ابوالمؤید حنفی مكّی خوارزمی (م: 568 ق)، ص 66.
19 . الغدیر؛ ج 1، نیز – ، .
20 . الغدیر، جلد 7، و مدارك برادران اهل سُنّت در آن.
21 . سوره مائده (5) 67.
22 . نهج البلاغه، ص 977؛ ، جزء 3، ص 85.
23 . الغدیر، ج 1، ص 215 (چاپ بیروت)، ص 425 (چاپ قم ـ مركز الغدیر للدّراسات الاسلامیه)، به نقل از حافظ محمّد بن جریر طبری.
24 . احتجاج طبرسی، ج 2 ملاحظه شود؛ نیز – ، ص 134، چاپ یازدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران (1377 ش).
25 . تأكید بر اصالت و اهمیت و ضرورت اجرای عدالت را، حضرت امام حسین(ع) ، هم در نامهای به اهل كوفه نوشته است (تحف العقول، ص 173)، و هم در گفتگو ـ میان راه كربلا ـ با حُرّ بن یزید ریاحی (ابصارّالعین، ص 7)، و هم در سخنرانی بسیار مهم عاشورا (سخنرانی دوّم، ، ص 11)، بجز بارهای دیگر.
26 . سوره نَحْل (16) 90.
27 . بحارالانوار، ج 75، ص 352، از كتاب ؛ جامع الاخیار: الحیاة، ج 6، ص 325.
28 . مجلّه نقدو نظر، سال سوم، شماره دوّم و سوّم، بهار و تابستان 1376.
29 . تفسیرقمی، ج 1، ص 271؛ الحیاة، ج 6، ص 505.
30 . سوره سَبَأ (34) 28.
31 . سوره توبه (9) 33؛ سوره فتح (48) 28 (در این سوره، به جای «ولَو كَرِهَ المُشرِكُون»، «وَ كَفی باللّهِ شَهیدا – و بس است كه خداوند خودْ بر این امر گواه باشد» آمده است كه مطلب را محكمتر میكند)؛ سوره صف(61) 9.
32 . بحارالانوار، ج 52، ص 362، از كتاب ـ نعمانی.
33 . مستدرک علم رجال الحدیث، ج 5، ص 487 ـ 489 ملاحظه شود: تألیف حاج شیخ علی نمازی شاهرودی، چاپ تهران، چاپخانه حیدری (1415 ق).
34 . این حدیث بس مهم و جامعه ساز را، محدّث فاضل و عالم جلیل، سید هاشم بحرانی، در كتاب غایة المرام نقل كرده است، ص 779، چاپ سنگی رحلی؛ نیز – الحیاة، ج 6، ص 460 ـ 461.
35 . در این جملات، نظر به سرمایهداران و تعهّد فراموشان است.
36 . نهج البلاغه، ص 52 ؛ ، جزء 1، ص 32.
37 . شیخ محمّد عبده، در شرح این خطبه میگوید: «مقصود از «كِظّة ظالمٍ – پرخوری ستم كننده»، این است كه كسانی حق دیگران را ببرند و تصاحب كنند.»
38 . شیخ محمّد عبده، در شرح این خطبه میگوید: «مقصود از «سَغَب مظلومٍ – گرسنگی خوردن ستمدیده»، این است كه حقوق كسانی پایمال گردد».
39 . اعیان الشیعه، ج 16، مجلّد 17، ص 367 ـ 375.
40 . تعبیر «قوامی» (پشتوانهای) از «قرآن كریم» گرفته شده است. در «اقتصاد قرآنی»، مال و ثروت، مایه قوام جامعه و وسیله سامانیابی زندگیهاست. «حدّقوام»، حدّ اعتدال است، نه «تكاثر»، نه «فقر». اموال و ثروتها و امكانات معیشتی، اگر در جامعهای سیر غیرقوامی داشته باشند، سبب بیسامانی آن جامعه میشوند نه سامانیابی. در این باره، الحیاة، ج 3، ص 68 ـ 69، و 89 ـ 95؛ ، ج 3، ص 89 ـ 90 و 115 ـ 121 ملاحظه شود.
41 . نهج البلاغة، ص 527؛ ، جزء 2، ص 86.
42 . مجموعه ورّام، ج 2، ص 87 ، از چاپ دارالتّعارف، بیروت.
43 . ، ص 244؛ ، ج 6، ص 344 ـ 345.
44 . بحارالانوار، ج 89 (86 ـ بیروت)، ص 256، از كتاب دعائم الاسلام، ج 1، ص 184.
45 . اصول کافی ، ج 1، ص 85 .
46 . غرر الحکم، ص 309؛ ، ج 6، ص 330.
47 . مستدرک نهج البلاغة، ص 133؛ تألیف شیخ هادی كاشف الغطای نجفی.
48 . تحف العقول، ص 287؛ ، ج 6، ص 343.
49 . مفاتیح الغیب، تفسیر «سورة الفاتحه»، ج 1، ص 207، چاپ دار احیاء التّراث العربی.
50 . سوره مائده (5): 8.
51 . صحیفه سجّادیّه، دعای 20؛ الحیاة، ج 5، ص 79؛ ترجمه الحیاة، ج 5، ص 109.
52 . رساله «گزارش درباره جلد سوّم تا ششم الحیاة» ـ بدقّت ـ ملاحظه شود.
53 . غرر الحکم، ص 350؛ الحیاة، ج 6، ص 354.
54 . وسائل الشیعه، ج 12، ص 112؛ الحیاة، ج 6، ص 408.
55 . منظور یاد دادن چیزهای واجب است مثل یاد دادن نماز؛ شاید هم نظر به ضرورت آموزش و پرورش رایگان باشد، برای همه، تا مراحلی.
56 . شرح لمعه، كتاب «العطیة»، بحث «هبه» (بخشش، هدیه دادن)؛ الحیاة، ج 6، ص 409.
57 . غرر الحکم، ص 29؛ الحیاة، ج 6، ص 400.
58 . غرر الحکم، ص 165؛ الحیاة، ج 6، ص 404.
59 . الحیاة، ج 6، فصل 41 ملاحظه شود. همچنین در كتاب ، 10 فصل مهم، درباره مبارزه فراگستر اسلام با «تكاثر» و «اِتراف» آورده شده است، ملاحظه شود: ج 3 و 4.
60 . تحف العقول، ص 171 ـ 173.
61 . سوره لقمان (31): 13.
62 . نهج البلاغة، ص 211؛ ، جزء 1، ص 151.
63 . الکافی، ج 8، ص 360 ـ 362؛ الحیاة، ج 5، ص 142؛ ترجمه الحیاة، ج 5، ص 206 ـ 210.
64 . مستدرک الوسائل، ج 2، ص 322؛ الحیاة، ج 3، ص 311؛ ترجمه الحیاة، ج 3، ص 408.
65 . علل الشرائع، ص 248؛ الحیاة، ج 6، ص 405 ـ 406.
66 . احتجاج طبرسی، ج 1، ص 258.
67 . نهج البلاغة، ص 1018؛ شرح عبده، جزء 3، ص 110.
68 . تحف العقول، ص 236؛ الحیاة، ج 6، ص 413.
69 . نهج البلاغة، ص 881؛ شرح عبده، جزء 2، ص 29؛ الحیاة، ج 6، ص 339.
70 . نهج البلاغة، ص 544؛ ، جزء 2، ص 97 ـ 98.
71 . غرر الحکم، ص 15؛ ، ج 6، ص 327.
72 . كه البته آن هم در گروه سلامت جسمی است.
73 . بحارالانوار، ج 75، ص 359؛ الحیاة، ج 6، ص 330.
74 . غرر الحکم، ص 146.
75 . غرر الحکم، ص 67.
76 . وسائل الشیعه، ج 6، ص 17.
77 . نهج البلاغه، ص 1014؛ شرح عبده، جزء 3، ص 107.
78 . سوره مائده (5): 8 ـ 9.
79 . مجمع البیان، ج 3، ص 169.
80 . غرر الحکم، ص 65؛ تحف العقول، ص 64.
81 . اصول کافی، ج 2، ص 47؛ الحیاة، ج 6، ص 415.
82 . مستدرک الوسائل، ج 2، ص 322.
83 . غرر الحکم، ص 67.
84 . یعنی: در مقام حاكمیت به دین و احكام دین ـ صادقانه و قاطعانه ـ عمل كن، تا به كسی ستمی نرود، و حرمت انسانی شكسته نشود، و تو و حكومت تو در دژی استوار، از اعتماد راستین مردم، جای داشته باشید.
85 . سوره ممتحنه (60): 8.
منبع: شکوه فقاهت،یادنامه مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی،مرکز انتشارات دفتر تبلیغات قم.