آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی (دام ظله) مي گويد:
مرتبه عرفانی و معرفتی حضرت آیت الله بروجردی بسیار عالی بود . این مرتبه از مهمترین بعد شخصیت ایشان بود . آیت الله بروجردی از کسانی بود که حقیقت حق را درک کرده و یافته بود . عرفانش از عرفان خالص قرآنی و توحیدی الهام گرفته بود و از تعطیل و تشبیه منزه بود . از احادیث شریفه و نهج البلاغه و ادعیه صحیفه کامله و سایر دعوات مأثوره از پیغمبر اعظم (ص) و اهل البیت (ع) مانند : دعای کمیل ، عرفه ، ابوحمزه و… بهره می گرفت .
از دعاهایی که از مضامین بلند عرفانی و حقایق توحیدی و اخلاقی و تربیتی آنها ، جهت تکمیل معارف و تهذیب اخلاق و صفای روح می توان کمک گرفت ، بهره می برد . اثر این گونه عرفان از اخلاق و رفتار ایشان مشهود بود . سیر و سلوک ایشان ، کاملاً شرعی و در محدوده ریاضات شرعیه بود .انجام فرائض ، نوافل، انواع عبادات ، خلوص نیت ، دعاها ، ذکرها ، فکر ومحاسبه نفس ، تأسف بر گذشته ، خوف از حال و آینده ، انجام مستحبات و ترک مکروهات ، برنامه های سیر و سلوکی ایشان بود .
در این راه معتقد به ارشادات شرعی بودند . غیر از تعالیم مأثوره و شرعیه را معتبر نمی شمردند . در عرفان و خداشناسی و سیر و سلوک ، هیچ خط و حرفی را معتبر نمی شناختند و برنامه های به اصطلاح عرفانی متصوفه و غلوآمیز را شدیداً تخطئه می کردند .به حفظ حریم توحید و نفی شرک اهمیت بسیار می دادند .
خلاصه : در عرفان و سیر و سلوک همان خط و راه مستقیم بزرگان اصحاب و علماء مانند : شیخ طوسی ، علامه مجلسی ، و سایر فقها و محدثین عالیقدر را یگانه خط نجات می دانستند . درعین حال با نگرش وسیعی که داشتند ، دور از تحجر و تقدس مآبیهای عوام پسند بودند . افکار صوفیانه و اعمال و حالاتی را که چه بسا ، برخی نادانان برای پیروان طریقت ، فضیلت و کرامت اخلاقی ونشانه اعراض از دنیا و صفای باطن می شمردند ، مردود می دانستند . اسلام ناب محمدی (ص) را خالی از رهبانیت و بی تفاوتی می شمردند . مواظب بودند که در بیان ربط عالم و ماسوی الله به خداوند ، از ارشادات و اصطلاحات قرآن خارج نشوند و در تعبیرهایی مانند : خلق و خالق و مخلوق از آن تبعیت کنند . اصطلاحات عرفانی مصطلح در متصوفه را بر زبان نمی آوردند . باطل شمردن بدعتهای فرق را ، از وظایف مهم علما می دانستند و با همه فرق ضاله ، خصوصاً فرقه یا حزب مزدور بهائیت ، مواضع منفی بسیار محکم و قاطع داشتند .
خلاصه : آن فقیه عظیم و عظیم فقها ، در اسلام و راه مکتب اهل بیت (ع) ذوب شده بود . می توان گفت تجسمی از تسلیم خالص به شرع ، در همه ابعاد و جوانب آن بود .زبان حالش این بود :
آنچه نه از شرع برآرد علم ور منم آن حرف در آن کش قلم
معتقد بود که راه و رسم عبادت و دعا و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و صفای باطن و کمال معرفت و قرب الهی را باید از اهل البیت (ع) آموخت . همانطور که در فقه ، همه احکام را توقیفی می دانیم که باید از ادله محکم ، حتی استحباب و کراهت را به اثبات رساند و غیر این حرام است ، در اوراد و اذکار و عبادات و رياضتها و اصطلاحات عرفانی و معرفة الله و اسماء الحسنی و مقامات و درجات انبیاء و ائمه (ع) نیز ، این توقيفی بودن را باید رعایت کرد .
یادم هست در مجلس جشن مولی امیرالمؤمنین (ع) کسی شعری را می خواند که با موازین اسلام ، نمی ساخت . آیت الله بروجردی به وی فرمود : نخوان .
برادرم آیت الله حاج آقا صافی واسطه شد و بنا کرد به توجیه کردن که اشکالی ندارد و… .
آیت الله بروجردی به این بیت اشاره کرد که این بیت ، چه توجیهی دارد و با موازین اسلام چگونه می سازد :
تو به این جمال خوبی چو به طور جلوه آیی ارنی بگو به آن کس که بگفت لن ترانی
یا خودم از ایشان شنیدم که به این مضمون می فرمود :
« من زمانی بود که مثنوی را مطالعه می کردم . روزی صدایی را شنیدم که می گفت : راه را گم کرده است ! پس از آن مطالعه مثنوی را ترک کردم ، به جای آن ” عدة الداعی ” ابن فهد را برای مطالعه انتخاب کردم . »
به هر صورت آیت الله بروجردی مفاهیم و اصطلاحات مأخوذه از دیگران را در معرفة الله و ربط عالم شهادت به عالم غیب ، قاصر از اصطلاحات قرآنی می دانست . در شرط ادب و ترک خودبینی و تنزه از غرور علمی اکتفا به همین راهنمایی های شرعی و شرح و بسط و تغییر و بیان آنها می دانست . چنانکه از خواجه طوسی ، قدس سره القدوسی به این مضمون نقل شده است که در رعایت این تأدّب می فرماید :
« اگر اصطلاحات عرفانی و اسماء الحسنای الهی از شرع نرسیده بود و امنای وحی ، آن را تلقین نکرده بودند و از طریق آنان ، مجاز در به کار بردن این اسماء نبودیم ، با ملاحظه شرط ادب و عرض قصور از معرفت ، نمی توانستیم به خود اجازه بدهیم که خدا را حتی با این الفاظ و اسماء الحسنی بخوانیم . »
بدیهی است این مرتبه که از بیان خواجه علیه الرحمه استفاده می شود ، کمال معرفت و اذعان به حقیقت است
………………………………………………….
ر.ك: چشم و چراغ مرجعیت ، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 140.