شیوه نوی آیت الله بروجردی دراستنباط احکام

 

 

 

آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی می گوید:

 

شیوه اجتهاد آیت الله بروجردی  قدس سره بحث وسیع و پر دامنه ای را می طلبد ولی به طور اختصار ، به بعضی از خصوصیات اجتهاد آن مرحوم اشاره می کنم :

 

اطمینان بخشی : سبک استنباط آن جناب ، به گونه ای بود که برای انسان از دیگر روشها، اطمینان بیشتری ایجاد می کرد که به حکم شارع رسیده است . ( در عین این که همه روشهای استنباطی فقها ، درجای خودشان محترم و حجت می باشند .)

 

زیرا ایشان ، علاوه بر بررسی جوانب یک حکم ، حتی الامکان حکم شارع را از متون احادیث استخراج می فرمودند . با فقه الحدیثی که داشت در کمتر مواردی برای دست یابی به احکام ، نیاز به تمسک به اصول عملیه پیدا می کردند .

 

مطالعه عمیق و تتبع وسیع : پشتوانه اجتهاد آیت لله بروجردی ، مطالعات وسیع و دقیقی است که در بروجرد ، اصفهان و نجف ، از ابتدای طلبگی داشتند . ایشان از ابتدای درس ، در هر علمی ومسأله ای به مطالب طرح شده در متون دروس اکتفا نمی کردند ، بلکه اولاً ، در خود همان مسأله به گونه اجتهادی، همه جوانب آن را مورد مداقه قرار می دادند .خود ایشان قریب به این مضمون می فرمود :

 

 « من حتی مسائل علم نحو و مطالب معانی و بیان را به طور اجتهادی خواندم و بررسی کردم ، سعی کردم در هر مسأله از هر علمی که می خوانم صاحب نظر باشم . »

 

ثانیاً ، موضوعات و مباحث جانبی هر علم رابه دقت مطالعه و بررسی می کردند . در اکثر بلکه همه علوم حوزوی ، مطالعه و تتبع کرده بودند . بر تاریخ اسلامی ، بر حدیث ، سیر مسائل علم اصول و فقه و چگونگی پیدایش هر مسأله فقهی و اصولی به خوبی مسلط بود .

 

سبك استنباط ایشان

 

در استنباط احکام و تدریس فقه ، پس از طرح مسأله به روایات باب مراجعه و در جهات مختلف آنها بحث می کردند ، حتی به تعداد روایاتی که در هر باب داریم رسیدگی می کردند . با این شیوه چه بسا معلوم می شد عدد روایات مورد بحث ، مطابق با تعدادی که محدث عالیقدری مثل صاحب وسایل ، شیخ حر عاملی علیه الرحمه معین کرده است  نیست .یا چنانچه اگر بعضی آنها را در حد استفاضه می شمارند مستفیض نمی باشد ؛ مثلاً در باب ششم از ابواب میراث ازدواج ، در وسایل الشیعه ، عدد روایات 17 مشخص شده است ، در صورتیکه طبق بررسی و دقت ایشان ، شش یا هفت حدیث بیشتر نیست . به عبارت بهتر در مجموع 17 روایت ، بیش از هفت حدیث ثابت نمی شود . نکته ای که باید در اینجایادآوری کرد این است که از لحاظ اسناد و طرق متعدد ، محدثین، روایات را به لحاظ هر طریق به عنوان حدیث مستقل می شمارند . خود بنده نیز ، در برخی از آثارم ، به روش محدثین عمل کرده ام. اما اهل نظر و استنباط می دانند که در فقه ، عدم توجه به این نکته و این که در هر باب ، احادیث وارده از معصوم (ع) واحد بوده یا متعدد ، در مقام اعمال قواعد باب تعارض و عموم و خصوص ، مطلق و مقید و مجمل و مبین و حمل ظاهر بر اظهر ، بسیار موجب نقص استنباط می گردد . مثلاً اگر به چند طریق، لفظ یا مضمونی را ، روایت متعدد از زراره نقل کرده باشند ، نمی شود اثبات کرد که زراره آن حدیث را مکرر از امام (ع) شنیده و برای هر یک از شاگردان خود روایت کرده است  .

 

یا اگر چند نفر ، مثل فضلاء خمسه ، روایتی را به یک لفظ از یک امام روایت کنند اگر حکم به وحدت آنها نکنیم، حکم به تعدد آنها هم نمی شود کرد .دراین صورت در استفاده از دلالت آنها اگر الفاظ آنها مختلف باشد قواعدی ملاحظه می شود که تفصیلش موجب اطاله سخن است . از جمله جهاتی که بررسی می فرمودند و  گاه درباره آن توضیحاتی می دادند  ( که رسیدن به آنها برای آنان که اهل تتبع کامل هستند نیز کمتر فراهم می شد ) جهات مربوط به اسناد و رجال اسانید و طبقات و خصوصیات و صفات روات و شخصیت و کیفیت تلمّذ و عقاید فقهی و اصولی آنان بود. در این جهت ، نه تنها احاطه بر رجال اسانید شیعه داشتند ، بلکه در رجال عامه نیز ، متبحر و صاحب نظر بودند .

 

بدیهی است با این احاطه جامع ، بسا بعضی احادیث را که مرسل معرفی شده بود  مسند معرفی می کردند و یا به عکس ، حدیثی را که مسند گمان شده بود ، مرسل معرفی می کردند .

 

ناگفته نماند که آن فقیه بزرگ اسلام ، در علم انساب نیز محقق و متبحر بود ، چنانکه در مورد شجره یکی از سادات عالیقدر ، در خارج از ایران ، بعضی از علمای انساب عامه ، تشکیک یا رد کرده بودند و ایشان با اطلاع وسیعی که  از این علم داشتند ، محققانه شبهه را رفع نمودند . در یک جریان عجیب دیگر نیز ایشان از حفظ ، شجره انساب چند سلسله از سادات را تا آنجا که به هم متصل می شوند از حفظ خوانده بودند .

 

احاطه بر اقوال فقهای اهل سنت

 

آیت الله بروجردی ، بر  اقوال عامه ، فوق العاده مسلط بود. نه تنها بر فتاوی و اقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشت که بر نظریات صحابه و دیگر فقهای آنان ، چون :اوزاعی ، ثوری ، لیث و…محیط بود . اختلاف نظرهایی که در یک مسأله داشتند ، می دانست .این تسلط به طوری بود که :برخی از فقهای اهل سنت ، در ملاقات با ایشان ، آن مرحوم را از خودشان بر اقوال و نظریات علمای عامه مسلط تر می دیدند .

 

………………………………………………………………..

 

ر.ك:چشم و چراغ مرجعیت ،مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 125 .

 

 

 

 

پاسخی بگذارید