گفتگو با آیت الله سید محمد جواد علوی بروجردی با ( هفته نامه شهروند امروز ) بخش دوم
شکل گیری تحول علمی درحوزه قم چه تضادی بافعالیت وحرکت های سیاسی روحانیون داشت؟ فعالیت های نواب صفوی وکاشانی و حتی رفتارهای سیاسی ملایم شاگردان ایشان چگونه تحلیل می شود ؟
آیت الله بروجردی معتقد بودند که روحانیت ومرجعیت به مثابه یک نهال باقداست ،فوق حرکت فکری-سیاسی باید حرکت کندوجغرافیای آن خاص ایران نیست . وتمام تلاش ایشان درآن جهت بود که یک حرکت سیاسی حتی به نام ملیت یا مذهب یا مردم به نام کیان روحانیت ومرجعیت شکل نگیرد .ایشان براین مسئله حساسیت داشتند که مبادا این حرکت های سیاسی برروی نهاد روحانیت مستند شود.مرحوم بروجردی باوجود اینکه به بحث نهضت ملی شدن صنعت نفت واردنشدند اما نگذاشتند که کوچکترین حرکتی علیه دکتر مصدق ونهضت ملی به نام روحانیت انجام شود مثلا برخی حرکت های مذهبی در قم سعی می کردند تا باشکل گیری برخی حوادث آقای بروجردی علیه دکتر مصدق موضع بگیرد اما ایشان بایک سعه نظری برخورد کرد وحتی روزی دربالای منبر درس ، ازگفتگوی خود با رئیس دولت وقت سخن میگوید واورا مقصر قلمداد نمی کند.آقای بروجردی هیچ گاه ازتندروی هایی همچون حرکت فدائیان اسلام حمایت نکردند همانطور که خود امام (ره) هم هیچ تایید رسمی ازاین گروه نکردند .من درمقام مقایسه نیستم اما اگر ایشان درآن دوره اقدامات فدائیان راتایید می کردند آیا ماامروز دربحث طالبان والقاعده می توانستیم قرص ومحکم بگوییم که شیعه ترور رامحکوم می کند وحرکت های انتحاری مورد تایید مانیست ؟اگر آقای بروجردی ازاقدامات آنان حمایت می کرد مسئله ای برای مرجعیت شیعه بود ،حتی اگر آنان پیروز می شدند وحکومت اسلامی آنان برپا می شد.مرحوم آقای بروجردی به عنوان زعیم حوزه شیعه نمی تواند نسبت به قضایای جزئی که درحوزه می گذرد وممکن است نقشه ای باشد که حرکت حوزه متوقف شود بی تفاوت باشد.ایشان معتقد بودند هرکجا حرکتی بخواهد به اساس تشیع ضربه بزند حوزه دخالت می کند وهمیشه تاکید داشتند که حوزه درمرحله ای است که تمام نهاد واساتید حوزه باید هماهنگ بایکدیگر حرکت بکنند تاضربه نخورد.
درامور فرهنگی وفکری نیزآقای بروجردی به دنبال یکدست کردن بودند به عنوان مثال مرحوم ربانی شیرازی وآقای منتظری شروع به نوشتن یک کتاب حدیثی می کنند .آقای بروجردی درمقابل این کارموضع می گیرند وخواهان متوقف شدن این کار می شوند اما آقای ربانی شیرازی ادامه می دهند؟
درمورد کارآقای ربانی شیرازی باید گفت که او عضو لجنه تحقیقایت مرحوم آقای بروجردی برای تدوین جامع الاحادیث بود.دراین تقیق دسته جمعی تحقیقات تمام افراد وگروهها همانند تحقیقات مرحوم ربانی شیرازی مورد تایید علمی صددرصد نبودند وباید کمال می یافت تاکارعرضه شود .وی باوجود عضویت دراین لجنه قراردادی برای تدوین حاشیه ای بروسائل می بندد که شاید تنقیح حقوق دیگران هم بود .تذکرآقای بروجردی این بود که این کار برداشت کامل نشده است .لذا این جلوگیری یک قصه خاص وشخصی است .
داستان مخالفت ایشان باتدریس فلسفه درقم چگونه تحلیل می شود؟مخالفت باتدریس علامه طباطبایی ، آقای منتظری …آیا این هم موضوعی شخصی است؟
متاسفانه برخی ازاقایان مرحوم بروجردی رامخالف فلسفه قلمداد می کنند این درحالی است که ایشان ازاساتید بزرگی دراصفهان همچون مرحوم آخوند کاشانی ومرحوم جهانگیر خان قشقایی فلسفه آموخت .ایشان حتی دربروجرد هم فلسفه تدریس می کرد ند.
علت اینکه امام (ره) را ازتدریس فلسفه بازداشتند چه بود؟
به دلیل نزدیکی بیش از حدامام به مرحوم آقای بروجردی در4،5 سال اولیه حضورایشان درقم ایشان استعداد وتوان ویژه ای رادرآیت الله خمینی دیده بودند وازانجا که درس فلسفه منتهی به مرجعیت نمی شود ایشان براساس استعداد ،امکانات وسطح علمی فقهی واصولی امام می گفتند که حیف است شما وقت خود را فقط صرف فلسفه کنید .لذا پس از ترک تدریس اصول از ازسوی آقای بروجردی درس آقای خمینی شلوغ ترین درس اصول درقم بود ودرس ایشان درس اول اصول حوزه شد .بنابراین آیت الله خمینی دروادی مرجعیت قرار گرفتند واین کار را آیت الله بروجردی انجام دادند که نباید این توصیه آقای بروجردی رابه حساب مخالفت ایشا ن باتدریس فلسفه گذاشت .
درواقع شما معتقدید که ایشان خود مخالف تدریس فلسفه نبود؟
شما اگر می خواهید نظرآقای بروجردی رادرباره فلسفه بدانید به تدریس علوم ایشان درقم مراجعه کنید .ایشان که وارد علم اصول شدند درعوارض ” ذاتیه “مباحث فلسفی را پشت سرهم مطرح کردند به گونه ای که اکثر طلبه ها متوجه نمی شدند.ایشان باورداشتند که ” کفایه”متضمن اصطلاحات فلسفی است واگرطلبه فلسفه نداند “کفایه “رادرک نمی کند .اگرابزار فلسفه نباشد که نمی توان فقه اصول رافهمید چه رسد به عقاید.
ادامه دارد ……