مرحوم آیت الله العظمی بروجردى یك حرفى داشتند كه نمىدانم از چه مدركى نقل مىكردند ولى حرف بسیار جالبى بود. در تابستان سنه 22 كه هنوز ایشان به قم نیامده بودند، ما به بروجرد رفته بودیم. این را من در بروجرد از ایشان شنیدم و در قم دیگر نشنیدم، و غفلت كردم كه از ایشان بپرسم مدركش چیست؟
ایشان یك وقتى كه این جریان ملّا امین استرآبادى و استدلالهاى او بر ضد عقل و بر انكار عقل را نقل مىكردند، مىگفتند كه این نهضت مقارن است با نهضت ضد عقل و ضد فلسفهاى كه در اروپا پیدا شد براساس حسىگرى و تجربىگرى، كه از دكارت و بیكن و غیره شروع شد.
آنها هم به گونه دیگرى با منطق و با تعقل مخالفت كردند، ولى براساس معتبر شناختن حس. ایشان مدعى بودند كه ملّا امین تحت تأثیر افكارى كه در دنیاى اروپا پیدا شده بود قرار گرفته بود.
آنچه براى من مجهول مانده این است كه در آن وقت هنوز این افكار در ایران نیامده بود، پس چگونه او تحت تأثیر این افكار قرار گرفته بود؟! شاید چون ملّا امین غالباً در ایران نبود و خیلى اوقات مجاور بود مخصوصاً در مكه و مدینه، در آن سفرهایش با كسى برخورد كرده و این افكار را از او گرفته است. منتها انتقاد ایشان این بود كه اگر فرنگى مىآید طرفدار حس مىشود و عقل مستقل از حس را انكار مىكند و مىگوید عقل آن اندازه اعتبار دارد كه روى محسوسات كار كند و كار عقل فقط تجرید و تعمیم و تجزیه و تركیب محسوسات است و نه چیز دیگر، او چون دنبال علوم طبیعى مىرود نیازى به معقول ندارد. تو در مورد دین مىخواهى بحث بكنى. دین، اولین مسئلهاش خداست و خدا معقولترین معقولات عالم است. تو چطور مىتوانى انكار عقل را وارد دین بكنى؟! فرنگى انكار عقل مستقل را براساس اصالت حس قرار داد. از این نظر به او اشكالى نیست. ولى تو مىخواهىانكار عقل را براساس اصالت حدیث قرار بدهى. آیا خدا و وحدانیت او را با حدیث درست مىكنى؟! اگر بگویند آیا خدایى وجود دارد یا وجود ندارد، چه مىگویى؟
لابد مىگویى وجود دارد. اگر بگویند به چه دلیل، آیا مىگویى من كتاب وسائل را كه باز مىكنم مىبینم در آنجا نوشته حضرت امام جعفر صادق فرموده خدا وجود دارد؟! انكار عقل مستقل بر اساس اصالت حس یك راهى است، ولى انكار اصالت عقل بر اساس اصالت حدیث به هیچ وجه نمىتواند قابل قبول باشد، چون اساسى ترین مسائل اسلامى ما غیب ترین [آنهاست.] خود قرآن تعبیرش «غیب» است: الَّذینَ یُؤْمِنونَ بِالْغَیْبِ غیب را چگونه مىشود با حدیث اثبات و استدلال كرد؟ ما خودِ امام جعفر صادق را به این دلیل قبول داریم كه مىگوییم او امام است.
چرا امام است؟ مىگوییم چون وصى پیغمبر است و پیغمبر ائمه را معین كرده. پیغمبر را به چه دلیل قبول داریم؟ مىگوییم او را خدا فرستاده. خود پیغمبر با دلیل عقل باید برایمان ثابت بشود. خدا به دلیل عقل باید ثابت بشود. اول باید خدایى ثابت بشود، پیغمبرى ثابت بشود و بعد امام جعفر صادق ثابت بشود و آنگاه حدیثى را كه از امام جعفر صادق روایت شده، اگر حدیث درستى هست قبول كنیم. اما اگر بخواهیم كارمان را از اول از حدیث شروع كنیم، به هیچ جا نمىرسیم.
…………………………………………………………………………………………
منبع : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ، ج22، ص 719 .