احكام زكات

 

 

 

مسأله 1861- زكات نُه چیز واجب است:

 اوّل: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم: كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند؛ و اگر كسی مالك یكی از‌ این نُه چیز باشد ـ با شرایطی كه بعداً گفته می‌شود ـ باید مقداری كه معین شده، به یكی از مصرف­هائی كه دستور داده‌اند برساند.

مسأله 1862- سُلْت كه دانه‌ای است به نرمی‌گندم و خاصیت جو دارد، و عَلَس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می‌باشد، زكاتشان بنابر احتیاط واجب باید داده شود.

شرایط واجب شدن زكات

مسأله 1863- زكات در صورتی واجب می‌شود كه مال به مقدار نصاب ـ كه بعداً گفته می‌شود ـ برسد، و مالك آن بالغ و عاقل و آزاد باشد، و بتواند در آن مال تصرف كند.

مسأله 1864- اگر انسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد، اوّل ماه دوازدهم باید زكات آن را بدهد، ولی اوّل سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.

مسأله 1865- اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود، احتیاط واجب آن است كه زكات را بدهد، مثلاً اگر بچه‌ای در اوّل محرم مالك چهل گوسفند شود و بعد از گذشتن دو ماه بالغ گردد، یازده ماه كه از اوّل محرم بگذرد، اگر شرائط دیگر را هم دارا باشد، احتیاطاً باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1866- زكات گندم و جو وقتی واجب می‌شود كه به آن­ها گندم و جو گفته شود؛ و زكات كشمش بنابراحتیاط وقتی واجب می‌شود كه غوره است؛ و موقعی هم كه رنگ خرما زرد یا سرخ شد بنابراحتیاط زكات آن واجب می‌شود؛ ولی وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن و جدا كردن كاه آن‌ها، و در خرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.

مسأله 1867- اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و كشمش و خرما ـ كه در مسأله پیش گفته شد ـ صاحب آن‌ها بالغ باشد، باید زكات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1868- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زكات بر او واجب نیست، و اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد، بنابراحتیاط زكات بر او واجب است.

مسأله 1869- اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زكات از او ساقط نمی‌شود، و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش، مست یا بیهوش باشد.

مسأله 1870- مالی را كه از انسان غصب كرده‌اند و نمی‌تواند در آن تصرف كند، زكات ندارد، ولی اگر زراعتی را از او غصب كنند و موقعی كه زكات واجب می‌شود در دست غصب كننده باشد، هر وقت به صاحبش برگشت احتیاط واجب آن است كه زكات آن را بدهد.

مسأله 1871- اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آن را بدهد، و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.

زكات گندم و جو و خرما و كشمش

مسأله 1872- زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می‌شود كه به مقدار نصاب برسند، و نصاب آن‌ها 288 مَن تبریز 45 مثقال كم است كه 207/847 كیلو گرم  می‌شود.

مسأله 1873- اگر پیش از دادن زكات از انگور و خرما و جو و گندمی ‌كه زكات آن‌ها واجب شده، خود و عیالاتش بخورند، یا مثلاً به فقیر بدهد، باید زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.

مسأله 1874- اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند، ولی اگر پیش از واجب شدن زكات بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او به اندازۀ نصاب است باید زكات سهم خود را بدهد.

مسأله 1875- كسی كه از طرف حاكم شرع مأمور جمع آوری زكات است، موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می‌كنند، و بعد از خشك شدن خرما و انگور می‌تواند زكات را مطالبه كند، و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.

مسأله 1876- اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زكات آن‌ها واجب شود ـ مثلاً خرما در ملك او زرد یا سرخ شود ـ باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1877- اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، باید زكات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1878- اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده، یا شك كند كه داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست؛ و اگر بداند كه زكات آن را نداده، چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود، اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است، و حاكم شرع می‌تواند مقدار زكات را از خریدار بگیرد، و اگر معاملۀ مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحیح است، و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد، و در صورتی كه قیمت آن مقدار را بفروشنده داده باشد، می­تواند از او پس بگیرد.

مسأله 1879- اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به 288 مَن، 45 مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از‌ این مقدار شود، زكات آن واجب نیست.

مسأله 1880- اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند، چنانچه خشك شدن آن‌ها به ‌اندازۀ نصاب باشد، باید زكات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1881- خرمایی كه تازۀ آن را می‌خورند و اگر بماند خیلی كم می‌شود، یا بعد از خشك شدن، خرما به آن نمی‌گویند، چنانچه مقداری باشد كه وزن خشك آن به 288 مَن، 45 مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.

مسأله 1882- گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آن‌ها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد.

مسأله 1883- اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود، یا مثل زراعت­های مصر از رطوبت زمین استفاده كند، زكات آن ده یك است، و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود،  زكات آن بیست یك  است، و اگر مقداری از باران، یا نهر، یا رطوبت زمین استفاده كند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و مانند آن استفاده نماید، زكات نصف آن ده یك و زكات نصف دیگر آن، بیست یك می‌باشد، یعنی از چهل قسمت سه قسمت آن را باید بابت زكات بدهند.

مسأله 1884- اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگویند آبیاری با دلو و مانند آن غلبه داشته، زكات آن بیست یك است، و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته، زكات آن ده یك است، بلكه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبیاری با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد، بنابراحتیاط واجب زكات آن ده یك می‌باشد.

مسأله 1885- اگر شك كند كه آبیاری با آب باران و آب دلو به یك ‌اندازه بوده یا آب باران غلبه داشته، می‌تواند از نصف آن ده یك و از نصف دیگر آن بیست یك بدهد، و نیز اگر شك كند كه هر دو به یك ‌اندازه بوده، یا آبیاری با دلو غلبه داشته، می‌تواند زكات تمام آن را بیست یك بدهد.

مسأله 1886- اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده یك است، و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آن­ها به زیاد شدن محصول كمك نكنند، زكات آن بیست یك است.

مسأله 1887- اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند، و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود، زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده بیست یك، و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ده یك می‌باشد.

مسأله 1888- مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است، حتّی مقداری از قیمت اسباب و لباس را كه به وسیلۀ زراعت كم شده می­تواند از حاصل كسر كند، و چنانچه باقیماندۀ آن به 288 مَن، 45 مثقال كم برسد، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1889- تخمی ‌را كه به مصرف زراعت رسانده اگر از خودش باشد، به مقدار وزن آن می‌تواند از حاصل كسر کند، و اگر خریده باشد می‌تواند قیمتی را كه برای خرید آن داده جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1890- اگر زمین و اسباب زراعت یا یكی از ‌این دو ملك خود او باشد، نباید كرایۀ آن‌ها را جزء مخارج حساب كند؛ و نیز برای كارهائی كه خودش كرده، یا دیگری بی­اجرت انجام داده، چیزی از حاصل كسر نمی‌شود.

مسأله 1891- اگر درخت انگور یا خرما را بخرد، قیمت آن جزء مخارج نیست، ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن بخرد، پولی را كه برای آن داده، جزء مخارج حساب می‌شود.

مسأله 1892- اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد، پولی را كه برای خرید زمین داده جزء مخارج حساب نمی‌شود، ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خرید آن داده می‌تواند جزء مخارج حساب نماید و از حاصل كم كند، امّا باید قیمت كاهی را كه از آن به دست می‌آید از پولی كه برای خرید زراعت داده كسر نماید؛ مثلاً اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت كاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را می‌تواند جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1893- كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است می‌تواند زراعت كند، اگر‌ این­ها را بخرد، نباید پولی را كه برای خرید‌ این­ها داده جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1894- كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است نمی‌تواند زراعت كند، اگر آن‌ها را بخرد و به واسطۀ زراعت به كلی از بین بروند، می‌تواند تمام قیمت آن‌ها را جزء مخارج حساب نماید؛ و اگر مقداری از قیمت آن‌ها كم شود، می‌تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب كند، ولی اگر بعد از زراعت چیزی از قیمتشان كم نشود، نباید چیزی از قیمت آن‌ها را جزء مخارج حساب نماید.

مسأله 1895- اگر در یك زمین جو و گندم و چیزی مانند برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست بكارد، چنانچه مقصودش از زراعت كردن چیزی بوده كه زكات ندارد، و بعداً چیزی را كه زكات دارد زراعت كرده، نباید مخارج را حساب كند؛ و اگر مقصودش زراعت كردن چیزی بوده كه زكات دارد، و بعداً چیزی را كه زكات ندارد زراعت كرده، می‌تواند مخارج را حساب نماید و از حاصل كم كند، و در صورتی كه مقصودش زراعت هر دو بوده، مخارجی را كه كرده باید به هر دو قسمت نماید، مثلاً اگر هر دو به یك ‌اندازه بوده می‌تواند نصف مخارجی را از جنسی كه زكات دارد، كسر نماید.

مسأله 1896- اگر برای شخم زدن یا كار دیگری كه تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرجی كند، می‌تواند آن را جزء مخارج سال اوّل حساب نماید.

مسأله 1897- اگر انسان در چند شهر كه فصل آن‌ها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوۀ آن‌ها در یك وقت به دست نمی‌آید، گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همۀ آن‌ها محصول یك سال حساب شود، چنانچه چیزی كه اوّل می‌رسد به ‌اندازۀ نصاب یعنی 288 مَن، 45 مثقال كم باشد، باید زكات آن را موقعی كه می‌رسد بدهد، و زكات بقیه را هر وقت به دست می‌آید ادا نماید؛ و اگر آنچه اوّل می‌رسد به ‌اندازۀ نصاب نباشد، در صورتی كه یقین دارد با آنچه بعد به دست می‌آید به ‌اندازۀ نصاب می‌شود، باز هم واجب است زكات آنچه را كه رسیده، همان وقت و زكات بقیه را موقعی كه می‌رسد بدهد؛ و اگر یقین ندارد كه همۀ آن‌ها به ‌اندازۀ نصاب شود، صبر می‌كند تا بقیۀ آن برسد، پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نیست.

مسأله 1898- اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه دهد، چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد، بنابراحتیاط زكات آن واجب است.

مسأله 1899- اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازۀ نصاب می‌شود، چنانچه به قصد زكات از تازۀ آن به قدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به ‌اندازۀ زكاتی باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.

مسأله 1900- اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد، نمی‌تواند زكات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد، نمی‌تواند زكات آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد، اما اگر یكی از ‌این­ها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زكات بدهد مانعی ندارد.

مسأله 1901- كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده، اگر بمیرد باید اوّل تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمایند.

مسأله 1902- كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد، اگر بمیرد و پیش از آن كه زكات‌ این­ها واجب شود، ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند، هر كدام كه سهمشان به 288 مَن 45 مثقال كم برسد، باید زكات بدهد؛ و اگر پیش از آن كه زكات‌ این­ها واجب شود قرض او را ندهند، چنانچه مال میت فقط به اندازۀ بدهی او باشد، واجب نیست زكات‌ این­ها را بدهند، و اگر مال میت بیشتر از بدهی او باشد، در صورتی كه بدهی او به قدری است كه اگر بخواهند ادا نمایند، باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می‌دهند زكات ندارد و بقیه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش به اندازۀ نصاب شود، باید زكات آن را بدهد.

مسأله 1903- اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آن‌ها واجب شده خوب و بد دارد، احتیاط واجب آن است كه زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن‌ها بدهد.

نصاب طلا

مسأله 1904- طلا دو نصاب دارد:

نصاب اوّل آن بیست مثقال شرعی است، كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتی طلا به بیست ـ كه پانزده مثقال معمولی است ـ برسد، اگر شرایط دیگر را هم كه گفته مثقال شرعی شد داشته باشد، انسان باید چهل یك آن را كه نُه نخود می‌شود از بابت زكات بدهد، و اگر به ‌این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست.

و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است، كه سه مثقال معمولی می‌شود، یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یك بدهد، و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود فقط باید زكات 15 مثقال آن را بدهد، و زیادی آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود باید زكات تمام آن‌ها را بدهد، و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.

نصاب نقره

مسأله1905- نقره دو نصاب دارد:

 نصاب اوّل آن 105 مثقال معمولی است، كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یك آن را كه 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زكات بدهد، و اگر به ‌این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست.

و نصاب دوم آن 21 مثقال است، یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 126 مثقال را به طوری كه گفته شد بدهد، و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود، فقط باید زكات 105 مثقال آن را بدهد، و زیادی آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال دیگر اضافه شود باید زكات تمام آن‌ها را بدهد، و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از 21 مثقال است زكات ندارد؛ بنابر‌این اگر انسان چهل یك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است، مثلاً كسی كه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل یك آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.

مسأله1906- كسی كه طلا یا نقرۀ او به اندازۀ نصاب است، اگرچه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اوّل كم نشده همه ساله باید زكات آن را بدهد.

مسأله1907- زكات طلا و نقره در صورتی واجب می‌شود كه آن را سكّه زده باشند و معامله با آن رواج باشد، و اگر سكّۀ آن از بین هم رفته باشد، باید زكات آن را بدهند.

مسأله1908- طلا و نقرۀ سكّه داری كه زن‌ها برای زینت بكار می‌برند، در صورتی كه معامله با آن رواج باشد، زكات آن واجباست، بلكه اگر معاملۀ با آن رواج نباشد، ولی پول طلا و نقره به آن بگویند، بنابراحتیاطزكات آن واجب می‌باشد.

مسأله1909- كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هیچ كدام آن‌ها به اندازۀ نصاب اوّل نباشد، مثلاً 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله1910- چنانكه سابقاً گفته شد، زكات طلا و نقره در صورتی واجب می‌شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بین یازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اوّل كمتر شود، زكات بر او واجب نیست.

مسأله1911- اگر در بین یازده ماه طلا و نقره‌ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید یا آن‌ها را آب كند، زكات بر او واجب نیست، ولی اگر برای فرار از دادن زكات‌ این كارها را بكند، احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.

مسأله 1912- اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، باید زكات آن‌ها را بدهد، و چنانچه به واسطۀ آب كردن وزن یا قیمت آن‌ها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

مسأله 1913- اگر طلا و نقره‌ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می‌تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زكات همۀ آن‌ها را از طلا و نقرۀ خوب بدهد.

مسأله 1914- طلا و نقره‌ای كه بیشتر از ‌اندازۀ معمولی فلز دیگر دارد، اگر خالص  آن به اندازۀ نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان باید زكات آن را بدهد. و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازۀ نصاب هست یا نه، بنابر احتیاط واجب باید به وسیلۀ آب كردن، یا از راه دیگر، خالص آن را معلوم كند.

مسأله 1915- اگر طلا و نقره‌ای كه دارد به مقدار معمول فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمی‌تواند زكات آن را از طلا و نقره‌ای بدهد كه بیشتر از معمول فلز دیگر دارد، ولی اگر به قدری بدهد كه یقین كند طلا و نقرۀ خالصی كه در آن هست به ‌اندازۀ زكاتی می‌باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.

زكات شتر و گاو و گوسفند

مسأله 1916- زكات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرط­هائی كه گفته شد دو شرط دیگر دارد:

اوّل: آن كه حیوان در تمام سال بیكار باشد، ولی اگر در تمام سال یكی دو روز هم كار كرده باشد، بنابراحتیاط زكات آن واجب است.

دوم: آن كه در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی كه ملك مالك، یا ملك كسی دیگر است بچرد، زكات ندارد، ولی اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد، بنابراحتیاط زكات آن واجب می‌باشد.

مسأله 1917- اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد، یا اجاره كند، یا برای چراندن در آن باج بدهد، باید زكات را بدهد.

نصاب شتر

مسأله 1918- شتر دوازده نصاب دارد:

اوّل: پنج شتر، و زكات آن یك گوسفند است، و تا شمارۀ شتر به ‌این مقدار نرسد، زكات ندارد.

دوم: ده شتر، و زكات آن دو گوسفند است.

سوم: پانزده شتر، و زكات آن سه گوسفند است.

چهارم: بیست شتر، و زكات آن چهار گوسفند است.

پنجم: بیست و پنج شتر، و زكات آن پنج گوسفند است.

ششم: بیست و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد.

هفتم: سی و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.

هشتم: چهل و شش شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم: شصت و یك شتر، و زكات آن یك شتر است كه داخل سال پنجم شده باشد.

دهم: هفتاد و شش شتر، و زكات آن دو شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.

یازدهم: نود و یك شتر، و زكات آن دو شتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

دوازدهم: صد و بیست و یك شتر و بالاتر از آن است كه باید یا چهل­ تا چهل ­تا حساب كند و برای هر چهل ­تا، یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا، یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب كند، ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می‌ماند، از نُه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر 140 شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری كه داخل سال چهارم شده و برای چهل تا یك شتری كه داخل سال سوم شده باشد بدهد.

مسأله 1919- زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شمارۀ شترهائی كه دارد از نصاب اوّل كه پنج است بگذرد، تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده، فقط باید زكات پنج تای آن را بدهد، و هم چنین است در نصاب­های بعد.

نصاب گاو

مسأله 1920- گاو دو نصاب دارد:

نصاب اوّل آن سی تا است كه وقتی شمارۀ گاو به سی رسید، اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد انسان باید یك گوساله‌ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكات بدهد.

و نصاب دوم آن، چهل است و زكات آن یك گوسالۀ مادّه‌ای است كه داخل سال سوم شده باشد؛ و زكات ما بین سی و چهل واجب نیست، مثلاً كسی كه سی و نه گاو دارد، فقط باید زكات سی تای آن‌ها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد، و بعد از آن كه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله‌ای كه داخل سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود، باید یا سی تا سی تا حساب كند، یا چهل تا چهل تا، یا با سی و چهل حساب نماید و زكات آن را به دستوری كه گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می‌ماند از نُه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن زكات سی تا و برای چهل تای آن زكات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب كند، ده تا زكات نداده باقی می‌ماند.

نصاب گوسفند

مسأله 1921- گوسفند پنج نصاب دارد:

اوّل: چهل [تا است]، و زكات آن یك گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.

دوم: صد و بیست و یك [است]، و زكات آن دو گوسفند است.

سوم: دویست و یك [است]، و زكات آن سه گوسفند است.

چهارم: سیصد و یك [است]. و زكات آن چهار گوسفند است.

پنجم: چهار صد و بالاتر از آن است كه باید آن‌ها را صد تا صد تا حساب كند و برای هر صد تای آن‌ها یك گوسفند بدهد، و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند پول یا جنس دیگر بدهد، كافی است.

مسأله 1922- زكات ما بین دو نصاب واجب نیست، پس اگر شمارۀ گوسفندهای كسی از نصاب اوّل كه چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك است نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد، و همچنین است در نصاب­های بعد.

مسأله 1923- زكات شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همۀ آن‌ها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.

مسأله 1924- در زكات، گاو و گاومیش یك جنس حساب می‌شود، و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.

مسأله 1925- اگر گوسفند برای زكات بدهد، بنابر احتیاط واجب باید اقلاً داخل سال دوم شده باشد، و اگر بُز بدهد، احتیاطاً باید داخل سال سوم شده باشد.

مسأله 1926- گوسفندی را كه بابت زكات می‌دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد، و همچنین است در گاو و شتر.

مسأله 1927- اگر چند نفر با هم شریك باشند هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اوّل رسیده، باید زكات بدهد، و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اوّل است، زكات واجب نیست.

مسأله 1928- اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازۀ نصاب باشند، باید زكات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1929- اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زكات آن‌ها را بدهد.

مسأله 1930- اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد همه مریض یا معیوب یا پیر باشند، می‌تواند زكات را از خود آن‌ها بدهد، ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند، نمی‌تواند زكات آن‌ها را مریض، یا معیوب یا پیر بدهد، بلكه اگر بعضی از آن‌ها سالم و بعضی مریض و دسته‌ای معیوب و دسته دیگری بی­عیب و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است كه برای زكات آن‌ها سالم و بی­عیب و جوان بدهد.

مسأله 1931- اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را كه دارد با چیز دیگر عوض كند، یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثلاً چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند دیگر بگیرد، زكات بر او واجب نیست.

مسأله 1932- كسی كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد، اگر زكات آن‌ها را از مال دیگرش بدهد، تا وقتی شمارۀ آن‌ها از نصاب كم نشده، همه ساله باید زكات را بدهد، و اگر از خود آن‌ها بدهد و از نصاب اوّل كمتر شوند، زكات بر او واجب نیست، مثلاً كسی كه چهل گوسفند دارد، اگر از مال دیگرش زكات آن‌ها را بدهد، تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده، همۀ ساله باید یك گوسفند بدهد، و اگر از خود آن‌ها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده، زكات بر او واجب نیست.

 

 

 

پاسخی بگذارید