ارتباط عبدالمجید سلیم با حضرت آیت‌ الله العظمی‌ بروجردی‌(ره)

 

 

 

زمانی‌ كه‌ مصر با بحران‌ اشغالگری‌ و خیانت‌ حاكمان‌ بیگانه‌ دست‌ به‌ گریبان‌ بود، در یكی‌ از شهرك‌های‌ «مدینةالشهداء» (منوفیه‌) به‌ نام‌ «میت‌ شهالة»(1) واقعه‌ای‌ روی‌ داد كه‌ هم‌چون‌ طلوعی‌ مبارك‌، آسمان‌ روستا را روشن‌ كرد. این‌ رویداد مهم‌ كه‌ در سال‌ 1302ق‌. روی‌ داد، تولد نوزادی‌ مبارك‌ بود كه‌ پدر و مادر به‌ نشانه ایمان‌ به‌ معبود با مجد و عظمت‌ نامش‌ را عبدالمجید گذاشتند.

 عبدالمجید از اوان‌ كودكی‌ به‌ تیزهوشی‌ و زیركی‌ شناخته‌ می‌شد و در سایه‌ تربیت‌ والدین‌، دوران‌ كودكی‌ را در روستای‌ كوچك‌ خود «میت‌ شهاله‌» به‌ دور از غوغاهای‌ معمول‌ و تأثیرات‌ ناشی‌ از تهاجم‌ خارجی‌ و… گذراند. وی‌ همانند دیگر كودكان‌ روستا با خواندن‌ و نوشتن‌ ابتدایی‌ آشنا شد. با این‌ تفاوت‌ كه‌ تربیت‌ و آموزش‌ وی‌ با علاقه‌ و انگیزه‌ و جدیت‌ از سوی‌ والدین‌ پی‌گیری‌ شد تا جایی‌ كه‌ كل‌ قرآن‌ مجید را حفظ‌ كرد و با تلاش‌ فراوان‌ در قرائت‌ آن‌ سعی‌ وافر نمود.

دیگر وقت‌ آن‌ بود كه‌ عبدالمجید بار سفر را ببندد و به‌ سوی‌ كانون‌ علم‌ و ایمان‌ و معبد عشق‌ و عرفان‌ یعنی‌ الازهر رهسپار شود، و این‌ در حالی‌ بود كه‌ سال‌های‌ آغازین‌ قرن‌ نوزدهم‌ هم‌زمان‌ با گرایش‌ جوانان‌ عربی‌ و مصری‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ غربی‌ و تحصیل‌ در مراكزی‌ با رنگ‌ و بوی‌ آن‌ چنانی‌ بود. با این‌ وصف‌، خانواده‌های‌ مذهبی‌ با احساس‌ وظیفه دینی‌، فرزندان‌ خود را برای‌ تضمین‌ آینده‌ امت‌ اسلامی‌ و علوم‌ دینی‌ راهی‌ الازهر می‌كردند.

پیشینه‌ الازهر

الازهر كه‌ آوازه‌اش‌ در جهان‌ اسلام‌ پیچیده‌ بود، توسط‌ فاطمی‌ها در سال‌ 358ق‌. در قاهره‌ بنا شده‌ بود. این‌ دانشگاه‌ نام‌ خود را از فاطمه زهرا(س) دختر پیامبر اسلام‌(ص)گرفته‌ بود، چون‌ فاطمیان‌ خود را به‌ آن‌ حضرت‌ منسوب‌ می‌دانستند. چند سالی‌ از عمر این‌ بنا نگذشته‌ بود كه‌ عنوان‌ دانشگاه‌ به‌ خود گرفت‌ و قضات‌ شیعه‌ آن‌،به‌ تدریس‌ مبادی‌ فقه‌ شیعه‌ پرداختند.در سال‌ 988 م‌.در زمان‌ خلیفه‌ فاطمی‌، «العزیز»، اساتیدی‌ به‌ طور رسمی‌ تعیین‌ شدند تا به‌ تدریس‌ علوم‌ دینی‌ بپردازند و از این‌ قرن‌ الازهر به‌ صورت‌ دانشگاهی‌ دینی‌ درآمد كه‌ در آن‌ علوم‌ دینی‌ تدریس‌ می‌شد و دانشگاهی‌ دیگر به‌ نام‌ دارالحكمة عهده‌دار علوم‌ فلسفه‌، طب‌،شیمی‌ و هیئت‌ بود كه‌ ناصر خسرو ایرانی‌ هم‌ جزء دانشجویان‌ آن‌ بود.

در اواخر حكومت‌ فاطمی‌ها درهای‌ دارالحكمة بسته‌ شد و چون‌ در انتهای‌ قرن‌ دوازدهم‌ ایوبیان‌ به‌ روی‌ كار آمدند، تعالیم‌ و پیروی‌ از شیعه‌ را لغو كردند و با تعطیلی‌ نماز جمعه‌ در الازهر از اهمیت‌ آن‌ كاستند. ولی‌ با افزوده‌ شدن‌ دروس‌ طب‌، نجوم‌،، فلسفه‌ و منطق‌ به‌ علوم‌ اسلامی‌ بار دیگر الازهر رونق‌ گرفت‌. از قرن‌ هفتم‌ هجری‌، با سقوط‌ خلافت‌ عباسیان‌ و ویرانی‌ قرطبه‌، مركز فرهنگ‌ اسلامی‌ در اسپانیا، دانشگاه‌ الازهر بزرگ‌ترین‌ دانشگاه‌ اسلامی‌ گردید كه‌ از كشورهای‌ مختلف‌ اسلامی‌ به‌ آن‌ روی‌ می‌آوردند و در رواق‌های‌ آن‌ به‌ تحصیل‌ علم‌ می‌پرداختند و این‌ نظام‌ تا به‌ امروز هم‌چنان‌ برقرار است‌.

روش‌ آموزشی‌ در الازهر، روش‌ حلقه‌ای‌ است‌ كه‌ در تمام‌ مدارس‌ اسلامی‌ معمول‌ بوده‌ است‌؛ به‌ این‌ ترتیب‌ كه‌ شاگردان‌ اطراف‌ استاد حلقه‌وار نشسته‌ و به‌ فراگرفتن‌ دانش‌ می‌پردازند. در قرون‌ چهاردهم‌ و پانزدهم‌، این‌ دانشگاه‌ به‌ عالی‌ترین‌ دوران‌ شكوفایی‌ رسید، ولی‌ با تسلط‌ عثمانی‌ بر مصر، سه‌ قرن‌ از پیشرفت‌ باز ایستاد ولی‌ هم‌چنان‌ شهرت‌ خود را حفظ‌ كرد. در اواخر قرن‌ هجدهم‌ كه‌ فرانسوی‌ها مصر را مورد تاخت‌ و تاز خود قرار دادند، الازهر هنوز عظمت‌ و اقتدار خود را حفظ‌ كرده‌ بود و علمای‌ الازهر هم‌چنان‌ پیشوا و رهبران‌ سیاسی‌ مردم‌ شناخته‌ می‌شدند. (بی‌آزار شیرازی‌، 1377، ص‌ 389 و 390؛ ر. ك‌: دائرة المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌، ماده‌ الازهر و…). عبدالمجید به‌ مركزی‌ با چنین‌ پیشینه‌ مذهبی‌، سیاسی‌ پای‌ گذاشت‌ و چون‌ دیگر طلبه‌های‌ علوم‌ دینی‌ محضر عالمان‌ دینی‌ را درك‌ كرد.

تحصیل‌ در الازهر

او در دوران‌ طلبگی‌ شوق‌ زیادی‌ نسبت‌ به‌ كسب‌ علوم‌ دینی‌ و افزایش‌ سطح‌ معلومات‌ خود نسبت‌ به‌ دانش‌های‌ گوناگون‌ نشان‌ می‌داد؛ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ این‌ موضوع‌ توجه‌ هم‌درسان‌ و مدرسان‌ الازهر را نیز به‌ خود جلب‌ می‌كرد. علی‌ عبدالعظیم‌ در این‌باره‌ می‌نویسد:

«او قرآن‌ كریم‌ را به‌ خوبی‌ حفظ‌ كرد و آن‌گاه‌ به‌ الازهر پیوست‌. او باهوش‌ و با استعداد بود و به‌ كسب‌ فنون‌ علم‌ مشغول‌ شد. علاقه‌ فراوانی‌ به‌ گردآوری‌ دانش‌ها داشت‌. به‌ همین‌ دلیل‌ به‌ دروس‌ معمولی‌ الازهر اكتفا نكرد و دروس‌ جنبی‌ (فلسفه‌) را نیز خواند تا جایی‌ كه‌ بین‌ هم‌درسی‌ها به‌ ابن‌سینا مشهور شد». (مشیخةالازهر، ج‌ 2، ص‌ 107).

سلیم‌ بر مسند تدریس‌

عبدالمجید سلیم‌، همانند دیگر عالمان‌ الازهر، به‌ تدریس‌ روی‌ آورد و البته‌ در این‌ مسیر، درجه عالی‌ او در فارغ‌التحصیلی‌ از الازهر، مشوّق‌ بزرگ‌ و اطمینان‌ بخش‌ مهمی‌ برای‌ او به‌ حساب‌ می‌آمد. او با اندوخته‌های‌ علمی‌ فراوانی‌ كه‌ كسب‌ كرده‌ بود، به‌ تعلیم‌ و تدریس‌ می‌پرداخت‌. علی‌ عبدالعظیم‌، آن‌گاه‌ كه‌ از وی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از مشایخ‌ الازهر نام‌ می‌برد و مناصب‌ او را برمی‌شمرد، قبل‌ از هر چیز به‌ موضوع‌ تدریس‌ وی‌ تأكید می‌كند و می‌نویسد: «مناصب‌ چندی‌ را پذیرفت‌ و در مراكز دینی‌ به‌ تدریس‌ پرداخت‌. سپس‌ در مدرسه‌ قضاوت‌ شرعی‌ تدریس‌ كرد. (مشیخة الازهر، ج‌ 2، ص‌ 107) هر چند از تاریخ‌ دقیق‌ اشتغال‌ وی‌ به‌ تدریس‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌، اما با قراین‌ مختلف‌ می‌توان‌ فهمید كه‌ اولین‌ فعالیت‌ وی‌ تدریس‌ بوده‌ است‌. خفاجی‌ نیز ضمن‌ شرح‌ حال‌ او می‌نویسد:

«در سال‌ 1908 م‌. در حالی‌ كه‌ عالم‌ بودن‌ را در درجه بالای‌ آن‌ داشت‌، فارغ‌التحصیل‌ شد… و به‌ وظایف‌ تدریس‌ مشغول‌ گردید» .

شیخ‌ احمد عسكری‌ هم‌ در مقاله‌ای‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ وفات‌ عبدالمجید در «الاهرام‌» چاپ‌ كرد، به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. (رسالة الاسلام‌، سال‌ 76، ص‌ 434).

همین‌ سابقه‌ طولانی‌ در تدریس‌، از وی‌ مردی‌ توانا در تعلیم‌ و تربیت‌ و معلمی‌ پاسخ‌گو به‌ سؤالات‌ طالبان‌ دانش‌ در تمام‌ زمینه‌های‌ علمی‌ اسلامی‌ چون‌ فقه‌، كلام‌، تفسیر و… ساخته‌ بود تا آن‌ جا كه‌ رئیس‌ تحریریه‌ مجله‌ رسالةالاسلام‌ درباره تبحر وی‌ در تدریس‌ و اداره‌ نمودن‌ جلسات‌ علمی‌ در واپسین‌ سال‌های‌ حیاتش‌، می‌نویسد:

«استاد بزرگ‌، شیخ‌الاسلام‌، شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ مجالس‌ آكنده‌ از مستمعان‌ دارد كه‌ خواص‌ از اهل‌ علم‌ و نظر در آن‌ حاضر می‌شوند و سخت‌ در آنان‌ اثرگذار است‌. وقتی‌ مسئله‌ای‌ از مسایل‌ شریعت‌ در فقه‌، كلام‌، اصول‌، تفسیر یا غیر آن‌ مطرح‌ می‌شود، چشم‌های‌ شیخ‌ بزرگ‌ از هوش‌ و ذكاوت‌ می‌درخشد و بر پیشانی‌اش‌ چین‌هایی‌ می‌افتد كه‌ موج‌هایی‌ است‌ كه‌ علم‌ صحیح‌ و رأی‌ درست‌ را از قلب‌ قوی‌ كه‌ شور جوانی‌ و شعور پیری‌ و عمق‌ بصیرت‌ و كثرت‌ تعجیل‌ در آن‌ است‌، منتقل‌ می‌كند. آن‌گاه‌ كه‌ وجوه‌ پنهان‌ مسئله‌ای‌ را به‌ روشنی‌ آشكار می‌سازد قلب‌ها پر می‌كشد، همان‌طور كه‌ گوش‌ها قانع‌ می‌شود (رسالة الاسلام‌‌، سال‌ 16، ص‌ 134).

شلتوت‌ شاگردی‌ نمونه‌

شیخ‌ عبدالمجید در طول‌ دوران‌ تدریس‌ بی‌گمان‌ چون‌ چشمه‌ای‌ جوشان‌ هزاران‌ تن‌ از تشنگان‌ علوم‌ اسلامی‌ را سیراب‌ ساخته‌ است‌ و هر چند ما به‌ طور دقیق‌ از نام‌ آنان‌ بی‌اطلاع‌ هستیم‌، ولی‌ بارزترین‌ شاگرد او «شیخ‌ شلتوت‌» را به‌ خوبی‌ می‌شناسیم‌. شیخ‌ شلتوت‌ چنان‌ متأثر از استادش‌ عبدالمجید بود كه‌ بعدها در مسیر تقریب‌ بین‌ مذاهب‌، راه‌ استاد را تداوم‌ بخشید.(2) مهم‌ترین‌ اقدام‌ وی فتوای‌ معروف‌ او در به‌ رسمیت‌ شناختن‌ مذهب‌ شیعه‌ در كنار مذاهب‌ اهل‌ سنّت‌ است‌ كه‌ دنباله تلاش‌های‌ شیخ‌ سلیم‌ بود. این‌ فتوا اصلی‌ از اصول‌ اساسی‌ تقریب‌ بود و در حقیقت‌ این‌ فتوای‌ یك‌ نفر نبود، بلكه‌ فتوای‌ شخصیت‌هایی‌ بود كه‌ بار امانت‌ تقریب‌ را به‌ دوش‌ كشیدند و در طلیعه‌ آن‌ استاد بزرگ‌ عبدالمجید سلیم‌ قرار داشت‌. (بی‌آزار شیرازی‌، 1377، ص‌ 70).

به‌ این‌ ترتیب‌ این‌ حقیقت‌ تاریخی‌ روشن‌ می‌شود كه‌ در مسیر تقریب‌، شاگرد و استاد چون‌ یك‌ روح‌ در دو بدن‌، رسالتی‌ بزرگ‌ را به‌ اتمام‌ رساندند و همان‌گونه‌ كه‌ فتوای‌ جواز پیروی‌ از مذهب‌ شیعه‌ را به‌ طور آشكار از شاگرد می‌دانیم‌، بی‌هیچ‌ تردیدی‌ به‌ استاد نیز نسبت‌ می‌دهیم‌. متن‌ این‌ فتوا چنین‌ است‌:

1. «… اسلام‌ بر كسی‌ پیروی‌ از مذهب‌ معینی‌ را واجب‌ نكرده‌ است‌ بلكه‌ می‌گوییم‌ هر مسلمانی‌ حق‌ دارد كه‌ از هر مذهب‌ از مذاهبی‌ كه‌ به‌ طور صحیح‌ نقل‌ شده‌ است‌ و احكامش‌ در كتب‌ خاصه‌ مدون‌ شده‌ است‌ پیروی‌ كند. و هر كسی‌ كه‌ از این‌ مذاهب‌ پیروی‌ می‌كند، می‌تواند به‌ مذهب‌ دیگری‌ منتقل‌ شود، هر مذهبی‌ كه‌ باشد و در این‌ راه‌ هیچ‌ مشكلی‌ نیست‌.

2. مذهب‌ جعفری‌ معروف‌ به‌ مذهب‌ شیعه‌ امامیه‌ اثنا عشری‌ مذهبی‌ است‌ كه‌ تعبد به‌ آن‌ مانند سایر مذاهب‌ اهل‌ سنت‌ شرعاً جایز است‌. پس‌ بر مسلمین‌ سزاوار است‌ كه‌ این‌ را بدانند و از عصبیت‌ ناروا نسبت‌ به‌ یك‌ مذهب‌ خاص‌ بپرهیزند. دین‌ خدا و شریعت‌ او تابع‌ مذهب‌ یا محصور در یك‌ مذهب‌ نیست‌. پس‌ هر كدام‌ تلاش‌گر و مورد قبول‌ نزد خدا هستند و جایز است‌ برای‌ كسی‌ كه‌ اهل‌ فحص‌ و اجتهاد نیست‌، از آن‌ها تقلید كند و به‌ آن‌چه‌ كه‌ در فقه‌ خود تقریر می‌كنند عمل‌ كند و در این‌ مورد فرقی‌ بین‌ عبادات‌ و معاملات‌ نیست‌». (رضوی‌، ص‌ 8).

شلتوت‌ درباره‌ استاد خود عبدالمجید سلیم‌ می‌گوید: «آرزو داشتم‌ می‌توانستم‌ تصویری‌ ارایه‌ دهم‌ هم‌چون‌… مرحوم‌ استاد اكبر شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌، مردی‌ با ایمان‌ و عالم‌ به‌ علوم‌ مختلف‌ اسلامی‌ و مسلط‌ به‌ مذاهب‌ فقهی‌ در اصول‌ و فروع‌. او هم‌چون‌ كوهی‌ عظیم‌ و پایدار بود، مردی‌ كه‌ در تأسیس‌ پایه‌های‌ تقریب‌،گام‌های‌ بسیار مؤثری‌ برداشت‌.(بی‌آزار شیرازی‌،1377،ص‌ 52، به‌ نقل‌ از شیخ‌ شلتوت‌ در مقاله تاریخچه فشرده‌ تقریب‌).

شیخ‌ عبدالمجید بر مسند قضاوت‌

عبدالمجید سلیم‌ با كوله‌باری‌ از تجربه‌های‌ تلخ‌ عصر اشغال‌ و تحقیر، كوشید در حد توان‌ خود باری‌ از دوش‌ ملّت‌ بردارد و در فضایی‌ كه‌ امكان‌ بیان‌ افكار و تبلیغات‌ دینی‌ وجود نداشت‌، بر مسند قضاوت‌ تكیه‌ زد. وی‌ در سال‌ 1926م‌ ‑ وارد كار قضاوت‌ شد. آن‌چه‌ ما را از درخشان‌ بودن‌ دو سال‌ . به‌ دنبال‌ سقوط‌ عثمانی‌ بحث‌های‌ زیادی‌ درباره خلافت‌ درگرفته‌ بود.در همین‌ سال‌،كنگره مهمی‌ در قاهره‌ در مورد مسئله خلافت‌ برگزار شد. (موثقی‌، 1371، ج‌2، ص‌ 40).

خدمت‌ او در مقام‌ قضاوت‌ (1926 تا 1928م‌.) مطمئن‌ می‌كند، روحیه‌ ظلم‌ستیزی‌ و عدالت‌خواهی‌ اوست‌ كه‌ همه كسانی‌ كه‌ با او آشنا بوده‌اند از آن‌ سخن‌ می‌گویند.

علامه‌ محمدتقی‌ قمی‌ دبیر كل‌ دارالتقریب‌ می‌نویسد:

«شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌… نسبت‌ به‌ ظلم‌ هم‌ نهایت‌ حساسیت‌ داشت‌». (بی‌آزار شیرازی‌، 1379،

 

 

 

 

 

 

ص‌191؛ ر. ك‌: احمدی‌ و دیگران‌، 1379، ص‌ 235 از آیت‌الله‌ واعظ‌زاده‌ خراسانی‌).

هم‌چنین‌ شیخ‌ حسنین‌ محمد مخلوف‌ مفتی‌ مصر درباره عبدالمجید و دوره قضاوت‌ وی‌ می‌گوید:

«او را برای‌ قضاوت‌ برگزیدند و دو سال‌ قضاوت‌ كرد… شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ را به‌ عنوان‌ قاضی‌ پاكیزه‌، عالمی‌ توانا، فقیهی‌ مجتهد، مردی‌ صالح‌ و تقواپیشه‌، برادری‌ باوفا و صبوری‌ مخلص‌ هرگز فراموش‌ نمی‌كنم‌، او را كه‌ آزار دید و مورد هجوم‌ قرار گرفت‌ و تحت‌ فشار بود، علم‌ و عالمان‌ در الازهر و غیر آن‌ از او محروم‌ شدند. تاریخ‌ به‌ زودی‌ از مواضع‌ مهم‌ و شجاعت‌ و قوت‌ ایمان‌ و صلابت‌ عقیده وی‌ یاد خواهد كرد.»(3) (رسالة الاسلام‌، سال‌ 6، ص‌ 436ـ430).

در دوره دو ساله‌ فعالیت‌ عبدالمجید سلیم‌، واقعه‌ خاصی‌ روی‌ نداد، جز این‌ كه‌ روند تخریب‌ مسئله خلافت‌ كه‌ از سال‌ 1924 در پی‌ سقوط‌ عثمانی‌ و روی‌ كار آمدن‌ آتاترك‌، ایجاد شده‌ بود، وارد مرحله جدیدی‌ شد و حتی‌ كنگره مهمی‌ در سال‌ 1926 م‌. هم‌زمان‌ با آغاز كار عبدالمجید در مسند قضاوت‌، در شهر قاهره‌ پیرامون‌ مسئله‌ خلافت‌ برگزار شد. این‌ موضوع‌ ذهن‌ علمای‌ الازهر را به‌ خود مشغول‌ كرده‌ بود و حتی‌ شخصی‌ مانند رشید رضا ده‌ سال‌ قبل‌ از الغای‌ خلافت‌، كتابی‌ با عنوان‌ «الخلافة و الامامة العظمی‌» (1922 م‌.) نوشت‌ و بر تربیت‌ كادرهای‌ شایسته‌ خلافت‌ تأكید كرد؛ بر خلاف‌ علی‌ عبدالرزاق‌ كه‌ خلافت‌ را چندان‌ قبول‌ نداشت‌. رشید رضا به‌ ترك‌ها پیشنهاد كرد كه‌ به‌ شكل‌ كنونی‌ حكومت‌ (جمهوری‌) خود به‌ عنوان‌ موقت‌ نگاه‌ كنند تا مسئله‌ خلافت‌ به‌ تصمیم‌ یك‌ كنگره‌ واگذار شود؛ كنگره‌ای‌ كه‌ مركب‌ از نمایندگان‌ تمام‌ كشورهای‌ اسلامی‌ باشد. پیرو همین‌ نظریه‌، در سال‌ 1926 م‌. كنگره قاهره‌ تشكیل‌ شد و پیشنهاد داد مدرسه‌ای‌ مخصوص‌ برای‌ پرورش‌ نامزدهای‌ خلافت‌ برپا شد… (موثقی‌، 1371، ج‌ 2، ص‌ 40).

آغاز خدمت‌ در دار الافتاء (1952ـ1928م‌)

عبدالمجید سلیم‌ بعد از گذشت‌ دو سال‌ از تصدی‌گری‌ مقام‌ قضاوت‌، در سال‌ 1928م‌. وارد دارالافتاء شد. این‌ مجتهد 46 ساله‌ از چنان‌ بنیان‌های‌ علمی‌ قوی‌ای‌ برخوردار بود كه‌ با ورودش‌ به‌ موقعیت‌ جدید، توانست‌ منشأ آثار زیادی‌ شود و تا سال‌ 1952 در این‌ مقام‌ بماند. در مجموعه «الفتاوی‌ الاسلامیة» ورود وی‌ 2 ذی‌الحجه‌ 1346ق‌ و خروجش‌ 15 ذی‌الحجة 1364ق‌ عنوان‌ شده‌ است‌. (الفتاوی‌ الاسلامیه‌، ج‌ 1، ص‌ 34). خفاجی‌ در مورد تعداد فتواهای‌ صادر شده‌ از طرف‌ وی‌ در این‌ دوره طولانی‌ می‌نویسد:

«بیش‌ از پنج‌ هزار فتوا دارد». (خفاجی‌، ج‌ 1، ص‌ 306).

و استاد احمد عسكری‌ آن‌ را پانزده‌ هزار مورد ذكر می‌كند (رسالة الاسلام‌، سال‌ 6، ص‌ 434؛ به‌ نقل‌ از الاهرام‌) كه‌ این‌ نظر به‌ صواب‌ نزدیك‌تر است‌؛ زیرا بعدها در مجموعه الفتاوی‌ الاسلامیه‌ با دقتی‌ كه‌ در شمارش‌ فتواها شد، به‌ طور دقیق‌ این‌ میزان‌ تأیید و تعداد فتواها «15792» مورد اعلام‌ گردید. (الفتاوی‌ الاسلامیه‌، پیشین‌).

عبدالمجید سلیم‌ در میان‌ فقهای‌ الازهر، همواره‌ از پركارترین‌ افراد بود و تعداد فتواهایش‌ این‌ نظر را تأیید می‌كند. نكته مهم‌ در فتواهای‌ عبدالمجید این‌ است‌ كه‌ به‌ رغم‌ كثرت‌ آن‌ها، مبانی‌ عمیق‌ فقهی‌ و علمی‌ در آن‌ها به‌ چشم‌ می‌خورد و او هرگز تعمق‌ و تفقه‌ در فتوا را فدای‌ كثرت‌ صدور فتوا نكرده‌ است‌. استاد شیخ‌ احمد العسكری‌ در این‌باره‌ می‌نویسد:

«او فتوا دارد كه‌ هزاران‌ مورد از آن‌ها دارای‌ مبادی‌ علمی‌ هستند» (رسالةالاسلام‌، پیشین‌).

در مجموعه‌ الفتاوی‌ الاسلامیه‌ هم‌ به‌ نقل‌ از علی‌ عبدالعظیم‌ پیرامون‌ این‌ موضوع‌ آمده‌ است‌: «از خلال‌ این‌ فرصت‌ طولانی‌ در مقام‌ فتوا، ثروت‌ زیادی‌ از فتواهای‌ فقهی‌ برای‌ ما باقی‌ گذاشت‌ كه‌ مشكلات‌ زندگی‌ و حوادث‌ و وقایع‌ جدید و احكام‌ جدید را از دیدگاه‌ اسلام‌ شامل‌ می‌شود». (مشیخة الازهر، ج‌ 2، ص‌ 107).

چنین‌ حجمی‌ از فتواها با آن‌ میزان‌ دقت‌، بهترین‌ دلیل‌ برای‌ گردآوری‌ آن‌ها در یك‌ مجموعه‌ مستقل‌ است‌؛ هدفی‌ كه‌ گمان‌ می‌رفت‌ به‌ زودی‌ عملی‌ خواهد شد، از این‌ رو استاد احمد عسكری‌ خبر از چاپ‌ آن‌ در مجموعه‌ای‌ واحد داده‌ و نوشته‌ بود:

«وزارت‌ عدل‌ برای‌ جمع‌آوری‌ و طبع‌ آن‌ كوشش‌ می‌كند تا این‌ دستاوردهای‌ علمی‌ مفید برای‌ همه‌ مورد استفاده‌ قرار گیرد و بی‌گمان‌ این‌ اثر در طول‌ تاریخ‌ مرجع‌ فتوا دهندگان‌ و فقیهان‌ و قانون‌دان‌ها خواهد شد».(4) (رسالةالاسلام‌، پیشین‌).

با وجود این‌ امیدواری‌، فتواهای‌ عبدالمجید هرگز در مجموعه‌ واحدی‌ جمع‌ نشد، تا آن‌ كه‌ در زمان‌ شیخ‌ جادالحق‌ بخش‌های‌ كوچكی‌ از آن‌ در الفتاوی‌ الاسلامیه‌ كه‌ مجموعه‌ای‌ از فتواهای‌ دارالافتای‌ مصر است‌، گردآوری‌ شد. علی‌ عبدالعظیم‌ از اشتیاق‌ افراد زیادی‌ به‌ جمع‌آوری‌ این‌ ثروت‌ عظیم‌ از فتواها و چاپ‌ و نشر آن‌ سخن‌ می‌گوید و اضافه‌ می‌كند این‌ امر تنها در زمان‌ ریاست‌ جادالحق‌ بر منصب‌ افتا ممكن‌ شد و گروهی‌ این‌ میراث‌ بزرگ‌ اسلامی‌ را كه‌ مفتی‌های‌ مصر به‌ جا گذاشته‌ بودند، طبع‌ و نشر كردند كه‌ فتواهای‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ نیز در ضمن‌ آن‌ آمده‌ است‌. (مشیخة الازهر، پیشین‌؛ به‌ نقل‌ از الفتاوی‌ الاسلامیه‌، ج‌ 7، ص‌ 2685).

سلیم‌ در هیئت‌ «كبار العلما»

هیئت‌ كبار العلما مجموعه‌ای‌ متشكل‌ از نخبگان‌ علمی‌ الازهر است‌ كه‌ رئیس‌ الازهر را انتخاب‌ می‌كند. شرط‌ ورود به‌ این‌ هیئت‌، داشتن‌ ویژگی‌های‌ برجسته‌ علمی‌ و مذهبی‌ است‌ كه‌ عبدالمجید سلیم‌ از آن‌ برخوردار بود. وی‌ در زمان‌ ریاست‌ مصطفی‌ مراغی‌ جزء هیئت‌ كبار العلما بوده‌ است‌.

او در این‌ موقعیت‌ نیز نبوغ‌ علمی‌ خود را نشان‌ داد و در شمار برجستگان‌ این‌ هیئت‌ درآمد. در این‌ هیئت‌، عبدالمجید سلیم‌ علاوه‌ بر امور معمول‌، به‌ مشكلات‌ و معضلات‌ اجتماعی‌ و مذهبی‌ نیز توجه‌ داشت‌ و در صورت‌ بروز پیش‌آمدی‌ خاص‌، برای‌ حل‌ آن‌ تلاش‌ می‌نمود. نمونه آن‌ را می‌توان‌ در مبارزه‌ با مفاسد اخلاقی‌ در جامعه‌ دانست‌. ورود عبدالمجید به‌ هیئت‌ كبار العلما هم‌زمان‌ با اوج‌ انحطاط‌ مصر از لحاظ‌ اخلاقی‌، فرهنگی‌ و اعتقادی‌ بود. جوانان‌ جذب‌ مخالفان‌ دین‌ می‌شدند، و مكاتب‌ الحادی‌ با رنگ‌های‌ فریبنده‌ آنان‌ را از دین‌ منحرف‌ می‌كردند. در بعد فرهنگی‌، بی‌اعتنایی‌ به‌ مظاهر اسلامی‌ هم‌چون‌ حجاب‌ و اصول‌ اخلاقی‌ اوج‌ گرفته‌ بود. رواج‌ شراب‌خواری‌، مجالس‌ مختلط‌، مراسم‌ وقیحانه‌ ملكه‌ زیبایی‌ و ده‌ها مفاسد اخلاقی‌، جلوه‌ای‌ زشت‌ از جامعه‌ مصر آن‌ دوره‌ ترسیم‌ كرده‌ بود. مسابقات‌ حرام‌، كسب‌های‌ خلاف‌ شرع‌ و… همگی‌ هیئت‌ مذكور را در برابر كوهی‌ از مشكلات‌ قرار داده‌ بود، تا این‌ كه‌ بهانه‌ای‌ برای‌ اعلام‌ این‌ همه‌ هجمه‌ علیه‌ دین‌ و مظاهر دین‌ پیدا شد و آن‌ خبر تحریم‌ شراب‌ در ایالت‌هایی‌ از هند و تقاضای‌ شیخ‌ مرتضی‌ آل‌یاسین‌، از علمای‌ مصر برای‌ انجام‌ اقداماتی‌ مشابه‌ در كشور مصر بود.

ماجرا از این‌ قرار بود كه‌ علامه‌ شیخ‌ مرتضی‌ آل‌یاسین‌ از علمای‌ بزرگ‌ نجف‌ اشرف‌ بعد از اطلاع‌ از تحریم‌ مشروبات‌ الكلی‌ در هندوستان‌ توسط‌ دولت‌ هند، نامه‌ای‌ از سوی‌ علمای‌ نجف‌ اشرف‌ به‌ جماعت‌ كبار العلمای‌ الازهر فرستاد و آنان‌ را به‌ تبادل‌ رأی‌ و ایجاد نهضتی‌ همگانی‌ جهت‌ مبارزه‌ با مشروبات‌ الكلی‌ دعوت‌ كرد. وی‌ این‌ نامه‌ را در رجب‌ 1369 ق‌ به‌ الازهر ارسال‌ كرد.

جماعت‌ تقریب‌ الازهر با دو شخصیت‌ بزرگ‌، شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ و شیخ‌ محمود شلتوت‌، از اعضای‌ هیئت‌ كبار علما، ارتباط‌ برقرار نمود و با آنان‌ گفت‌وگو كرد، آنان‌ هم‌ از پیشنهاد علامه‌ آل‌یاسین‌ استقبال‌ نموده‌ و قول‌ همكاری‌ دادند.

چند روز بعد، با همكاری‌ عبدالمجید سلیم‌، جلسه‌ای‌ تاریخی‌ در جامع‌ الازهر برگزار شد و كبار علما و رجال‌ الازهر درباره این‌ موضوع‌ به‌ تبادل‌ نظر پرداختند.

آنان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند كه‌ به‌ صورت‌ دسته‌ جمعی‌ نامه‌ای‌ به‌ رییس‌ مجلس‌ و وزرای‌ مصطفی‌ نحاس‌ پاشا بفرستند و از وی‌ بخواهند برای‌ تحریم‌ مشروبات‌ الكلی‌ در مصر اقدام‌ نماید. هم‌چنین‌ مقرر شد هم‌زمان‌ نامه‌ای‌ به‌ پادشاه‌ مصر بنویسند و اهمیت‌ تحریم‌ مشروبات‌ الكلی‌ را برای‌ وی‌ توضیح‌ دهند.

هر دو نامه‌ نگاشته‌ شد و ارسال‌ گردید و در 25 شعبان‌ 1369 در دو نوبت‌ در رادیوی‌ دولتی‌ مصر قرائت‌ شد.

چند تن‌ از كبارالعلمای‌ الازهر در این‌ مورد با علمای‌ نجف‌ اشرف‌ همكاری‌ بیش‌تری‌ داشتند كه‌ عبارت‌اند از:

شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌، شیخ‌ محمود شلتوت‌، شیخ‌ محمد عبداللطیف‌ دراز، شیخ‌ محمد الفتاح‌ العنانی‌، شیخ‌ عیسی‌ منون‌ و شیخ‌ محمد محمد مدنی‌.

گام‌های‌ نخستین‌ تقریب‌ و همبستگی‌

در سال‌ 1938م‌. استاد محمدتقی‌ وارد مصر شد. وی‌ یك‌ روحانی‌ ایرانی‌ بود كه‌ برای‌ انجام‌ امور فرهنگی‌ از سوی‌ دولت‌ ایران‌ به‌ مصر اعزام‌ شده‌ بود، اما او با الازهر تماس‌ گرفت‌ و در نتیجه‌، با شیوخ‌ بزرگواری‌ چون‌ عبدالمجید سلیم‌، محمود شلتوت‌، محمد فحام‌، محمد ابوزهره‌، محمد غزالی‌، حسن‌ البنّا و… آشنا شد. او موضوع‌ تقریب‌ را به‌ عنوان‌ استراتژی‌ در نظر داشت‌ و برای‌ دست‌یابی‌ به‌ آن‌ تحمل‌ زیادی‌ از خود نشان‌ می‌داد به‌ گونه‌ای‌ كه‌ تنها تصویب‌ اساس‌نامه تقریب‌ 9 سال‌ به‌ طول‌ كشید و این‌ قانون‌ در سال‌ 1947م‌. به‌ تصویب‌ رسید. در این‌ دوره‌ مصطفی‌ مراغی‌ ریاست‌ الازهر را به‌ عهده‌ داشت‌.

دعوت‌ تقریب‌، اندیشه‌ای‌ اصلاحی‌ بود و در چارچوب‌ اصلاح‌طلبی‌ دینی‌ جای‌ داشت‌ كه‌ از رهبران‌ بزرگ‌ اصلاحی‌ دینی‌، چون‌ سید جمال‌ و محمد عبده‌ الهام‌ گرفته‌ و از مواضع‌ قوی‌ سنّتی‌ و فقهی‌ و جنبه‌های‌ قوی‌ اصلاحی‌ از جمله‌ در مسئله‌ اجتهاد و فكر تقریب‌ برخوردار بود و محمدتقی‌ قمی‌ با ورود به‌ مصر در سال‌ 1938م‌. سفیر آن‌ شد. وی‌ لزوم‌ رعایت‌ دعوت‌ مرحله‌ای‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ هدف‌ تقریب‌ را یادآور شد. او در سخنانی‌ كه‌ 25 سال‌ بعد از آغاز تقریب‌ بیان‌ كرده‌ است‌، می‌گوید:

«خداوند اراده‌ فرمود كه‌ اندیشه‌ای‌ اصیل‌ و خالص‌ كه‌ پیرامون‌ آن‌ تحقیق‌ و بررسی‌ انجام‌ گردیده‌ بود، به‌ صورت‌ دعوتی‌ اصلاحی‌ و دینی‌ بر عالم‌ اسلام‌ طلوع‌ نماید؛ اندیشه‌ای‌ كه‌ بزرگ‌ترین‌ درد و گرفتاری‌ مسلمانان‌ را كه‌ تفرّق‌ و پراكندگی‌ است‌، درمان‌ می‌سازد». زمانی‌ كه‌ اندیشه‌ تقریب‌ شكل‌ گرفت‌ بسیاری‌ به‌ مبارزه‌ با آن‌ برخاستند. توده مردم‌ انتظاری‌ نداشتند كه‌ نكته‌ای‌ از تقریب‌ بشنوند، بنابراین‌ چاره‌ای‌ نبود كه‌ قبل‌ از اقدام‌ به‌ اصلاح‌، محیط‌ را برای‌ اصلاح‌ مساعد كنند. به‌ این‌ ترتیب‌، اندیشه‌ تقریب‌، سه‌ مرحله‌ را پشت‌ سر گذاشت‌: 1. تمهید؛ 2. تكوین‌؛ 3. اجرا.

مرحله‌ مقدماتی‌ تقریب‌

مرحله آغازین‌ تقریب‌ از سال‌ 1938م‌. (ورود قمی‌ به‌ مصر) تا سال‌ 1946م‌. به‌ طول‌ كشید. در این‌ دوره‌ ریاست‌ الازهر تا سال‌ 1944م‌. با مراغی‌ و بعد از آن‌ (1945 تا 1948م‌.) با مصطفی‌ عبدالرزاق‌ بود. در

این‌ زمان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ فاصله یك‌ سال‌ پس‌ از آغاز دعوت‌ تقریب‌، تا سال‌ 1945م‌. تداوم‌ یافت‌ و در كار تقریب‌ وقفه‌ پیش‌ آورد. در این‌ دوره‌ عبدالمجید هم‌چنان‌ مفتی‌ دیار مصر بود و هر دو رئیس‌ الازهر، با وی‌ ارتباطات‌ گرمی‌ داشتند و در مراحل‌ تمهید و تكوین‌ از او یاری‌ جستند. محمدتقی‌ قمی‌ درباره جایگاه‌ شیخ‌ مراغی‌ در الازهر و آن‌گاه‌ تمهید او برای‌ ورود عبدالمجید سلیم‌ به‌ جریان‌ تقریب‌ می‌نویسد:

«مراغی‌ مردی‌ با وقار و با شخصیت‌ و دارای‌ فكری‌ منظم‌ و هماهنگ‌ و بینشی‌ وسیع‌ بود. در اولین‌ ملاقات‌، ایمان‌ او را نسبت‌ به‌ اندیشه تقریب‌ دریافتم‌، ولی‌ به‌ حكم‌ مركزیتی‌ كه‌ داشت‌، نمی‌توانست‌ شخصاً این‌ دعوت‌ را به‌عهده‌ گیرد، بلكه‌ با زعامت‌ و ریاستی‌ كه‌ بر اهل‌ سنت‌ داشت‌، نمی‌توانست‌ در برابر محیطی‌ كه‌ الازهر و در نتیجه‌ این‌ شهر عزیز از آن‌ بهره‌مند می‌گشت‌ چنین‌ اندیشه‌ای‌ را به‌طور آشكار تأیید نماید. ولی‌ او می‌دانست‌ كه‌ چگونه‌ به‌ این‌ اندیشه‌ خدمت‌ كند و بدین‌ منظور میدان‌ و محلی‌ برای‌ ایراد سخنرانی‌ در دانشگاه‌ الازهر و خارج‌ از آن‌ به‌ روی‌ ما گشود و تسهیلاتی‌ برای‌ ارتباط‌ ما با رجال‌ الازهر برای‌ تفاهم‌ فراهم‌ ساخت‌ و ما را با كسانی‌ كه‌ به‌ علم‌ و استعدادشان‌ نسبت‌ به‌ تحقیقات‌ علمی‌ اعتراف‌ داشت‌ و در آن‌ها میل‌ و علاقه‌ به‌ تقریب‌ می‌دید آشنا كرد.

شیخ‌ مراغی‌ به‌ سوی‌ رحمت‌ الهی‌ رهسپار گردید… او مردی‌ فعال‌ بود و در ایجاد ارتباط‌ میان‌ اشخاص‌ و اتفاق‌ بر نقاط‌ اساسی‌ سهم‌ بسزایی‌ داشت‌. او محیط‌ را برای‌ بعضی‌ از بزرگان‌ و علمای‌ دین‌ كه‌ در صدر آن‌ها شیخ‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌ و شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ قرار داشتند آماده‌ ساخت‌. با این‌كه‌ جنگ‌ بسیاری‌ از آثار را واژگون‌ كرد و خانه‌ها و شهرها و دل‌های‌ مردم‌ را ویران‌ ساخت‌، اما هیچ‌گونه‌ تغییری‌ در دوستی‌ و تفاهم‌ افراد رخ‌ نداد بلكه‌ روز به‌ روز این‌ دوستی‌ و تفاهم‌ گسترش‌ یافت‌…» (بی‌آزار شیرازی‌، 1378، ص‌ 66ـ45).

خدمت‌ بزرگی‌ كه‌ مصطفی‌ مراغی‌ به‌ جریان‌ تقریب‌ كرد، برگزیدن‌ و شناساندن‌ افرادی‌ بود كه‌ می‌توانستند در مسیر تقریب‌ مفید واقع‌ شوند و البته‌ در این‌ میان‌ شخصیت‌ علمی‌ عبدالمجید سلیم‌ چنان‌ برجسته‌ بود كه‌ در صدر فهرست‌ پیشنهادی‌ مراغی‌ قرار گرفت‌.

بر اساس‌ یكی‌ از مقالات‌ و گزارش‌های‌ دارالتقریب‌،مصطفی‌ مراغی‌،خود شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ را به‌ دارالتقریب‌ معرفی‌ كرد و احترام‌ بسیار زیادی‌ برای‌ او قائل‌ بود و معتقد بود اگر بتوانیم‌ شیخ‌ سلیم‌ را وارد جماعت‌ تقریب‌ كنیم‌،قدم‌ بسیار مهمی‌ برداشته‌ایم‌.(موثقی‌،1371،ص‌147).به‌این‌ترتیب‌، عبدالمجید از همان‌ مرحله اول‌ وارد تقریب‌ شد.از جمله‌ اتفاقات‌ این‌ دوره‌ می‌توان‌ به‌ جشن‌ هزارمین‌ سال‌ تأسیس‌ الازهر اشاره‌ كرد كه‌ قرار شد در آن‌،فعالیتی‌ در مورد تقریب‌ انجام‌ گیرد.البته‌ این‌ جشن‌

به‌ سال‌ بعد موكول‌ شد و گسترش‌ جنگ‌ جهانی‌ مانع‌ برگزاری‌ آن‌ گردید.(بی‌آزار شیرازی‌،1377،ص‌ 65).

دكتر بی‌آزار شیرازی‌ در مقدمه‌ چاپ‌ اوّل‌ كتاب‌ همبستگی‌ مذاهب‌ اسلامی‌ می‌نویسد:

«از مهم‌ترین‌ پایه‌های‌ استقرار دعوت‌ تقریب‌، پیوستن‌ شخصیت‌های‌ بزرگ‌ و استثنایی‌ عالم‌ اسلام‌ به‌ آن‌ بود، از جمله‌:…. ب‌: شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ مرجع‌ بزرگ‌ افتاء و فقاهت‌ اهل‌ سنّت‌، شخصیت‌ وزین‌ و قابل‌ اعتنایی‌ كه‌ از حیث‌ وسعت‌ معلومات‌ و فضایل‌ اخلاقی‌ كم‌نظیر بود». (پیشین‌، ص‌ 8 و 37).

دكتر شیخ‌ محمد فحام‌، شیخ‌ جامع‌ الازهر نیز از نقش‌ عبدالمجید سلیم‌ یاد می‌كرد. وی‌ طی‌ّ ملاقاتی‌ كه‌ بین‌ مفتی‌ اعظم‌ اهل‌ سنّت‌، محمد فحام‌، و علمای‌ اعلام‌ تهران‌ در منزل‌ علامه‌ محمدتقی‌ قمی‌ در روز سه‌شنبه‌ 22 تیر 1350 ش‌. صورت‌ گرفت‌، در مجلس‌ مهمانی‌ سفیر مصر گفت‌:

«تصور می‌كنم‌ جناب‌ علامه‌ قمی‌ اجازه‌ بدهند كه‌ بگویم‌ هیئت‌ تقریب‌ كه‌ دارای‌ این‌ آثار گران‌بها بود و شخصیت‌هایی‌ مانند شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ و دیگران‌ كه‌ مشایخ‌ و استادان‌ ما محسوب‌ می‌شوند، در آن‌ شركت‌ داشتند، همه‌ به‌ همت‌ شخص‌ ایشان‌ (قمی‌) به‌ وجود آمد. البته‌ این‌ شخصیت‌ها كوركورانه‌ به‌ دنبال‌ این‌ اندیشه‌ نرفتند، بلكه‌ آنان‌ كسانی‌ بودند كه‌ تا به‌ طور قطع‌ و یقین‌ اندیشه‌ای‌ را صحیح‌ و سالم‌ نمی‌دانستند، گرد آن‌ نمی‌رفتند و از آن‌ پیروی‌ نمی‌كردند» (پیشین‌، ص‌378).

مرحله‌ تكوین‌ و تجهیز تقریب‌

نقش‌ دادن‌ شیخ‌ مراغی‌ در مرحله تكوین‌ و تجهیز تقریب‌ به‌ اشخاصی‌ چون‌ عبدالمجید سلیم‌ و مصطفی‌ عبدالرزاق‌ همواره‌ مورد تشویق‌ و اعجاب‌ محمدتقی‌ قمی‌ بانی‌ و مؤسس‌ تقریب‌ بود. با این‌ حال‌ او عبدالرزاق‌ را قهرمان‌ مرحله دوم‌، یعنی‌ تكوین‌ و پیدایش‌ تقریب‌، می‌داند. این‌ مرحله‌ را باید از سال‌ 1946، زمان‌ بازگشت‌ محمدتقی‌ قمی‌ به‌ مصر، تا حمایت‌ علنی‌ عبدالرزاق‌ از تقریب‌ دانست‌ كه‌ موجب‌ رسمیت‌ یافتن‌ آن‌ شد. وی‌ می‌نویسد:

«در سال‌ 1946م‌. به‌ مصر برگشتم‌. مرحله مقدماتی‌ كه‌ آن‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ بودیم‌، این‌ تجربه‌ را به‌ ما آموخت‌ كه‌ قبل‌ از هر دعوتی‌ ارتباطات‌ شخصی‌ برای‌ آمادگی‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌ و شرط‌ بقا از هر دعوتی‌ این‌ است‌ كه‌ از میدان‌ شخص‌ خارج‌ گردد و به‌ دوش‌ جماعتی‌ از افراد با ایمان‌ و با عمل‌ گذاشته‌ شود، به‌طوری‌ كه‌ اگر یكی‌ از میان‌ رود دیگری‌ به‌ جایش‌ قرار گیرد. در این‌ فترت‌، مرحله تكوین‌ آغاز گشت‌.» (پیشین‌، ص‌ 66).

این‌ مرحله‌ با تصویب‌ قانون‌ تقریب‌ در سال‌ 1947 م‌. با موفقیت‌ به‌ پایان‌ رسید كه‌ از افراد دخیل‌ در آن‌ می‌توان‌ به‌ عبدالمجید سلیم‌ رئیس‌ هیئت‌ فتوای‌ دانشگاه‌ الازهر اشاره‌ كرد. به‌ گفته‌ مرحوم‌ قمی‌، در این‌ مرحله‌ شیخ‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌ رئیس‌ الازهر در كنار این‌ دعوت‌ ولی‌ خارج‌ از جمعیت‌ تقریب‌ باقی‌ ماند تا هنگام‌ بحران‌ بهتر بتواند آنان‌ را كمك‌ كند و در واقع‌ نقش‌ سپر دفاعی‌ را به‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ واگذار كرد. علامه‌ محمدتقی‌ قمی‌ تصریح‌ می‌كند كه‌ در آن‌ موقعیت‌، مصطفی‌ عبدالرزاق‌، سلیم‌ را شیخ‌ مسلّم‌ علما و افقه‌ آن‌ها می‌دانست‌. به‌ این‌ ترتیب‌، شیخ‌ سلیم‌ وارد تقریب‌ شد. در این‌ مرحله‌ مشكلات‌ زیادی‌ برای‌ تقریب‌ پیش‌ آمد، ولی‌ همگی‌ با درایت‌ و ایمان‌ و ایستادگی‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌، عبدالمجید سلیم‌ و محمدتقی‌ قمی‌ و… پشت‌ سر گذاشته‌ شد. محمدتقی‌ قمی‌ می‌نویسد:

«اتفاقاً آن‌چه‌ از آن‌ می‌ترسیدیم‌، واقع‌ گردید؛ همین‌ كه‌ خبر پیدایش‌ دارالتقریب‌ به‌ گوش‌ افراد متعصّب‌ رسید، برآشفته‌ شده‌ و آشوب‌ به‌ پا كردند و افكار مسئولین‌ و مقامات‌ مملكتی‌ آن‌ روز مصر را مشوش‌ كردند. گمان‌ها و سوءتفاهماتی‌ در ذهن‌ آن‌ها وارد ساختند و همین‌ كه‌ كار اوج‌ گرفت‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌ در برابر مسئولین‌ امر ایستاد و از این‌ اندیشه‌ و بی‌نظری‌ مجریان‌ آن‌ و ارزش‌ شخصیت‌ و مراكز آن‌ها در مصر و سایر كشورها به‌ دفاع‌ پرداخت‌. اگر دفاع‌ این‌ مرد با ایمان‌ نبود كار اندیشه تقریب‌ در همان‌ مراحل‌ ابتدایی‌ پایان‌ یافته‌ بود. ایشان‌ بعضی‌ از اعضای‌ الازهر را برای‌ این‌ منظور انتخاب‌ و بعضی‌ از نقاط‌ اساسی‌ قانون‌ جمعیت‌ تقریب‌ را نیز تدوین‌ كرد».

سپس‌ ادامه‌ می‌دهد: «و این‌ مرحله‌، مرحله‌ای‌ بود كه‌ شیخ‌ بزرگ‌ عبدالمجید سلیم‌ با جهد و كوشش‌ و علم‌ و ایمان‌ به‌ جانب‌ تقریب‌ آمد. بعد از مدت‌ كوتاهی‌ شیخ‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌ به‌ سوی‌ پروردگار خود بازگشت‌، گویی‌ ایشان‌ رسالتی‌ برعهده‌ داشت‌ كه‌ آن‌ را به‌ انجام‌ رسانید و رفت‌». (پیشین‌).

به‌ این‌ ترتیب‌، گزینش‌ عبدالمجید از سوی‌ عبدالرزاق‌ و به‌ كار بردن‌ عباراتی‌ چون‌ شیخ‌ مسلّم‌ علما و فقیه‌ترین‌ عالمان‌، نشان‌ از وزانت‌ علمی‌ وی‌ دارد كه‌ تا آن‌ موقع‌ به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ بود. از این‌ رو با كوله‌باری‌ از علم‌ و دانش‌ به‌ یاری‌ تقریب‌ شتافت‌ تا آینده‌ای‌ متحد برای‌ جهان‌ اسلام‌ رقم‌ زند. از مراحل‌ حساس‌ دوران‌ تكوین‌، زمان‌ مربوط‌ به‌ تنظیم‌ قانون‌ جمعیت‌ تقریب‌ بود كه‌ علم‌ و دانش‌ عالی‌ عبدالمجید در این‌ مرحله‌ نیز به‌ كمك‌ تقریب‌ شتافت‌ تا آن‌ جا كه‌ استاد قمی‌ می‌نویسد: «عبدالرزاق‌ بعضی‌ از اعضای‌ علمای‌ الازهر را انتخاب‌ كرد و بعضی‌ از نقاط‌ اساسی‌ قانون‌ جمعیت‌ تقریب‌ از آثار فكری‌ اوست‌»(پیشین‌، ص‌ 46).

همان‌گونه‌ كه‌ عبدالرزاق‌ و علمای‌ دخیل‌ در تقریب‌ پیش‌بینی‌ كرده‌ بودند، به‌ زودی‌ موجی‌ از مخالفت‌ها علیه‌ نهضت‌ تقریب‌ برخاست‌ و درستی‌ تحلیل‌ و پیش‌بینی‌ اعضا را نشان‌ داد.

در این‌ مقطع‌ كه‌ عبدالمجید به‌ همراه‌ یارانش‌ در پی‌ ایجاد طرحی‌ برای‌ ایجاد الفت‌ بین‌ مسلمین‌ بودند، به‌ تعبیر شیخ‌ شلتوت‌، محیط‌ عمومی‌ پر از سرزنش‌ها و تهمت‌ها و آمیخته‌ به‌ افترا و سوءظن‌ فرقه‌ها نسبت‌ به‌ یك‌دیگر گردید. تشكیل‌ جماعت‌ تقریب‌ از مذاهب‌ مختلف‌ اسلامی‌ (مذاهب‌ چهارگانه اهل‌ سنت‌ و «مذهب‌ شیعه‌ امامی‌ و زیدی‌») پیروزی‌ آشكاری‌ بود كه‌ كینه‌توزان‌ را هراسان‌ ساخت‌.» (پیشین‌، ص‌ 246).

سنّی‌ها خیال‌ می‌كردند كه‌ دارالتقریب‌ می‌خواهد آن‌ها را شیعه‌ كند و شیعه‌ها تصور می‌كردند كه‌ ما تصمیم‌ داریم‌ آن‌ها را سنّی‌ كنیم‌. این‌ها و سایرین‌ كه‌ در حقیقت‌ هدف‌ رسالت‌ تقریب‌ را درنیافته‌ بودند و یا نمی‌خواستند دریابند، گفتند تقریب‌ می‌خواهد مذاهب‌ را الغا كند یا آن‌ها را در هم‌ ادغام‌ نماید. و نیز عده‌ای‌ كوته‌فكر و كسانی‌ كه‌ سوء غرض‌ داشتند… و یا منافع‌ خود را در تفرقه‌ و تشتت‌ می‌دیدند و یا روحشان‌ مریضی‌ و آلوده‌ به‌ هوا و هوس‌ و تمایلات‌ خاصی‌ بود، با این‌ اندیشه‌ به‌ پیكار برخاستند. اینان‌ و كسانی‌ كه‌ قلم‌های‌ خود را در معرض‌ اجاره‌ سیاست‌های‌ تفرقه‌انگیز قرار می‌دهند، هم‌چنان‌ كه‌ با هر نهضت‌ اصلاحی‌ به‌ مبارزه‌ برمی‌خیزند و از هر اقدام‌ اصلاحی‌ كه‌ باعث‌ وحدت‌ مسلمین‌ می‌شود، جلوگیری‌ به‌ عمل‌ می‌آورند، به‌طور مستقیم‌ و غیر مستقیم‌ با آن‌ به‌ نبرد پرداختند و هر كدام‌ به‌ سهم‌ خود با این‌ نهضت‌ مبارزه‌ كردند». (پیشین‌، ص‌ 34ـ33).

قانون‌ تصویبی‌ تقریب‌ در سال‌ 1947م‌. را باید نتیجه‌ تلاش‌ تمام‌ عالمان‌ حاضر به‌ ویژه‌ مصطفی‌ عبدالرزاق‌، عبدالمجید سلیم‌ و شاگرد او شیخ‌ محمود شلتوت‌ دانست‌.

مرحله‌ اجرایی‌ و نهایی‌ تقریب‌

بخشی‌ از چهره سیاسی‌ عبدالمجید سلیم‌ را باید در دارالتقریب‌ جست‌وجو كرد، همان‌گونه‌ كه‌ بخشی‌ دیگر نیز، از مطالعه‌ حضور وی‌ در الازهر به‌ دست‌ می‌آید. با این‌ كه‌ عبدالرزاق‌ از نظر سیاسی‌ اختلاف‌نظرهایی‌ با سلیم‌ داشت‌، اما سلیم‌، عبدالرزاق‌ را شخصیتی‌ صاحب‌ علم‌ و تقوا و مورد اطمینان‌ می‌دانست‌ و توسط‌ وی‌ به‌ دارالتقریب‌ راه‌ یافته‌ بود. شیخ‌ سلیم‌ با حضور در دارالتقریب‌ منشأ آثار زیادی‌ شد، هم‌ از لحاظ‌ علمی‌ و اجتماعی‌، هم‌ از لحاظ‌ جلب‌ شخصیت‌های‌ جدید به‌ دارالتقریب‌ كه‌ پشتوانه آینده‌ آن‌ شدند، مانند شاگردش‌ شیخ‌ شلتوت‌، و هم‌ از جهت‌ دفاع‌ مستحكم‌ در برابر حمله‌ برخی‌ شیوخ‌ الازهر به‌ اندیشه‌ اصلاح‌گرایانه‌ در باب‌ تقریب‌ بین‌ مذاهب‌ اسلامی‌. (ر.ك‌: موثقی‌، 1371، ص‌ 148).

مصطفی‌ عبدالرزاق‌ بعد از زحمات‌ زیاد و اتمام‌ این‌ بخش‌ حیاتی‌ از پروژه تقریب‌، دار فانی‌ را وداع‌ گفت‌ و از آن‌ پس‌ بود كه‌ مرحله اجرایی‌ آغاز شد. عالمان‌ بزرگ‌ در پی‌ طرح‌ریزی‌ فردایی‌ متحد برای‌ امّت‌ اسلام‌ بودند. تا این‌ مرحله‌ از تقریب‌ را عمدتاً محمدمصطفی‌ مراغی‌ (1945 ـ 1935) و مصطفی‌ عبدالرزاق‌ (1947 ـ 1945) با همراهی‌ و مجاهدت‌ مردانی‌ چون‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ و شیخ‌ محمدحسین‌ كاشف‌الغطا (راهبری‌ و هدایت‌ كرده‌ و به‌ سلامت‌ به‌ سرمنزل‌ مقصود رسانده‌ بود و اكنون‌ (1948) نوبت‌ مردانی‌ دیگر بود كه‌ این‌ راه‌ را بپیمایند.

بعد از عبدالرزاق‌، ریاست‌ الازهر به‌ محمد مأمون‌ الشناوی‌ (1950ـ1948) سپرده‌ شده‌ بود، از این‌ رو عبدالمجید سلیم‌ فارغ‌ از مسئولیت‌ اجرایی‌ و سنگین‌ ریاست‌، هم‌چنان‌ می‌توانست‌ با فراغ‌ بال‌ به‌ اندیشه تقریب‌ بپردازد و برای‌ آن‌ تلاش‌ كند.(5) در این‌ جا به‌ گوشه‌ای‌ از نقش‌ سلیم‌ از نگاه‌ محمدتقی‌ قمی‌ مؤسس‌ و دبیركل‌ دارالتقریب‌ اشاره‌ نمود و نقش‌ وی‌ را در دوره‌های‌ مختلف‌ تقریب‌ بررسی‌ می‌كنیم‌.

شخصیت‌هایی‌ از رؤسای‌ الازهر كه‌ به‌ صورت‌ مستقیم‌ و غیر مستقیم‌ در دعوت‌ تقریب‌ سهیم‌ بوده‌اند، عبارت‌اند از: محمدمصطفی‌ مراغی‌، مصطفی‌ عبدالرزاق‌، عبدالمجید سلیم‌.

مدتی‌ بعد از آغاز فعالیت‌ تقریب‌، انقلاب‌ مصر (1952) به‌ وقوع‌ پیوست‌ و فاروق‌ از قدرت‌ بركنار شد. هر چند عبدالمجید سلیم‌ و همكارانش‌ به‌ تلاش‌های‌ خود ادامه‌ می‌دادند، اما حكومت‌ جدید تا حدود یك‌ سال‌ و نیم‌ نسبت‌ به‌ تقریب‌ نظر مساعدی‌ نشان‌ نمی‌داد و می‌خواست‌ بداند «این‌ دعوت‌ چیست‌، از كجا آمده‌ و چه‌ نقشه‌ای‌ دارد و چطور شده‌ كه‌ این‌ چنین‌ كارش‌ گرفته‌ و این‌ شخصی‌ كه‌ از ایران‌ آمده‌ و این‌ تشكیلات‌ را راه‌ انداخته‌، هم‌ شیعه‌ است‌ و هم‌ غیر مصری‌، چطور شده‌ كه‌ تمام‌ رجال‌ را به‌ دور خود جمع‌ كرده‌ و بالاخره‌ نیرویش‌ چیست‌ و از كجا تقویت‌ می‌شود». (بی‌آزار شیرازی‌، 1378، ص‌ 31 و 30). این‌ وضع‌ به‌ جایی‌ رسید كه‌ رفت‌ و آمد افراد دارالتقریب‌ را كنترل‌ می‌كردند و به‌ گفته قمی‌ در دیدار با ناصر، مجله رسالةالاسلام‌ با فقر مالی‌ اداره‌ می‌شد و نویسندگان‌، مقالات‌ مجانی‌ می‌دادند. (بی‌آزار شیرازی‌، 1377، ص‌ 34).

در هر صورت‌، دارالتقریب‌ هم‌چنان‌ به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ داد و افراد مهمی‌ مثل‌ ابراهیم‌ الطحاوی‌ از همقطاران‌ ناصر را هم‌ به‌ امور مذهبی‌ جذب‌ كرد،به‌ گونه‌ای‌ كه‌ وی‌ بعدها،رییس‌ هیئت‌ شباب‌المسلمین‌ مصر شد. (پیشین‌).

در چنین‌ موقعیت‌ مهم‌ و حساسی‌ بیش‌ترین‌ كمك‌ها از سوی‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ بود. دوره اصلی‌ تلاش‌های‌ عبدالمجید سلیم‌ در تقریب‌ بین‌ مذاهب‌، مربوط‌ به‌ دوران‌ ریاست‌ وی‌ در الازهر است‌. وی‌ در این‌ مقطع‌ خدمات‌ زیادی‌ به‌ اندیشه تقریب‌ بین‌ مذاهب‌ نمود. محمدتقی‌ قمی‌ به‌ صورت‌ فهرست‌وار درباره این‌ دوره‌ از زندگی‌ وی‌ می‌نویسد:

«میزان‌ علاقه‌ و دلبستگی‌ وی‌ به‌ تقریب‌ به‌ گونه‌ای‌ بود كه‌ وی‌ با این‌ كه‌ پس‌ از چند سال‌ رییس‌ الازهر شد، باز به‌ عضویت‌ خود در جمعیت‌ ادامه‌ داد و حتی‌ بیش‌تر نامه‌های‌ خود را با عنوان‌ شیخ‌ الازهر و نائب‌ رییس‌ جمعیت‌ تقریب‌ امضا می‌كرد. در عهد او بود كه‌ فصل‌ تازه‌ای‌ در ارتباط‌ میان‌ سنی‌ و شیعه‌ گشوده‌ شد. او باب‌ نامه‌نگاری‌ را با علمای‌ شیعه‌ گشود و پاسخ‌ آن‌ها را دریافت‌ نمود و برای‌ اولین‌ بار دانشگاه‌ الازهر را كه‌ منحصر به‌ مذاهب‌ چهارگانه‌ تسنن‌ بود، به‌ صورت‌ دانشگاه‌ عمومی‌ اسلامی‌ درآورد تا به‌ ماده‌ واحده‌ای‌ كه‌ راجع‌ به‌ دانشگاه‌های‌ اسلامی‌ در قانون‌ اساسی‌ تقریب‌ آمده‌ بود، عمل‌ كند و او برای‌ اولین‌ بار بعضی‌ از احكام‌ و قوانین‌ شیعه‌ را كه‌ در نظرش‌ از سایر قوانین‌ بهتر بود، در قانون‌ مصر در قوانین‌ مربوط‌ به‌ احوال‌ شخصی‌ وارد كرد و او بود كه‌ به‌ دارالتقریب‌ پیشنهاد چاپ‌ تفسیر مجمع‌البیان‌ را داد». (پیشین‌، ص‌ 48 و 47).

شیخ‌ سلیم‌ در برابر فتنه‌ تفرقه‌

از آغاز فعالیت‌ دارالتقریب‌ بیش‌ از همه مخالفان‌، دو جریان‌ در پیوند با هم‌، علیه‌ این‌ جمعیت‌ و همبستگی‌ آن‌ وارد عمل‌ شدند؛ یكی‌ استعمار و سیاست‌های‌ استعماری‌ و دیگری‌ دولت‌ سعودی‌ با كمك‌ عوامل‌ سیاسی‌ و وهابی‌ و نویسندگان‌ مزدور وابسته‌ به‌ استعمار كه‌ انواع‌ كتاب‌ها و تبلیغات‌ دورغ‌ را علیه‌ شیعه‌ نشر می‌دادند. به‌ خصوص‌ این‌ كه‌ وهابی‌ها و سعودی‌ها به‌ تأثیر از سیاست‌های‌ استعماری‌ غرب‌، فكر می‌كردند با وجود دارالتقریب‌، تبلیغات‌ ضد شیعی‌ آنان‌ خنثی‌ می‌شود. هم‌چنین‌ حضور حسن‌البنا رهبر اخوان‌المسلمین‌ در دارالتقریب‌ برای‌ آنان‌ بسیار گران‌ آمده‌ بود، زیرا این‌ امر مانع‌ پیشرفت‌ دعوت‌ و تبلیغ‌ وهابی‌گری‌ در میان‌ اخوان‌المسلمین‌ می‌شد. از این‌ رو تلاش‌ می‌كردند حسن‌

البنا را مجبور به‌ كناره‌گیری‌ از دارالتقریب‌ كنند.

در حالی‌ كه‌ شیخ‌ سلیم‌ در راستای‌ اهداف‌ مقدس‌ دارالتقریب‌ مشغول‌ تهیه‌ مقدمات‌ صدور فتوای‌ جواز پیروی‌ از مذهب‌ شیعه‌ بود، ایادی‌ استعمار و دشمنان‌ مشترك‌ شیعه‌ و سنی‌، كتابی‌ را از یكی‌ از علمای‌ شیعه‌ دوره صفویه‌ علیه‌ اهل‌ سنت‌ و شیخین‌ ـ ظاهراً كتاب‌ منسوب‌ به‌ شیخ‌ علی‌ كركی‌ است‌ ـ از طریق‌ پست‌ برای‌ تمام‌ اعضای‌ دارالتقریب‌ فرستادند. این‌ كتاب‌ در بسته‌هایی‌ با عنوان‌ «نفحات‌ اللاهوت‌ فی‌ وجوب‌ سب‌ّ الجب‌ّ و الطاغوت‌» ارسال‌ گردید، بدون‌ این‌ كه‌ تاریخ‌ چاپ‌ یا نام‌ چاپ‌خانه‌ یا كشور محل‌ چاپ‌ در آن‌ معلوم‌ باشد. به‌ علاوه‌، هر كدام‌ از بسته‌ها از كشورهای‌ مختلف‌ اروپایی‌ فرستاده‌ شده‌ بود و معلوم‌ نبود كه‌ مبدأ، كدام‌ یك‌ از این‌ كشورها است‌. كار ارسال‌ این‌ بسته‌ها هم‌ جهت‌ اطمینان‌ از رسیدن‌ آن‌ به‌ دست‌ اعضای‌ تقریب‌، دوبار صورت‌ گرفته‌ بود.

توزیع‌ این‌ كتاب‌، فتنه‌ و هنگامه‌ای‌ برپا كرد، به‌ خصوص‌ برای‌ جمعیت‌ تقریب‌ كه‌ با زحمت‌ در دارالتقریب‌ شركت‌ می‌كردند و مورد ملامت‌ مردم‌ و متعصّبان‌ بودند.

رجال‌ تقریب‌ در اولین‌ جلسه‌ای‌ كه‌ به‌ دنبال‌ این‌ جریان‌ گرفتند، با عصبانیت‌ زیاد نسخه‌ای‌ از این‌ كتاب‌ را به‌ یك‌دیگر نشان‌ داده‌ و گفتند: «ما آمده‌ایم‌ این‌جا چه‌ كار كنیم‌؟ ما چه‌ الزامی‌ داشتیم‌ كه‌ با دچار كردن‌ خود به‌ انواع‌ گرفتاری‌ها، از شیعه‌ای‌ دفاع‌ كنیم‌ كه‌ این‌ چنین‌ نسبت‌ به‌ اصحاب‌ بدگویی‌ می‌كند و تا این‌ حد پیش‌ رفته‌ است‌؟»

پس‌ از پایان‌ سخنان‌ مخالفین‌، شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ برخاست‌ و گفت‌: «ای‌ برادران‌! اگر كسی‌ پدران‌ شما را سب‌ و لعن‌ كند او را از اسلام‌ خارج‌ می‌دانید؟ برادری‌ دینی‌ خود را با او قطع‌ می‌كنید؟ گفتند: نه‌.

شیخ‌ گفت‌:

اصحاب‌ نیز پدران‌ روحانی‌ ما هستند و اگر كسی‌ نسبت‌ به‌ بعضی‌ از آن‌ها دچار بدبینی‌ بوده‌ و به‌ آن‌ها ناسزا گوید، موجب‌ خروج‌ وی‌ از اسلام‌ و برادری‌ اسلامی‌ نخواهد گشت‌. به‌ علاوه‌، اگر این‌ مصائب‌ و تفرقه‌ و جدایی‌ها نبود كه‌ لزومی‌ نداشت‌ ما در این‌جا دور هم‌ جمع‌ شویم‌. ما در این‌جا گرد هم‌ آمده‌ایم‌ تا مشكلات‌ و بیماری‌های‌ اجتماعی‌ را بررسی‌ كنیم‌ و به‌ درمان‌ اساسی‌ آن‌ها بپردازیم‌».

بالاخره‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ آن‌ها را آرام‌ ساخت‌ اما این‌ توطئه‌ باعث‌ شد كه‌ شیخ‌ نتواند فتوای‌

تاریخی‌ خود را مبنی‌ بر جواز پیروی‌ از مذهب‌ شیعه‌ صادر كند و این‌ كار چندین‌ سال‌ به‌ تأخیر افتاد تا این‌ كه‌ به‌ دست‌ شاگرد توانایش‌ شیخ‌ محمود شلتوت‌ انجام‌ گرفت‌. این‌ افتخار بزرگی‌ برای‌ تمام‌ مسلمانان‌ جهان‌ بود، زیرا تا كنون‌ هیچ‌ یك‌ از مذاهب‌ جهان‌ نتوانسته‌اند میان‌ خود این‌ چنین‌ تقریب‌ و همبستگی‌ برقرار سازند. چنان‌كه‌ یكی‌ از شعبه‌های‌ مسیحیت‌، یعنی‌ كاتولیك‌، گذشته‌ از این‌ كه‌ شعبه دیگر مسیحیت‌، یعنی‌ پروتستان‌، را به‌ هیچ‌ وجه‌ قبول‌ ندارد، نتوانست‌ حتی‌ عقد ازدواج‌ هر یك‌ از فرقه‌های‌ خود را به‌ دیگری‌ بقبولاند. (بی‌آزار شیرازی‌، 1379، ص‌ 194ـ191 و بی‌آزار شیرازی‌، 1377، ص‌343).

ارتباط‌ سلیم‌ با آیت‌ الله‌ بروجردی‌

گام‌ دیگری‌ كه‌ عبدالمجید سلیم‌ و دیگر اركان‌ تقریب‌ در مسیر گسترش‌ تقریب‌ برداشتند ایجاد ارتباط‌های‌ گسترده‌ با عالمان‌ دیگر كشورها و مذاهب‌ بود. این‌ ارتباطات‌ با علمای‌ كشورهای‌ گوناگون‌ مانند پاكستان‌، برخی‌ كشورهای‌ آفریقایی‌ و… ادامه‌ یافت‌ و بارها تا مراحل‌ حل‌ مشكلات‌ آنان‌ پیش‌ رفت‌. در این‌ میان‌، ارتباط‌ عبدالمجید سلیم‌ و بعد از وی‌ شاگردش‌ شیخ‌ محمود شلتوت‌ با علمای‌ شیعه‌ به‌ عنوان‌ صاحبان‌ فقه‌ پویا و مجتهدان‌ آزاداندیش‌، توجه‌ محققان‌ را به‌ خود جلب‌ می‌كند. ارتباطات‌ از طرق‌ مختلف‌ مانند مكاتبه‌، اعزام‌ نماینده‌، ملاقات‌ و… انجام‌ می‌گرفت‌. در یكی‌ از این‌ نامه‌ها، شیخ‌ سلیم‌ به‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ كه‌ پیامی‌ شفاهی‌ برایش‌ فرستاده‌ بود، می‌نویسد:

«پیام‌ شفاهی‌ از طریق‌ آقای‌ قمی‌ رسید. از حمایت‌ها و اعتماد حضرت‌عالی‌ به‌ این‌جانب‌ و از این‌ كه‌ فكر تقریب‌ بین‌ مذاهب‌ اسلامی‌ مورد عنایت‌ فراوان‌ شماست‌ تشكر می‌كنم‌». (بی‌آزار شیرازی‌، 1377، ص‌ 7 و 276).

سپس‌ با اشاره‌ به‌ دسیسه‌های‌ گذشته‌ مغرضین‌ در باز داشتن‌ مسلمین‌ از حق‌ فهم‌ و درك‌ صحیح‌ اسلام‌ و ایجاد تفرقه‌ و اختلاف‌، لزوم‌ تبادل‌ رأی‌ و مشورت‌ میان‌ آنان‌ را تأكید می‌كند و نخستین‌ قدم‌ واجب‌ برای‌ علما را این‌ می‌داند كه‌ «آن‌چه‌ را مربوط‌ به‌ این‌ افتراق‌ و پراكندگی‌ است‌ از اذهان‌ مردم‌ دور سازیم‌ و صفحات‌ روشن‌ و طرح‌های‌ اسلامی‌ و شریعت‌ سهل‌ و آسان‌ اسلام‌ را انتشار دهیم‌».

آیت‌الله‌ بروجردی‌ نیز در جواب‌، نامه‌ای‌ به‌ ایشان‌ نوشت‌ و در آن‌ نامه‌ از هدف‌ تقریب‌، تمجید فراوان‌ نموده‌ و متذكر شد كه‌ من‌ هم‌ تا جایی‌ كه‌ امكان‌ داشته‌ باشد برای‌ از بین‌ بردن‌ موجبات‌ نفاق‌ كوشش‌ و جدیت‌ می‌كنم‌. هم‌چنین‌ نامه‌های‌ دیگری‌ بین‌ آن‌ها رد و بدل‌ شد.

علامه‌ محمدتقی‌ قمی‌ درباره میزان‌ احترام‌ عبدالمجید سلیم‌ به‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ در مسیر تقریب‌ بین‌ مذاهب‌ می‌نویسد:

«هرگاه‌ نامه‌ آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ را برای‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌، رئیس‌ جامع‌ الازهر، می‌بردم‌، ایشان‌ بلند می‌شدند و نامه‌ را می‌گرفتند و می‌بوسیدند و آن‌گاه‌ می‌نشستند». (احمدی‌ و دیگران‌، 1379، ص‌ 15).

آیت‌الله‌ واعظ‌زاده خراسانی‌ هم‌ در ارزیابی‌ نامه‌های‌ رد و بدل‌ شده‌ بین‌ این‌ دو شخصیت‌ بزرگ‌ علمی‌ و مذهبی‌ چنین‌ می‌گوید:

«از نامه‌هایی‌ كه‌ بین‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ و عبدالمجید سلیم‌ و محمود شلتوت‌ رد و بدل‌ شده‌، فهمیده‌ می‌شود كه‌ مرحوم‌ بروجردی‌ از تلاش‌ آنان‌ در راه‌ اتحاد تقدیر می‌كرد. در یك‌ جلسه‌ خصوصی‌ فرمود:

مرحوم‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ وقتی‌ متذكر فاجعه‌ كربلا می‌شد، می‌گفت‌: این‌ فاجعه‌ لكه‌ ننگی‌ در تاریخ‌ اسلام‌ است‌ و بسیار متأثر می‌گردید…»(6) (پیشین‌، ص‌ 235).

میزان‌ اهتمام‌ عبدالمجید سلیم‌ و دست‌اندركاران‌ تقریب‌ به‌ ارتباط‌ با علمای‌ مذاهب‌، به‌ویژه‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌، به‌ حدی‌ بود كه‌ حتی‌ اخبار مربوط‌ به‌ مریضی‌ و سلامتی‌ وی‌ را هم‌ در رسالةالاسلام‌ یادآور می‌شدند و به‌ این‌ طریق‌ بر پیوند دشمن‌شكن‌ مسلمین‌ در هر فرصتی‌ افزوده‌ می‌شد.

…………………………………………………………………………….

1- قریه «میت‌ شهالة» از شهرك‌های‌ «مدینةالشهداء» منوفیه‌ است‌. یاقوت‌ می‌گوید: «منوف‌» از روستاهای‌ مصر قدیم‌ است‌ كه‌ در فتوحات‌ مصر نیز نامی‌ از آن‌ برده‌ می‌شود. معمولاً واژه كورة هم‌ به‌ آن‌ اضافه‌ می‌كنند و «كورة رمسیس‌ و منوف‌» می‌گویند. جایی‌ كه‌ از كشتزارها و آبادی‌ها… پایین‌تر است‌ و به‌ بخش‌ كورة آن‌، امروزه‌ منوفیه‌ می‌گویند. (معجم‌البلدان‌، ج‌ 5، ص‌ 216؛ المعجم‌ الوسیط‌، ج‌

2 – شیخ‌ شلتوت‌ در مصاحبه‌ با روزنامه اطلاعات‌ درباره شكل‌گیری‌ جماعت‌ تقریب‌ می‌گوید: «افتخار همكاری‌ من‌ از روز اول‌ شكل‌ گرفت‌ و استاد مغفور ما شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ شیخ‌ سابق‌ الازهر مرا دعوت‌ كرد و من‌ فهمیدم‌ كه‌ او و شیخ‌ مراغی‌ و عبدالرزاق‌ آرزوهای‌ زیادی‌ در این‌ زمینه‌ دارند لذا من‌ هم‌ در رسالةالاسلام‌ بحثی‌ قرآنی‌ را شروع‌ كردم‌». (رسالةالاسلام‌، سال‌ 11، ص‌ 219).

3- درباره ویژگی‌های‌ اخلاقی‌ وی‌ از جمله‌ عدالت‌طلبی‌ در تمام‌ ابعاد، در بخش‌ ویژگی‌های‌ اخلاقی‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت‌.

4- پیرامون‌ ویژگی‌های‌ علمی‌ سلیم‌، از جمله‌ خصوصیات‌ فقهی‌ او در فصلی‌ جداگانه‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت‌.

5- بعد از محمدمأمون‌، ریاست‌ الازهر به‌ عبدالمجید سلیم‌ (1951ـ1950) ابراهیم‌ حمروش‌ (1952ـ1951)، بار دیگر عبدالمجید سلیم‌ (1952)، محمدالخضر حین‌ مالكی‌ (1954ـ1952)، عبدالرحمن‌ تاج‌ (1958ـ1954) و بالاخره‌ محمود شلتوت‌ (1958) رسید و در طول‌ این‌ مدت‌ اندیشه تقریب‌ با مدیریت‌ محمدتقی‌ قمی‌ سامان‌ یافت‌.

6- شاگرد وی‌ شیخ‌ شلتوت‌ هم‌ چنین‌ بود. استاد عبدالكریم‌ بی‌آزار شیرازی‌ در مورد او می‌نویسد: «وی‌ مانند استادش‌ شیخ‌ عبدالمجید سلیم‌ از مظالم‌ بنی‌امیه‌ نسبت‌ به‌ امام‌ حسین‌7 و سایر اهل‌بیت‌: متأثر بود و در دوران‌ ریاست‌ او در الازهر در روز عاشورا در محوطه جامع‌ الازهر مراسم‌ عزاداری‌ امام‌ حسین‌(ع) را برگزار می‌كرد». (بی‌آزار شیرازی‌، 1379، ص‌ 20).

منابع‌ و مآخذ:

ـ احزاب‌ سیاسی‌ در مصر.

ـ الفتاوی‌ الاسلامیه‌ من‌ دارالافتاء المصریة، ج‌ 1.

ـ الفتاوی‌ الجدیدة.

ـ به‌ كوشش‌ احمدی‌ و دیگران‌، چشم‌ و چراغ‌ مرجعیت‌، مصاحبه‌های‌ ویژه مجله‌ حوزه‌ با شاگردان‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، قم‌، 1379.

ـ بی‌آزار شیرازی‌، عبدالكریم‌، اسلام‌ آیین‌ همبستگی‌، مؤسسه‌ انتشارات‌ بعثت‌، 1354 و زكات‌ علم‌، چاپ‌ دوم‌، تهران‌، 1378.

ـ بی‌آزار شیرازی‌، عبدالكریم‌، توحید كلمه‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌، تهران‌، 1404 ق‌، ج‌ 2.

ـ شیخ‌ محمود شلتوت‌، طلایه‌دار تقریب‌، مجمع‌ جهانی‌ تقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌، تهران‌، 1379.

ـ همبستگی‌ مذاهب‌ اسلامی‌، سازمان‌ فرهنگ‌ و ارتباطات‌ اسلامی‌ (مجمع‌ جهانی‌ تقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌)، تهران‌، 1377.

ـ بیومی‌، محمدرجب‌، الازهر بین‌ السیاسة و حریةالفكر، القاهره‌، دار الهلال‌، 1983 م‌.

ـ خاطرات‌ حسن‌ البنا، ترجمه‌ استاد جلال‌الدین‌ فارسی‌.

ـ خفاجی‌، محمد عبدالمنعم‌، الازهر فی‌ الف‌ عام‌، ج‌ 1.

ـ دداج‌، بایار، دانشگاه‌ الازهر، تاریخ‌ هزار ساله‌ تعلیمات‌ اسلامی‌، ترجمه آذرمیدخت‌ و مشایخ‌ فریدنی‌.

ـ رسالة الاسلام‌، مجلة اسلامیة عالمیة، دار التقریب‌ بین‌ المذاهب‌ اسلامیة، قاهره‌، سال‌ 6.

ـ رضوی‌، مرتضی‌، فی‌ سبیل‌ الوحدة الاسلامیة، مطبوعات‌ النجاج‌ بالقاهرة.

ـ رفعت‌ سید احمد، الدین‌ و الدولة و الثورة، الدار الشرقیه‌.

ـ مشیخة الازهر، ج‌ 2.

ـ موثقی‌، سید احمد، استراتژی‌ وحدت‌ در اندیشه سیاسی‌ اسلام‌، مركز انتشارات‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ قم‌، قم‌، 1371، ج‌ 2.

ـ نقوی‌، علی‌محمد، شكوفایی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در مصر، مؤسسه‌ تحقیقاتی‌ و انتشاراتی‌ نور، تهران‌، 1361.

منبع: برگرفته ازسایت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.

 

 

 

پاسخی بگذارید