محمد علی سلطانی
نوآوری و خلاّقیت مرحوم آیةاللّه بروجردی، زبانزد شاگردان وی و فقیهان معاصر بوده است. نبوغ بالا و شگفتآور او، در كنار اعتماد به نفس و پرهیز از تحت تأثیر قرار گرفتن وی از شیوهها و مبانی متداول، از ایشان شخصیتی مبتكر و خلاّق ساخت. همین ویژگی او موجب گرهگشاییهای فراوانی در ساحت فقه، اصول، رجال و حدیث از سوی وی گشت. فقیهان، اصولیان و رجالیان معاصر به طور پراكنده به پارهای از ابتكارات مرحوم بروجردی در قلمرو فقه، اصول و رجال اشاره كردهاند؛ امّا در حوزه حدیث، كار سترگ وی مورد توجّه قابل انتظار قرار نگرفت و كتاب جامع احادیث الشیعه بسان كتاب مرجع در حوزههای استنباط مسائل فقهی مطرح نشد. به نظر میرسد كمرنگی رویكرد به كتاب یاده شده ناشی از ناآشنایی و یا كمآشنایی محققان به ابتكارات موجود در این جامع حدیثی است. چنین واقعیتی بایستگی طرح مبحث شناخت جامع احادیث الشیعه را به روشنی مینمایاند. در این نوشتار، بحث یادشده را با مبحث چرایی رویكرد مرحوم بروجردی به تدوین جامع احادیث الشیعه میآغازیم.
هدف نگارش كتاب
مرحوم بروجردی از فقیهانی بود كه باور جدّی بر بهكارگیری حدیث در مقام استنباط داشت و بر همین اساس تلاشهای فراوانی برای رفع موانع بهكارگیری حدیث در حوزه اجتهاد كرد.
بهرهگیری از روشهایی كه موجب محدود كردن دایره روایات مرسل، مجهول و مبهم میگردید از جمله این تلاشهای قابل ستایش است.(2) همچنین ارتقای شأن كتب فقیهان نخستین و همافق ساختن متون آنها با روایتهای موثّق گامهایی بود كه مرحوم بروجردی در راستای برجسته كردن نقش حدیث در استنباط احكام فقهی برداشت.(3)
مرحوم بروجردی بر جوامع حدیثی گذشتگان آگاهی فراوان داشت و از نقاط قوّت و ضعف آنها مطلع بود(4) و به مقدار كارآیی آنها در حوزه اجتهاد واقف بود. وجود روایات تقطیع شده و گرد نیامدن همه روایتهای مربوط به یك مسئله در یك جا، وفور نقلهای معلّق و نقصهایی از این دست، مرحوم بروجردی را به تدوین جامع حدیثی خالی از این نواقص مصمّم ساخت.
فرزند آن مرحوم در مقدّمهای كه بر این كتاب نوشته است، دیدگاه پدرش را نسبت به نقاط قوّت و ضعف یكی از جوامع حدیثی چنین گزارش میكند:
آن مرحوم همواره میگفت: شیخ حرّ عاملی مؤلّف كتاب وسائلالشیعه در نگارش آن، رنج فراوانی بر خود هموار ساخت و در گردآوری احادیث، باببندی و تنظیم آن همه تلاش و عمر خویش را به كار گرفت و به بهترین شكل آن را نگاشت. وی بر گردن همه ما حق بزرگی دارد. خداوند بر تلاشهایش مُهر رضا و قبولی زند. با این حال كتاب وی نیازمند تنقیح، پاكسازی و تكمیل است؛ زیرا كتاب وی به كتابهای فقهی شبیهتر است تا كتب حدیثی و در واقع تصمیم آن مرحوم به گردآوری آن بخش از روایتها بود كه به گمانش بر فرعی از فروع فقهی دلالت داشت و در پی نظامدهی كامل روایات نبود. از این روی، در مواردی كه نباید احادیث را در كنار هم میچید، كنار هم آورده است و در مواردی دیگر روایتهایی را كه باید كنار هم میآورد، جدا از همدیگر آورده است. در خیلی جاها احادیث را در جای مناسب خود قرار نداده است و در باب دیگری آورده است. روایتهای كتب اربعه را مطابق متن آنها در كتابهای یاد شده ذكر نكرده است؛ بلكه روایت را از یكی از مشایخ نقل كرده و آنگاه یادآور شده كه كلینی، شیخ و یا صدوق هم روایت را نقل كردهاند و گاه متن روایتها به گونهای با متن كتب اربعه فرق میكنند كه موجب تغییر معنا میگردند. این كمتوجّهی در روایتهای منقول از غیر كتب اربعه به مراتب بیشتر است و چه بسا آداب و سنن را با احكام فقهی درهم آمیخته است و گاه آدرس روایتهایی را كه در متن به آنها اشاره كرده است، به طور دقیق ذكر نمیكند و با تعبیری از قبیل «تقدّم مایدل علی ذلك و یأتی» در پایان اكثر بابها از آدرس روایتها میگذرد. از این روی، كسی كه علاقهمند به آگاهی از آن روایتها باشد، مجبور است از آغاز تا پایان كتاب را مرور كند. بدیهی است چنین شیوهای بسیار نادرست است.
در ضمن مرحوم صاحب وسائل آیات مرتبط با احكام را نیز نیاورده است و میرزای نوری صاحب مستدرك الوسائل هم با آن كه به استدراك اخبار پرداخته، ولی آیات را نیاورده است. با این حال، در مجموعه وسائلالشیعه تكرار بابها یا احادیث و تقطیع اخبار و سندها كم نیستند.(5)
بر پایه وجود چنین ضعفهایی در جوامع حدیثی پُركار برد، امكان دست نیافتن فقیه به همه احادیث موجود درباره هر كدام از فروع فقهی، قابل تصور بود و چه بسا فقیهی با توجّه به تقطیع روایتها نمیتوانست فضای صدور روایت و قراین موجود در متن روایت را به درستی كشف كند و در نتیجه ممكن بود در فهم درست روایت و دستیابی به مقصود معصوم7 ناكام گردد. مرحوم بروجردی كه در فهم روایت، قراین گفتاری و فضای صدور روایت را به طور جدّی مؤثر میدانست، چنین ضعفها را در جوامع روایی برنمیتابید. از این روی، به فكر چاره افتاد. فرزند ایشان مینویسند:
مرحوم بروجردی میفرمودند: هرگاه به فكر چنین ضعفهایی میافتم، میاندیشم كه اگر روزگار همراهی كند و خداوند مهربان توفیق رفیق راه سازد، جامع روایی تألیف كنم كه همه بهرهها و سودمندیها را در بر داشته باشد و همه آیات و روایتهای مرتبط با فروع فقهی و اصولی را كه در استنباط فقهی بدانها نیاز است در آن بیاورم. از تكرار، تقطیع و افزودنیهای غیرلازم پرهیز كنم، تا راه دستیابی به احادیث آسان گردد و فقیه با داشتن آن، نیازمند كتاب دیگری نباشد.
بدیهی بود كه مرحوم بروجردی با توجّه به فراوانی مسئولیتهای علمی و اجتماعی و تصدّی مقام مرجعیت، به تنهایی نمیتوانست چنین اندیشهای را تحقق ببخشد؛ چون این كار بزرگ، نیازمند مجموعهای محقق و آشنا به احادیث بود تا زیر نظر ایشان و با اشراف علمی وی چنین كاری را سامان بخشند. از این روی، بنا به گزارش فرزندش:
وی گروهی از اهل فضل و دانشوران را گرد آورد(6)و دیدگاه خویش و تصمیم خود را با آنان در میان گذاشت. امكانات را فراهم ساخت و آنان را به تألیف كتاب دستور داد. دشواریها را برطرف كرد و چگونگی باب بندی و ترتیب و زیباترین شیوه نظم را با آنان مطرح كرد.
ارزش كار را نمایاند و با یاد كرد اجر اخروی آن، آنان را به انجام كار تشویق كرد.(7)
شیوه كار
كتاب با روش و شیوه ویژهای تنظیم گشته است. روشی كه از بهترین بهرهدهی و كمترین نقص و كمبود برخوردار است. امتیازهای جوامع حدیثی گذشته را در خود گرد آورده و نواقص آنها را كنار گذاشته است. از روشی منطقی و معقول و قابل دفاع برخوردار میباشد. در ذیل به پارهای از امتیازات روش كار و تنظیم كتاب اشاره میگردد:
یادكرد آیات قرآنی
قرآن یكی از منابع مهم، بلكه مهمترین منبع اخذ معارف دینی و احكام عملی در اسلام است. احادیث در واقع مفسّر و تبیین كننده آیات قرآنی میباشند. نقل روایات بدون آیات قرآنی موجب میگردد فقیه در ادامه كارِ استنباط كمكم از بهره گیری از آیات قرآنی فاصله بگیرد و در نتیجه احكام و فتاوی استنباط شده از پشتوانه قرآنی محروم گردد. گسترش حوزه كاری فقیه و كمبود فرصت، وی را به سوی بهره گیری از آسانترین شیوه مراجعه به منابع سوق میدهد و هنگامی كه روایات فقهی بر پایه مسائل و فروع فقهی تنظیم شده باشد و در آغاز هر باب آیات قرآنی آورده نشود، در عمل، فقیه از رجوع به آیات قرآنی در هر فرعی از فروع فقهی غافل میگردد. كتاب وسائلالشیعه كه از پُركاربردترین كتب حدیثی در مقام استنباط احكام است از این نقص برخوردار است. چنان كه كتب اربعه حدیثی نیز چنین هستند. پارهای از جوامع حدیثی از قبیل بحارالأنوار چنین نقصی ندارند؛ لكن این قبیل مجموعههای حدیثی به سبب گستردگی موضوعات آن چندان در مقام استنباط كاربُرد ندارند و به عنوان منبع حدیثی برای كار استنباط حكم فقهی در حوزههای علمی مطرح نیستند. جامع احادیث الشیعه این نقص را برطرف كرده است و در آغاز هر كتاب آیاتی آورده است كه امكان كاربرد آن در فروعات كتاب موجود است.
تنظیم منطقی
كتاب جامع احادیث الشیعه از نظمی منطقی برخوردار است. پیش از آغاز كتاب الطهارة كه معمولاً در كتابهای فقهی، نخستین كتاب به شمار میآید، در جامع احادیث الشیعه، كتابی به عنوان «مقدّمات» قرار داده شده است. این كتاب شامل مباحث ذیل ـ كه زیربنای مباحث فقهیاند ـ میباشد:
وجوب آموزش علم، حجّیت ظواهر قرآن، اعتبار و حجّیت سنّت پیامبر اكرم9، حجّیت فتوا و نظر امام معصوم7، اعتبار خبر راویان موثّق، روش حل تعارض روایتها، حجّیت نداشتن قیاس، شبهه وجوبی و تحریمی، مشروط بودن تكلیف به عقل و به بلوغ، وجوب نیت، علایم اعمال و رفتارهای ریایی، عُجب در عمل و بزرگ تلقّی كردن اعمال خیری كه انسانی انجام میدهد، لزوم شتاب در انجام كارهای نیك، اشتراط پذیرش اعمال انسانی به اعتقاد به امامت و ولایت اهلبیت: و دعایم و پایههای اصلی دین اسلام و مهمترین فرایض دینی.
این مباحث از جمله بحثهایی هستند كه در همه اعمال و رفتار انسانی و تلاشهای استنباطی فقیهان مورد توجّه است و فقیهان باید از این گروه روایتها اطلاع كافی داشته باشند.
پس از كتاب «مقدّمات» كتب دیگر از قبیل كتاب «الطهارة» شروع میشود كه در تنظیم آنها نیز روش منطقی ترتب مباحث پسین بر مطالب پیشین مراعات شده است.
نقل حدیث طبق الفاظ وارده
در پارهای از جوامع حدیثی در نقل سند یا متن حدیث تصرّفاتی دیده میشود كه گاه موجب سردرگمی مراجعه كننده غیرمتخصّص میگردد. تصرّفاتی از قبیل تلخیص سند و یا همآهنگسازی متن كه در پارهای موارد دیده میشود، برای بعضی از بهرهگیران ایجاد دشواری میكند؛ بهعنوان نمونه، معمولاً مرحوم كلینی در احادیثی كه قسمتی از اسناد آنها متحد هستند از شیوه تعلیق بهره میگیرد و سند روایت دوم را از جایی شروع میكند كه رجال سند تغییر میكند. این روش گرچه برای فشرده كردن و كاستن حجم كتاب مفید است، امّا در مواردی موجب دشواری و گاه اتلاف وقت مراجعه كنندگانِ كمفرصت، میگردد. در كتاب من لایحضره الفقیه، طرق نقل روایت در پایان كتاب آورده شده و در متن، روایتها بدون سند است. و مرحوم شیخ طوسی نیز از همین شیوه بهره گرفته و گاه طریق خود به راوی بلافصل را در كتاب فهرست آورده است. این شیوهها معمولاً موجب غفلت مراجعه كنندگان از بررسی سند روایت میگردد. مرحوم صاحب وسائل در مواردی حدیث را تقطیع میكند و در خیلی از جاها با آوردن روایت از یكی از اصول یادآور میشود كه روایت در كتب دیگر از قبیل كافی، من لایحضره الفقیه و غیر آن هم نقل شده است و گاه متن حدیث و یا سند آن در این كتابها با منقول در وسائلالشیعه فرق میكند و این قبیل نقلها، دشواریهای جدّی در مقام استنباط احكام فقهی ایجاد میكند، به ویژه با روشهای استنباطی رایج كه در خیلی موارد بر واژهها، ساختار كلام و تركیب جملهها برای فروع فقهی استدلال میگردد. این دشواری در كتاب وافی كه از شیوه تلفیق بهره گرفته شده است، بیشتر خود را نشان میدهد. تدوین كنندگان جامع احادیث الشیعه بر این دشواریها آگاهی داشتهاند. از این روی، از شیوه تعلیق پرهیز كردهاند، دست به تقطیع روایات نزدهاند، نسخه بدلها را آوردهاند، اختلاف سندها را با یادآوری نام كتابی كه سند در آن اختلاف پیدا كرده است ذكر میكنند. همه اینها برای بهرهگیرنده از روایت مفید و كارساز است و برای پژوهشگری تیزبین در راستای بحث از چند و چون و درستی و نادرستی استناد به مفردات و ساختار كلامی در مباحث فقهی و در مقام استنباط، میتواند امكانات قابل توجّهی باشد. این قبیل نكات و چینش روایات در مقوله نقل به معنا در پژوهشهای حدیثی، نیز میتواند كمكهای جدّی در اختیار پژوهشگر بگذارد؛ زیرا بسیار دیده میشود كه اختلاف نقلها در كتب حدیثی به مرحله تغییر معنا منجر میشود و گاه این فكر را زنده میكند كه راویان احادیث همواره بر نقل عین الفاظ تأكید نمیورزیدند و گاه مفهوم و معنای حدیث را با تعابیر خود بیان میكردند.
نقل متمركز
فقیهان معمولاً در مراجعه به احادیث و بهرهگیری از آنها جستوجوی تام نمیكنند و با مراجعه به تعدادی از روایات، و با حصول اطمینان و احراز حجّت شرعی، به استنباط و بیان حكم میپردازند. یكی از دلایل عمده این روش گرد نیامدن همه روایات مربوط به یك مسئله در یك جا میباشد. در جوامع حدیثی به طور معمول مقداری از احادیث مربوط به موضوع آورده میشود و اگر فقیهی در پی اطلاع به همه روایات در خصوص مسئلهای باشد، باید به چندین جامع حدیثی مراجعه كند. و در این جوامع حدیثی نیز باید چندین باب مربوط به موضوع را ببیند. چنین پژوهش گستردهای را هر فقیهی برنمیتابد، به ویژه آن كه فراوانی موضوعات مورد نیاز جامعه چنین فرصتی را در اختیار فقیه نمیگذارد. كتاب جامع احادیث الشیعه این كمبود را با گردآوری همه آیات و روایات مربوط به یك فرع در یك جا، از بین برده است. در نتیجه از تكرار روایتها در بابهای گوناگون و یا كتب مختلف پرهیز شده است. در صورتی كه روایتی در چند كتاب نقل شده باشد، نخست به وجود و عدم وجود اختلاف در متن یا سند حدیث پرداخته است در صورتی كه هیچ اختلافی بین روایت نقل شده در دو یا چند كتاب نباشد، نام كتابها و محل ذكر روایت در آنها را میآورد و آنگاه متن حدیث را نقل میكند و در صورتی كه سند مختلف باشد، پس از نقل روایت با سند آن، سند روایت را تكرار میكند و با تعبیر «مثله» از نقل متن روایت پرهیز میكند. و در صورتی كه متن آنها اختلاف داشته باشد، افزون بر تكرار سند، متن آن را نیز میآورد. اختلافهای متنی، در صورتی كه تغییر دهنده معنا نباشد، در ضمن نقل روایت و در داخل هلالین با یادكرد از منبع اختلاف، آورده میشود و در صورت اختلاف معنا، حدیث را به طور كامل تكرار میكند. این روش چندین فایده دارد:
الف) فقیه به همه احادیث در یك جا، دسترسی پیدا میكند؛
ب) اختلاف نسخ و نقلها به دست میآید؛
ج) برای شناخت مقوله نقل به معنا در نقل احادیث كمك میكند؛
د) راه را برای دستیابی به تواتر معنوی باز میكند؛
ه··) كشف نواقص سندی را آسان میكند؛ زیرا فقیه در این قبیل چینشها، همه روایات را با اسناد آن در یك جا میبیند و با مقایسه اسناد، اشتباهات و یا دستكاریها را به دست میآورد؛
و) پژوهشگران دانش رجال از این طریق به ضابط و غیرضابط بودن رجال سند آگاه میگردند؛ چون حصول اختلافهای جزئی در متن، با تغییر سند روایت در میانه سلسله سند، پژوهشگر را به این اندیشه سوق میدهد كه اختلافها ناشی از نقلهای رجال میانی یا بخش متأخر سند است.
رتبهبندی در نقل
در جامع احادیث الشیعه نقل روایتها در هر باب از رتبهبندی خاصّی برخوردار است. نخست روایاتی آورده شده است كه طبق مضمون آنها فتوایی داده شده است. و آنگاه روایتهایی كه معارض آنها است نقل شده است تا فقیه ضمن دیدن روایتهای موافق فتوای مشهور، از روایتهای معارض هم اطلاع پیدا كند.
در این مرحله، روایتهایی كه عموم آنها معارضِ فتوای مشهور است و یا اطلاقِ آنها با فتوای مشهور معارض است، نقل شده است. در رتبهبندی روایتها، روایتهایی كه از نظر معنا و یا لفظ متحد یا مشابه هستند بر دیگر روایتها مقدّم داشته شده است؛ زیرا روایتهای همگون بر اطمینان فقیه در مقام فتوا طبق مضمون آنها میافزاید. در این چینش، فقیه روایتها را از گروه معتبر به سوی روایتهای كماعتبار مورد مطالعه و پژوهش قرار میدهد. ضمن آنكه با دیدن روایتهایی كه مشهور طبق آنها فتوا دادهاند، از لغزیدن به آرای شاذّ و نادر محفوظ میماند.
نقل توضیحها
جامعان احادیث شیعه گاه در ذیل پارهای از روایتها، توضیح و تفسیرهای كوتاهی افزودهاند كه در بسیاری از موارد بر فهم حدیث كمك میكند. شاید شیخ طوسی كه كتاب الاستبصار را با انگیزه رفع اختلاف در بین روایتها و ارائه توجیه قابل قبول برای موارد اختلافی نگاشت. اوّلین عالم دینی است كه چنین شیوهای را باب كرد. شیخ حرّعاملی، علاّمه مجلسی، فیض كاشانی و دیگران نیز با افزودن «بیان» در پایانِ پارهای از روایتها، این روش را ادامه دادند. پدیدآورندگان جامع احادیث الشیعه در مواردی كه احساس نیاز میكردند، این قبیل توضیحها را نقل كردهاند. بیشترین نقلها از شیخ طوسی است و عموماً به موارد توجیه اختلاف روایتها برمیگردد. البته از دیگران نیز نكات ظریفی نقل شده است كه گاه میتوان آرای مهم و قابل مطالعه صاحبان سخن را از آنها به دست آورد.
پرهیز از تقطیع حدیثها
احادیث گزارش شده از معصومان: گاه دربردارنده چندین حكم فقهی یا دستور اخلاقی و یا آموزههای معرفتی است. فقیهان كه عمده كارشان حوزه فقهی است، معمولاً آن بخش از روایتها را مورد توجّه قرار میدادند كه درباره یكی از فروعهای فقهی قابل استفادهشان باشد. از این روی، همواره خود را متعهد به نقل تمام حدیث نمیدیدند و به گزارش بخش مورد نیاز بسنده میكردند. این شیوه تأثیر خود را در جوامع حدیثی ـ كه توسط فقیهان معمولتر بوده ـ گذاشته است. و در بسیاری از این جوامع، احادیث تقطیع شده است. تقطیع احادیث، دست كم در آن بخش از احادیث كه قبل و بعد آن زمینهساز قسمت نقل شده است، امكان بهرهگیری از قراین را در فهم حدیث كم میكند. بدیهی است وقتی امام معصوم7 سخن میگوید، تناسب كلام را در حد اعلی مراعات میكند و از آوردن جملات معترضه و یا زاید و كم ارتباط پرهیز میكند. از این رو، كلمات معصوم7 بسان زنجیرهای میماند كه حذف قطعههایی از آن، موجب سستی و درهم ریختگی مجموع آن میگردد و محتوای كلام مبهم میگردد. از جمله مشكلات عمده وسائلالشیعه تقطیع روایتهاست. مرحوم صاحب وسائل گاه یك حدیث را در شكل پارهحدیث در چندین باب و یا كتاب آورده است و فقیه معمولاً فرصت و گاه حوصله گردآوری آنها در یك جا و مطالعه جامع آن را ندارد و در نتیجه از بسیاری قراین و اشارههای متن محروم میماند. در جامع احادیث الشیعه این نقیصه به مقدار زیادی برطرف شده است. و جز در چند مورد خاص، از تقطیع احادیث پرهیز شده است.
یادكرد منابع
مؤلّفان جوامع حدیثی، با گردآوری و نقل احادیث از منابع و كتب گوناگون، امكان دستیابی به احادیث را در یك جا فراهم میآوردند. در گذشته كه آثار حدیثی محدّثان چاپ و نشر نیافته بود و امكان دسترسی به نسخ خطی آنها برای همه مقدور نبود، تحقیق و پژوهش درباره درستی و نادرستی نقلها از كتب گوناگون و سنجش بین آنها دشوار بود و كمتر افراد به فكر مقابله و سنجش میافتادند و چه بسیار كه روایتی در چندین كتاب چند شكل مختلف پیدا میكرد و اشتباه طبیعی ناقلان تغییرهایی در متن روایتها ایجاد میكرد. تفاوتهایی كه در متن بعضی احادیث منقول از كافی در چند جامع حدیثی از قبیل بحارالأنوار، وافی و وسائلالشیعه دیده میشود، ناشی از همین امر است.
امروزه كه با گسترش چاپ و نشر، امكان بررسی و پژوهش به وجود آمده است، تطبیق متن احادیث در جوامع گوناگون كمك شایانی برای دستیابی به متن سالم احادیث میكند. كتاب جامع احادیث الشیعه با آوردن نام منابع و تعیین نوع و تاریخ چاپ منابع یاد شده، این امكان را در اختیار مراجعه كننده میگذارد تا به بررسی و پژوهش بپردازد و در روند تصحیح و دستیابی به متون سالم روایتها كمكی كند.
فراگیری
در بین احادیثِ نقل شده گاه روایتهایی دیده میشود كه به طور صریح بر مطلبی دلالت نمی كند؛ امّا قسمتهایی از آنها با ضمیمه مقدّمههای عقلی و یا نقلی میتواند مورد استفاده و استدلال برای فرعی از فروع فقهی قرار گیرد. معمولاً در جوامع روایی این قبیل روایتها كمتر مورد توجّه قرار میگیرند؛ لكن در كتاب جامع احادیث الشیعه تلاش شده است همه این قبیل روایتها گردآوری شود تا كتاب جامعیت خود را دارا باشد و فقیه بتواند از همه امكانات استدلال برخوردار گردد. فقیه با داشتن كتاب جامع احادیث الشیعه تا حدودی اطمینان پیدا میكند كه احادیث مورد نیاز برای استدلال به فرعی از فروع را در اختیار دارد.
تصحیح روایتها
نسخهبرداریهای فراوان و نقلقولهای بسیار موجب شده است كه در خیلی از مجموعههای روایی اشتباهات طبیعی انسانی وارد شود و در نقلهای مكرّر این ایرادها جای پای محكم باز كنند.
تصحیح روایتها با مراجعه به كتب و نسخ اصلی، ضرورتی است كه روز به روز بیشتر خود را نشان میدهد و محققان در پی تصحیح جوامع روایی از طریق دستیابی به نسخ قدیمی هستند. محققان جامع احادیث الشیعه بر این ضرورت واقف بودند و تلاش كردهاند با توجّه به امكاناتی كه در اختیارشان بود این مهم را تا حدودی انجام دهند. در مقدّمه كتاب در این خصوص یادآوری شده است كه:
چندین بار احادیث را با نسخ اصلی مقابله كرده تا اطمینان به درستی كتاب و بیغلط بودن آن پیدا كنیم. پس از چاپ هم اغلاطی كه به وجود آمده بود تصحیح كردیم. هر كدام از چهار كتاب عمده حدیثی را كه محور استنباط فقهی و منبع اصلی كتاب جامع احادیث الشیعه میباشد، با نسخهای قدیمی تصحیح شده توسط اساتید و بزرگان گذشته، مقابله كردیم.
بدیهی است كه دستیابی به نسخ فراوان و اطلاع از وجود نسخههای فراوان در كتاب خانههای داخلی و خارجی از كتب چهارگانه و از منابع و اصولی كه كتب یاد شده از آنها برگرفته شده است، ناكافی بودن تصحیح محققان جامع احادیث الشیعه را مبرهن میكند و مناسب است جمعی دیگر با مقابله احادیث كتاب با نسخ گوناگون خطی پردازش جدیدی از متون احادیث و اسناد آنها ارائه دهند تا اطمینان به صدور متون از معصومان: بیشتر گردد.
……………………………………………………………………….
1 . این كتاب، به توصیه مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی، توسط حجة الاسلام حاج شیخ اسماعیل معزّی ملایری و كمك بعضی از فضلای دیگر تألیف شده است.
2 . در خصوص روشن شدن وضعیت اسناد روایت با توجّه به شیوه رجالی مرحوم بروجردی، بسیاری از شاگردان وی دیدگاه خویش را مطرح كردهاند؛ از جمله آیة اللّه صافی گلپایگانی در این خصوص گفته است: «… از جمله جهاتی كه بررسی میفرمودند و گاه درباره آن توضیحاتی میدادند كه رسیدن به آنها برای آنان كه اهل تتبّع كامل هستند نیز كمتر فراهم میشد؛ جهات مربوط به اسناد، رجال، اساتید، طبقات، خصوصیات، صفات روات، شخصیت و كیفیت تلمّذ و عقاید فقهی و اصولی آنان بود. در این جهت، نه تنها احاطه بر رجال اساتید شیعه داشتند، بلكه در رجال عامّه نیز متبحّر و صاحبنظر بودند. بدیهی است با این احاطه جامع، بسا بعضی احادیث را كه مرسل معرفی شده بود، مسند معرفی میكردند و یا به عكس، حدیثی را كه مسند گمان شده بود، مرسل معرّفی میكردند» (ر.ك: مجلّه ، ش43 ـ 44، سال 1370، ص121) و نیز برای اطلاع بیشتر از دیدگاه دیگر شاگردان وی در این خصوص ر.ك: ، ص144، دیدگاه آقای فاضل لنكرانی؛ ص178 به بعد، دیدگاه آقای جعفر سبحانی؛ ص206 به بعد، دیدگاه آقای واعظ زاده خراسانی … .
3 . مرحوم بروجردی با مطرح كردن اصطلاح «اصول متلقات» درباره كتابهای نگارش یافته پیش از نهضت تفریع فروع كه با كتاب شیخ طوسی آغاز شد، متن كتابهای یاد شده را در حد نزدیك به روایت بالا برد و نقش برجستهای در حوزه استنباط، به كتب یاد شده داد. در این خصوص آقای منتظری میگویند: «مسائل مطرح شده در فقه را دو گونه میدانستند و برای هر كدام جایگاه و نقش خاصی قائل بودند: الف) مسائل القا شده از معصومان: كه آنها را اصول متلقات از معصومان مینامیدند و میفرمودند: در حقیقت این اصول به صورت بقچه پیچیده، دست به دست بین اصحاب ائمه: چرخیده تا به دست ما رسیده است».
4 . درباره نقایص جوامع حدیثی گذشته و به ویژه وسائل الشیعه، از نظر مرحوم بروجردی آقای واعظ زاده خراسانی در مصاحبه با مجلّه توضیحاتی مفید و خواندنی دارد (ر.ك: مجلّه ، ش 43-44، ص 206-207).
5 . جامع أحادیث، مقدّمه، ص ل.
6 . درباره تعداد اوّلیه كسانی كه در این مهم شركت كردند اختلاف نظر وجود دارد. در مقدّمه كتاب تنها نام دو نفر آقایان حاج شیخ اسماعیل معزّی ملایری و حاج شیخ علی پناه اشتهاردی آمده است؛ ولی در مصاحبه آقای واعظ زاده خراسانی افراد زیادتری نام برده شده است. وی میگوید: «در آغاز حدود شصت تا هفتاد نفر برای این طرح دعوت شدند؛ ولی همه این افراد تا پایان كار ادامه ندادند و آقای بروجردی پس از ترك پارهای از محققان، گفتند: معلوم میشود برخی از آقایان كارشان زیاد است و سنّشان مقتضی این كار نیست و برخی از آقایان سنّ و وقتشان مقتضی این كار نیست (مجلّه ، ویژه آیةاللّه بروجردی) آقای استادی در همان مجلّه از حدود بیست نفر نام بردهاند. به نظر میرسد در آغاز چنین اشتراك و همكاری برای مدت كوتاهی وجود داشت؛ ولی در ادامه كار، تنها كسی كه به طور جدّی پی كار را گرفت و چاپ شده به همت و پشت كار او عرضه ساحت فقه و دانش گشت، آقای شیخ اسماعیل معزّی ملایری است. دوست عزیز و موثّقم جناب محمد هادی خالقی كه در پی همین گزارشهای ضدّ و نقیض به فكر كشف حقیقت افتاده بود به اتاق كار جناب آقای ملایری رفته و با اجازه ایشان، دستنوشتههای كتاب را مورد بررسی قرار میدهند و به یكدست بودن دستنوشتهها، بازنوشتهها و همگونی تنظیم همه آنها با متن چاپ شده اطمینان پیدا میكنند و در این كه این كار به همّت و عزم جناب آقای معزّی انجام گرفته است هیچ تردیدی به خود راه نمیدهند. جناب خالقی پس از حصول اطمینان مصاحبه گویا و ارزشمندی با جناب آقای معزّی ملایری انجام میدهند كه بسیاری از زوایای كور بحث را روشن میكند افسوس كه جناب آقای معزّی اجازه نشر آن را به وی نمیدهند و مصاحبه همچنان به امانت نزد ایشان است. امید كه روزی نشر یابد. این جانب هنگامی كه متن این مقاله را مینوشتم تحث تأثیر گزارشهای مجلّه ، میپنداشتم كار گروهی انجام گرفته است و از این روی، افعال جمع بهكار گرفتهام؛ ولی خوشبختانه پیش از نشر مقاله، دیدار آقای خالقی میسور گشت و توفیق اصلاح خطا دست داد، البته راه تحقیق برای همه گشوده است.
7 . جامع أحادیث الشیعه، مقدّمه، ص2.